eitaa logo
دفتر شعر من
100 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. بر خاک این طریق دلم خانه کرده است ما را فراق دوست چه دیوانه کرده است تا چرخش غبار در آن بارگاه عشق حسرت عجیب در دل پروانه کرده است ای زائر پیاده بگو هر قدم به گل در قلب ما هم عشق تو کاشانه کرده است از آن دمی که بانی میخانه گشته است دل را عجیب در پی پیمانه کرده است چون دانه ای ز رشته ی تسبیح ریخته او را مریض غبطه ی هر دانه کرده است بر عسکری دعای تو گر کارگر شود مهمان شهم به بار ملوکانه کرده است ۴ مهر۱۴۰۰
. با شما عهد بندم ای یاران که برای زیارتید عازم بر شمایم شفیع می دانید اسمتان را کنون شوم راقم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) به ابالفضل و دست او سوگند وآن کرامت، به آن سخا و عَلم من و عباس با شما هستیم که شویدم روان به رنج قدم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که جان را گرفته اید به کف تا زیارت کنید مرقد من واجب آمد مرا وفاداران بعد از این بر شما وفا کردن زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) این عزاداری شما یاران گشته غمخوار و تسلیت گر من بر شما می کنیم غمخواری من و این زخمهای پیکر من زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) بر سر وعده یافتید حضور هرگز از یادتان نرفت قرار آمدید و نیامد از برتان سردی و گرمی هوا به شمار زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) پس به زینب به اشک چشمانش به سر چاک خورده ی اکبر که شما را رها نمی سازم با شمایم به عرصه ی محشر زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) سر موعد به نزدتان آیم از شما دور من نمی گردم حامیم بر شما به حق علی آن جهان هر کجا و در هر دم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که پرچم به دست می آیی دلِ تو عزم کوی ما دارد هیچ دانی که این علم بر من چه کسی را به یاد می آرد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) یاد مرد بریده دستی که بود فریاد او مرا دریاب چونکه از او شنیدم این فریاد باز فریاد کردمش به جواب زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) بی برادر شدم در این صحرا محنت و غم مرا نمایان شد کمرم را شکست هجرانت صبر من را زمان پایان شد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که پرچم به دست می آیید کرده اید عزم بر زیارت ما بر شما من سفارشی دارم پاس دارید شأن رايت ما زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ای که با چشم های پر از اشک قصد دارید بر زیارت من من ز حاجاتتان خبر دارم نیست حتی نیاز بر گفتن زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) پس به حلقوم شیرخواره قسم جمله حاجاتتان که بر آرم کرده ام عهد تا شفا بدهم هر مریضی به زائران دارم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) از شما شاد شد اخ الزینب مرحباها برایتان دارد او ندا می دهد هله بیکم مرد غیرت درودتان آرد زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) چونکه زینب نظاره می سازد بر چنین جمع زائر شیدا گوید آنگه که کاش می بودید آن زمانها به دشت کرب و بلا زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) با حضور شما در آن غوغا من اسارت دگر نمی دیدم کس نمی برد از سرم معجر تازیان غَدَر نمی دیدم زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) او ندایم دهد چو در بندم رفته از دستم آن شه غیرت من شما را به گریه اندازم زین مصیبت که می کنم صحبت زائرانم خوش آمدید اینجا(۲) ۱۶مهر۹۹ آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
بسوزاندی دلم گفتن ندارد که خاکستر شد و رُفتن ندارد دلم زخمی ز شمشیر فراق است دل زخمی دگر سُفتن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان دلم لرزید پوشاندن ندارد مرا دلبر سر خواندن ندارد به دق الباب من پاسخ نیاید دل مغلوق کوباندن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان دل من ارزش بردن ندارد دلم حقّی به جز مردن ندارد خرابم من خراب دوری از یار دل ویرانه آزردن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان نگارم قصد بخشیدن ندارد دل من قصد فهمیدن ندارد گل مصنوعی من بین گلها خدایا ارزش چیدن ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان چرا این دل دگر خواهان ندارد مگر عاصی دل حیران ندارد بخواهد جمله عالم را پیاده ولی بر عسکری امکان ندارد چرا من را نمی خوانی حسین جان که دیگر آمده بر لب مرا جان تو که هستی به نزد نیک خویان دعا کن بر همه ارباب جویان دلم را برده بوی آن خیابان که باشد بین کوی خوب رویان اسفند نود و سه  آخرین بازنگری ۲۰ تیر ۱۴۰۳
هر که خالی ز هوا نیست، بگو برگردد هر که در راه هدا نیست بگو برگردد هر که دل در گروی جیفه ی دنیا دارد هر کسی اهل وفا نیست بگو برگردد راه ما راه شهیدان خدائی است فقط هر دلی با شهدا نیست بگو برگردد راه ما راه نشان دادن عشق به خداست هر که شیدای خدا نیست بگو برگردد ما بنا هست کتابی ز ادب نشر دهیم هر کسی اهل حیا نیست بگو بر گردد هر کسی ماند شود کشته و مجروح و اسیر هر که بر درد رضا نیست بگو برگردد هر که احلی ز عسل نیست شهادت نزدش هر که از نفس رها نیست بگو برگردد عسکری ولوله افتاد بیا برگردیم تا ابد هر که سزا نیست بگو برگردد ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
.. اربعین آمد و ما، لایق و آدم نشدیم ما به اسرار رهش، واقف و محرم نشدیم بود کشتی ولا بر لب ساحل چل روز ما موفق به تماشای رخش هم نشدیم عاشقان پای پیاده همه جندش گشتند ما سیاهی سپاه شه عالم نشدیم به هلابیکم او هیچ نبودیم سزا هیچ محظوظ از آن کیل دمادم نشدیم عسکری توبه نما تا که مهذب گردیم که نگوییم تر از قطره ای از یم نشدیم محرم سال نود و سه آخرین بازنگری۲۵ شهریور۱۴۰۱
. اربعین می آید و من در منیت مانده ام اسب جهد خویش را در حرف هی تازانده ام راه مولا را نرفتم غرق دنیا گشته ام گر چه در سوگش به تن رخت سیه پوشانده ام در چکاچکهای شمشیر و سنان، باران تیر خواند مولایم نماز و من قضا گردانده ام او برای حق تمام هستیش را داده است من برای یک تب او را با شکایت خوانده ام در سکوت از ظلم ظالم، ناله ی مظلوم را کر شدم اما به مولا اشکها افشانده ام عسکری امر به معروف است و نهی از منکرات حرف مولایت که رفت از یاد و این سوزانده ام چهارم آذر نود و چهار آخرین بازنگری ۲۳ شهریور ۱۴۰۱
. ای کاش نیفتد به ره غیر مسیرم یک لحظه نخواهم به جز از ماه منیرم من را به ره کرب و بلا گر بسپارید نامردم اگر دامن اغیار بگیرم من را به یقین سرور و ارباب حسین است بر هر چه بر آن نام حسین است اسیرم در محفل غفلت زدگان نامم اگر هست بر من مپسندید اگر هست گزیرم در خیل هواخواه منم از همه کمتر همسایه ی هیچم نه کبیرم نه صغیرم ای عسکری از راهی کویش مددی خواه بر وعده ی دیدار بیا باش بشیرم ۱۸ شهریور ۱۴۰۱
. کاش ما هم اربعینی می شدیم کاش زین العابدینی می شدیم در غل و در بند ، آزاد از قیود تا شویم اسطوره در عشق و سجود مثل زینب دختر سالار دین باز برداریم علم را از زمین گاه هم مانیم جا از قافله تا نگیریم از سجایا فاصله غیر از رنگ جماعت می شدیم گر چه رسوا بین امت می شدیم چون حسین بن علی از خود رها سرجدا باشیم اما با خدا مثل او بر نفس غالب می شدیم بر خدا مشتاق و طالب می شدیم دوستدار دوست داران حسین دشمنی بر دشمن جان حسین او برای ما نهد یک اربعین تا که الگویی شود مانا به دین اربعین آمد که خودسازی کنیم چله ای بر یار سربازی کنیم اربعینی گر شوی خالص بر او بر دلت جاری شود اسرار هو یازدهم آذر نود و چهار آخرین بازنگری ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آن کس که خرافه خواند دین را شد سیزده صفر به بازار تا آنکه شود صاحب خانه یک جای کلید شد خریدار یک پارچه هم به سبزی یشم گیرد مگر او شفای بیمار یک تکه طلا گرفته شاد است از اینکه شود طلاش خروار دل یاد درخت سکه افتاد پینوکیو و روبه مکار ۲۹ مرداد ۱۴۰۳
یاس وقتی که در نماز استاد به فدایش دو گل زمین افتاد چه سلامی رسانده مهدی بر این شهیدان نیک پاک نهاد آن دو فرزانه اند عمرو و سعید هر دو بر حفظ یار سد سدید تا که باشند در روایت عشق بین عشاق جاودان و وحید جمله ی آخر سعید این بود برسانید بر پیمبر زود خبر زخمهای من را که اجر او زین رهم شود مشهود عمرو هم گفت آخرین لحظات پدر و مادرم عزیز فدات من وفا کرده ام به عهد خودم ای صفا پیشه حمیده صفات ای خدا می شود مرا توفیق همچو آن یاوران خوب و شفیق به فدای امام خود بشوم با چنان بینش و وفای عمیق ۳۰ مرداد ۱۴۰۳
تو از کی منتظر هستی؟ سوال جمعه بود از من "خودش از گریه ام فهمید مدتهاست مدتهاست" چه گویم من به محبوبت ز من پرسید با شفقت خودش فهمید از آهم بگو تنها بگو تنهاست چه ها در سینه ات داری؟ سوال بعدی او بود ولی ازچشم من فهمید پرغوغاست پرغوغاست چه ها در چنته ات داری؟ به من او گفت آهسته ز شرم من به حسرت گفت خود پیداست خود پیداست دلت را بر چه خوش کردی؟ ز من پرسید با حیرت به او این بار من گفتم که او آقاست او آقاست هفتم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ 
در کشور ما نیست یکی حکم مجازات عامی بکند جرم بود مجرم و بد ذات بی توبه ولی خاص رسد باز به قدرت هیهات از این ملک سیاست زده هیهات ۳۱مرداد ۱۴۰۳
حکومت داشت دل عمری به آرامی و خوشبختی تو او را منقرض کردی به چشمان براندازت ۳۱ مرداد ۱۴۰۳
اربعین آمد و ما باز موفق نشدیم ما به آن قافله فاضله ملحق نشدیم فیض مشایه به هر کس ندهد حضرت دوست ما از آن دسنه شایسته بر حق نشدیم گر چه «دوریم ولی از تو سخن می گوییم» از گدایان درت هیچ معلق نشدیم همگی همقدم زائر کوی تو شویم چه کسی گفت که ما حامل بیرق نشدیم دل ما سوخت که از کرب و بلا جا ماندیم چه کسی گفت ‍در این راه محرق نشدیم عسکری را برسانید سلامی به حسین ما گداییم و رمان با در مغلق نشدیم ۳ شهریور ۱۴۰۳
سینه زنان شاه دین خوش آمدین خوش آمدین به مجلس خون خدا به یاد روز اربعین جا ماندگان اربعین بیاین می خوام بریم حرم با زائرا قدم قدم به آستان شاه دین اینجا ستون آخره وقته سلامه مثلا السلام علیک بگین السلام علیک بگین عزادارا ریزه خورا نوحه خونا علم کشا جاروکشا اجر شما با خود میر مومنین مولا نگاهش به دله اسم شما رو می نویسه تو دفتر اربعینش میده شما رو آفرین خدا عنایت می کنه نوبت ما هم می رسه مشایه ی سال دیگه شاید که زائرش شدین ۴ شهریور ۱۴۰۳
زیارت اربعین السلام علی ولی الله آنکه باشد حبیب خاص خدا السلام علی خلیل الله آنکه بر خود گزیده از نجبا السلام علی صفی الله آنکه خود هست ابن بنده ی ناب السلام علی الحسین شهید آنکه مظلوم شد ز ظلم ذئاب السلام ای کسی که گشت اسیر در یم حزن و ماتم و کُرُبات ای که گشتی قتیل بر عَبَرات اشک دشمن کُشِ به دوست برات بارلها گواه هستم او بر تو باشد ولی و ابن ولی بر تو باشد وصی و ابن وصی فائزش کرده ای به لطف جلی به شهادت گرامیش کردی به سعادت نموده ای خاصش برگزیدی تواش به پاکی نسل از میان تمامی ناسش تو به او سروری عطا کردی تا بود سیداً من الساده تا یکی باشد از ائمه ی ما تا بود قائداً من القاده خواستی تا شود مدافع دین تا بود ذائداً من الذاده وارث انبیاش بنمودی تا که روشن کند بر امت ره حجت خود به خلق بنمودیش تا بود جانشین پیغمبر او هم عذری به خلق تو نگذاشت با محبت چو شد نصیحت گر او که تقدیم کرد جان به رهت تا رهاند به آن عباد تو را از جهالت به سوی آگاهی گمرهی های صعب حیرت زا و علیهش شد آن گروهی که کور بود از غرور این دنیا آخرت را فروختند ارزان به بهایی قلیل أَو أَدنی از تکبر شدند گردنکش تا به راه هوا شدند هلاک تا که آخر به خشم آوردند هم تو را و هم آن پیمبر پاک آن جماعت مطیع جمعی شد که خودش بود اهل کین و نفاق حال آنکه ز حیث ثقل گناه داشت بر نار دوزخ استحقاق پس به راه تو با همه جنگید از سر صبر و هم ز روی حساب تا که خونش به پای تو ریخت شد حریمش مباح بر اذناب بارلها بر آن ستمکاران لعن کن لعن سخت و بی پایان به سزای گناهشان برسان در نظر آرشان عذاب گران السلام علیک یابن رسول سید الاوصیاء را فرزند اشهد أَنَّک امینَ الله بر امینش تو زاده ی دلبند زیستی در جهان سعادتمند درگذشتی ستوده از دنیا رفتی آواره و ستم دیده با شهادت به نزد رب علا و شهادت دهم وفا سازد بر تو یزدان هر آنچه وعده نمود مهلک است او بر آنکه خوارت کرد قاتلت را عذاب خواهد بود و شهادت دهم که آوردی عهد او را به جا تو اصل وفا در ره حق همیشه کوشیدی تا مقام یقین شدت اعطا لعن حق پس برآن که کشت تو را لعن بر آنکه کرد بر تو جفا لعن حق از برای قومی که این شنید و بدان بداد رضا یا رب اینک تو باش شاهد من که منم یار و یاور یارش دشمنم من همیشه در هر حال از بَرِ دشمن ستمکارش والدینم فدات یابن رسول من گواهی دهم تویی آن نور که به اصلاب شامخی بودی یا به ارحام مادران طهور نشد آلوده دامن تو به جهل جاهلیت چو حکم فرما بود هرگز از جامه های چرکینش بر تنت جهل جامه ای ننمود من گواهی دهم که هستی تو خود ز ارکان محکم آیین بر همه مسلمین ستون سدید بر همه مومنین پناه مبین من گواهی دهم که هستی تو آن امام تقی نیکوکار بس پسندیده، پاک و تمیز رهنمایی که خود رسیده به یار آن امامان ز نسل پاک تو هم جمله هستند معنی تقوا رشته ی محکم و نشان هدی حجت حق به مردم دنیا دارم ایمان به رسم و راه شما من به برگشتتان یقین دارم بر اساس قواعد دینم آنچه ختم است و مقصد کارم قلب من بر قلوبتان در صلح امر من تابعی ز امر شماست من مهیا برای یاریتان تا که جانم به اذن حق برجاست همرهم با شما عزیزان پس همرهی با عدویتان ابدا از خداوند مسالت دارم بفرستد درود سوی شما ای درود خدا برای شما هم به روح و به جسم و جانهاتان شاهد و غیب و ظاهر و باطن و اجابت کند مرا یزدان سی آبان نود و پنج آخرین بازنگری ۴ شهریور ۱۴۰۳
نفرین به هر کسی که سبب ساز فاصله است کی با خبیث اهل مماشات بوده ایم ۴ شهریور ۱۴۰۳
همه ز هیبت و مردانگیش حیرانند رسل از او ز پس و هم ز پیش حیرانند طفیل نور علی آمدند خیل ملک از آن ز منشاء ایجاد خویش حیرانند علی غریب زمین بود و شمس عرش علی از این فراز و نشیب پریش حیرانند نبود در خور تحسین کسی کنار علی از این جماعت بهتان و نیش حیرانند سر است ضربت او از عبادت ثقلین بهان ز پرسش از او که بیش حیرانند چرا به خانه نشیند علی؟ ، مسلمانان، چرا به عهد علی مثل میش حیرانند؟ چه عسکری شده بعد از علی عدالت گم از این قضیه سلاطین کیش حیرانند ۴ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجلس تمام گشت و به پایان رسید کام کو تا رسد دوباره ز خورشید بار عام هر کس گرفت سهم خود از خوان او گرفت هر کس فتور کرد عطا شد بر او حرام چه هدیه ها که خلق ستاندند از حسین حاجات بی شمار گرفتند از امام کوهی ز جرمها و معاصی که کاه شد کاهی که شد به لطف نگاهی کهی تمام چه عجب و کبرها که به راهش غبار شد بی معرفت دلی شده لبریز از مرام هر لحظه یک اشاره ز خورشید می رسید تا صاحبان درد بگیرند التیام هر کس به هر طریق غلامی نمود یافت در آستان عشق خدا جاودانه نام ای عسکری عجیب نباشد فغان کنیم ما مانده ایم و حسرت یک خدمت مدام ۵ شهریور ۱۴۰۳
باران ز شمار تشنگان با خبر است این است که با بغض و عطش می سوزم ۵ شهریور ۱۴۰۳
سیمرغ دل مرا ربودی هر سال برنده اش تو بودی داری سریالی از کمالات هر بار تو قسمتی نمودی بازیگر اولی به واقع با نقش تو شعر می سرودی آهنگ صدای پایت اول زیبا و روان شبیه رودی میزانسن و نور هم گرفته از جلوه ی ویژه ات وجودی با سحر دیالوگت پیاپی از عشق دری به من گشودی دل را که به داوری نشاندم بی وقفه فقط تو را ستودی کاملتر از تو نیست، می گفت نقصی نکند برت ورودی امضا ندهی اگر به قلبم می ایستد از تپش به زودی لب گفت ولی صحنه ی بوسه تکرار شود تا به کبودی گر نقش مکملم نباشی از بوسه بود مرا چه سودی اکران تو بر دل عسکری را کی آورد احساس خمودی؟ هشتم اسفند نود و چهار آخرین بازنگری ۶ شهریور ۱۴۰۳
حکم انسانیت آید گاه ضد منفعت چون نباشد دوزخی ردش موجه می شود رد شود از حد انسانیت اما چون خبیث با مدد از حکم دین حدش موجه می شود ۶ شهریور ۱۴۰۳ در پاسخ به بی خیالِ وعــــــــــــده هایِ عشرتِ باغِ بهشت حکمِ انسانیت این باشد: که باید خوب بود
گفت یک بخش است عشق آموزگار مثل آب و مثل رود و مثل سار طفلکی دل عشق را آسان گرفت بخش بخش عشق او را کرد زار کرد روزی تا ز عشق از من سوال خط زد اما بر جوابم روزگار گفت نادان عشق باشد مثل آب؟! آنکه صد ها کشته دارد روی دار امتحانم بد شد و گشتم فلک مشکل آمد پشت مشکل ها به کار آنکه بر من عشق را معنا نمود یک سخن بر من نگفت از انتظار بر سر راه من آمد سنگها هم خودم هم دشمنم هم خصم یار مثل دوران دبستان مانده ام در کلاس اول آی شعار تنبل و بی آبروی مدرسه پیش طفلان هم ندارم اعتبار مهدیا من را مکن مردود عشق لطف کن یک تبصره آور به کار عسکری را کشت درد دوریت پس بده بر فرش چشمش افتخار بیست و چهارم دی نود و چهار آخرین بازنگری ۶ شهریور ۱۴۰۳ 
باز هم یک فتنه مشمول زمان گشت و شد از دید مسوولان نهان همه برگشتند پشت میز خود غیر روح الله و غیر از آرمان آرمان ناب روح الله هم کشته شد از لابی شورائیان مانع برگشت جادوگر فقط هست بی میلیش ، نه پروای جان صالحی ها یند اینک در طمع از صفای قاضیان مهربان حیف محسن های ساده رفته اند فوج مجرمهای اصلی در امان ۶ شهریور ۱۴۰۳
من از همان لحظه ی «دروغ نخواهم گفت» نگران حقیقتم ۶ شهریور ۱۴۰۳