eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
791 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
❓خانمی بدحجاب جلوی یکی از علما رو گرفت و از ایشون سوال کرد: ➖اگه یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسه؟! چرا اینقده شماها گیر می دین؟ 👳‍♂ عالم جواب داد: اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر می‌رسه؟ قطعا خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا رو هـم تغییـر نمی‌ده، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و اون غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشون می‌افته. 📖 حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی هم برات بگم...👇 👳‍♂عالم گفت : 📜 روزی یکــی از یــاران امــام صادق ( علیه السلام ) خدمــت ایشــان رســید و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا می‌شود آن روغــن را خــورد؟ ✨امــام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنــد: ❌ نمی‌توانی آن را بخـوری. ➖مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغن‌های گـران قیمـت بگـذرم! ✨امـام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. 👈 ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت 🔴 حالا خانم بزرگوار : وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه می‌شیم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـه امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، با این نگاه، 💥 بیرون امدن یـک تـار مـو جلوی نامحـرم هـم مهـم می‌شود.💥
شهیدانه خدايا...! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضربودم هزاران بار بميـرم، تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند :)☝️🏻🥀 شهیدبرونسی✨ یادشهدا کمترازشهادت نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم: 🗓تقویم امروز: 📌 جمعه ☀️ ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۲۷ شعبان ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 8 مارس 2024 میلادی 🔰حدیث روز: 🔅امیرالمومنین علیه السلام: اسباب عبرت ؛بسیار است ؛ولی عبرت گیرنده کم است . 📚نهج البلاغه حکمت ۲۹۷ 📿ذکر روز: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🔖مناسبت روز: 🔹بزرگداشت سید جمال‌الدین اسدآبادی 🔸سالروز تاسیس کانون های فرهنگی هنری مساجد کشور
سلام امام زمانم✋🌸 یادِ تو ؛ ابر بهاریست! که بر چشمانم می‌بارد ... و هر قطره‌اش ... ‌ قلبم را پر از شکوفه می‌کند! ‌ آرے با تو ... از قلب پاییزےام؛ نغمه‌ےِ بهار می‌آید! ‌ ‌وقتی بیایی ...فصلِ دنیا؛ همیشه بهار می‌شود! سلام؛ زیباترین بهار! ‌ 🌷الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَـرَج🌷
شُكراً لِعنايتك الدَائِمَة بِروحِي المُتعَبَة سَيدِي حُسَيْن... از مراقبت دائمی شما برای روحِ خسته‌ام‌ سپاسگزارم آقای امام حسین... صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
32.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دلیل پزشکی حجاب، توسط دکتر اکبری متخصص آسیب شناسی سلولی 👈 تحقیق کردم(ارائه دو کنفرانس در دانشگاه تهران) اشعه خورشید و اشعه های کیهانی، خشکی و رطوبت و آلودگی هوا، موجب شکستگی مو و ضعف پوستی...
1_10108115677.mp3
5.57M
آخر های ماه شعبان استغفار یادتون نره معلوم نیست به شب قدربرسیم😭 لحظه ها را غنیمت بشماریم خدایا کمک کن که سنگین بارم میدونی که جز تو کسی رو ندارم نگاه کن که بازم سرافکنده هستم داره می گه اشکام که شرمنده هستم و از دست نفسم میدونی که خستم چقدر توبه کردم همش رو شکستم توی بنده هات نیست کسی بدتر از من همین اول ماه بیا بگذر از من الهی الهی الهی الهی گنهکارم اما جوابم نکردی جلو چشم مردم خرابم نکردی تو لطفت همیشه رسیده به حالم تو روزی رسوندی به اهل و عیالم دعایی ندارم از این دیگه بهتر که نسلم زیادشه از عشاق حیدر الهی براتو بشه بندگیمون پر از نور باشه خونه زندگیمون الهی الهی الهی الهی
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا #قسمت_25🌻 صالح دیوانه ام کرده بود.😫 نمی گذاشت درست و حسابی حتی توی
💠🔅💠🔅💠 ❣ 🌻 یک هفته بود که حرکات صالح و سلما و رفتار بقیه مشکوک شده بود.😕 صالح بی قرار بود و زهرا بانو و سلما نگران. این حال و هوا برایم اضطراب آور بود و می دانستم اتفاقی افتاده.😔 بیشتر نگران بچه بودم. به تازگی نبض های کوچک و نامنظمی را حس می کردم. انگار بچه جان گرفته بود. حس خوبی به آن داشتم و انتطارم برای پایان این مدت شروع شده بود.😍 گاهی با او حرف می زدم و برایش قصه یا لالایی می گفتم. برایش قرآن می خواندم و مداحی و مولودی می گذاشتم و با بچه به آن گوش می دادیم. حس می کردم سراپا گوش می شود و شوق و عجله ی او از من بیشتر است برای به دنیا آمدن. چشمانم را روی هم فشردم که بخوابم اما خوابم نمی برد. صالح آرام درب اتاق را باز کرد و تلویزیون اتاق را خاموش کرد. به خاطر من تلویزیون کوچکی برای اتاق گرفته بودند. درب کمد را باز کرد و آرام کوله را درآورد. قلبم فرو ریخت.💔 سعی کردم تکان نخورم که صالح فکر کند خوابم. "پس اینهمه بیا و برو و پچ پچ و رفتارای مرموز مال این بود؟ این روزا اعزام داره که بیقراره...! مطمئنم نگرانه منو تنها بذاره. خدایا کمکمون کن😔 " قطره اشکی از گوشه چشمم روی بالش افتاد. وقت شام بود و صالح با سینی غذا آمد. کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش لقمه می گرفت و با کلی خنده و شوخی لقمه ها را به من می خوراند و لابه لای آن بعضی را توی دهان خودش می گذاشت که مرا اذیت کند. دوست نداشتم از غمم باخبر شود اما... امان از لب و لوچه ی آویزان😔 ــ چی شده قربون چشمات؟ چرا بغض داری؟ حوصله ت سر رفته مهدیه جان؟ ــ نه چیزی نیست.😐 ــ مگه صالح تو رو نمی شناسه؟ چرا پنهون می کنی گلم؟ بگو ببینم چی تو دلته؟ سینی غذا را پس زدم و خودم را به سمت او کشاندم و توی بغلش جا گرفتم. بغض داشتم اما نمی خواستم گریه کنم. بیشتر به هم صحبتی اش احتیاج داشتم. ــ صالح؟!😔 ــ جانِ صالح؟ ــ چیزی از من پنهون کردی؟ ــ مثلا چی خانومم؟😕 آرام خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و با نگاه پر بغضم به چشمانش خیره شدم. صالح دست و پایش را گم کرده بود. باید به او می فهماندم که خودش را اذیت نکند. دستش را گرفتم و انگشتر فیروزه را توی انگشتش چرخاندم. ــ من می دونم... نگاهی گذرا به چشمانش انداختم و سربه زیر گفتم: ــ کی میری؟ انگار نمی توانست حرفی بزند. دستش رافشردم و گفتم: ــ فقط می خوام بدونم کی اعزام داری؟ می خوام بچه مو آماده کنم که این مدت باباش نیست منتظر شنیدن صداش نباشه. آخه تازگیا یه تکون های ریزی می خوره. یه چیزی مثل نبض زدن.❤️ اشک توی چشم هایش جمع شده بود. بلند شد و رفت کنار پنجره. آنرا باز کرد و دوباره کنارم نشست. خنده ی بی جانی کرد و گفت: ــ آخه تو از کجا فهمیدی؟ ــ اونش مهم نیست. کی میری؟ ــ بعد از سال تحویل. ــ امروز چندمه؟ ــ بیست و هفتم. پوفی کشیدم و گفتم: ــ خدا رو شکر... دو سه روزی وقت دارم. ــ مهدیه جان... اگه بخوای نمیـ... صحبتش را قطع کردم و دستم را روی لبش گذاشتم: ــ من کی هستم که نخوام...؟ جواب حضرت زینب رو چی بدم؟ نوک انگشتم را بوسید و سینی را برداشت و از اتاق بیرون رفت. بغضم ترکید و توی تنهایی تا توانستم اشک ریختم و دخیل بستم به عمه ی سادات. ادامه دارد.....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا #قسمت_26🌻 یک هفته بود که حرکات صالح و سلما و رفتار بقیه مشکوک شده
💠🔅💠🔅💠 ❣ 🌻 صالح خودش به خرید رفته بود. لباس برای من خرید👗 و یک سری لباس هیئتی شیرخواران برای بچه. می گفت دختر باشد یا پسر همین را توی هیئت می تواند بپوشد. رنگش سبز بود و یک ردیف کامل سکه ی طلایی به آن وصل بود. با پیشانی بند "یا علی اصغر ادرکنی" سال تحویل نیمه شب بود. لباس پوشیدم و به کمک صالح به جمع پیوستیم. سلما سفره ی هفت سین را چیده بود و تلویزیون برنامه ویژه ی سال تحویل را پخش می کرد. حال و هوایم عجیب بود. استرس داشتم اما با هوای سال تحویل قاطی شده بود. دلم برای زهرا بانو و بابا تنگ شده بود.😢 ــ چیه خانومم؟ چرا بُق کردی؟ آهی کشیدم و گفتم: ــ کاش بابا اینا هم بودن. خندید و گفت: ــ کاری نداره. الان میرم میارمشون.😊 بلند شد و رفت. "کاش زنگ می زد" طولی نکشید که با آنها آمد. زهرا بانو با سینی تزئین شده ی هفت سین و ظرف آجیل و جعبه ی کادویی به همراه بابا و صالح آمد. ذوق زده از دیدارشان بلند شدم و آنها را بغل کردم. زهرا بانو گفت: ــ خواستیم سر شب برات بیاریم صالح گفت خوابیدی تا اینکه الان خودش اومد دنبالمون.☺️ عزیزم، با پدرت واست عیدی گرفتیم. خدا کنه خوشت بیاد اینم هفت سین برا مبارکی. خوشبخت باشید با هم😊 جعبه ی کادویی را باز کردم و قواره ی پارچه ی خوشرنگی را دیدم. خیلی خوش جنس و دوست داشتنی بود. بابا هم پاکت پول را به سمتم گرفت. ــ قابل نداره دختر گلم ــ بابا...😕 مگه با زهرا بانو فرقی دارید؟ اینم زحمت شما بوده خب. این دیگه زیادیه. ــ نه دخترم. من جهیزیه هم برات نگرفتم. این مبلغ رو برا جهیزیه ت کنار گذاشتم. گفتم با عیدیت به خودت بدمش. صالح گفته بعد از اینکه از سوریه برگرده ان‌شاء‌الله میرید تو خونه ی خودتون. با تعجب به صالح نگاه کردم.😳 خندید و گفت: ــ بابا قرار نبود لو بدید ها...😂 اونجوری نگاهم نکن مهدیه. خواستم بهت بگم. خونه گرفتم همین نزدیکیا😅 سکوت کردم و کمی توی خودم رفتم. از تنهایی می ترسیدم. چه عجله ای بود؟ من با این وضعیت چطور می توانستم تنها باشم؟ ــ کی باید بریم تو خونه ی جدید؟😞 ــ ان شاء الله برگردم بعد. فعلا مستاجر داره. تا دوماه آینده تخلیه می کنن. تا اونموقع منم برگشتم به امید خدا... لبخند محوی زدم و توجهمان به دعای تحویل سال جلب شد. سکوت کردیم و دستها به دعا بلند شد🙏 🍃یٰا مُقَلِبَ الْقُلوُبِ وَالْاَبْصٰار یٰامُدَبِرَ اللَیْلِ وَالنَهٰار یٰا مُحَوِلَ الْحَوْلِ وَالْاَحْوٰال حَوِّلْ حٰالَنٰا اِلٰی اَحْسَنِ الْحٰال🍃 "خدایا شهادت سوریه رو تو سرنوشت صالحم قرار نده.😭" سال تحویل شد و با حسی غریب سال جدید شروع شد😔 ادامه دارد....
❣اثرات عجیب دعا و نفرین! وقتی برای کسی از ته قلب آرزوی موفقیت شادی و سلامتی می کنید، امواج نامرئی تفکرات و انرژی شما تشخیص نمی دهد که این آرزو متوجه دیگریست. این موج نیک خواهی ابتدا خود شما را سرشار از ماهیت خویش می کند.👌 اگر از کسی بیزار و متنفر باشید نیز ذرات و امواج کسالت و تنفر، نخست بر خود شما می‌بارد و سپس در ضمیرتان رسوب می‌کند.😔 🌹همیشه به یاد داشته باشید آبی که در رودخانه جاریست، نخست بستر خود را تر و سرشار از ذات خویش میکند و در نهایت به دریا میرسد🌹 برای همدیگر دعای خیر و برکت کنیم...
. 🤰ویار بارداری: 🔸ویار یا تهوع و استفراغ که اکثرا صبحگاهی می‌باشد، اتفاق رایجی در طول دوران بارداری است. 🔸معمولا👈 در سه ماهه‌ی اول یا نهایتا چهارماهه اول بارداری دیده می شود. 🔸در اغلب موارد👈 ویار بارداری شدید نبوده و قابل تحمل می باشد اما در بعضی موارد آزاردهنده است.
. 🥴🙍‍♀عوامل تشدید کننده ویار بارداری: 🔸نژاد 🔸ابتلا به بیماری ها در دوران بارداری 1.دیابت 2.آسم 3.پرکاری تیروئید 🔸فشار خون 🔸بیماری گوارشی 🔸افسردگی 🔸بارداری ناخواسته
. 🤰ویار بارداری در خانم هایی بیشتراست : جنین‌های دختر با ویار بیشتری همراه هستند و حاملگی‌هایی که جنینشون دختر بوده و سطح هورمون HCG یا هورمون بارداری در اینها بیشتر بوده، میزان ویار بارداری نیز در این خانم‌ها بیشتر است. 🤰ویار بارداری در خانم هایی کمتراست : 1.خانم هایی که چاق هستند. 2.خانم هایی که سیگار مصرف میکنند.
. 🔰ویار بارداری 🔹درمان غذایی: 1.مصرف دم کرده نعنا با رب انار 2.مصرف رب انار شیرین 3.مصرف سویق هسته انار 4.مصرف میوه به و آب به 5.مصرف دم کرده زنجفیل و نعنا 🔹درمان دارویی: 6.مرکب ۱ 7.دارو ویار
. 📢توصیه های لازم برای ویار: 👌 صبح قبل از بلند شدن از رختخواب کمی شیرینی خشک و شیرین، مانند نان قندی و بیسکوییت را در رختخواب استفاده کنند. 👌به محض اینکه از رختخواب بلند میشوند میوه های خوشبو نظیر سیب یا لیمو ترش رو بو کنند، معمولا در کاهش ویار موثر است. 👌وعده های غذایی خود را کوچک کنید و در فواصل کوتاه کوتاه مصرف کنید ولی حجم غذای مصرفی در هر وعده کم باشد. ☺️👶در مجموع برای ویار بارداری نگران نباشید، نشان دهنده یک حاملگی خوب و موفق و یک جنین قوی و سالم خواهد بود انشاالله.
. 🔰خواص خوردن به در دوران بارداری: 🔸تقویت قلب جنین 🔸درمان ویار بارداری 🔸جلوگیری از افسردگی پس از زایمان ⚜امام صادق(ع)⚜ 🍋ناشتا بِه خوردن،باعث پاکیزکی نطفه و نیکویی فرزند میگردد.
. 🔰خواص انار شیرین در بارداری 🔹خوردن انار شیرین فرزند را زیبا میکند 🔹 مصرف رب انار در بارداری، علاوه بر اینکه از ویار می کاهد، تاثیر زیادی در زیبایی نوزاد دارد.
⭕️مصرف چای ماسالا در بارداری ☕️از آنجا که ادویه‌های زیادی در چای ماسالا وجود دارد، بهتر است زنان باردار در برنامه غذایی دوران بارداری از مصرف آن خودداری کنند. ☕️چون این مواد در صورت مصرف زیاد ممکن است عدم تعادل هورمونی را در بدن ایجاد کنند.
💫آثـــار وبــرکـات‌ســوره حمــــد 💫 دربارهٔ تشویق به شفاجویی از سوره «حمد» روایات زیادی وارد شده است که برخی از این روایات عمومی بوده و به استفاده از این سوره برای همه دردها سفارش شده و در برخی از آنها به درمان بیماری و درد خاصی ترغیب شده است. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم قرائت سوره حمد موجب شفای همه بیماری ها به جز مرگ است.   💎پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند💎 بر هیچ دردی خوانده نشد مگر اینکه دردش آرام می گیرد. 💎امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکس که بیماری به او برسد و هفت بار سوره حمد را بر خود بخواند آن بیماری و درد از او برطرف می شود و اگر چنین نشد آن را هفتاد بار بخواند و من ضمانت می کنم که عافیت می یابد. برای برخی بیماری ها و دردهای خاص نیز به استفاده و شفا جویی از سوره سفارش شده است.        🍃🍂درد چشم🍂🍃 در روایتی آمده است که: هر کس هنگام رؤیت هلال در نخستین شب ماه قمری هفت بار سوره حمد را قرائت کند از بیماری ها و درد چشم در آن ماه در امان می ماند.               💠رفع مسمومیت💠 از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم نقل شده است : «سوره حمد مایه شفای مسمومیت است» از این سوره می توان به دو گونه در این موارد استفاده کرد؛ یکی اینکه سوره حمد را بر آبی خوانده و به بیمار بنوشانند و دوم اینکه سوره حمد را نوشته و پس از شستن از آب به دست آمده به بیمار مسموم بدهند.             🌀دفع چشم زخم🌀 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: قرائت سوره حمد موجب جلوگیری از اثر چشم جنّ و انس می شود.                    ☀️ایجاد برکت☀️ در کلامی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم آمده است: هرکس، هنگامی که وارد خانه خود می شود سوره حمد و توحید را قرائت نماید خداوند فقر را از خانه او دور کرده و برکت زندگی او را به حدّی زیاد می کند که به همسایگانش نیز می رسد. از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است:‌ «هرکس سوره حمد را قرائت کند، به لطف و عنایت الهی، درهای خیر دنیا و آخرت به روی او گشوده خواهد شد.»       🍂🍃خـــتــم مـــجـــرب 🍃🍂 پس از نماز صبح 30 مرتبه سوره حمد را می خوانی؛ بعد از نماز ظهر 25 مرتبه و بعد از نماز عصر 20 مرتبه و بعد از نماز مغرب 15 مرتبه و پس از نماز عشاء 10 مرتبه حمد را می خوانی. در قرآن کریم آیه حضرت موسی علیه السلام «و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر» اشاره به این معمای ختم سوره حمد دارد.         💎نماز عجیب و مشکل گشا💎 اگر کسی به نیت قضای حاجت دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت 19 مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد از ان سوره حمد را تلاوت نماید و بعد از تمام شدن نماز 786 مرتبه آیه بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید هر حاجتی داشته باشد برآورده خواهد شد. انشاءالله. التماس دعا 🌻|↫‌