eitaa logo
دفتر خاکستری
31 دنبال‌کننده
3 عکس
2 ویدیو
0 فایل
حرفی، سخنی، نقدی، نظری: @mim_jeem
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
لا اله الا الله چه عبارت باشکوهی چقدر وسیع است هر چقدر بیشتر به آن فکر میکنی، متوجه میشوی تمام شئون زندگی ات را در بر گرفته اصلا میتوان گفت این عبارت، شعار سبک زندگی توحیدی است اینکه هیچ الهی جز الله نیست تو بگو هیچ هدفی، هیچ ارزشی، هیچ چیز مهمی جز الله نیست همه چیز در برابر آن وجود بی نهایت میل به عدم دارند یعنی باید همه وجودت به خاطر او باشد، چون غیر از او چیز دیگری اهمیت ندارد، عدم است، حتی خودت حتی خودت لا اله الا الله که بشود شعار زندگی ات، اگر یک برش سیب میخوری باید به خاطر او باشد، که قوتی بگیری که بتوانی قدمی به خاطر او برداری لا اله الا الله که در زندگی ات جاری شود، قفل تلفنت را فقط وقتی باز میکنی که بخواهی برای او کاری کنی لا اله الا الله که زندگی ات را گرفت، تفریح میکنی تا بتوانی بهتر برای او تلاش و مجاهدت کنی باید خوابت به خاطر او باشد، بیداری ات، خوردنت، نوشیدنت، دوستی ات، دشمنی ات، نوشتنت، هدفت، مسیرت، تفریحت و و و و ... لا اله الا الله شعار سبک زندگی توحیدی است.
بسم الله الرحمن الرحیم کلمه چند ذره جوهر و رنگ نیست که صرفا در کنار هم قرار گرفته باشند کلمات زنده اند، نفس میکشند، حرف میزنند، هویت دارند، دین دارند، اعتقاد دارند. اینطور نیست که بیایی کلمه‌ی بیگانه ای را به جای کلمه‌ی فارسی استعمال کنی و هیچ اتفاقی نیفتد در آن لحظه تو برخی از هویت و تفکر بیگانه را وارد مرزهای فرهنگ ایرانی کرده ای شاید بگویی این موهومات چیست، چه اشکالی دارد مثلا با جای زمان بگویم تایم یا به جای خب بگویم اوکی این اولین قدم است، این اولین نفوذی است با رشد این پدیده شوم ذره ذره فرهنگ ایرانی از بین میرود فرهنگ هر کشوری سوار بر آثار ادبی و شعر و ضرب المثل و کلماتش است تصور کنید روزی را که این بیماری شیوع پیدا کند آنگاه شعری بخوانی از حافظ و بگویی: جمیله‌ایست عروسِ جهان، ولی هُش دار که این مُخَدَّره در عقدِ کس نمی‌آید و هیچ نفهمد یا تذکره الاولیا برایش بخوانی که عطار گفت: «داروی دل پنج چیز است: قرآن خواندن و اندرو نگاه کردن و شکم تهی داشتن و قیامِ شب و تضرّع کردن به وقتِ سحرگاه و با نیکان نشستن.» و وقتی این گنجینه‌ها را نفهمی دگر چه خواهی فهمید از ایرانی بودن و مسلمان بودن که بر پایه اینها نهاده شده شاید بگویی چقدر بدبینی، چنین چیزی نمیشود، برایتان بگویم همین هندوستان کنار سرمان که الان غرق در غربزدگی‌ست، دویست سال قبل زبان رسمی‌اش فارسی بود، آن هم نه ۱۰ سال ۲۰ سال، حدود هفتصد سال زبان رسمی هند فارسی بود و الان کدامشان میتواند یک بیت حافظ یا سعدی بخواند. بترسیم از آن روز که هند شویم.
بسم الله الرحمن الرحیم ما مسلمانیم به اسلام خمینی وقتی اکثریت در خواب غفلت به سر میبردند و از اسلام فقط عبادت و گوشه نشینی اش باقی مانده بود و زندگی مردم به تاراج طواغیت میرفت، خمینی عصا بر زمین کوبید و شجاعانه فریاد زد که اسلام نه تنها جدای از سیاست نیست که اسلام خود سیاست است. آری خمینی رسول ما بود. او به ما فهماند که از مهمترین اهداف دین خدا تشکیل حکومت است، بایستی حکومتی الهی برپا شود، تا زیست همگان را بر اساس عبودیت و بندگی تنظیم کند. اساسا تمام پیامبران و ائمه در پی همین بوده اند و به همین دلیل بوده که به دست حاکمان ظالم به شهادت میرسیدند، و الا اگر آنها صرفا انسان های اخلاق مدار و مودبی بودند، چرا باید به قتل برسند؟ اتفاقا چنین افرادی ویترین زیبایی هستند که جلوی دیده شدن ظلم و خونریزی را میگیرد. اگر پیامبر صرفا توصیه میکرده انسان خوبی باشید چرا باید به شعب ابی طالب تبعید شود؟ مگر صرف خوش اخلاقی چه ضرری به حاکمان میرساند؟ اگر علی(ع) که برخی ادعا میکنند مسلمان علی(ع) هستند و نه خمینی، در پی خوش اخلاقی بود چرا باید دستانش را ببندند؟ اگر تنها مساله خوش اخلاقی است، چرا باید حضرت زهرا(س) ...... اگر مساله اخلاق است پس صلح امام حسن(ع) چیست؟ اگر در پی خوش رفتاری هستیم پس چگونه قیام امام حسین(ع) را تفسیر میکنیم؟ نکند تصور میکنیم کوفیان اهل شهوت پرستی و میگساری بودند؟ تلخی ماجرا همینجاست که آنها نماز شب خوان و حافظان قرآن بودند و شمر از بهترینشان و خمینی و خمینی آمد و این مهم فراموش شده را زنده کرد. به راستی که او روح خدا بود و با ما جانی دوباره داد او به ما گفت آن اسلامی که میگوید نباید دین را به سیاست آلوده کرد اسلام آمریکایی است نه اسلام ناب محمدی آری من مسلمان به اسلام خمینی ام.
بسم الله الرحمن الرحیم دیدن بدن لخت هم عادی میشود. بگذار دو سه سالی در خیابان بدن خوش‌تراش و برهنه ببینند، برایشان عادی میشود و با این چیزها تحریک نمیشوند، به اصطلاح چشمشان سیر میشود. به نظر حرف درستی است، ما مثل گرسنگان هستیم و وقتی غذا رو بخوریم سیر میشویم و دیگر میلی به دیدن برهنگی نداریم. اما در این حرف که راسل اولین بار زده است مغالطه‌ای نهفته ما انسان‌ها دو مدل نیاز داریم: - یکسری نیازهای جسمی هستند مثل خوردن و خوابیدن و نوشیدن که وقتی مرتفع شوند دیگر میل انسان از بین میرود و شاید حتی نسبت به آن انزجار پیدا کند، مثلا وقتی دو تا پیتزای بزرگ پپرونی بخوری دیگر حالت از دیدن یک پیتزای دیگر به هم میخورد و هیچگونه میلی با آن نداری. - اما نیازهای دیگری هستند که هرچقدر تامین بشوند آن میل تقویت میشود و بیشتر میخواهد، سیری ناپذیر است اگر مثبتش را بخواهم مثال بزنم مثل میل به علم که انسان هرچقدر میخواند و میداند سیر نمیشود، بلکه تشنه تر میشود، مثال منفی‌اش هم میشود پول‌پرستی، جاه طلبی و همین هوس و غریزه جنسی هرچقدر تامینش کنی، وحشی‌تر میشود، هار تر میشود، باز هم میخواهد، آرام نمیگیرد. همانطور که میبینیم این غریزه در غرب باصطلاح آزاد چه کرده: ۱۴ درصد زنان آمریکا ، مورد تجاوز کامل قرار گرفته‌اند، آن هم آمریکا که کشوری مذهبی است. مساله‌ای که حتی خود راسل هم به آن اذعان کرده: (عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آنچه با ارضا تسکین می‌یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی) پس چنین آزادی نه تنها ارضا نمیکند که هر روز وحشی‌تر و تنوع‌طلب‌تر و رذل‌تر میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم رژیم مغزی ۷ صبح یه سیب خوردم، یه ربع بعد یه لیوان نوشابه همراه با خیار ساعت ۸ یه پیاله ماست با سیب زمینی سرخ کرده و مربای هویج دور و بر ۹ یه کاسه آش خوردم روش هم دو تا گوجه ساعت ۱۰ الویه خوردم با یه لیوان شیر گرم ظهر قرمه سبزی خوردم با سس کچاپ نیم ساعت بعدش هم املت و و و گند زدم به معدم؟ احتمالا اوضاع مزاجیم داغون باید بشه؟ آره همونقدر داغون این دقیقا بلاییه که ما داریم سر مغزمون میاریم. ما از صبح که پا میشیم شروع میکنیم به ریختن محتواهای مختلف با قالب‌های متفاوت توی مغزمون مثلا روزی ۱۰۰ تا توییت میخونیم/ ۳۰ تا استوری میبینیم/ ۳-۴ تا کانال مفید چک میکنیم/ ۲ قسمت سریال میبینیم/ نیم ساعت موزیک گوش میدیم/ اگه خدا بخواهد ۱۰ صفحه کتاب میخونیم/ اخبار هم که بالاخره باید چک کنیم و اینطوری مغز ما میشه همون معده‌ای که همه چیز توش ریخته شده شلم در شوربا کلی محتوا داره که نمیدونه باید چیکارشون کنه، اصلا توانایی نداره این حجم زیاد و متفاوت رو پردازش کنه و احتمالا وضعیت مزاجیش به هم بریزه و همه رو رد کنه بره طبیعتا چنین مغزی نمیتونه روی موضوعات مهم تمرکز کنه، نمیتونه موفق باشه، نمیتونه توی نماز حضور قلب داشته باشه، نمیتونه درست تحلیل کنه، فقط به صورت سطحی نگاه میکنه و رد میکنه کاش اونقدر که به رژیم غذاییمون اهمیت میدیم تا بدن سالمی داشته باشیم، به خوراک مغزمون هم اهمیت میدادیم تا روح سالم و زندگی موفقی داشته باشیم. راهکار عملی که احتمالا هیچکس انجام نمیده: شاید پاک کردن توییتر و اینستاگرام لفت دادن از کانال‌های غیرضروری بتونه به عنوان اولین قدم در ایجاد یک رژیم غذایی سالم برای مغز مفید باشه
بسم الله الرحمن الرحیم (چرا سفر با اتوبوس) همین اول بسم الله بگویم که من از آنهایی نیستم که به هر بهانه ای سفر میروند. این نوشته بر اساس تجربه شخصی خود اینجانب است که هر از گاهی به سفر میرود. و در دوم الرحمن الرحیم بگویم که ادعا نمیکنم که سفر با اتوبوس مطلقا خوب است، نه. نظر من این است که اگر شما هم مثل من باشید برایتان سفر با جناب اتوبوس میتواند لذت بخش باشد. سرتان را بیخودی به درد نمی آورم و دلایلم را ردیف میکنم: مفت البته این روزها مفت خیلی معنا نمیدهد و برای اتوبوس ها هم باید اندازه پروازهای فرست کلس (درست نوشتم؟) خرج کنی تا راضی شوند، ولی خب باز هم کمتر کمر شکن اند. حالا سریع نرو سرچ کن بلیط چارتر تهران-کیش 17 هزار تومان بعد بکنی توی چشم من که ببین ببین. بلیط های معمولی را میگویم سینمای متحرک بی مزه شاید در نظر اول این یک نقیصه به چشم بیاید ولی برای من جذاب است، این که بنشینم با 20، 30 نفر یک فیلم طنز مسخره را ببینم، اصلا مطلق این دورهمی با غریبه ها به بهانه ی فیلمی سخیف جذاب است. سرِ گرم، شیشه سرد این از دلچسب ترین اتفاقات اتوبوسی برای اینجانب است، اینکه سرم را بچسبانم به شیشه سرد و با تکان های اتوبوس، سرم مثل چکش به شیشه بخورد، و هر از گاهی دماغم به علت نامعلومی بخارد، و همزمان خیره بشوم به حرکت جاده و، بیابان و کوه های در دوردست و فکر بکنم به همه چیز ... تنهای تنهای تنها اگر میخواهید تنها سفر کنید و حوصله معاشرت با بقیه را ندارید و میخواهید در لاک صندلی خود فرو بروید اتوبوس پیشنهاد اُکازیونی(درست نوشتم؟) است، راحت یک بلیط از ردیف صندلی های تک نفره را بگیرید، با گوشی سرشار از شارژ و هندزفری در صندلی ات ولو شو، با گوشی سرت را گرم کن، کمی فکر کن، کتابی بخوان، موسیقی گوش بده، غصه بخور، بخند، چیزی بخور، چرتی بزن و ... در جوار یار اگر هم دو نفره البته با یار، سفر میکنید باز هم نمیشود از کنار اتوبوس به راحتی گذشت، مخصوصا اگر اوایل زندگی تان باشد. چرا که اگر بخواهید با قطار بروید، جدا از هزینه گزافش برای 2 نفر، یا باید کوپه را دربست بگیرید که خب همان داستان هزینه گزاف میشود برای 4 نفر و اگر بخواهید فقط دو بلیط بگیرید احتمالا باید چند ساعتی جدایی از یار را تحمل کنید. پس همان اتوبوس منطقی تر است، در جوار یار، فیلمی ببینید، گپی بزنید، تخمه ای بشکنید، میوه ای برای هم پوست بکنید، دست هم را بگیرید و همین، فقط و فقط در همین حد. خواب راحت این هم کمی طعنه آمیز به نظر میرسد، ولی من با خواب داخل اتوبوس هیچ مشکلی ندارم، شبیه گهواره تاب میخورد، صدای بوق ماشین ها مثل لالایی عمل میکند و چراغ خوابِ قرمز اتوبوس هم که همیشه خدا روشن است. و اتفاقا با خوابیدن در تخت طبقه دوم و سوم قطار بسیار مشکل دارم، همه اش فکر میکنم نکند بیفتم و شکستنی‌ها بشکنند. چالش ها سفر با اتوبوس چالش هایی هم دارد که اتفاقا آنها هم برای من شیرین است، چرا که نوع متفاوتی از زندگی است و اصلا مگر قرار است همه چیز مثل زندگی شهری راحت باشد؟ حالا آن چالش ها چیست؟ مثلا (گلاب به رویتان) دستشویی رفتن، وضو در هوای سرد، غذای تو راهی، کوفتگی عضلات، گاهی حالت تهوع، نق نق کردن یک نوزاد، بوی پا، بلند بلند صحبت کردن نفر پشت سری با تلفن، سرمای اتوبوس در شب، گرمای اتوبوس در روز و خیلی چیزهای دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم در نقد تایم لاین انقلابی (لطفا حوصله کنید و تا پایان بخوانید) چرا به توییتر آمدیم؟ روز اول با خودمان گفتیم برویم که موثر باشیم، برویم که جهاد تبیین بکنیم، میگفتیم بر ما واجب است در این فضا حضور داشته باشیم، اگر میدان را حزب اللهی ها خالی کنند گرگ ها فضا را مسموم میکنند و جامعه را گمراه با اعتقادی مقدس و سینه ای پر دغدغه وارد فضا شدیم روزهای نخست پای گوشی عرق میریختیم که چگونه حرف تاثیر گذار بزنیم، چگونه حرف درست بزنیم ولی هر چه میگفتیم دیده نمیشد. چند روزی که گذشت، تصمیم گرفتیم مقداری روزمرگی چاشنی حرف های نخبگانی مان کنیم تا فضا تلطیف شود، مخاطب با ما انس بگیرد، که حرف های تاثیر گذارمان هم دیده شود‌. کم کم دیدیم روزمرگی و طنز و ... انگار مشتری بیشتری دارد. گفتیم همیشه حق با مشتری است و برای جلب رضایتش از فیلم و سریال گفتیم، از خاطرات کودکی مان، از ملاک ها ازدواجمان، از اینکه امشب دلم گرفته چیکار کنم، پسری که آشپزی میکنه، دختری که میره سرکار و.. ما حق را به مشتری دادیم اما فراموش کردیم حق با خداست اصلا ما به خاطر خدا و نیاز انقلاب آمدیم، به خاطر فرمان جهاد تبیین رهبری اصلا آیا واقعا میشود به خاطر خدا توییت زد که مثلا بنظر من دختر باید فلان باشد، پسر باید بیسار باشد؟ حتما انتظار داریم فرشته شانه راستمان اینها را به عنوان حسنات بنویسد و روز قیامت دولا پهنا با خدا حساب کنیم که ما یک قدم آمدیم نوبت 10 قدم توست. رهبری بارها و بارها در مورد جهاد تبیین صحبت کردند، کدام یکی از ما 7-8 ساعت وقت گذاشته که در موردش تحقیق کند؟ تعریفش چیست؟ شرایطش چیست؟ قالبش چیست؟ محتوایش چیست؟ 7-8 ساعت زیاد است، 4-5 ساعت چه؟ 2-3 ساعت؟ 1 ساعت؟ هیچ؟ اخیرا فرمودند امیدآفرینی کنید یعنی دستور دادند، یعنی راهبرد دادند، شاید بشود گفت واجب شرعی است پس کجاست؟ هیچ هیچ خبری از امید آفرینی در تایم لاین نیست. نه تنها امید نیست که همه پمپاژ کننده ناامیدی شده اند. نشود روزی برسد که در تاریخ از ما به بی‌خیالی و نافرمانی از ولی یاد کنند. چنان که کوفیان با علی (ع) کردند. کتاب الغارات را مرور کنیم تا ببینیم چه بر سر مولایمان علی(ع) آوردند، هر چه دستور میداد، التماس میکرد برای مقابله با دشمن، برای جنگ، سستی میکردند و در آخرین روزهای حکومتش خطبه ای دردناک خواند که هر بار میخوانم بغض گلویم را میفشارد، در ادامه این خطبه پر درد را میگذارم تا شاید تلنگری بخوریم و به خود بیاییم: يا أشباه الرّجال و لا رجال! اى مرد نمايانى كه در حقيقت مرد نيستيد! حلوم الأطفال آرزوهاى شما مانند آرزوهاى كودكان است! و عقول ربّات الحجال! و عقل و خرد شما مانند عروسان حجله نشين! (كه جز به زر و زيور و عيش و نوش، به چيزى نمى‌انديشند) لوددت أنّى لم أركم و لم أعرفكم دوست داشتم كه هرگز شما را نمى‌ديدم و نمى‌شناختم، معرفة- و اللّه- جرّت ندما، شناختن شما باعث پشیمانی شد. و أعقبت سدما و خشم‌آور و غم انگيز بود قاتلكم اللّه! خداوند شما را بكشد (و از رحمتش دور سازد) لقد ملأتم قلبي قيحا كه اين همه، خون به دل من كرديد و شحنتم صدري غيظا سينه مرا پر از خشم ساختيد و جرّعتموني نغب التّهمام أنفاسا و كاسه‌هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد و أفسدتم عليّ رأيي بالعصيان و الخذلان با نافرمانى و ترك يارى، نقشه‌هاى مرا (براى سركوبى دشمن) تباه كرديد