eitaa logo
دایی رضا
2.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
91 فایل
🟡کانالی اخلاقی_اجتماعی 💠به دنبال زمینه سازی #ظهور 💠 🟢کانال صمیمی " #دایی_رضا "🟢 🔴 نیمه محرمانه 🔴 🌸مختصر، جذاب و جدید🌸 🆔لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/878706709C93902231a1 . 💠🌸💠🌸💠 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 دو برداشت از یک گزاره روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد می‌شود و می‌خواهد با دانشمند آن شهر گفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین می‌برند. آن دو روبروی هم می‌نشینند و مردم هم گرد آن ها حلقه می‌زنند. آن دانشمند دایره‌ای روی زمین می‌کشد. ملانصرالدین با خطی آن را دو نیم می‌کند. دانشمند تخم مرغی از جیب در می‌آورد و کنار دایره می‌گذارد. ملانصرالدین هم پیازی را در کنار آن قرار می‌دهد. دانشمند پنجه‌ی دستش را باز می‌کند و به ملانصرالدین نشان می‌دهد. ملانصرالدین هم با دو انگشت سبابه و میانی به سوی او نشانه می‌رود. دانشمند برمی‌خیزد، از ملانصرالدین تشکر می‌کند و به شهر خود بازمی‌گردد. مردم شهرش از او درباره‌ی گفتگویش می‌پرسند و او پاسخ می‌دهد که : ملانصرالدین -عالم آن شهر- دانشمند بزرگی است. من در ابتدا دایره‌ای روی زمین کشیدم که یعنی زمین گرد است. او خطی میانش کشید که یعنی خط استوا هم دارد. من تخم مرغی نشان او دادم که یعنی به عقیده‌ی بعضی ها زمین به شکل تخم مرغ است و او پیازی نشان داد که یعنی شاید هم به شکل پیازی گرد. من پنجه‌ی دستم را باز کردم که یعنی: "اگر پنج تن مثل ما وجود داشت کار دنیا درست می‌شد." و او دو انگشتش را نشان داد که یعنی: "فعلاً که فقط ما دو تن هستیم." در آن سوی، مردم شهر ملانصرالدین هم از او پرسیدند که گفتگو درمورد چه بود و او پاسخ داد: آن دانشمند دایره‌ای روی زمین کشید که یعنی من یک قرص نان می‌خورم. من هم خطی میانش کشیدم که یعنی من نصف نان می‌خورم. آن دانشمند تخم مرغی نشان داد که یعنی من نان و تخم مرغ می‌خورم و من هم پیازی نشانش دادم که یعنی من نان و پیاز می‌خورم. آن دانشمند پنجه‌ی دستش را به سوی من نشان داد که یعنی: "خاک بر سرت". من هم دو انگشتم را به سوی او نشانه رفتم که یعنی: "دو تا چشمت کور شود."😜😜😜 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای مشاهده مطالب مشابه 👈 اینجا 👉 کلیک کن🌹😍😍 👈👈کلیک کنید کلیک کنید کلیک کنید 👉👉