📔#نهجالبلاغه_خوانی
📜مطالعه #خطبههای_نهجالبلاغه در ۲۲۶ روز
🗓#سهم_روز_216
🔰#ترجمه_خطبه_221 (پس از خواندن آیه ۱ و ۲ سوره تکاثر، «افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید؟.» فرمود:)
3⃣ پیام مردگان
✍چهرههایِ زیبا، پژمرده و بدنهای نازپرورده پوسیده شد، و بر اندام خود لباس کهنگی پوشاندهایم و تنگیِ قبر، ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث بردهایم، خانههای خاموش قبر بر ما فرو ریخته و زیباییهایِ اندامِ ما را نابود و نشانههای چهرههای ما را دگرگون کرده است. اقامت ما در این خانههای وحشت زا طولانی است، نه از مشکلات رهایی یافته و نه از تنگیِ قبر گشایشی فراهم شد.
مردم! اگر آنها را در اندیشه خود بیاورید، یا پردهها کنار رود، مردگان را در حالتی مینگرید که حشرات گوشهایشان را خورده، چشمهایشان بهجای سرمه پر از خاک گردیده، و زبانهایی که با سرعت و فصاحت سخن میگفتند، پاره پاره شده، قلبها در سینهها پس از بیداری به خاموشی گراییده و در تمام اعضای بدن پوسیدگی تازهای آشکار شده، و آنها را زشت گردانیده و راه آفت زدگی بر اجسادشان گشوده شده، همه تسلیم شده، نه دستی برای دفاع، و نه قلبی برای زاری دارند.
و آنان را میبینی که دلهای خسته از اندوه و چشمهای پر شده از خاشاک دارند، در حالات اندوهناک آنها دگرگونی ایجاد نمیشود و سختیهایی آنان بر طرف نمیگردد.
4⃣ عبرت از گذشتگان
✍آه! زمین چه اجساد عزیز و خوش سیمایی را که با غذاهای لذیذ و رنگین زندگی کردند و در آغوش نعمتها پرورانده شدند، به کام خویش فرو برد.
آنان که میخواستند با شادی، غمها را از دل بیرون کنند و به هنگام مصیبت با سرگرمیها، صفای عیش خود را برهم نزنند، دنیا به آنها و آنها به دنیا میخندیدند، و در سایه خوشگذرانی غفلتزا، بیخبر بودند که روزگار با خارهای مصیبتزا آنها را درهم کوبید و گذشتِ روزگار، تواناییشان را گرفت. مرگ، از نزدیک به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهی که انتظارش را نداشتند، آنان را فرا گرفت و غصّههای پنهانی که خیال آن را نمیکردند، در جانشان راه یافت، در حالی که با سلامتی انس داشتند، انواع بیماریها در پیکرشان پدید آمد، و هراسناک به اطبّا، که دستور دادند گرمی را با سردی، و سردی را با گرمی درمان کنند، روی آورند، که بینتیجه بود.
زیرا داروی سردی، گرمی را علاج نکرد، و آنچه برای گرمی به کار بردند، سردی را بیشتر ساخت، و ترکیبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نیاورد، جز آنکه آن بیماری را فزونی داد، تا آنجا که درمان کننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بیماریها سُست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش کنندگان درماندند، و درباره همان خبر حزن آوری که از او پنهان میداشتند، در حضورش به گفتگو پرداختند.
5⃣ سختیهایی لحظه مرگ
✍یکی میگفت تا لحظه مرگ بیمار است، دیگری در آروزی شفایافتن بود، و سومی خاندانش را به شکیبایی در مرگش دعوت میکرد، و گذشتگان را به یاد میآورد. در آن حال که در آستانه مرگ و ترک دنیا و جدایی با دوستان بود، ناگهان اندوهی سخت به او روی آورد، فهم و درکش را گرفت، زبانش به خشکی گرایید.
چه مطالب مهمّی را میبایست بگوید که زبانش از گفتن آنها بازماند، و چه سخنان دردناکی را از شخص بزرگی که احترامش را نگه میداشت، یا فرد خردسالی که به او ترحّم میکرد، میشنید و خود را به کَری میزد. همانا مرگ سختیهایی دارد که هراس انگیز و وصف ناشدنی است، و برتر از آن است که عقلهای اهل دنیا آن را درک کند.
💠منبع: نرمافزار نهجالبلاغه نوین
✅ کانال دقایقی با قرآن👇
🆔 @daghayeghibaquran