هیچ گاه نتوانستم برای او سوگواری کنم. سهم او از روضههای ما محفوظ است. از آن روز با او اشک میریزم برای حسین علیه السلام.
دلم برای بودنش تنگ شده. هر چند باور دارم در کنار بهترین آفریدگان و بهترین آفریدگار زنده است و شادمان و خرسند است.
دوست دارم به مردم لبنان خدمت کنم به خاطر او. میدانم که در سختی عظیمی زندگی میگذرانند. دلهای ما در خط مقدم است، هر چند تن به آن معرکه راه نبردیم.
فرزندان سید حسن نصرالله حقی به گردن ما دارند که با هیچ چیز جبران نمیشود. روزی آشکار خواهد شد که آنان برای ما چه کردند و چه بر سر دشمن بیرحم ما آوردند.
روزی آشکار خواهد شد که درد و بلای ما را به جان خریدند و جز زیبایی هیچ نگفتند و ندیدند.
خداوند لبنان را پایدار و پیروز خواهد کرد پس از امتحانی سخت که ریشههای رشد و اعتلا را در تقدیر زمین و زمان فروخواهد برد.
سلام بر لبنان، سلام بر مقاومت، سلام بر نصرالله، سلام بر حزب الله، سلام بر مردم صبور لبنان. پیروز باشید.
فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما....
این را دست کم نگیریم. مرغ خانگی از آسمانی که مجاهد در آن پرواز میکند جز به اندازه سایهای سهم ندارد.
برخی که تعدادشان کم نیست و بسیار بسیار بسیار زیاد است، به هر دلیلی عادت کردهاند که تقصیر تمام مشکلات را به گردن دولت و حکومت بیاندازند. تنها این نیست. گاهی در نظر آنان تقصیر زمانه است. گاهی تقصیر خانواده، گاهی تقصیر جامعه، گاهی تقصیر دوستان و آشنایان و همکاران و همراهان و گاهی حتی تقصیر جن و پری و موجودات ناشناخته و غیره و غیره و این لیست بلند بالا ادامه دارد و تنها جای یکی خالی است.
من....
آنها برای اینکه خود را تبرئه کنند میتوانند الگوی متهم کردن دیگری را در مورد هر کس و چیزی تکرار کنند. آنها حاضرند دنیا را به لجن بکشند و تمام قواعد را زیر و رو کنند و هر قانونی را زیر پا بگذارند و هر عهدی را بشکنند؛ اما مسئولیت خود را بر عهده نگیرند.
این ویروس وقتی تکثیر شود، جامعه میسازد. جامعه عقبمانده و مخرب. وقتی تو برای رشد نکردن تلاش میکنی و خلاقیت به خرج میدهی تا راه تغییر را نبینی جهان باز آفریده نخواهد شد. بلکه تو را به مرحلهای پایینتر خواهد راند و تو خواهی دید که اوضاع در خوشبینانهترین حالت هم بدتر از گذشته است و تو ناتپانتر و ضعیفتر و شکنندهتری.
آدمی که نمیخواهد خودش را به هر دلیلی بسازد، اطرافش را تخریب خواهد کرد تا به موازنه منفی دست یابد. تا ویرانگیاش به چشم نیاید.
ما باید آغاز کنیم خودآگاهی را. از فرار کاری ساخته نیست. ما باید به رشد شخصی خود اهمیت دهیم.
این عادت نوظهور نیست؛ اما به تدریج به دلایل مختلف در جامعه ما تشدید شده. فرهنگ خودسازی به ما کمک میکند که از این نگاه وارونه عبور کنیم و واقعبین باشیم.
بدنهای ما یک رمزه. رازش روح ماست. مواظب رمزتون باشید؛ اگر میخواید روزی رازتون رو کشف کنید.
بدنتون رو تحقیر نکنید. خرابش نکنید. بیمارش نکنید. ضعیفش نکنید. رهاش نکنید. گمش نکنید.
هر قسمت از بدن که فرومیریزه بخشی از کلید کم میشه. نمیخوام در مورد اتفاقات عادی زندگی نگرانتون کنم. میخوام عاملیت خودتون رو گوشزد کنم.
بدن بسیار مهمه. بسیار بسیار بسیار مهمتر از اون چیزی که بتونید حدس بزنید. این فعلا تنها ابزار توسعه شما و حرکت شما و رشد شما در عالم هست.
شما بدون بدن عمل ندارید. هیچ عمل سازندهای که شما رو از نقطه شروع حرکت بده و به نقطه هدف برسونه.
فرهنگهای غلط و آموزههای باطل و ضعیف باعث شده تا بسیاری از ما به بدنمون بیاحترامی کنیم. بهش احترام بگذارید. حتی اگر اون چیزی نیست که دلتون میخواد. قول میدم این کلید وقتی درست بچرخه دری رو به روی شما باز خواهد کرد که راضیتون کنه.
لطفا مواظب خودتون باشید. بدن رو دست کم نگیرید.
و یک جمله دیگه. بدن راز نیست. اون رو با راز اشتباه نگیرید.
اصلا فکر نمیکنم آگاهی در جهان به اندازهای نیست که بشر رو خوشبخت کنه.
پس چرا آگاه به اندازه کافی نداریم؟!
ذهن ما نقطه تقاطع چیزهایی هست که از درون خودمون پیدا میکنیم و چیزهایی که از بیرون خودمون پیدا میکنیم و بدن نقطه توافق هستی با ما.
اگر از شما بپرسند که کی هستی؟! به نظرم باید به ذهنتون فکر کنید. ذهن شما قسمت بالقوه نحوه بودن شماست. جمعبندی چیزی که تونستید باشید.
اگر ذهن وجه نقد بودن شماست، پس ببینید بابت چی خرجش میکنید. مواظب ذهنتون باشید. ذهن شما مسیر زندگی شما رو نشون میده.
ما بدن رو با عالم شریکیم. شریک واقعی. اگر قرار باشه سود کنیم هر دو سود میکنیم و اگر بخوایم ضرر کنیم هر دو ضرر میکنیم. به شریکت ضرر نزن. بگذار سودش بهت برسه.
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ﴿٤٥﴾ عنکبوت
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿٢١﴾ نور
بر پایی فرهنگ نماز، درست نقطه مقابل طرح شیطان برای مؤمنان است. اجتماعی شدن نماز و سیاسی شدن آن در راستای برپایی آن است.
نماز بدون ریشهها و امتدادهای اجتماعیاش چوب خشکی است که هیزم مجالس نفاق است.
جریان یاد خدا در رفتارهای فردی و جمعی و اجتماعی ما دستهای شیطان را کوتاه میکند و پاهای او را میلغزاند. یاد خدا نیز در ذهن گرفتن خداوند نیست که اساسا محال است و مرتبهای از شرک. بلکه ذکر خداوند یعنی جاری شدن در مسیر بندگی و تقرب است. جریان تقرب مایه رشد وجودی انسان و ارتقاء جایگاه او در عالم است و این همان است که شیطان نمیتواند برتابد. رشد انسان و تقرب او به خداوند، مسئله اصلی شیطان است که باعث رانده شدنش شد.
اولین آموزه نماز توجه به ولایت مطلق الهی بر تمام شئون انسان است که فضا و فرصتی در اختیار شیطان قرار نمیدهد تا سهمی از الوهیت را به خود اختصاص دهد.
اجتماعی شدن نماز و در ادامه سیاسی شدن آن، تأمین هدف عالی ولایت الله است، در برابر ولایت طاغوت که شیاطین در رأس آن قرار دارند.
مهمترین ابزار شیطان برای تغییر صحنه اشاعه فحشا و منکر است. تبادر ذهنی عمومی از کلمه فحشا و منکر شیوع بیقاعدگی در ظهور غرایز به ویژه غرایز شهوانی است. البته این بیدلیل نیست. تجربه نشان داده که قدرت تخریبکنندگی این میل در انسان، در صورتی که در مسیر درست مهار و بهرهبرداری نشود، بسیار متکثر و گستردهتر از سایر امیال است. البته به نظر نویسنده راحتطلبی شیوع بیشتری دارد و بستر بسیاری از انحرافات دیگر است.
شاید بتوان جریان منکر را به عنوان ظهور عملیاتی همین میل دانست. اگر این مقدمه را بپذیریم کامجویی و راحتطلبی میتواند متناظر فحشا و منکر دانسته شود، هر چند دایره فحشا و منکر گستردهتر است و برتریطلبی و زیادهخواهی را نیز شامل میشود.
دریدهخویی و درندهخویی در تبدیل و تبادل صورتها و فرصتها قدم برمیدارند. یکی از جدیترین مصادیق خطوات شیطان همین است. شیوع و عادیسازی دریدگی و درندگی. شیوع خصلت تجاوز و جنایت و دروغ و خیانت.
جامعهای که تمرین میکند مرزها و حدود را کنار بزند، در معرض سیاست شیطان قرار میگیرد.
معمولا آغاز با تمنای لذت است؛ اما امتداد با تمنای بودن. فعالیتی که به سرعت دچار روند انفعال میگردد.
خدا خیلی خجالتم میدهد. خیلی لطف دارد. خیلی مهربان است. شرمسارش هستم. بزرگواریش حدی ندارد.
مرا با جمعی آشنا کرد بدون آنکه استحقاق آن را داشته باشم. مرا در نظر آنان زینت داد تا زشتیهای مرا نبینند و از حضورم وحشت نکنند و احساس ناامنی به آنان دست ندهد. آنگاه ایشان مانند چشمههای زلال مرا در محضرشان مستفیض میکنند و مانند کسی که یکباره چندین استاد را یافته باشد، مرا میآموزند و میآزمایند. الحمد لله ربّ العالمین. بودن در کنار ایشان شده لذت عمیق زندگی من. شهد و شیرینی حضورشان مرا زندهتر میکند.
امیدوارم شکرگزار این لطف حق تعالی باشم. خداوندا شاهد باش که این را همه از تو میبینم و متوجه هستم که این آزمون بزرگ توست نه لیاقت من و امیدوارم همانطور که با لطفت مرا پذیرایی فرمودی، با حکمت و علمت مرا تربیت کنی و با قدرت و تدبیرت مرا هدایت کنی و اجازه دهی در مقام شکرگزاری بندهای خالص، راضی، مفید و شهید باشم.
قدردانی از او برای من ممکن نیست. مانند کسی هستم که آسمان بر رویش خم شده و میبوسدش. آغوش آسمان مرا چنان در بیخودی از خود فرومیبرد که توان هیچ پاسخی ندارم. تنها رها و تسلیمم. خدا کند که خرابش نکنم.
فرق است میان آنکه گمان میکند میماند و آنکه باور دارد که میرود. اولی در نقطهای زندگی میکند و دومی در نقطهها.
امام خمینی رحمت الله علیه توانست فقه را با وجود بیمهریهای بسیار از انزوا بیرون بکشد و آن را اجتماعی کند، اما مهلت نیافت اخلاق و عرفان را آنگونه که میخواست به عرصه اجتماع بکشد و از اسارت اندیشههای ضعیف واپسگرا نجات دهد. اگر کاستیهایی در نحوه جریان جمهوری اسلامی مشاهده میشود گاهی به واسطه همین مخالفتهاست که آن روز با طرح یکپارچه ولی فقیه به وجود آمد.
آرزو میکنم شبی زمستانی در آن جنگل تاریک گم شوم تا سرچشمه صبح حیات را بیابم در آن فراموشی...