درباره علم و حجابش؛
فرمودند که: "علم، نوری است که خداوند به قلب هرکس که بخواهد میافکند" (العلم نور...). پس علم نور است. همه علوم نور هستند چه حصولی باشند و چه حضوری. این نور را خدا به ما تابانده است مال ما نیست. از اوست؛ الله نور السموات و الارض. این علم برای هدایت ماست.
اما حجابها دو نوع هستند؛ حجاب ظلمانی و حجاب نورانی!
ما موظف هستیم حجابهای ظلمانی که ما را به تاریکی میبرند خرق کنیم و بشکافیم؛ مثل هواهای نفسانی، غرور و ... حجابهایی از جنس تاریکی هستند و از شدت تاریکی مانع رویت حقیقت هستند.
اما حجابهای نورانی را باید فتح کنیم؛ حجاب علم از این نوع است. شدت درخششاش نباید مانع دریافت حقیقت شود. باید آنرا از او بدانیم و نه از خود و هر لحظه در این علم خود را وامدار خدا بدانیم. اینکه علم حجاب اکبر است چنین است. بله علم میتواند ما را به سمت حجاب ظلمانی هم ببرد مثلا منجر به غرور و تکبر نسبت به سایر مردمان شود. اینکه علم را نعمت خدا بدانیم منجر به بالا کشیدن انسان و فضلیت او میشود.
........................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
16.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 سالروز درگذشت دانشمند
مؤمنِ عالمِ خستگیناپذیر دکتر سعید کاظمی آشتیانی؛ مؤسس پژوهشکده رویان
.......................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
هدف در تربیت اسلامی تسلط و مالکیت بر نفس (خود) است که غایت آن آزادی معنوی است.
اما برای حصول به این مالکیت باید نفس و خود را شناخت! چگونه میتوان به این شناخت رسید؟ به نظرم یکی در شناخت از منظر نفس بماهو نفس است و یکی در شناخت از منظر رابطه و نسبت بین خود با جهان و طبیعت. یکی به سیر انفسی نیاز دارد و دیگری سیر آفاقی! نگرش ژرف و کلنگرانه به علوم طبیعی من جمله فیزیک در این دومی راهگشا است.
سوال این است که چگونه این روش شناخت دوم به رسیدن قدرت تسلط بر خود کمک میکند!؟
.................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
خبر خوب این روزها خبر آتشبس در نوار غزه است و پایان نگرانیها مخصوصا برای کودکان و زنان این منطقه.
در حدود پانزده ماه گذشته انسانِ غزه، انسانِ اسلام بود؛ نماد مقاومت در برابر ظالم و در عین حال نماد امید و زندگی و امروز نماد غلبه اراده مظلوم.
درود، رحمت و رضوان خدا بر شهداء راه حق
پ.ن ۱: مقاومت زنده است تا انسان مؤمن هست!
پ.ن ۲: طوفان الاقصی نقطه عطفی در تاریخ مسئله فلسطین شد.
.................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
کف زندگی را باید ساخت؛
گاه با یک ابراز محبت و توجه نسبت به اطرافیان، خانواده، همسر، فرزند، پدر، مادر، برادر، خواهر، دوست و ...
گاه با تقدیم یک شاخه گل،
گاه با تقدیم یک هدیهی کوچک،
گاه با خرید یا ساخت یک دکور ساده،
گاه با مهر تربت کربلاء،
گاه با قرار دادن یک تسبیح کنار مهر نماز،
گاه با یک جانماز زیبا،
گاه با دعایی مانند "یا من ارجوه ..."،
گاه با یک پیاله ماست یا ترشی کنار غذا،
گاه با یک تزیین سادهی غذا،
گاه با پخت یک غذای سنتی یا فانتزی،
گاه با پخت یک کیک یا دسر جدید،
گاه با یک کتاب جدید،
گاه با سیر کوتاهی در طبیعت،
گاه با لحظهای درنگ در کافیشاپ،
گاه با تنظیم وقتی برای گفتگو،
ووو...
با جزئیات خیلی ساده و کوچک و کمهزینه که همه از پس آن برمیآیند میتوان به زندگی روح داد. زندگی به روح نیاز دارد و بدون آن حتی اگر همه امکانات هم فراهم باشد زندگی نیست. ساخت آینده بدون توجه به زمان حال ممکن نیست اما نیاز به تنظیمات ظریفی هم دارد؛
کف زندگی را باید ساخت.
................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
Payam Azizi - Yar migooyad Allah (320).mp3
17.65M
❤ به عشق رسول الله (ص) ❤
فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ؛
تا آنجا بالا رفت که فاصلهاش با حق به قدرِ طول دو انتهای کمان یا نزدیکتر شد.
[سوره نجم آیه ۹]
چه روزها را بر اساس رخدادهایی که در دل داشتهاند ارزیابی کنیم و چه بر اساس برآیندهایی که به بار نشاندهاند، بعثت یادبود شکوهمندترین رویداد زندگی بشر و روز سرآمد تاریخ بشر است. روزی که بشر توانست به اوجی برسد که دهها هزار سال رسالتها و نبوتها آن را برای او پرورانده بود.
عیدتان مبارک 🌱🌷🌱🌷
پ.ن: تولدمم مبارک؛ باشد که با مبعث واقعا متولد شویم.
.....................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
برخی مهارتهای زندگی!
وقتی صحبت از مهارتهای لازم برای زندگی میشود ممکن است ذهن ما به سمت چیزهای پیچیده برود اما برخی از این مهارتها که پایهایتر هم هستند ساده و ابتداییتر به نظر میرسند و در عین حال مهم و نیازمند تمرین! میباشند. مهارتهایی شبیه مهارت سکوت (در مواقع لازم، موقع خشم و درباره چیزهایی که نمیدانیم)، مهارت مدیریت زمان، مهارت قدرت نه گفتن (که سبب کاهش بار زیاد استرسها و فشارهای زندگی میشود)، مهارت خوب خوابیدن و تمرین خواب آرام، مهارت مثبتاندیشی و مهارت گوش دادن و تمرکز بر روی صحبتهای دیگران هنگام مکالمه!
این روزها به فراخور تعطیلی بین دو ترم فرصت شد تا بعد از مدتها و به پیشنهاد یکی از دانشجویان سریال چهار قسمتی when they see us را ببینم! خب من غالبا اگر بخواهم خارج از رسانهی ملی چیزی ببینم زبان انگلیسی یا عربی را انتخاب میکنم تا فرصت تمرین و یادآوری مهارت زبان هم فراهم بشه! سریالی که اگرچه ناراحت کننده و غمانگیز بود اما به خوبی توانسته بود مهارت قدرت نه گفتن را به تصویر بکشد. اینکه چگونه زندگی پنج شش نوجوان بدلیل عدم توانایی در این مهارت دستخوش تغییر و رکود ۱۰ ۱۲ ساله شد، اگرچه شاید غلو بنظر برسد اما گاه نداشتن همین مهارت سبب تباه شدن زندگیهایی شده است. تلاش عوامل سریال در عینیسازی این مهارت قابل ستایش است. در آموزش مهارتها عینیسازی آنها برای مخاطب جایگاه مهمی دارد.
پ.ن۱: در گوشههایی از سریال مخصوصا قسمت چهارم، نقش خداباوری و دین و ایدئولوژی در ایجاد آرامش در زندگی و ایجاد امید به آینده را در هنگام مصائب و رنجها خوب به تصویر کشیده بود.
پ.ن۲: خوبه نگاهی هم داشته باشیم که اتفاقات سریال در کدام سرزمین رخ داده است! چه سیستم حکمرانی و قضایی و مبتنی بر چه ایدئولوژیای سبب این فلاکت و رنج در زندگی این نوجوانها شده است! این رنج را باید دید مخصوصا که در سرزمین رویاها (امریکا) رخ داده است. مخصوصا که سریال مملوء از واقعیتهای نژادپرستانه در آن سرزمین هم هست.
پ.ن۳: بعضیا چطوری فرصت میکنند اینقدر فیلم و سریال ببینند؟! پیشنهاد برای رزرو تماشا پذیرفته میشود😂.
....................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
هو الحکیم
خاطره در سالگرد رفیقِ شهید؛
در حوالی سالهای ۸۲-۱۳۷۷ چندین دوره بود که در هفته دفاع مقدس، نمایشگاه و یادوارهای با این موضوع برگزار میشد. دو سه هفتهای از شهریورماه و مهرماه بچههای پایگاه حبیبابنمظاهر درگیر طراحی و ساخت و اجرای نمایشگاه میشدند. طبق روال همه ساله قسمتی از نمایشگاه به برگهایی از تاریخ اسلام اختصاص داشت تا ریشههای دفاع مقدس را متعین کند. آنچه خاطرم هست ساخت اِلمانهایی مثل طواف حول کعبه، نجوای غریبانه امیرالمؤمنین (ع) با چاه، قبرستان بقیع و ... بود. آن سال قرار بود آقا وحید و بنده بخشی از واقعه گودی قتلگاه را بسازیم. یادم هست وقتیکه کار رو به اتمام بود شهید وحید چندین بار طوری که میخواست من متوجه نشوم، آستین به دهان میگرفت و با تماشای صحنه بازسازی شدهی گودی قتلگاه، گریه میکرد. فکر میکنم همه کسانی که از نزدیک با آقا وحید آشنا بودند عشق و ارادت و انس زیاد او به حضرت سیدالشهداء (ع) را خاطرشان باشد.
پ.ن: مهندس سرگرد وحید شیبانی در مورخه ۹۱/۱۲/۱ در جریان ماموریت در مرزهای غربی کشور به شهادت رسید.
....................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفرنامه کرمان
بهمن ماه ۱۴۰۳
قسمت اول: در مسیر؛ دیهوک
✍ به جهت استفاده حداکثری از تعطیلات، سفر را عصر چهارشنبه از مشهد شروع کردیم. شب هنگام به دیهوک رسیدیم. دنبالهی مسیر (دیهوک تا راور) از دل کویر لوت میگذرد و در این بخشِ مسیر تقریبا آبادی وجود ندارد. بنابراین شب را در آخرین شهرِ قبل از کویر؛ یعنی دیهوک ماندگار شدیم. کویری بودن منطقه حاکی از محدودیت در وجود زمین مناسب برای کشاورزی است، در منطقه صنایع خاصی نیز مشاهده نمیشود. از اینرو ظاهرا مردم شهر برای توسعه معاش، از فرصت کویری بودن جاده و مسافرانش استفاده میکنند و لذا علاوه بر رستورانها و سوپرمارکتهای همهجایی، چندین آشپزخانه و تبلیغات متعدد اجاره سوئیت در ورودی شهر وجود دارد. آشپزخانهها به استفاده از گوشت شتر در غذاها مباهات میکنند و بالطبع قیمتهایشان بالاتر است، برخلاف سوئیتها که قیمتهای مناسب و پائینی دارند؛ البته فضای رقابتی هم دیده نمیشود و مردم منتظر هستند تا بر اساس تبلیغات با آنها تماس گرفته شود (شاید راضی به رزق لا یحتسب).
شهر به جهت وجود زمین، وسیع میباشد و تراکم مناطق مسکونی پایینی دارد. مثل بیشتر مناطق مجاور کویر، آب شرب را باید از ایستگاههای مخصوص تهیه کرد. شهر دارای دو بافت تاریخی و جدید میباشد. از این منظر چندین اقامتگاه بومگردی در بافتِ خالی از سکنهی تاریخی وجود دارد. مردمانی که من دیدم، نسبت به مهمان احترام میگذاشتند؛ نظافت و امکانات سوئیت، تهیه گرمایش سوئیت قبل از ورود ما و رفتار صاحبخانه در ارائه خدماتِ بیشتر و غیرمعمول این را نشان میدهد.
.........
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفرنامه کرمان
بهمن ۱۴۰۳
قسمت دوم: در مسیر؛ نایبند و دیگ رستم
✍ بعد از طلوع آفتاب و گشت در بافت تاریخی دیهوک، راهی کرمان شدیم. جاده از میان کویر لوت میگذرد. حدود یکصد و بیست کیلومتر بعدتر و در میانهی کویر -کمی دورتر از سمت راست جاده- روستایی پلکانی بر بلندای کوه و شبیه ماسوله در دل کویر رخنمایی میکند. چند ده نفر درخت خرما (شاید هم "چند ده اصله درخت خرما") در میان درهای که روستا در ارتفاع آن قرار دارد بر زیبایی منطقه افزوده است. زیبایی منطقه وقتی فهمیده میشود که بدانید این آبادی اینچنینی در میان برهوت کویر است. از آنجا بازدید میکنیم. ظاهرا قسمتهایی از فیلم محمد رسولالله(ص) مجیدی نیز اینجا ساخته شده است. چند تابلو ابتدای روستا قرار دارد که تاکید بر ژئوسایت تاریخی روستا و نیز ژئوپارک زیستمحیطی منطقه دارد؛ اینجا محل زیست یوزپلنگ آسیایی است. روستا دو بافت قدیمی و جدید دارد و مردم بخش قدیمی و تاریخیِ روستا را به جهت بازدید گردشگران بازسازی کردهاند. کوچههای مرکزی سنگفرش شده است و دیوارهها به صورت کاهگلی تمیز کار شده است. از پیرمردی سراغ نانوایی میکنیم که جواب میشنویم بافت تاریخی را بازدید کنید و عکس بگیرید و سپس به بافت جدید برگردید؛ اینجا نان در خانهها پخت میشود و جهت تهیه باید به سوپرمارکت بروید که در بافت جدید قرار دارد. در بلندای روستا یک بومگردی نیز قرار دارد. از نایبند نان محلی و صبحانه را تهیه کرده و چند کیلومتر آنسوتر در دیگ رستم برای صرف صبحانه توقف میکنیم.
................
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)
سفرنامه کرمان
بهمن ماه سال هزار و چهارصد و سه
قسمت سوم: مزار حاج قاسم و دختر کاپشن صورتی
بعد از ظهر پنجشنبه هجدهام بهمن به کرمان رسیدیم. بعد از استقرار و کمی استراحت به سمت گلزار شهدای کرمان حرکت کردیم تا شب جمعه را کنار شهدا و مخصوصا مزار حاج قاسم باشیم. قبلترها نیز سفری به کرمان داشتهام؛ حدود سیزده - چهارده سال قبل ذیل ارائه و سخنرانی در یکی از کنفرانسهای علمی. اتفاقا همان زمان نیز به گلزار شهدای کرمان رفته بودم؛ آن موقع هم حال و هوای آنجا خاص بود؛ شاید به خاطر شهید یوسفاللهی (حسین پسر غلامحسین). اما اینبار گلزار شهدا حس و حال معنوی خیلی عمیقتری داشت. حاج قاسم اگر وصیت میکرد به راحتی در مشهد، کربلا یا ... دفن میشد اما گفته بود: "دوست دارم من را کنار حسین به خاک بسپارید." چه گوهر بیمانندی است. جای دیگر درباره کتاب زندگی این شهید میگوید: "حسودیام میشود این کتاب را کسی دیگر بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد." نماز مغرب و عشاء را بین قبور شهدا به جماعت خواندیم. برای لحظاتی چایخانه گلزار به همراه دمنوش، کلمپه کرمان نیز توزیع میکرد که واقعا فوقالعاده بود؛ سوغات کرمان است. به کمک بچهها و پرس و جو مزار دختر کاپشن صورتی را پیدا کردیم. برخی از اعضای خانواده سلطانینژاد نیز در گلزار حضور داشتند، شاید آنها نیز مثل مادر شهید دانیال رضازاده همه جمعهها به گلزار شهداء میآمدند؛ مادران فرزندان را هیچ وقت فراموش نمیکنند. حدود هشت نفر از اعضاء این خانواده در مراسم سالگرد پارسال به خاطر بمبگذاری شهید شده بودند.
...............
👉 @daevat
دعوت (درباره دین، علم و تمدن)