eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
141 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: اگر می توانید هر روز را نوروز کنید؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید. دعائم الاسلام،ج۲،ص۳۲۶ (اللهم عجل لولیک الفرج)
آدم یکی یکی حرام‌ها را انجام می‌دهد. به آنها عادت می‌کند. به آنها اعتیاد پیدا می‌کند و سپس حرامی می‌شود. آنگاه دیگر نه محرم است و نه در حرم راه دارد. همه اما حرام‌خواری را از دهان آغاز نمی‌کنند. همانطور که آدم‌ها از جهات مختلف به جغرافیای ایمان نزدیک می‌شوند، از جهات مختلف از آن دور نیز می‌شوند. چه بسا آدم‌ها که نه از راه لقمه‌ها که از گوش‌هایشان آغاز کرده‌اند. آدم‌هایی که از چشم‌هایشان آغاز کرده‌اند. آدم‌هایی که ابتدا از ذهن‌هایشان آغاز کرده‌اند. به گمان اینکه مرتکب حرامی نمی‌شوند. اما وقتی به کانون حرام نزدیک شدند، آنگاه حرام در اشکال مختلف برای آنان مباح شد. شیطان همه ما را به یک شکل شکار نمی‌کند. زمینه لقمه حرام البته برای سال‌ها فراهم شد و عده زیادی به سوی آن هجوم بردند. به خصوص که فشارهای اقتصادی آزمون لقمه حلال را سخت‌تر و سخت‌تر کرد. اما در همین زمان عده‌ای فریب چشم‌هایشان را خوردند. عده‌ای فریب گوش‌هایشان را خوردند. عده زیادی فریب زبانشان را خوردند. هر کس با حس و حالی به سوی سحر حرام جذب شد و خود را باخت. مبادا غرور ما را فرابگیرد که از فلان زمینه در امانیم یا از بهمان زمینه دوریم. این روزها متأسفانه برخی از زنان و مردان تصمیم گرفته‌اند تو صوت و صورت شیطان باشند و قلب‌ها را از خدا بربایند و به سرزمین فساد و فحشا ببرند. آلودگی‌های اخلاقی توسعه یافته و دامنه شعله‌های آن به خانه‌های فراوانی رسیده است. برخی از مردم بدون عاقبت‌اندیشی آشکارا امر خدا را زیر پا می‌گذارند و خواهش خود را به جای آن می‌نشانند. روزی که خداوند طناب را رها کند، خواهند دید که زمین چقدر اهالی خویش را بی‌رحمانه می‌بلعد. به زودی آثار فراگیر این نافرمانی علنی پاگیر همه ما خواهد شد. نوع امر به معروف و نهی از منکر نیز آنگونه که باید فهمیده و شنیده نمی‌شود. این یک عملیات اجتماعی عمومی است. هنوز نیاموخته‌ایم. هنوز آمادگی لازم را نشان نداده‌ایم. سیل لهو و لعب در شهرها جاری است و با سرپنجه‌های جهنمی‌اش خشک و تر را می‌سوزاند. برخی گمان می‌کنند که دعوا بر سر دین است. اما شواهد محکمی وجود دارد که پیش و بیش از دین دچاریم. امیدوارم در این روزها و شب‌های نورانی رمضانی دعاهای خاص امام زمان به دادمان برسد و از تمرین حرام دست برداریم و از حرم حمایت و حفاظت کنیم.
حقیقت ما بسیار شبیه دوست‌داشتن‌های ماست. گاهی دوست‌داشتن‌های ما بسیار پراکنده‌اند. این پراکندگی، شخصیت ما را از هم می‌پاشد. چنین شخصیتی بی‌نام و سرگشته و دربه‌در است. انگار گم شده و قابل شناسایی نیست. دچار نوعی بی‌شخصیتی است. آدمی که تعلقات متکثر دارد، دائما سویه‌های متعارض و متناقض و متضاد و متنافر را در خود احساس می‌کند. این چند سویه بودن میل‌ها آدم را تقسیم می‌کند و پاره پاره می‌کند. مانند کسی که توسط خودش به زمین حوادث کشیده می‌شود و ساییده شده تمام می‌شود. احساس تردید و اضطراب و ترس و حسرت و بلانسبتی و بلاتکلیفی و کلافگی و افسردگی بر او چیره می‌شود. چنین آدمی در جمع هم تنهاست. چون خودش جمع نیست. این تنهایی غیر از یک نفر بودن جدا از دیگران است. این تنهایی، تنهایی از خویشتن است و با هیچ همراهی جبران نمی‌شود، به جز وجود مقدس و لطیفی که او را در خویش غرق سازد و جبران کاستی‌های او را بنماید و از وجود خودش به او ببخشد و مقام جمعیت را به او بچشاند. روشن است که چنین شرایطی وابسته به زیارت آن ذات مقدس است. هستند کسانی که تلاش می‌کنند افراد و جوامع را به تکثر دچار کنند و چنان روایت کنند تکثر را که جویا این یک امتیاز به شمار می‌آید. کثرت اگر به ریشه توحیدی خویش وفادار نباشد، قطعا باعث پراکندگی و ضعف است و نشانه رشد نیست. توصیف فریبگرانه تفرقه و زیبا جلوه دادن آن، رفتاری شیطانی است که دوست‌نمایان و دوستان نادان دچار آن هستند. جهل و جهالت عامل اصلی این رفتار ضد انسانی است. در ایران عزیزمان تلاش‌های فراوانی وجود دارد که جان و تن یکپارچه وطن به هزار ترفند و حیله شرحه شرحه شود. شعار آزادی، شعار زندگی، شعار خوشگذرانی و سایر شعارهایی که زینت داده شده‌اند به صورت‌های به گروگان گرفته شده از مفاهیم عالی، به صورت مجسمه‌های تو خالی تبدیل می‌شوند به بت‌هایی که توسط هوی نفس پرستیده می‌شوند. شعارهایی که جان ندارند و حرکت به آنان از بیرون دمیده می‌شود. رشد ندارند، مرده‌اند و اگر تحریک و تخدیر صنعتی و سنتی کنار گذاشته شود، فروخواهند ریخت و ادامه پیدا نخواهند کرد. لایه‌ها و دوایر هویتی انسان ایرانی توسط بازیچه‌های شیطان و بازیگران شیطنت، از هم جدا می‌شوند و با قدرت خیال چنان انتزاع می‌شود که انگار صورتی جدا و مستقل است. این مسئله در کنار ایجاد و تبلیغ و تزیین امیال پراکنده و بی‌ارتباط با هم که با میل از هم پاشیدگی موجودات غیر واحد هم‌افزا می‌گردند، باعث می‌شود، جامعه به سمت تکثر حرکت کند. این از هم پاشیدگی اما به دروغ، ظهور استعدادها و تقویت آزادی‌ها و توسعه جامعه معنی می‌شود. تقویت این شرایط باعث ضعف و بیماری و مرگ جامعه است. بلای عظیمی که برای فرسودن و پوسیدن و از بین بردن جامعه توسط دشمنان، طراحی می‌شود. جامعه در این صورت از منطق رشد فاصله می‌گیرد و به مصرف خود معتاد می‌گردد. واقعیت آن است که توحید و شرک در فرایند اجتماعی شدن خویش، ساختارهای مربوط به خود را می‌سازند. انسان و ضدانسان، با همین دوگانه از هم جدا می‌شوند و سپس در برابر هم قرار می‌گیرند. یکپارچگی، زندگی، اصالت، رشد و یک‌تنی انسان در یک فضای مفهومی، شناسایی می‌شوند. توحید تأمین کننده و تضمین کننده و تقویت کننده این فضاست. بدون اعتقاد به توحید و جریان یافتن آن در وجود فرد یا جامعه امکان رهایی از تفرقه و ضعف حاصل از آن ممکن نیست. نگاه مادی ظرفیت رهبری جامعه را ندارد. زیرا ذاتا دچار تشتت و تفرقه و کثرت است. تکثر زمانی مرغوب و مطلوب است که در اندیشه توحیدی فهمیده شود. آغاز توحیدی و پایان توحیدی و ارتباط طبیعی و فطری میانه راه با ابتدا و انتهای توحیدی‌اش. إنا للّه و إنا إلیه راجعون... کثرت‌گرایی طرح توسعه یافته شرک توسط شیطان و شیطنت است. نظام‌های طاغوتی مادی طرح شرک را با نهادینه کردن تکثر و تکاثر و تفرقه و تنهایی توسعه می‌دهند. شرک باعث ضعف انسان و جامعه انسانی می‌شود و امکان قدرت گرفتن و تولید اقتدار را از آنان می‌رباید و فرد و جامعه را به بردگی می‌کشاند. توسعه تفرقه با ابزارهای بسیار و متلون و متعدد و متکثر و تصویرسازی‌های بی‌شمار باعث می‌شود که انسان فطرت و وجدان و نقطه کانونی فهم و تصمیم را گم و فراموش کند و نتواند از آن استفاده کند. شوق توسعه و تکاثر و تجمل و تفاخر چنان آدمی را سحر می‌کند که نور ذات توحیدی‌اش را در هزار توی تاریکی رها می‌کند و زرق و برق جعلی شرک را دنبال می‌نماید. غافل از اینکه ذات تاریک آن هیچ گاه با انعکاس ساختگی جبران نخواهد شد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
حقیقت ما بسیار شبیه دوست‌داشتن‌های ماست. گاهی دوست‌داشتن‌های ما بسیار پراکنده‌اند. این پراکندگی، شخص
در سال‌های اخیر شعار زن، زندگی، آزادی توسط جریان نفاق و تفرقه انعکاسی جهانی یافت تا جامعه ایران را بدرد و ببلعد. این جریان دقیقا در خلاف جهت شعار خود حرکت می‌کند. اساسا زن و زندگی و آزادی مقصد این جریان نیست. ابزار این جریان است. کمتر کسی است که نداند غرب و جریانات غربی اساسا از زن و زنانگی عبور کرده‌اند و آن را در بستر سود و فایده نقد نموده‌اند. زندگی نیز در تشدید ادبیات روزمرگی و کنده شدن از بسترهای تمدنی و تاریخی و غرق شدن در خودخواهی‌های افراطی تبدیل به زنده بودن شده است و مسیر مردگی را پیموده است. انسانی که از درون متولد نمی‌شود، رشد نمی‌کند و با ذات خویش بیگانه است و تنها مصرف می‌کند و مصرف می‌شود و زباله می‌آفریند و زباله می‌شوند و اگر خوش اقبال باشد در چرخه بازیافت قرار می‌گیرد و باز در جریان مصرف مجدد احساس مفید بودن ساختگی موقتی پیدا می‌کند. آزادی اما نایاب‌ترین موهبت است. در دنیای کالا شده مادی آزادی، تنها یک معنی دارد، از هم پاشیدگی و بی‌نسبتی و بی‌شخصیتی و حیرت و حسرت و گم شدن. یعنی به جای اینکه در ساختار زیست مادی مسئله آزادی حل شود، صورت مسئله آزادی، یعنی شخصیت انسانی پاک می‌شود. حالا که انسان دوار بی‌تعلقی مضاعف و فزاینده شد، آن را آزادی تعبیر می‌کند. این یعنی سقوط فرد و جامعه همراهش. بزرگ‌ترین تهدید غرب در آینده نزدیک بی‌جامعگی است. نظامات مادی با تشدید مراقبت‌های بیرونی و تقویت قید و بندهای مادی غیر انسانی، صورت پوچ جامعه را حفظ می‌کنند. تصویرهای ساختگی و مجازی توسط رسانه‌ها، مردم را در یک توهم حاد فرومی‌برد و چرخه تولید وهم و اشتباه را تکمیل می‌کند. شدت مظاهر تنانگی در رفتارهای ضد انقلاب و فعالیت‌های ضد سر، اتفاقی نیست. نتیجه فرایندی شرک است که با هجوم به سر، تن را به وعده پوچ ذهن جمعی و رهبری خودبسنده می‌فریبد و به جای تقویت بدن‌واره و به فعلیت رساندن سر و قلب در بدنه متکثر، سر را می‌برد و بدن را در فرایند فساد و پوسیدگی و از هم پاشیدگی و مصرف‌شدگی در ارگان‌های غیر انسانی و ضد انسانی رها می‌کند. اگر مردمان ایران‌زمین به سرعت هشیار نشوند و فریب منافقان را نیابند، با بزرگ‌ترین فساد تاریخ ایران مواجه خواهند شد. فسادی که پیش از این تجربه نشده است. آزمونی بزرگ در راه است...
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
در سال‌های اخیر شعار زن، زندگی، آزادی توسط جریان نفاق و تفرقه انعکاسی جهانی یافت تا جامعه ایران را ب
سر سخن از آنجا باز شد که انسان دچار دوست‌داشتن‌های متکثر است. گاه این دوست‌داشتن‌ها چنان متفرق است که از میان اضداد برگزیده می‌شود. صاحب امیال متضاد گاه خود را با بازی میل‌ها راضی می‌کند. اما در عمل حاصلی جز دور شدن از منطق زندگی و رشد نمی‌یابد. چنین انسانی دچار فقدان کارایی می‌گردد. هیچ چیز طبیعی عمل نمی‌کند و به شدت شیب ساختگی بودن زندگی تقویت می‌شود. همه اجزاء زندگی ناسازگار می‌شوند و آشفتگی دائما دوقطبی‌های بحرانی تولید می‌کند. انگار همه آن چیزی که پیش از یکپارچه و یک‌تن فهمیده می‌شود، از هم شکافته می‌شود و وجدان جز یک بافته سست و نامتناسب جلوه نمی‌کند. فرد و جامعه گرفتار در تشتت محبت و رحمت، دیگر تشخص پیدا نمی‌کند. دائم بخش‌هایی از خود را می‌کند تا جندیدگی را درمان کند. غافل از اینکه مبدأ فساد جای دیگر است. این روند تشدید شونده است. تو نمی‌توانی خدا و ضد خدا را با هم دوست داشته باشی. نمی‌توانی محبت اولیاء خدا و اولیاء شیطان را با هم در دل بپرورانی. نمی‌توانی مشهور فسق و فساد و طغیان و عصیان را دوست بداری و همزمان دم از اسوه‌های تقوا و پرهیزگاری بزنی. این بازی کردن در نقش منافق است. شخصیت مؤمن و منافق در بزنگاه‌های آشکار شدن حق و باطل آشکار می‌شوند. منافق دائم حق و باطل را به هم می‌بافد تا از رسوایی در امان بماند و به حیاتش ادامه دهد. مؤمن دائم تلاش می‌کند زمینه‌های نفاق را از بین ببرد. با جهاد تبیین و معرفی خطرگاه‌های انحراف و اختلاط و التفاط، منافق را رسوا می‌کند. جریان نفاق از مؤمن عصبانی است. این همان بغض و‌ کینه بی‌حدی است که عده‌ای از مقام معظم رهبری دارند. اساسا نقش رهبری رسواسازی نفاق و تولید قوت و قدرت و اقتدار از مسیر خنثی کردن جریان نفاق و فساد تفرقه و تشتت است. روشن است که به مذاق شیطانیان خوش نیاید و با هر حربه و بهانه‌ای علیه امام جامعه بتازند تا شخص و شخصیت و موقعیت و جایگاه او را از بین ببرند. جامعه بدون معیار خاص و خالص، بدون اسوه و الگوی برگزیده، بدون مصداق روشن و صافی و صادق در دام تلبیس شیطان گرفتار خواهد شد. کارکرد رهبری همین مصونیت‌بخشی است. اگر الگو شناخته و‌ پیروی نشود، نتیجه تأسف‌بار خواهد بود. اتفاق استثناءی دشمنان در باره هجمه به ولیّ فقیه و ولایت فقیه بیهوده نیست و منطقی متقن را دنبال می‌کند. هر کس با آنان دانسته یا نادانسته همراه و همداستان باشد در جنایت عظیمی شریک است که هر روز لعن و نفرین اهل و اهلی زیارت عاشورا بر آن فرستاده می‌شود. چقدر می‌شود در این باره سخن گفت؛ اما بیش از آن باید تدبر کرد و خوب اندیشید تا مسیر روشن‌تر شود.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
سر سخن از آنجا باز شد که انسان دچار دوست‌داشتن‌های متکثر است. گاه این دوست‌داشتن‌ها چنان متفرق است ک
باید مراقب فرایندهای مشرکانه بود. ولایت طاغوت را در برابر ولایت الله همین فرایندهای طراحی و تعبیه و اجرایی می‌کنند. همین فرایندها نظامات حکمرانی و حکومتی را شکل می‌دهند و جریان‌های کلان اجتماعی را راهبری می‌کنند. فهم درست مسئله و روایت صحیح صحنه باعث خواهد شد تا حدود زیادی فریب نفاق آشکار شود. هیچ چیز بیش از آگاهی حقیقت را پیش نخواهد برد و پس از آن مهارت تشخیص مصداق‌ها یاریگر ما خواهد بود که به تمرین عملی بسیار وابسته است.
محبت اگر جاری شود، می‌شود ولایت و اگر نه، مرداب می‌شود یا گردآب.
آن روح موعود بر تن موجود نازل نخواهد شد و بر آن تعلق نخواهد بست، مگر اینکه جسد به کمال اجمالی خویش برسد. آنگاه انتظار داریم رشد مسیر جدید خود را برای لحظه تولد طلعت ظهور آغاز کند. شب‌های قدر زمین سنجیده می‌شود. آیا به نقطه موعود رسیده‌ایم؟!
توحید اگر در ذهن ذخیره شود، هیچ گاه جهان نمی‌سازد. اما زمانی که توحید در قلب بنشیند؛ یعنی همان جایی که متعلق به آن است، آنگاه شروع می‌کند سبز شدن را. قلب‌های زنده دانه توحید را چنان در آغوش می‌گیرند که ریشه‌هایش تمام گستره جان را درنوردد و حقایق خویش را آشکار سازد. شاخه‌های توحید در این صورت جهان می‌سازد. انقلاب اسلامی ایران محصول آفرینش توحیدی است. حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیة حامل این امانت بزرگ بود. آنچه آن بزرگ‌مرد برای ما به ارمغان آورد امتداد زمینی آسمان توحید است. این اتفاق بیش از هر چیز در انسان‌ می‌افتد. انسان در اینجا مرکز و مبدأ و مقصد است. در نظام توحیدی انسان ابزار نیست، موضوع است. انسان هزینه نمی‌شود، سرمایه است. نظام جمهوری اسلامی ایران بنا نیست مانند سایر نظامات مادی توسعه پیدا کند. اساسا شخصیت نظام اسلامی بر اساس قواعد حیات رشد و پیشرفت می‌کند و مواد آن را دارد. بسیاری از آنچه که در نظامات مادی طبیعی جلوه می‌کند، در نظام توحیدی بیماری به شمار می‌آید. توحید همان طور که در قلب امام مستقر شد و او را به مقام نفس مطمئنه رساند، باید در قلب جامعه بنشیند و بر نفس اماره جامعه غلبه پیدا کند و به نفس مطمئنه نائل گردد. روشن است که این راهی بلند و طاقت‌فرساست؛ اما گریزی از آن نیست. جامعه تا زمانی که به این جایگاه نرسیده دچار ضعف و سستی و پراکندگی و شکست است. مبارزه با توحید و شاخه‌های آن و ترویج شرک و صورت‌های اساسی‌ترین سطح مقابله دشمن با نظام اسلامی ایران است. امتداد توحید کدام است؟ شاخه‌های توحید کدام؟. امتداد توحید، نبوت و امامت است. ولایت فقیه در نظام اسلامی صیانت از همین امتداد است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
توحید اگر در ذهن ذخیره شود، هیچ گاه جهان نمی‌سازد. اما زمانی که توحید در قلب بنشیند؛ یعنی همان جایی
توحید به عنوان مبنا و عدل به عنوان بدنه و معاد به عنوان مقصد حیات دینی به شمار می‌آید. هر چند بخشی از مدعیان دینداری اعتقادی به اصل عدالت ندارند. همه اصول برآمده از توحیدند. اما اینکه در کدام مرحله کدام سطح از توحید آشکار شود، به مسئله شکل عینی‌تر می‌دهد. عدل چگونه تأمین خواهد شد؟ فروع دین می‌تواند بخشی از پاسخ ما باشد. فروع دین در اصل چند چیز نیستند. یک امر واحدند در چندین صورت. چنانکه در هر موقعیتی عمل مؤمنانه آبستن سویه‌های ده‌گانه فروع دین است. بناست فروع دین انسان را به مقام جمع برسانند و جمعیت انسانی شکل دهند. اگر خود دچار تفرقه ذاتی باشند، این امکان را نخواهند داشت. نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و تولی و تبری و امر به معروف و نهی از منکر، همه وجوه مختلف تکلیف مؤمنانه هستند. اگر این وظایف درست انجام داده شده باشد، مؤمن نباید دچار پراکندگی گردد. اگر جامعه مؤمن فروع دین را درست اجرا کرده باشد، نباید دچار تفرقه و تشتت گردد. این ده امر، از یکدیگر حمایت و پشتیبانی می‌کنند. اینها مانند ده صفتند از عمل توحیدی. به ظاهر ده هستند و در باطن یک. نماز در عین اینکه نماز است، روزه و حج و جهاد نیز هست. روزه در عین اینکه روزه است، خمس و زکات و تولی و تبری نیز هست. امر به معروف و نهی از منکر نیز عین نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات و تولی و تبری هستند. جامعه‌ای که نتواند این ده نماد و نمونه را در فضای خود نهادینه کند، قطعا نخواهد توانست نفس لوامه را به نفس مطمئنه ارتقاء بخشد و از پاشیدگی و پوسیدگی رها گردد. همه اینها بناست جامعه‌سازی کنند. اصول و فروع در مجموع مقام جمع و جمعیت را تأمین می‌کنند. مقامی که موجود را آماده می‌کند تا توحید را بیابد و بفهمد و زندگی کند. مقامی که اجازه می‌دهد روح القدس بر تن جامعه نازل شود و به آن حیات طیبه ببخشد. دلیل مبارزه نظامات شیطانی با فروع دین آشکار است. آنها نباید اجازه دهند جامعه مؤمنانه به قوت و قدرت و اقتدار لازم برسد. در روزهای گذشته به ارتباط بین سه سه‌گانه اثبات و تثبیت و ثبات؛ و قوت و قدرت و اقتدار؛ و تعادل و اعتدال و عدالت اشاره رشد. عملیات دشمن ضد این سه‌گانه‌های سه‌گانه انجام می‌شود و در مقابل عملیات مؤمنانه رویکرد ایجابی برای تأمین و تقویت این سه‌گانه‌ها برای تحقق کامل و جامع و فراگیر آنهاست. تلاش مؤمن همواره در این مسیر قرار می‌گیرد که عوامل تفرقه و انشقاق را از بین ببرد و به یکدستی و یکدلی و یک‌تنی برسد. یک‌تنی یعنی همه عناصر و عوامل جزئی به یک رابطه عضوواره برسند و یک روح واحد بیابند و نسبت خود را با آن روح واحد بسنجند. اما جهان کافران بر اساس تفرقه و تفاوت است. آنها دائما با وسوسه در جزئیات، از حضور جمعی کلی فاصله می‌گیرند و با اصرار بر مهار مادی و بیرونی حداکثر تکثر و تکاثر رقم می‌زنند. لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ ۚ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ ۚ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ آنها با عوامل جمع کننده بیرونی خود را جمع نشان می‌دهند و از عوامل ذاتی اتحادبخش محرومند. بلکه دچار عوامل تفرقه‌افکن هستند. قلب محل اتحاد است. آنها توحید را تجربه نمی‌کنند و امتدادهای آن را نیز نمی‌یابند. آنها متحد نمی‌شوند، متفق می‌شوند. آنها به تفاهم نمی‌رسند، به توافق می‌رسند. آنها جمع نمی‌شوند، اجتماع تشکیل می‌دهند. زندگی آنها درون‌زا نیست. فروع دین برای کسانی قابل اجراست که مبانی آن را فهمیده و پذیرفته باشند. کسانی که مبانی توحید و نبوت و امامت را انکار یا تحریف می‌کنند، نمی‌توانند لوازم فرعی آن را پیاده کنند.
اختلال وصف العیش... بسیاری از ما تا کنون شنیده‌ایم که وصف العیش، نصف العیش. اما آیا تا کنون به تأثیرات اجتماعی این پدیده اندیشیده‌ایم؟! افراد زیادی وجود دارند که به واسطه فقر یا ضعف شخصی و شخصیتی به سمت فربه کردن نهاد وصف العیش می‌روند. در اینجا بنا نیست افراد را قضاوت کنیم. اساسا می‌خواهیم بگوییم که این امکان که می‌تواند مفید نیز باشد، چگونه با رویکرد غلط تبدیل به یک معضل بزرگ اجتماعی می‌شود. اساسا هر پدیده‌ای اگر در جایگاه خود به خدمت گرفته نشود، می‌تواند ابزار نابسامانی در زندگی فردی و اجتماعی مادی و معنوی گردد. شما می‌توانی با وصف العیش مقدار قابل ملاحظه‌ای از لذت و نئشگی را تجربه کنی. مثلا لازم نیست من صاحب جنگل باشم. تماشای جنگل برای ما لذت‌بخش است. لازم نیست هر چیزی را داشته باشیم. اگر نمی‌خواهیم یا نمی‌توانیم، می‌توانیم با دریافت تصاویری از آن پدیده، بخشی از لذت را داشته باشیم. زیرا ذهن ما نقش اساسی را در تولید لذت دارد. حتی کسانی که صاحب یک چیزی هستند، در بسیاری از مواقع نه با خود شیء که با وصف ذهنی آن احساس لذت می‌کنند. در روایات ما نیز مطلبی نزدیک به این معنی هست که وصف دنیا همواره بهتر از اصل آن است. بر خلاف آخرت که اصل آن همواره از وصفش دل‌انگیزتر است. فرض بفرمایید یک جامعه به دلایل مختلف دچار فقر شخصی یا شخصیتی باشد. یعنی نتواند دارایی‌های واقعی را به دست آورد. اندک اندک برای جبران این نقیصه حرکت خواهد کرد و جایگزین‌هایی برای آن خواهد یافت. تصمیم به تولید تصویر و تمرکز در محسوسات از جمله این تدبیرهاست. اگر ما امکان این را داشته باشیم که صورت‌های لذتبخش را در قاب تصویر تکثیر کنیم و آن را هر چه بیشتر به واقعیت نزدیک کنیم و در دسترس قرار دهیم افراد بیشتری می‌توانند فرصت وصف العیش را داشته باشند. اگر بتوانیم بو و مزه را تکثیر کنیم و توسعه دهیم نیز چنین است. اگر شنیدن را و لمس کردن را در این مسیر به میدان بیاوریم قطعا فضای بیشتری به وصف العیش خواهیم داد. اگر بتوانیم این دنیای پوسته‌ای و قشری را به صورت مجازی تولید کنیم و آن را به صورت بازی در اختیار عموم قرار دهیم، موقعیت آن را بیشتر تثبیت خواهیم کرد. ضعیف شدن انسان و فقیر شدن او به واسطه رفتارهای ظالمانه باعث خواهد شد میل اجتماعی برای جنس ارزان بیشتر و بیشتر شود. جهان به واسطه سلطه حکومت‌های طاغوتی به سمت فقیرتر شدن و ضعیف‌تر شدن انسان پیش رفته است. راهبرد جایگزین انسان ضعیف شده چه بوده است؟ زیست نمایشی... انسان برای اینکه بتواند ارزان‌تر و راحت‌تر زندگی کند، به سمت وصف العیش حاد حرکت کرد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
اختلال وصف العیش... بسیاری از ما تا کنون شنیده‌ایم که وصف العیش، نصف العیش. اما آیا تا کنون به تأثیر
دنیای ما لبریز از راه حل‌های انسان ضعیف و فقیر است برای جبران کاستی‌ها و نادرستی‌ها. تقریبا تمام گستره صنعت تولید تصویرهای حسی در صورت‌های پنجگانه آن در خدمت اختلال وصف العیش است. رویکرد افراطی بشر به وصف العیش برای پاسخ به تمنای راحت‌طلبان است. آنان که نمی‌خواهند هزینه کنند. حال ندارند تولید موقعیت کنند. سست و کسل و بی‌انگیزه و بی‌همت هستند. مستضعفین در این جریان خود به خود بخش دیگری از مشتری‌های جهان نمایشی هستند. منفعل‌ها به جای اینکه زندگی را بسازند، زندگی را تماشا می‌کنند. این یعنی یک بازار بزرگ چند میلیارد نفری برای دنیای نمایشی. خوب بخش دوم دنیای نمایش تقویت ذهنی و توهمی آن است. پس به موازات تقویت جهان نمایشی باید بدن نیز آماده باشد تا این تصویرها را تصور و تخیل کند. انواع ابزارهای تحریک و تخدیر به کمک دنیای نمایشی می‌آیند. اگر بخواهم جهان نمایش را توصیف کنم بایستی بسیاری از پدیده‌های مدرن را بشمارم. البته که محدود به پدیده‌های مدرن نخواهد بود. ما در دنیای گذشته نیز راه‌ها و روش‌های تقویت کننده این مبنا داشته‌ایم. هجوم مردم به سوی جهان ساختگی و صنعت‌زدگی و مصرف‌گرایی و اعتیاد به ماده در همین فضا نیز فهمیده می‌شود. جامعه ضعیف تن می‌دهد به راهکارهای ضعیف. جامعه کوتاه‌‌قد تن می‌دهد به راهکارهای کوتاه‌قد. حاکمان ظالم، مستکبرین، مستبدین، اشخاص و ساختارهای دیکتاتورمآب، مردم را به سمت ضعف بیشتر سوق می‌دهند. آنها در واقع جمعیت را در نمایش رسوب می‌دهند تا بتوانند با تغییر متن فیلمنامه یک کلان فضا تولید کنند و تمام اجزاء جامعه را طوری مهار و مدیریت کنند که آسیبی به کارگردانی آنان وارد نگردد. یک سو، تماشاچیان، سیاهی‌لشگرها، بازی‌گرها، کارگردانان، فیلمنامه‌نویسان، تهیه کنندگان و.... سوی دیگر هم تماشاگر، هوادار، بازیکن، کاپیتان، مربی و صاحبان باشگاه و ورزشگاه و .... اینکه ورزش ابزار سلامت است، اگر فریب نباشد، لااقل بخشی از واقعیت است. جامعه‌ای که دچار بازی با رنگ‌ها و شکل‌هاست به کودکی می‌ماند که نقاشی می‌کشد و تشویق می‌شود و جایزه می‌گیرد. جایزه... تشویق... انتظار دارم مخاطب محترم جهان پیرامونش را جستجو کند و ببیند که چه میزان از دنیایش را تصاویر غیر ضروری شکل داده‌اند تا از موهبت وصف العیش نهایت بهره‌برداری را بکند. بلکه دچار سوء استفاده از وصف العیش شود. وقتی عادت کردم بدون زحمت لذت ببرم آنگاه اعتبار راهبردهای قیمتی را نیز زیر سؤال خواهم برد. این یعنی کنار زدن فاصله‌ها و انکار ممیزی‌ها و زیر پا گذاشتن قانون و نادیده گرفتن قاعده و تبدیل شدن به یک بی‌نظم و نظام. فرد و جامعه‌ای بدون شخصیت. نصف دیگر عیش کدام است، اگر وصف العیش نصف العیش است؟ اگر مردم به سمت وصف العیش حرکت کنند، چه کسانی باید نصف واقعی عیش را تأمین کنند؟! آنگاه حداقلی باقی می‌مانند که به دنبال تأمین واقعیتی هستند که بتوان وصفش کرد. آنها حاکمان زمین هستند. آنها کسانی هستند که فریب وصف العیش را نمی‌خورند. یا فریب دهندگان هستند و یا افشا کنندگان. به نظر شما مردم کدام یک را بیشتر دوست دارند؟! به نظر من و البته طبق تجربه‌ای که دارم اولی از نظر آماری محبوب‌تر است. این به خاطر غلبه ضعف و فقر در جامعه انسانی است.