eitaa logo
دفتر شعر من
108 دنبال‌کننده
6 عکس
7 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی بر شعر سعدی بست تفسیر خدای کهنه ما را هست دلگیر خدای ما همان حی قدیمی است نیابد از هوای روز تغییر صفاتش دم به دم یابد تجلی مکن این را تو بر تغییر تعبیر که این تغییر در علم من و توست نه در آن حی دور ازنقص و تقصیر که تغییر است لازم گر بود نقص خرابی می شود محتاج تعمیر اگر علمت تو‌ را سازد خدایی مبارک باشدت این گونه تقدیر اگر دادی خدای خویش تغییر بدان روزی شوی زین امر تعزیر ۹ تیر ۱۴۰۳
. در مملکت شعر نگهبان ادب باش آقای نویسنده قلم را چو ذهب باش باید که پیمبر بشوی نور بپاشی در جبهه ی گفتار گریزان ز شغب باش احساس و هنر هدیه ی حق است و امانت چون شمع فروزنده به تاریکی شب باش دنبال رضاکردن حق باش نه شیطان نه در پی کرسی نه به دنبال لقب باش با شبهه مکن بنده ی حق را ز رهش دور بر توبه ی دل بر در دلدار سبب باش بگذار که شعر تو کند مست خدایش بر باده ی عرفان الهی تو عنب باش از غیر رها باش فقط رنگ خدا باش خواهی که عجم ،ترک و یا کرد و عرب باش در حب خدا حرف شبانگونه مهم نیست در شکوه مراقب به سخن در بر رب باش ای عسکری از حافظ و سعدی که نه ای سر در بارگه شاه چو آنها به ادب باش نوزدهم خرداد نود و شش
نه پزشکیانیم من نه هوایی جلیلی که به غیر دین و میهن نسزایدم دلیلی من برای حفظ دینم نکنم فتور هرگز میهنی عزیز دارم نپسندمش ذلیلی ۱۰ تیر ۱۴۰۳
هرگز نخواست سینه ی ما رنجش کسی مرهم که عهده دار عقوبت نمی شود ۱۰ تیر ۱۴۰۳
. چون پای آبروست به آورد در میان با لشکری برو که نسازد تو را زیان گر مطمئن شوی تو به افراد لشکرت دشمن ز لشکر تو نیابد دگر امان حتی اگر سپاه تو باشد چهارتن منقاد می کنی تو به آنان همه جهان باشد اگر سلاح تو نفرین و ابتهال طوفان کنی چو دست برآری به آسمان آری نبی حق دو حسن همره بتول با آنکسی که هست برای رسول جان مثل سحاب نور پدیدار گر شوند حاصل از این مصاف بود واضح و عیان ای عسکری به آل کسا اعتماد کن چون مورد وثوق خدایند بی گمان ۱مرداد۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۰ تیر ۱۴۰۳
. چرا مباهله وقتی که کار دست خداست عقاب و کیفر و اخذ و حصار دست خداست بود تمامی دنیا به زیر فرمانش تمام خوب و بد روزگار دست خداست به قوم طالب اعجاز داده بود جواب در این مقوله فقط اختیار دست خداست خدا مباهله آورد تا بگوید که چو جان احمد نیکو تبار «دست خدا»ست مقام انفسنا داد بر نبی و علی عطای منزلت و افتخار دست خداست چنین نمود نگویند تا به جای علی نشست اگر احدی این قرار دست خداست اگر که خوار نمودند نور چشم رسول نگوید امت او اقتدار دست خداست اگر که اصل بود انتخاب مردم هم برای اهل خدا سوی یار دست خداست خدا گزینه ی خود را نموده است اعلام که عسکری به خدا اعتبار دست خداست ۳مرداد۱۴۰۱
. علی علیه السلام مثل نفس پاک پیمبر در آیه مباهله تو را چون رسید آگهی ای رسول پس از این دگر از چه باشی ملول کسی را که در دین جدل می کند بگو حکم داری ز رب احد چو هستید راسخ بر این ادعا که گوییم ما باطل و ناروا بیاریم زنها و فرزندها و آنانکه باشند چون جان ما نماییم آنگاه، بر هم دعا که بر کاذبین لعنت آرد خدا چو آن روز موعود از ره رسید و خورشیدشان بار دیگر دمید بدیدند آنها سحابی ز نور یکی ماه، انجم به گردش ز دور یکی گفت بر رب عالم پناه به لعن ار سما را نماید نگاه یکی زنده آیا بماند ز ما؟ ز خشم خدا چون ببارد بلا نمودند پس حکمشان را قبول نبی را، حسنها، علی و بتول حسین و حسن ابن پیغمبرند که بر کل اشباب عالم سرند به جز فاطمه یک زن پاک کو که احمد بیاید به همراه او در انفس نگر، تا ببینی علی بود نفس احمد در او منجلی سند گردد این نقل بر عسکری پی پنج باشد ز غیرش بری بیست و دوم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری 1 مرداد 1401
از مدینه تا کربلا قسمت یازدهم نامه ای می نویسد از مکه به مدینه حسین ابن علی به بنی هاشم و برادر خود آورد بعد نام رب جلی از شما هر که همرهم گردد به شهادت رسد به راه خدا نرسد دست او به پیروزی هر که گردد از این طریق جدا والسلامی نهاد در آخر تا که حجت کند به خلق تمام به حقیقت رهی جز این نبود به خدا می رسد مسیر امام آنکه در سر هوای هو دارد بهتر از این نباشدش فرصت آنکه او را هوای حفظ سر است عاقبت حاصلش بود حسرت چون رسید این رساله از سوی آنکه سر هدیه می برد به صمد چند تن با محمد بن علی ز آل عبد المطلبش آمد هفدهم آذر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۱ تیر ۱۴۰۲
بوسه ها باید حبس شوند در سلول انفرادی لبهای یک نفر ۱۳ تیر ۱۴۰۳
روزی که قلم را به تو احیا کردم شأنش ز کمال تو چه اعلی کردم از فرش رساندم به تو او را تا عرش تا اشک قلم را ز تو دریا کردم تو بر دل من هدیه فاخر دادی از نور خودت گوهر باهر دادی از حب تو من عاشق حق گردیدم بر خصم خدا کینه ی وافر دادی من با تو قلم را چه مصفا کردم آنگه که ز اعدای تو پروا کردم با نام تو چون گشت مزین قلمم با نسخه ی تو عزم مداوا کردم تو در سر من شور ولا افکندی رغبت به مناجات و دعا افکندی از فیض کمیلت به کمالم بردی از وصف صباحت به صفا افکندی چون با قلمم قصد تولا کردم از غیر علی قصد تبری کردم از نان قلم خویش کشیدم به کنار با نون قلمم را چه گوارا کردم با فزت و ربت تو به من خط دادی چون لا به دم فرقه منحط دادی با همرهی حق شدمت من حق جو بر من تو نشان از ره اوسط دادی من عشق به خون قلم انشا کردم چون عشق خدا را به تو افشا کردم ای کاش بگویی به من ای شیعه ی من بر جمله ی اشعار تو امضا کردم ۱۶ تیر ۹۷ آخرین بازنگری ۲۵ اسفند ۹۸
قلم اگر ننویسد حدیث عشق تو را چه بهتر آنکه نباشد به دست من مولا اگر تو را نسراید عزیز من طبعم چه بهتر آنکه بگردد برای من به فنا اگر که دفتر من سرزمین شعر تو نیست چه بهتر آنکه کند پاره پاره اش دنیا اگر که دل بشود جای صحبت اضداد چه بهتر آنکه شود بیدلی طریقت ما اگر نفس بکشم جز به عشق آل علی چه بهتر آنکه شود قطع این مسیر هوا اگر که دور شوی عسکری دمی ز علی چه بهتر آنکه بسوزاندت خدای علا پانزدهم تیر نود و پنج  
شعر باید هدیه بر شاهنشهی والا شود بهر هر شخصی نباید شعرها انشا شود ازعلی باید سرودن تا که حق گردد ادا بر قلم تا راقمش بر جنت الاعلی شود شان هر شعری ز تعداد علی گردد عیان بی علی اشعار از حق لایق کلا شود چون علی را واگذاری می شوی اهل جفا جان تو در جایگاه اسفل و سفلی شود بی علی حتی عبادت هم بود سعیی خطا چونکه خالق خلقتش همراه با لولا شود با علی بودن شود کامل به رد ماسوا کفر باشد ذکر تهلیلی که بی الا شود گول کفهای مرتب را مخور ای عسکری شعر تو باید پسند از منظر مولا شود ۱۱فروردین ۹۷ آخرین تصحبح ۲۵ اسفند۱۴۰۱
. گفت ما را به طعنه نا محرم که محرم رسید گریه کنان بروید و دوباره ناله کنید بُکُشید از شرنگ غم خودتان این همه غصه و عزا از چیست یک نفر کشته شد به دست یزید خوب یا بد تمام گشت دگر خاک دائم چرا به سر ریزید یادم آمد مطهری می گفت در جواب چنین سخنهایی ما به این روضه می شویم احیا نرویم از جوار او جایی نزد ما این حماسه مدرسه است می دهد درس صدق و دین داری درس هیهات و دوری از ذلت دوری از مکتب ریاکاری درس صبر و حیا و عفت و عشق درس بخشندگی وفا ایثار درس درک و ادب بصیرت ناب درس ایمان عبادت دادار درس راه درست پیمودن درس احیای سنت احمد کوفیان را چگونه بشناسیم؟ نائل آییم چون به گنج ابد؟ با ولایت چو آشنا گشتیم غرق در بحر بی کرانه ی حق دم به دم عاشقانه تر گردیم بر حسین و حسینیان ملحق ما گرفتار عشق ارباببیم عسکری زین سبویمان مددی است گر بمیریم پای عشق حسین بی گمان این سعادتی ابدی است ۱۲ مرداد۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
.. بر مشامم می رسد از هر کجا بوی حسین می دوم بی پا و سر با اشک چشم و شور و شین شاید اسمم را نوشتند از عزاداران او تا که این دُر باشدم در محضر دلدار زین دین ما مدیون ایثار حسین بن علی است پس بیا کاری کن ای دل تا ادا سازیم دین مکتب ارباب بر هر دل نویسد نسخه ای هم خطاکاری چو حر را هم کسی چون ابن قین شاکر لطف خداوند جهان باید شویم شد اگر عشق خدا ارباب ما در نشئتین ما ز طاعت هم طمع داریم بر قرب حسین کی نظر آریم بر جنات عدن و حور عین عسکری بسیار خاطر خواه دارد عشق ما می شود گلچین کند خون خدا ما را ز بین؟! دهم اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
. می رسد ماه غم یار بیا خوب شویم مثل عشاق عزادار بیا خوب شویم عاشق ار رنگ ز معشوق نگیرد زشت است هست کذاب و دغل کار بیا خوب شویم سر دهد سرور ما بر سر اصلاح جهان دست از مغلطه بردار بیا خوب شویم بر سر تپه به میدان نبرد او به نماز تو همین مد نظر آر بیا خوب شویم مهربان باش به مردم که یزیدی نشوی چون حواری هوادار بیا خوب شویم حق مردم مخور ای شیعه ی او تا نشوی مثل آن قوم چو کفتار بیا خوب شویم چون ابالفضل بیا گاه فداکاری کن یار را هی مکن انکار بیا خوب شویم لا اقل چونکه به تن می کنی این رخت عزا حرمتش سخت نگهدار بیا خوب شویم عسکری فلسفه ی سوگ حسینی این است بشوی اهل و سزاوار بیا خوب شویم بیست مهر نود و چهار آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
. کربلا یعنی که کربٌ و بلا کربلا یعنی امیری سر جدا کربلا یعنی جنون در عاشقی تا به جانان ثابت آید صادقی کربلا یعنی که من را وابنه غیر هو هم هر هوایی را بنه کربلا امر به معروف است و هیچ یعنی از فرمان یزدان سر مپیچ کربلا یعنی اگر حق خواندم کی زنم از خویش یا از خانه دم کربلا یعنی که بگزاری نماز بر سر وقتش نه بگذاری نماز کربلا یعنی که از خلقت چه باک باش تنها از خدایت بیمناک کربلا یعنی وفا یعنی ادب شاهدش آن ساقی خشکیده لب کربلا یعنی به سن وسال نیست عشق، شرطش دادن هست است و نیست کربلا یعنی به راهش نیشتر نوش،پس آید به کارم بیشتر کربلا مهلت گرفتن از عدوست تا بریزی طاعتت را پای دوست کربلا یعنی که احلی من عسل مرگ می گیرد چو طفلی را بغل کربلا یعنی که جسمی چاک چاک پیش حق آری ولیکن پاک پاک کربلا یعنی که برگردی چو حر دست خالی را کنی از عشق پر کربلا یعنی که عثمانی نمان مهر طه را به قلب خود نشان کربلا یعنی که میری گر هزار زنده گردی باز هم گویی تو یار کربلا یعنی تو یار حق بمان دست رد زن بر عطای هر امان کربلا یعنی برادر دست و پا می زند بر سینه اش پای جفا می برد چون گردنش را از قفا خواهرش می بیند و گوید خدا کربلا یعنی که تسلیم توام در همه حالت به تکریم توام کربلا یعنی که قرآن روی نی بشنوی آنگه بخوانیش ز پی کربلا یعنی سه ساله دختری ناگهان بر دامنش بیند سری بر کشد بر سینه گوید ای پدر همره خود دخترت را هم ببر کربلا یعنی که شمشیر سخن می کند گه کار صد شمشیر زن کربلا یعنی ز مکه تا به شام جنگ را هرگز نباشد اختتام گر برادر می رود خواهر که هست فتح سازد شام را پرچم به دست کربلا از دید نا محرم بلاست بر حسین و خاندان او طلاست کربلا یعنی ندیدم جز جمیل پرده ای من از خداوند جلیل عسکری گل در هوای وصل یار می کشد از بهر چیدن انتظار اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری ۶مرداد۱۴۰۱
. محرم شیعیان خیلی حزینند محمد فاطمه حیدر غمینند خدایا خنده از لب هام بردار که همراهی کنم با آل اطهار که همراه امام خود بمانم اگر چه حبس زندان زمانم روم بس عاشقانه پیشوازش سپر سازم تنم را بر نمازش بیارم تشنگان را جرعه ای آب اگر شد شیر بر آن طفل بی تاب اگر هم جای او زخمی نگردم اگر رفع عطش از او نکردم کنم مستور با تن جسم جانان نگردد تا که پامال ستوران خدایا عسکری را مبتلا کن چو مولایش حسین کربلا کن یکی از اشعار قدیمی من آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
. ای دوست بیا تا به محرم چون عشق خدا راست بگوییم هر لحظه و هر جا و مکانی حق بی کم و بی کاست بگوییم بر آب گنه لا چو ابالفضل تا آب مهیاست بگوییم با توبه چو حر واژه ی لبیک تا معرکه بر پاست بگوییم بر وسوسه ی نفس بد اندیش ما آنچه خدا خواست بگوییم گر طالب حقیم به فریاد با دشمن نا راست بگوییم بر باطل قاهر دم هیهات دل پر چو ز پرواست بگوییم محرم ۸۸ آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
. ماه محرم آمد و دلها غمین است ماه عزای سبط ختم المرسلین است آن کس که نور خامس آل عبا بود آن در که بر انگشتر جنت نگین است هیهات من الذله گفت ، اثبات فرمود بر تیغ، پیروزی خون را حق ضمین است ماه عزای سید اشباب جنت آن که رسول نیک حق را نور عین است ماه عزای اشرف اولاد آدم آن کس که خونش باعث احیای دین است کروبیان زانوی غم بگرفته در بر زان غم که در ارض و سما بالاترین است از نقل آب آتش گرفته عرش ، آن آب که مهر بر خیر النساء عالمین است ذرات عالم در فغان و شور و شین است گریان دو چشم یوسف زهرا یقین است این ماه، آخر داغ صد دردانه دارد کوچکترینش نقل سنگ بر جبین است این مه عزای کودک شش ماهه دارد تیغ سه شعبه ساقی آن نازنین است فخر عرب ای منصفان مهمان نوازی است گویید پس ای کوفیان رسمش همین است؟! آن هم عزیزی را که خود دعوت نمایند تکریم اوجب بهر ضیفی این چنین است فرزند آنکه نانشان می داد، یعنی آن کس که فرزند امیر المومنین است آن کس که بر دوش نبیش دیده امت داند به حق او بر محمد جانشین است بر روی نی ها می رود راس حسینش گویا عرب را دل از او لبریز کین است طفلان عطشان را عرب آبی نداده است سقای شه، هشدار، خصمت در کمین است این مه هزاران صحنه دارد از مصیبت گلهای بی سر برگ گلها بر زمین است چون بر سر صیدی بریزد خیل کفتار با جرمشان بی رحمی و غارت عجین است پیراهنی کهنه نماند از نظر دور از سفلگان هم انتظاری غیر این است ای وای از دزدیدن سربند و معجر ای وای از خصمی که کفر او مبین است ای وای بر سجاد در آن شام بی رحم آن کوه غیرت با غم بی حد قرین است ای وای از پاهای خونین یتیمان آن دختری که ضیف فردوس برین است دختی که در دامان او آتش فتاده از آنکه فردا خود امام المتقین است ماه محرم آمد و باید ببینی طاها برای دین محنت گزین است آن سر که بر دامان احمد بود و زهرا ای وای من، بینی که خاکستر نشین است می آورندش روز دیگر نزد ابلیس آزرده لبهایش ز چوب آن لعین است ای عسکری دیدی چگونه سر بریدند لب تشنه از شاهی که خود ماء معین است ۳۱مرداد۹۹ آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
. ای دل تو ترک روضه ی مولا نمی کنی با چشم خویش هم تو مدارا نمی کنی چون بشنوی ز رقیه همه اشک می شوی کی در غمش بکاء و تباکی نمی کنی ای دل رسیده است محرم مه حسین هرگز تو بی خیال تماشا نمی کنی تو عاشقی به نام حسین و حماسه اش این عشق را به عشق تو حاشا نمی کنی مجلس اگر به پا بشود می کنیم عشق برپا نشد به کرده ی اعدا نمی کنی باید سیاه پوش نمایی تو خانه را از اشک و آه و سوز تو پروا نمی کنی رنگ سیه بزن به تمام نمایه ها بر دشمنش که گفت تو غوغا نمی کنی ای عسکری به هر چه مجازی و واقعی تو ترک، سیدالشهدا را نمی کنی اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۳ سروده شده در ایام سیاه کرونایی
. ای محرم آمدی صحبت ز مهمانی کنی؟ یا که پیش پای مهمانت تو قربانی کنی؟ ای محرم میهمان تو حسین بن علی است پس برایش شهر را باید چراغانی کنی ره دراز است از منا تا نینوا باید که تو چاره ای بر خسته ی این راه طولانی کنی ای محرم آمده همراه او آل رسول باید از رسم ادب هر چیز می دانی کنی ای محرم کودکانش را مبادا وانهی وای اگر از غفلتت چشمی تو بارانی کنی ای محرم جان تو جان عزیز فاطمه بایدش سازی رضا، هر کار بتوانی کنی پای مهمان را محرم، روی چشم و سر نهند خود دگر دانی چه با آن رأس نورانی کنی ای محرم عسکری بر جان او دلواپس است پس حذر باید ز هر موجود شیطانی کنی نهم مهر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۳
. محرم به ما درس ایمان بده به ما درس ایثار و احسان بده بیا عافیت کشت ما را تو درس به ما از فدا کردن جان بده تمامی گرفتار دنیا شدیم به ما اندکی میل رضوان بده بیا پرده بردار از روی ماه نشانی تو از عشق یزدان بده به ما پاکبازی به راه خدا چو خون خدا، درس عرفان بده به ما درس دوری ز اهل خطا امان از تاسی به شیطان بده تو در قرب حق با حسینت مرا به یک شأن شایسته رجحان بده نما عسکری را تو یار حسین به دنیای او یا که پایان بده ۱۸ مرداد۱۴۰۰
"اگر پروانه جان داد و پرش سوخت به ما درس وفا و عشق آموخت " به روی تپه بی پروا ادا کرد نماز و عشق بازی را بنا کرد به زیر تیغ ها او در نماز است چه کس چون اوچنین معشوقه بازاست به پای عشق اگر بر تیغ تن سفت به روی نی هم از یارش سخن گفت به ما فرمود آن مولای بیدار نمازت را نمازت را به پا دار سرم را داده ام تا او بماند بشر تا ناخداها را نخواند نگردد یاد حق از یاد امت نخواند ماسوایش را ز غفلت بود زیباترین درس جهادم نمازی را که بر جانان نهادم تمام مقصدم این سر ناز است دلیل جهدم احیای نماز است گرفت از من جهالت ها فقط جان دوباره می کشندم قوم نادان همانهایی که ساعی در عزایند ولی کاری حسینی کی نمایند همانها که عزا را مسخ کردند به زعم خویش در غم فرد فردند بساط پای کوبی پهن کردند برایش تکیه ها را رهن کردند همه آیند در زیر علامت ولی از حیث ایمان نا سلامت کجا بردند آن الحان مَحرم که بودش پاک و مخصوص مُحرم کجا آن نوحه های پاک و جان سوز که بودش بی ریا و درس آموز کجا آن بندگان با لیاقت که می خواندندشان مداح هیئت خدایا عالمان در خواب هستند که اینان در تکایا مست مستند چرا آخوندهای با ابهت نپردازند بر اصلاح امت اگر چه عسکری از عالمان نیست به قدر فهم او دادم به او بیست سال نود و سه  آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۳
وای از مجلس شهرت خیمه ی خارج از صحن تکایا خیمه ی رو به خیابان هر قدم یک خیمه همه با هم به رقابت غره بر قدرت پخش ظاهری رنگارنگ در درون نیست ز اهداف حسینی خبری نیست جز رنگ سیاهی چیزی پسر چای چی خیمه بدن ساز است و با لباس سیه تنگ فیگور می گیرد یک خیابان شده مسدود دختری روسریش دور گلو چای حسین می خواهد و جوانی که سراسیمه دهد لبیکش بوق بوقیست و یکی هم نگران که مریضم شده بد حال می دهد فحش به جمهوری اسلامی ایران گاهی دوپس دوپس و سین سینی است به پا یاد ایام قدیم افتادم بی ریا بود و مودب همه ی مجلسها روضه ای از ته دل شأن مولا چه رعایت می شد پاپ موسیقی این ماه نبود نام زیبای حسین با ادب بر لب بود بر نمی داشت کسی سر ز آغاز حسین دل من از پی آن مجلس هاست چهارم مرداد نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۳
کربلا خود را مهیا کن که مهمان آمده کوفه را رسم جوانمردی به پایان آمده مرد حق یعنی صلاح دین و دنیای شما کوفه چشمت را مبند آن شاه مردان آمده قدر گوهر گوهری بشناسد اما صد دریغ جمع کوران را خدا ماهی درخشان آمده گر نمی خواهید مهمان از چه دعوت می کنید کی نمک خور از پی محو نمکدان آمده آنچه بیند چشم من باور ندارد ای خدا کوفیان چه بر سر مردی و مردان آمده قوت حیدر زندگی می داد بر ایتامتان از شما تیری برآن نوزاد عطشان آمده عسکری را یک نظر بنما تو در روز پسین گر چه بر شعرش ز تو لطفی نمایان آمده  از اشعارقدیمی من آخرین بازنگری ۱۵ تیر ۱۴۰۳