🏴 تقدیم قطعه شعر دیگری باز در مدح و منقبت آقا امام حسین (ع):
آب و هوای کرببلا بوی گل گرفت
از پنجمین اهل کسا بوی گل گرفت
چون انقلابِ سرخِ حسینی چو گل شکفت
از آن گلاب و ارض و سما بوی گل گرفت
از نکهتِ نمازِ عزیزان مصطفی
از فرش تا به عرشِ علا بوی گل گرفت
می برد بس صبا همه جا نکهتِ حسین
زان عطرِ دلگشا همه جا بوی گل گرفت
در لاله زارِ خون به نمازش چو ایستاد
آیین عشق و صبر و وفا بوی گل گرفت
در عینِ حادثات، چو عقدِ نماز بست
رویِ نماز و دستِ دعا بوی گل گرفت
چون خاست عطر بسمله از غنچه ی لبش
رفت آنچنان که هر دو سرا بوی گل گرفت
وقتی که خواند سوره ی الحمد را به عشق
تا شامِ حشر، صبح و مسا بوی گل گرفت
وقتی که خواند سوره ی اخلاص در نماز
قرآن از آن خجسته نوا بوی گل گرفت
خم کرد چون که قامتِ مردانه بر رکوع
محرابِ عشقِ اهلِ صفا بوی گل گرفت
شد از فیوض سجده ی آن زاده ی رسول
گلگون جمالِ کعبه، منا بوی گل گرفت
بگذاشت سر به سجده چو از عشقِ ذوالجلال
شوقش حیات زاد و بقا بوی گل گرفت
جان را چو بهر دانش و جود و سجود داد
باغِ امید و باورِ ما بوی گل گرفت
از خونِ اصغرش تنِ او لاله پوش گشت
کان سروِ سبزِ لاله قبا بوی گل گرفت
از جسمِ او چو طبله ی عطار شد زمین
وز روحِ او، بهشتِ خدا بوی گل گرفت
"داعی" ز عطرِ خونِ شهیدانِ کربلا
شعرت چو نو بهار و صبا بوی گل گرفت
🏴🌷🏴🌷
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
هدایت شده از پــــــــــــــوده دیارڪهـــــــــــــــن
با سلام و ادب. به اطلاع می رساند بانوی مومنه، شوکت دائی فرزند مرحوم عبد الرحیم، خواهر مرحوم حاج سیف الله دائی (شاعر فقید روستای پوده) دیشب دار فانی را وداع گفته و امروز در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شدند. از همه ی بزرگوارانی که برایشان مقدور هست استدعا می شود، امشب یک نماز لیله الدفن برای آن مرحومه قرائت بفرمایند.
اجرکم عند الله.
https://eitaa.com/Podehdiyarekuhan
تقدیم غزلی با عنوان "توبه نامه" (برگرفته از دیوان دستنویس شماره ۱۰ مرحوم دایی با درج تاریخ ۱۳۹۶/۰۱/۳۰):
روی در کاخِ کَر َم، بیزادِ راه آوردهام
کاش با دست تهی بودم، گناه آوردهام
بارِ نامردی نلرزانَد دلم را چون پناه
پیشِ ربِّ مردها و مهر و ماه آوردهام
چون شدم گستاخ از مهر و عطای دولتت
از حوادث بر درِ امنَت پناه آوردهام
تا کنَد پاکیزهام دریای احسانت ز مهر
دامنی ناپاک از بختِ سیاه آوردهام
گر نبخشایی گناهم، شاد گردد اهرمن
در پناهت شکوه از آن کینه خواه آوردهام
بس گنهکارم نمیگردد مرا شخصی شفیع
از پشیمانی و خجلت اشک و آه آوردهام
داورا بس بیکس و درمانده و بیچاره ام
بر کَفَت چشمِ امید و پر نگاه آوردهام
از دلِ هر مو برون دست گدایی صد هزار
شهریارا محضرت شام و پگاه آوردهام
چون که هستم بندهات خود را نمیدانم مجاز
دم زنم پیشت دل و جان اشتباه آوردهام
حُرمتِ جودت چو واجب بود با خود فاقه را
همچو سیصد گنج و صد زرین کلاه آوردهام
تا بنالَد اهرمن "داعی" گذشتم از جهان
تن نهادم، جانِ خود پیشِ الاه آوردهام
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
تقدیم نوحه ای در شهادت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام (برگرفته از دیوان دست نویس شماره یک مرحوم شاعر):
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
از غمش تا قیامت هماره
ریزد از چشم امت ستاره
چون غمش بسته هر راه چاره
دیدهها همچو ابر بهاره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
ریزد اشکی به روی چو گلزار
اشک خونین تر از دانه ی نار
چون که از زهر جانسوز کفار
دردهای حسن بی شماره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
از جفا پور هند جگرخوار
کشته با زهر و نیرنگ بسیار
مجتبی را ز بیداد و آزار
تا نگویند اذان بر مناره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
تا از اسلام نامی نماند
وز پیمبر پیامی نماند
تا ز قرآن کلامی نماند
بت پرستی شود آشکاره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
چون حسن با علوم فراوان
گشته در سینه خاک پنهان
آدمی مانده گمراه و نادان
دور شد پایش از راه چاره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
مجتبی! "داعی" آمد به سویت
چون گدایان معروف کویت
تا ز انوار خورشید رویت
روی بختش شود چون ستاره
شد حسن را جگر پاره پاره
زهر کین در دلش زد شراره
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
تقدیم یک غزل باز در شهادت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام (برگرفته از دیوان دست نویس شماره یک مرحوم شاعر):
چون مجتبی ز سوز عطش میل آب کرد
دستی به کوزه در طلب آب ناب کرد
نوشید جرعهای چو از آن آب آتشین
آن آب شعله گون جگرش را کباب کرد
چون زهر آتشین جگرش پاره پاره کرد
در تشت پارههای جگر با شتاب کرد
هر کس که دید آن جگر لاله گون به تشت
شبنم ز دیده در رخ چون آفتاب کرد
بخت و علوم و مهر و وفا کشته شد از آن
وقتی حسن به تربت خود رفت و خواب کرد
زینب چو دید تشت پر از لاله ی جگر
خود را ز عطر اشک، غریق گلاب کرد
گفت ای برادرم ز غمت سیل دیدهام
بنیان صبر و کاخ امیدم خراب کرد
جُوری که برد پور نبی از ستمگران
عاجز شد از محاسبه هر کس حساب کرد
آل امیه آل نبی را ز کید و کین
گاهی به آب کُشت و گهی منع آب کرد
"داعی" که شد ز خیل گدایان مجتبی
بختش چو جانِ زنده دلان ترک خواب کرد
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
تقدیم نوحهای برای سینه زنی در عزای پیامبر اکرم (ص)، امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع). (برگرفته از دیوان دست نویس شماره یک مرحوم شاعر):
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
گشته جهان یکسره ماتم سرا
جن و ملک گریه کنند در خفا
ناله زنند آدمیان بر ملا
خون رود از دیده شاه و گدا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و بر حسن و بر رضا
جن و ملک ناله پی هم زنند
آدمیان سینه از این غم زنند
بر سر خود زین غم و ماتم زنند
بهر شهیدانِ طریق خدا
گریه کننده اهل زمین و سما
بر نبی و بر حسن و بر رضا
گشته سیه پوش بنفشه چوزاغ
لاله به دل شعله زد از شمع داغ
گُل زده صد چاک دلش را به باغ
تا که خبر یافت از این ماجرا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
کشته شد از زهر خسان مصطفی
در ره ابلاغ پیام خدا
خصم ستم پیشه به آن مقتدا
زهر خوراندند ز مکر و جفا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
بعد نبی گشت به زهر جفا
چون دل گل چاک دل مجتبی
زهر خوراندند به او در خفا
مردم دنیا طلب بیوفا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
خون جگر کرد حسن بس به تشت
تشت بسانِ سبد لاله گشت
از گِلِ تن بلبل جانش گذشت
شد به جنان هم نفسِ انبیا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
گشت رضا در ره دین و علوم
کشته به نیرنگ و به زهر و سموم
تا نبرد بهره ز علمش عموم
زهر خوراندند به او اشقیا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
چون که گرفتند از آل نبی
اهل ستم دولت و مال نبی
از ثمر باغ کمال نبی
بیخبرند اکثر خلق خدا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
گشت جهان تنگتر از گور تنگ
بر همه از فتنه و بیداد و جنگ
جنگ ببارد به سر خلق سنگ
اهل جهانند به غم مبتلا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
سور نباشد، همه جا ماتم است
خوانِ جهان پر ز خورشت غم است
اهل جهان را دل بیغم کم است
چون که نرفتند ره مصطفی
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
یا نبی ای پیک خدای کبیر
کن نظری بر رخ "داعی" پیر
تا بخورد باده ز خمّ غدیر
کن به دعا یاری آن بینوا
گریه کنند اهل زمین و سما
بر نبی و برحسن و بر رضا
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
غزل مرثیه دیگری باز هم به مناسبت شهادت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام (برگرفته از دیوان دست نویس شماره ۱):
اهل ستم چو بر سر انصاف پا زدند
سیلی به روی دانش و دین و حیا زدند
گر مصطفی شکست صنمهای جدشان
از زهر، شعله در جگر مجتبی زدند
نار از شرنگ در دل کافر نمیزدند
کان ناکسان به جان عزیز خدا زدند
روی قلم سیاه و زبانش بریده شد
زیرا نوشت بر تن او با عصا زدند
دود کباب از دل ایوب شد بلند
زان آتشی که در جگر مجتبی زدند
مریم سیاه جامه به تن کرد در بهشت
وقتی زنان به سینه چو خیرالنسا زدند
فریاد فرشیان بشنیدند عرشیان
بس ناله از مصیبت او اولیا زدند
در ماتم حسن نه همین آدمی گریست
جن و ملک به سینه بر آن مقتدا زدند
از شعله مصیبت و غمهای مجتبی
آتش به جان "داعی" ماتم سُرا زدند
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
تقدیم نوحهای در عزای شهادت آقا امام رضا علیه السلام ( برگرفته از دیوان دست نویس شماره ۱ مرحوم شاعر).
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
کشته مامون به زهرش در آن روز
تا نگردند از او دانش آموز
بودهاند از علومش در آن روز
طالبان هنر حکمت اندوز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
کشته مامون به زهرش که جاهل
زو نگردد خردمند و فاضل
تا نجوید مسلمان غافل
مایه از دانش و دین پیروز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
کشته مامون غاصب رضا را
تا کند شهریاری چو دارا
تا همه بندگان خدا را
بنده خود کند آن سیه روز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
فرصت ار داده بود خصم ابتر
کز علوم امامان اکبر
هر مسلمان به هر شهر و کشور
چاره جو باشد و دانش آموز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
حالیا شام مسلم سحر بود
کوکب عارضش چون قمر بود
لعلش از سنگ خارا به در بود
آنچنان لاله ی گلشن افروز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
ای رضا "داعی" رو سیاهم
خون جگر از غم و از گناهم
گر دهی آبرو و پناهم
شام تارم شود صبح نوروز
شد رضا کشته از زهر جانسوز
از برای علوم دل افروز
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
فرا رسیدن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها، فرخنده و مبارک باد.
🌴🌴🌴 بازنشرِ یک مثنوی در مدح بانوی صبر و ظفر، حضرت زینب سلام الله علیها به منا سبت فرا رسیدن سالروز میلاد آن بزرگوار:
مظهر زن، دختِ علی زینب است
در شبِ زن ها رخ او کوکب است
چون که از او عشق، پدیدار شد
محرمِ خاصِ حرمِ یار شد
صبر، چو آمد ز وفایش پدید
گشت فرحبخش و ظفر آفرید
فتح و ظفر بوسه به پایش زدند
پرچمِ دولت به سرایش زدند
حق طلبان سکه به نامش زدند
از دل و جان باده ز جامش زدند
روز دهم چون ز محرّم گذشت
شامِ سیه آمد و بگرفت دشت
لشکر آسیب رسان، خواب رفت
بخت و دل و چشمِ خسان خواب رفت
دختِ علی بهرِ مناجات رفت
در حرمِ قاضیِ حاجات رفت
چون که شد از جامِ بلا شاد و مست
بهرِ مناجات، برآورد دست
گفت که ای خالقِ بنده نواز
لطفِ تو دادست مرا امتیاز
چون که سرِ آلِ عزیزِ رسول
در رهِ دین رفت، بفرما قبول
این شهدا را ز کنیزت پذیر
افسرِ منّت ز سَرَم وا مگیر
گر نپذیری زِ کَرَم لاله ها
واسطه پیش آوَرَم از ناله ها
جامِ بلا بود بسی خوشگوار
شاکرم و صابر و خدمتگزار
گشت مناجات به حالش مفید
شاد و جوان شد ز علوم و امید
از رخِ آن دخترِ پیغمبران
کرد طلوع اخترِ پیغمبران
سُستی و نومیدی و اندوه کُشت
رو به خدا کرد و به ابلیس پشت
رفت به دربارِ خسان شعله وار
علم و بیانش پدرِ ذوالفقار
چون که نشد خامُش و منزل نشین
حافظِ ما، دانش و عقلست و دین
دانشِ دین را چو رهاند از ریا
مِی خوری از میکده ی انبیا
زینب اگر خسته و افسرده بود
فلسفه ی کرببلا مرده بود
مانده اگر در وطنِ خویش بود
سرزنش از کوفی و شامیش بود
هر دمی از بی ادبی می شنید
هست امامِ بنی آدم یزید
شام از آن مادرِ فتحِ فتوح
خورد رُخَش سیلیِ طوفانِ نوح
چون که یزید آن پسرِ اشقیا
بود به ظاهر، وصیِ انبیا
گر کسی از بندگی اش می گذشت
جایِ سرَش بود در آن دَم به طشت
هر که دمی کرد از او انتقاد
رفت سر و گنج و تبارش به باد
🌴🌴🌴
زینبِ آزاده، زمانِ ورود
مصلحتش صحبتِ با او نبود
شبهِ نبی، باقرِ عیسی خصال
پرده کشید از رُخِ آن بد خیال
بود از آن کودکیِ خود مجاز
از خطِ قرمز گذرد بی جواز
از خطِ قرمز گذراند آن حکیم
امّت و ادیانِ خدایِ رحیم
چون به یزید گفت ندیم و وزیر
زود بکُش یا بفروش هر اسیر
باقرِ طاها رخِ بلبل سخن
گُل سخنش کرد در آن انجمن
گفت: چو فرعونِ گریزان ز داد
گوش به اندرزِ ندیمان بداد
داد پیِ کشتنِ موسی سپاه
گشت گرفتارِ عذابِ الاه
با وزرایت ز نکاحِ گناه
هستی و آنست تو را پرتگاه
هست در آیینِ سیه گوهران
فخر و هنر، کشتنِ پیغمبران
آلِ پیمبر نکُشد هیچ گاه
غیرِ شما آلِ نکاحِ گناه
امرِ ندیمانِ خود اجرا مکن
غرق به خون، پا و سرِ ما مکن
دانش و اعجاز، ز باقر چو دید
زد ز پشیمانی و غم دم یزید
اهلِ ستم، خسته و حیران شدند
از گنه و گفته پشیمان شدند
باقرِ سی ماهه ی باهوش، زود
چون به همه، فتنه ی دشمن نمود
زود یزیدِ اموی خار شد
خامُش و لب بسته ز گفتار شد
دادِ خدا داد به زینب جواز
بشکَنَد آن کافرِ نیرنگ ساز
گفت: کجا ای پسرِ اشقیا
وارثِ جدِّ منی و انبیا؟
تا به کی از کید و خیانتگری
امّتِ جدم به اسارت بری؟
کرد کجا ربِّ مه و اختران
شخصِ تو را وارثِ پیغمبران؟
خطبه ی آن مادرِ فتحِ فتوح
گشت بلاساز چو طوفانِ نوح
آلِ امیه همه رسوا شدند
روی سیَه چون شبِ یلدا شدند
چون که فتاد از نظرِ شیخ و شاب
گشت یزید اموی خوش خطاب
گفت: الهی شود ابن زیاد
در به در و بی سر و سامان چو باد
جایزه کی شمر و سنان را دهم؟
باج کی آن اهرمنان را دهم؟
از پسرِ سعد بنالم چو نِی
روز قیامت دهمش ملکِ ری
گفت: به عزّت ببَرَد در وطن
قافله را زینبِ نیکو سخن
تا به اسارت نبَرَد شام را
دشمنِ جانَم نکند عام را
🌴🌴🌴
دخترِ پیغمبرِ عالی جناب
از دلِ غفلت زدگان بُرده خواب
داده به درویش، مقامی بلند
کرده رها، زاده ی آدم ز بند
چون بوَد اسلام ز اقدامِ او
باده ی کوثر خوری از جامِ او
دخترِ دانای علی و بتول!
کُن ز کَرَم چامه ی "داعی" قبول
تا شود از مهر شما رو سفید
زو نگریزد برکات و امید
🌾🌾🌾
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
🏴 با توجه به فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، شعر زیر که از شاهکارهای مرحوم استاد دائی است از صفحه ۱۰۳ کتاب "چشمه و آفتاب" باز نشر و به حضور تقدیم می گردد:
شب پرستان سپیده را کشتند
صبحِ از ره رسیده را کشتند
تا کنَد جلوه کِرم شب تابی
آفتابِ دمیده را کشتند
دیو خویانِ آدمی صورت
مهر و داد و عقیده را کشتند
ننگ ورزانِ از هنر عاری
افتخارِ عدیده را کشتند
حاصلِ باغ را حرامی برد
زارعِ خار چیده را کشتند
شادیِ دلنواز از کف شد
خاطرِ آرمیده را کشتند
از سقیفه بُتی پدید آمد
دشمنِ آن پدیده را کشتند
آفریننده در غضب شد چون
بهترین آفریده را کشتند
مَطلعِ شعرِ زندگی گم شد
شاه بیتِ قصیده را کشتند
انس و جان، اشکِ چشمشان جاریست
که چرا نور دیده را کشتند
فاطمه عطر بود و احمد گل
عطرِ از گل چکیده را کشتند
شب "داعی" سحر ندارد چون
شب پرستان سپیده را کشتند
🏴🏴🏴
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
🌸 ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد مصداق عینیِ کوثر، حضرت فاطمه اطهر (س)، ترجیع بند زیر با این مضمون، برگرفته شده از دیوان دستنویس سوم مرحوم استاد دائی به حضور تقدیم می گردد:
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
ای شب زدگان سپیده آمد
خورشیدِ سَحر دمیده آمد
شب رفت و سیاه خیمه را بُرد
چون نیّرِ نودمیده آمد
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
طی شد دی و نوبهار آمد
زآن گل که به شاخسار آمد
شیرین شده زندگانی امروز
چون نخل رُسُل به بار آمد
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
غم رفت و زمانِ عشرت آمد
اقبال و امید و عزّت آمد
دُردانه ی گنجِ خلقت آمد
چون از صدفِ نبوت آمد
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
بر کوریِ چشمِ خصم و کفار
مرآتِ جمال و حُسنِ دلدار
گردید عیان چو گل به گلزار
این نَقل شده است نُقل بسیار
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
برخیز صبا چو بادِ صَرصَر
رو سویِ جهنمِ پر آذر
خود را برسان به عاصِ ابتر
این شعر بخوان بر او مکرر
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
چون فاطمه مظهرِ خداوند
بر چهرِ پدر نمود لبخند
احمد ز صفای روی فرزند
شُکرانه سرود به زِ هَر قند
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
ای فاطمه، اُمِّ صد چو هابیل
نوباوه ی حضرت سماعیل
کردی چو طلوع، سرود، جبریل
با سجده ی شُکر و حمد و تجلیل
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
در زیر لوایت آن که آیَد
سوهانِ غَمی دلش نَساید
احسانِ تو بس کَرَم نماید
هر مرد و زنی چنین سراید
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
ای احمد از این عطای رحمان
شُکرانه رسان به اهلِ ایمان
تا در شب و روز، هر مسلمان
اقرار کند به اهلِ کتمان
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
از مدحِ تو "داعی" اَر سُرایَد
سَر را به فرازِ عرش سایَد
این کار از او اگر برآیَد
با فخر و ادب بیان نماید
《مِهر و کَرَمِ خدا مبارک
بر سیّدِ انبیا مبارک》
💐💐💐
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
🌻🌷🌾 تقدیم مولودیه ای به مناسبت فرا رسیدن میلاد آقا امام جواد علیه السلام:
مسلمان ها زمانِ غم سر آمد
گل آمد بلبل آمد دلبر آمد
زمانِ نا امیدی ها به سر رفت
امید امّت و پیغمبر آمد
پیمبر راحسین دیگر امروز
به کوریِ خسانِ ابتر آمد
جواد بن رضا را زاد مادر
کریمِ دودمانِ حیدر آمد
امامِ هشتمین فرزند موسی
که چون عیسی دمَش جان پرور آمد
خدایش داد فرزندی که رویش
به از آیینه ی اسکندر آمد
ز دیدارش چنان سرمست گردید
که گویی باده اش از کوثر آمد
ز دیدارِ تقی شد او چنان شاد
که رویش رشکِ مهر خاور آمد
بوَد کم، گر رضا شکرانه بخشد
ز دریا و ز کان هر گوهر آمد
در ایوانِ رضا از کاخِ فردوس
هر آن پیغمبرِ نام آور آمد
برای گفتنِ تبریک و شادی
خلیل و شیث و نوحِ اکبر آمد
سلیمان آمد و داوود و لقمان
کلیم و یوسفِ مه پیکر آمد
امامِ انس و جان، فرزندِ زهرا
ز میلادش به دل ها باور آمد
محبّانش ز کوثر باده نوشند
تنِ خصمش نصیبِ آذر آمد
عبادت بی ولای او گناه است
چو او از انتخابِ داور آمد
جهنم هست جای دشمنانش
نصیبِ دوستانش کوثر آمد
هر آن کس آمد از وصفش بگوید
نگفته یک ز صد، عمرش سرآمد
سرِ دیوان نگار این شعر، "داعی"!
که تاجِ سر برای دفتر آمد.
🌻🌷🌻🌷💐💐
eitaa.com/daeeshaereahledel
https://splus.ir/daee.shaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
با عرض تبریک فرا رسیدن سالروز میلاد آقا امیرالمومنین علی علیه السلام، غزلی برگرفته از دیوان دست نویس شماره یک مرحوم شاعر تقدیم حضور می گردد:
باغِ اقبال، شده پر گل و پر بار امروز
بختِ بیدار زده خنده چو گلزار امروز
بلبلِ باغِ ادب، نغمه سراید زیرا
باغِ اقبال، شده پر گل و پر بار امروز
عَلَمی سبز سرِ کنگره ی عرش زدند
حرمِ کعبه چو گردید پسر دار امروز
چون علی رخ بنمود و به حرم پای گذاشت
شد حرم قبله ی هر مسلمِ زوّار امروز
چون علی در حرمِ کعبه بیامد به وجود
کعبه دارد شرف و عزّتِ بسیار امروز
پسری دختِ اَسَد زاد که از مِهرِ رُخَش
بوَد افلاک و زمین، غرق در انوار امروز
پسری دختِ اسد زاد که از آن نوزاد
زنده شد طالع و برخاسته بر کار امروز
خاکی و ناری و نوری همه شاد و شاکر
که خدا داده نشان، یارِ وفادار امروز
قدسیان از دل و جان حمد خدا می گویند
چون که سلطانِ رُسُل یافته سردار امروز
چون علی یار پیمبر شد و بتها بشکست
بت پرستی ز جهان رفت و بوَد عار امروز
چون ز شمشیرِ کَجَش، راست، بنای دین است
آید آوای اذان، از دلِ بازار امروز
کِلکِ تدبیرِ علی زد رقم عنوانِ خدا
که بخوانیم همه بر در و دیوار امروز
روی مومن چو رخِ مِهر ز شادی رخشد
کافر از غم شده پر پیچ تر از مار امروز
چون که زلفش به دلِ حق طلبان، ایمان داد
می دهد سر به رهش مسلمِ هشیار امروز
دارد از بس که صفا آینه ی روی علی
میتوان دید در آن ماهِ رخِ یار امروز
قلم و تیغِ علی، بسته دهانِ کفار
گر ببینی که خموش است ز گفتار امروز
چون جدا کرده سر از گردنِ عَمر و مَرحَب
نخورَد صورتِ دین، سیلیِ کفار امروز
مِهرِ رویش اگر از پرده نمی گشت عیان
روزِ دانش طلبان بود شبِ تار امروز
لطف و صبرش چو به دین دولت و عمری بخشید
دین به دنیا بدهد دانش و معمار امروز
چون گشود دستِ علی پای غلامان از بند
نقشِ نامش شده بر پرچمِ احرار امروز
"داعیا" با غَزَلَت هر کسی از اهلِ بهشت
خورده با جامِ شَعَف، باده ی سرشار امروز
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم غزل دیگری باز به مناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد آقا امیرالمومنین علی (ع):
تا امرِ خداوند، روان بود علی بود
تا سود از آن بر همگان بود علی بود
تا اهل جهان را کَرَم و عزّت و شادی
از دانش و تدبیر و بیان بود علی بود
تا راهنمای حکما پیرِ خرد گشت
تا خادمشان بخت جوان بود علی بود
تا از کَرَم و روزیِ رزّاقِ جهانبخش
زیبا و جوان هر تن و جان بود علی بود
تا هر طرف از مِهرِ خدا روزیِ مخلوق
از کوشش و از کار و زمان بود علی بود
تا مدحِ خدا خوبتر از دولتِ قارون
بر مرد و زنِ پاکروان بود علی بود
تا رحمتِ خلّاقِ جهان از پیِ مخلوق
چون سایه و اندام، روان بود علی بود
تا از هنر و حکمتِ ادیانِ الهی
هر مرد و زنی نیک گمان بود علی بود
آن عارفِ عاشق که ز مرآتِ جمالش
رخسارِ جهانساز، عیان بود علی بود
آن راهنمایی که به اقرارِ حکیمان
فارغ ز غمِ سود و زیان بود علی بود
"داعی" به خدا آنکه ز احسان و علومش
مهر و کرم و داد و امان بود علی بود
🌹🌹🌹
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
تقدیم یک شعر دیگر (در قالب مثنوی) در مدح و ثنای آقا امیرالمومنین علی علیه السلام از مرحوم استاد دائی:
دهن را بشویم به عطر و گلاب
معطر کنم کام از عطر ناب
پس از آن بخوانم ثنای علی
برای رضای خدای علی
ز خم غدیر از صفا مِی خورم
فریب جهان و غمش کی خورم؟
زمین خورده صهبا ز خم غدیر
که آرَد هزاران گل دلپذیر
شرابی که هرگاه جان پرور است
ز میخانه ی ساقیِ کوثر است
ز روی علی جلوه گیرد فَلَق
ز هجرش بود خون به چشم شَفَق
چو روی علی آورَد هر فروغ
بوَد روشن و شادی آور فروغ
زَر ناب چون عاشق حیدر است
رخِ او به رنگ گل اصفر است
علی ناصر دعوت انبیا
نماینده ی حکمت اوصیا
علی رهبر طفل و برنا و پیر
علی دست گیرِ صغیر و کبیر
علی غافل از خود شده در سجود
علی ناشرِ مهر و احسان و جود
علی مرشد جن و انس و ملک
سفیر خدا در زمین و فلک
علی حجت کردگار جلیل
علی رهبر دودمان خلیل
علی قاسم رحمت ذوالجلال
علی حافظ و عارف هر کمال
علی مردِ هر گاه در روزگار
بر اهل جهان است آموزگار
علی پیشتاز سپاه سحر
وزیر خردمند شاه سحر
علی آیتِ رحمت کردگار
علی در بهشت و جهان شهریار
علی جلوه افزای صبح امید
علی چهره آرای بخت سفید
علی مظهرِ دانش و دین و داد
علی رهبر هر ادیب و جواد
علی ناصر سید مرسلین
علی حاکم دولت متقین
ولای علی گوهر گنج دل
علی بهترین حاصل آب و گِل
علی "داعیا" برتر از هر ثناست
در اوصاف او واژه ها نارساست
🌸🌸🌸
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
✔ با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن سالروز وفات حضرت زینب سلام الله علیها، شعر زیر به همین مناسبت تقدیم می گردد:
زینب چو گشت قافله سالار کربلا
صبرش ظفر رساند به سردار کربلا
او را نبود اگر نفسی چون دم بهار
می زد خزان به گلشن و گلزار کربلا
زینب کشید بار امانت که آسمان
حاضر نشد به دوش کشد بار کربلا
گفتند آفرین به خدایش فرشتگان
زینب چو برد پیش، چنان کارِ کربلا
صهبای طاهری که شود عقل و دین و دل
زینب دهد ز کوثر و انهار کربلا
تا خشم کبریا نزند شعله خلق را
پیوسته بود همدم تب دارِ کربلا
تا دولتِ شفا نکند با جهان وداع
شد روز و شب معالجِ بیمارِ کربلا
نفرین یزید کرد به آل زیاد و شمر
زینب چو برد حاصلِ پیکارِ کربلا
او گر نبود سود بر آلِ امیه داشت
سر تا به پای قصه ی خونبارِ کربلا
از خصم اگر بر او ستمِ چند روزه رفت
برداشت پرده از رخ کفارِ کربلا
خاک سیاه بر سرِ آلِ امیه ریخت
زینب چو گفت بر همه اسرارِ کربلا
از جورِ بردگی نشود تا دلی پریش
زینب شکست هیبت اشرارِ کربلا
نام از نماز و روزه و اسلام و حج نبود
زینب نگفته بود گر اخبارِ کربلا
چون کربلا ز دولتِ زینب بود سخی
دارد دوام رحمت بسیار کربلا
کن رو سپید شیعه ی اولادِ مصطفی
یا رب به حقِ زینب و احرارِ کربلا
اشعارِ "داعی" از کَرَمِ خود قبول کن
ای ذو الجلالِ عاشقِ زوّارِ کربلا
🏴🏴🏴
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت آقا موسی بن جعفر علیه السلام، به همین منظور مرثیه زیر (برگرفته از دیوان دستنویس شماره یک مرحوم دایی) به حضور تقدیم می گردد:
از غمِ موسی بن جعفر، چشمِ ما خون گریه کرد
چشمِ عیسی هم از این غم، در سَما خون گریه کرد
آن عزیزِ مصطفی کز زهرِ هارون شد شهید
در بهشت از غصه، چشمِ مرتضی خون گریه کرد
خواند آدم نوحه و نوحِ پیمبر سینه زد
هر پیمبر از غمِ آن مقتدا خون گریه کرد
از غمش روح الامین بر سر زد و زاری نمود
نَه همین از مرگِ موسی، مصطفی خون گریه کرد
مریمِ کبری از آن غم نوحه و مرثیه خواند
زان مصیبت در جنان خیر النسا خون گریه کرد
شد قیامت چون که شد در خاک، سروِ قامتش
زان مصیبت، دیده ی شاه و گدا خون گریه کرد
لاله گون از اشکِ گلگون شد ز داغش روی خضر
نَه همین در ماتمش چشمِ رضا خون گریه کرد
کافر و بیگانه بر آن حجتِ یزدان گریست
نَه همین در سوگِ او هر آشنا خون گریه کرد
بهتر از موسی کسی در عالمِ هستی نبود
چونکه هارون کُشت او را، چشم ها خون گریه کرد
تا کند موسی بن جعفر گوشه چشمی به ما
" داعیا" از هجر او چشمان ما خون گریه کرد
🏴🏴🏴
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel
دائی شاعر اهل بیت (ع)
با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت آقا موسی بن جعفر علیه السلام، به همین منظور مرثیه زیر (
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه مداحان گرامی: مرثیه فوق در قالب یکی از آهنگ های معروف ملاباسم کربلایی که در قطعه بالا تقدیم گردیده است، قابل اجرا می باشد.
امشب، شبِ وفات حضرت ابوطالب علیه السلام است. به همین مناسبت قطعه شعر زیر با همین مضمون، (برگرفته از دیوان دوازدهم، آخرین دیوان دستنویس مرحوم دائی در دوران حیاتشان)، به حضور تقدیم می گردد:
عاشقِ کبریا ابوطالب
جان نثارِ خدا ابوطالب
سیدِ بندگانِ ایزد بود
رهبرِ اولیا ابوطالب
دولتِ عشق و دین و دانش داشت
پسرِ انبیا ابوطالب
داده فرهنگ و عقل و آگاهی
حامیِ مصطفی ابوطالب
حافظِ دینِ مصطفی بوده است
عارفِ با صفا ابوطالب
از ازل بوده تا ابد باشد
ظفر و بختِ ما ابوطالب
داده عرفان و حکمت و ادراک
مردِ بی ادعا ابوطالب
از ازل بوده، تا ابد باشد
دشمنِ اشقیا ابوطالب
لبِ سر بست و با لبِ دل گفت
ربنا، ربنا، ابوطالب
تا ندانند اشقیا، می کرد...
کارِ دین در خفا ابوطالب
کرد آیینِ انبیا جاوید
مردِ ایزدنما ابوطالب
گمرَهان را نجات داد و نجُست
گنج و نام و غذا ابوطالب
بر خدا کرد و از خدا خواهد
نَز من و از شما ابوطالب
مومنین را مدد دهد شب و روز
با وفا و دعا ابوطالب
عارف و مومنت ندانستند
عاملانِ ریا ابوطالب
"داعی" آمد امیدِ احسانت
تو شهی او گدا ابوطالب
از خدا بهر او سعادت خواه
پدر اوصیا ابوطالب
🏴🏴🏴
https://splus.ir/daee.shaereahledel
eitaa.com/daeeshaereahledel