تحلیل: سادهانگاری امنیتی؛ خطری خاموش در برابر ماشین اطلاعاتی اسرائیل
پس از شهادت فرمانده علی شادمانی و روایت صریح دخترش مبنی بر رعایت پروتکلهای امنیتی سنتی توسط پدر، پرسشی جدی مطرح میشود: چگونه دشمن بدون دسترسی به ابزارهای ارتباطی متعارف، موفق به هدفگیری دقیق میشود؟ پاسخ در تحولی بنیادین نهفته است؛ تحولی که سادهانگاری راهبردی در برابر آن، تهدیدی مرگبار است.
پایان عصر جاسوسی سنتی
دورانی که امنیت صرفاً با کنترل تلفنهای همراه، مرزهای فیزیکی یا نفوذ چهرهبهچهره تأمین میشد، به سر آمده است. نمونههای عینی اثبات میکنند که امروز، هسته تهدید در اتاقهای فرمان اطلاعاتی شکل میگیرد؛ جایی که ترکیب مرگبار ماهوارهها، هوش مصنوعی، کلاندادهها، شنود دیجیتال و تحلیل الگوهای رفتاری، امکان شناسایی و حذف اهداف را با دقتی بیسابقه فراهم میکند. ترور فخریزاده با بهرهگیری از ربات مسلح کنترل از راه دور و فناوری تشخیص چهره، نمونهای گویا از این واقعیت جدید است.
شبکه جهانی: هسته قدرت موساد
یک توهم خطرناک، تصور عمل مستقل اسرائیل است. واقعیت این است که قدرت ماشین اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، در پیوند ناگسستنی آن با شبکه جاسوسی غرب ریشه دارد. همکاری موساد با آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)، سازمان اطلاعات مرکزی (CIA)، سازمان اطلاعات بریتانیا (GCHQ) و دیگر نهادهای اطلاعاتی اروپایی، دهههاست که مستند شده است. برنامههایی مانند پنج چشم و PRISM (که توسط ادوارد اسنودن افشا شد) نشان میدهند که دادههای انبوه کاربران پلتفرمهای دیجیتال غربی نظیر واتساپ، فیسبوک و گوگل، پس از جمعآوری توسط نهادهایی مانند NSA، در اختیار شرکای استراتژیک از جمله اسرائیل قرار میگیرد. بنابراین، تمرکز انحصاری بر ابزارهایی مانند واتساپ یا افراد خاص، تنها توجه به پوسته ظاهری تهدید و غفلت از هسته اصلی آن است.
نمادهای توانمندی: فراتر از انکار
شواهد متعدد، تواناییهای ترکیبی این شبکه را تأیید میکنند:
- استاکسنت (۲۰۱۰): این بدافزار پیچیده، به عنوان اولین سلاح سایبری شناخته شده تاریخ، حاصل همکاری مستقیم واحد ۸۲۰۰ اسرائیل و NSA آمریکا برای تخریب تأسیسات هستهای نطنز بود.
- ترور عماد مغنیه (۲۰۰۸): این عملیات در قلب یک منطقه امنیتی در دمشق، با فناوری کنترل از راه دور و با همکاری سیا و موساد اجرا شد.
- هدفگیریهای دقیق: دقت بالا در حذف فرماندهان مقاومت در غزه و لبنان، نتیجه ادغام دادههای ماهوارهای، شنود دیجیتال، منابع انسانی و تحلیل پیشرفته الگوهای رفتاری و جابجایی است.
فاجعه سادهانگاری
تکیهی صرف بر راهکارهای سطحی مانند فیلترکردن پیامرسانها یا تحت نظر گرفتن گروههای خاص انسانی، نه تنها پاسخگو نیست، بلکه خطرناک است. این نگرش:
- مانند مُسکنی موقت، درد واقعی را پنهان میکند: غفلت از تهدیدات ترکیبی و پیشرفته دشمن.
- باعث غفلت راهبردی میشود: منابع و توجه از حوزههای حیاتی مانند توسعه فناوریهای بومی دفاعی منحرف میشود.
- ساختار تفکر امنیتی را هدف میگیرد: دشمن با تحمیل این نگاه تقلیلگرا، ما را به انفعال و واکنشهای پرهزینه و بیثمر سوق میدهد.
راه نجات: گذار به دفاع پویا و پیشگیرانه
مواجهه مؤثر با این تهدید چندلایه، مستلزم تحولی بنیادین در دکترین، ابزارها و نیروی انسانی است:
1. تحول دکترین: حرکت از دفاع منفعل و ابزارمحور به سمت "دفاع سایبری تهاجمی" و "پیشدستی اطلاعاتی" با استفاده از هوش مصنوعی و تحلیل پیشبینانه.
2. استقلال زیرساختی: توسعه سریع ابرهای اطلاعاتی بومی با رمزنگاری پیشرفته و ایجاد شبکههای ارتباطی داخلی امن به عنوان جایگزین وابستگی به پلتفرمهای خارجی.
3. نیروی انسانی نخبه: تأسیس مراکز آموزشی تخصصی (دانشگاههای جنگ سایبری) برای تربیت متخصصان در حوزههایی مانند هوش مصنوعی دفاعی، رمزنگاری کوانتومی، تحلیل کلانداده و امنیت سایبری. جذب و بهکارگیری نخبگان در واحدهای عملیاتی رصد و مقابله با تهدیدات ترکیبی.
4. دیپلماسی اطلاعاتی فعال: افشای مستندات همکاریهای غیرقانونی جاسوسی غرب و اسرائیل در مجامع بینالمللی و تلاش برای تشکیل اتحادهای اطلاعاتی با قدرتهای مستقل غیرغربی.
نتیجهگیری
شهادت فرماندهانی مانند شادمانی، زنگ خطری جدی است. تهدید امروز، یک "ماشین اطلاعاتی" پیشرفته، بههمپیوسته با غرب و مسلح به فناوریهای تحولساز است. تقلیل این تهدید پیچیده به عوامل سادهای مانند یک پیامرسان یا افراد منفرد، خطایی راهبردی با پیامدهای جبرانناپذیر است. بقا در این نبرد نامتقارن، تنها با خروج از دایره سادهانگاری و سرمایهگذاری جسورانه بر توسعه اکوسیستم دفاعی بومی، هوشمند و پیشدستانه ممکن خواهد بود. زمان عمل اکنون است، پیش از آنکه غفلت، بهای سنگینتری را تحمیل کند.
#تحلیل
#امنیت
#تحول_ساختارگرا