هنوز میآید نوای کربلاییات از عمق میدان، ای آفتاب غروب کرده در ظهر عاشورا! هنوز میآید غریو فریادت از بلندای آسمان. فریادی که دژخیمان کوفی را به مبارزه میخواست و نهیبش، رشته جانشان را از هم میگسیخت.
هنوز میآید عطر حضورت، از حوالی خیمههایی که آکنده از نگاه سکینه علیهاالسلام بود.
در کربلا تو بودی و کوفیان و غلتیدنشان در خاک مذلّت!
شمشیر به شمشیر، دست یداللهیِ تو بود و یادآوری حماسه ذوالفقار!
جلوهزار هستی در شگفت نقشی بود که تو ایفا میکردی؛ نقشی بدیع که ایمان و حماسه را به هم پیوند میداد؛ همانگونه که قامت دلآرایت، زیبایی نبوت و ولایت را به تماشا گذاشته بود.
علی جان، جوانمرد مولای جوان! میدان کربلا چه بیفروغ میشد، اگر به میدان نمیآمدی! هنوز هم وقتی خورشید به آسمان کربلا میرسد، درنگ میکند و به یاد فروغ چهرهات، اشک حسرت میریزد.
چهرهای که عاشقانه، سرخی خون، در شفق نگاهش نشست و افلاک را سوگوار تبسّمهای دلنشیناش کرد.
#هشتم_محرم
#علی_اکبر
#همه_خادم_الرضاییم
#کانون_خدمت_رضوی_شهرستان_گلپایگان