eitaa logo
بولوت
39 دنبال‌کننده
110 عکس
11 ویدیو
0 فایل
نوشته‌های بدون منبع در این کانال، دیدگاه شخصی است و ممکن است درست نباشد. پیام ناشناس: https://daigo.ir/secret/9810766284 پیام خصوصی: @idreamy
مشاهده در ایتا
دانلود
به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان که تا تخت است و تا بخت است او سلطان من باشد lبولوتl
هدایت شده از Dr.Mutter
این خانم ۸۶ ساله صدمین نتیجه اش رو در آغوش گرفت😍 خودش ۸ تا فرزند داشته و ۵۳ تا نوه و حالا نتیجه صدمش به تازگی به دنیا اومده. جالب که خود این نوزاد فرزند هفتم خانواده اش هست در حالیکه مادرش ۳۱ ساله است😊 مادر و پدر این بچه با ۷ فرزندشون و با مادر بزرگ مادریشون و مادر مادربزرگشون که می‌شه همین نینا خانم ۸۶ ساله در یک خونه زندگی میکنند. ۴ نسل در یک خونه!!!! جالبه نه؟! و چقدررررر با ما متفاوت! کانال دکتر موتا مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
روزگاری در شهر مدینه، زمین‌لرزه‌ای بزرگ رخ داد که مردم را وحشت‌زده، راهی خانه‌ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) کرد. حضرت با چهره‌ای آرام و بدون نگرانی از منزل بیرون آمدند و رهسپار بلندی‌های اطراف شهر شدند؛ در حالی که مردم نیز با هراس و نگرانی، ایشان را دنبال می‌کردند. ‌ امیرالمؤمنین به همراه مردم، بر تپه‌ای مشرف به مدینه نشستند و همان‌طور که لرزش شدید دیوارهای شهر را از بلندی تماشا می‌کردند رو به مردم گفتند: «گویی از آن‌چه می‌بینید به هراس و وحشت افتاده‌اید؟» پاسخ دادند: «چگونه نترسیم که تاکنون چنین چیزی ندیده‌ایم.» ‌ حضرت زیر لب زمزمه‌ای کردند و بعد دست خود را بر زمین قرار داده و فرمودند: «تو را چه می‌شود؟ آرام بگیر!» و زمین بی‌درنگ آرام گرفت. سپس امیرالمؤمنین ادامه دادند: «من کسی هستم که خداوند متعال درمورد او فرموده است ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا﴾. هنگامی که زمین به سخت‌ترین زلزله‌ی خود به لرزه درآید و بارهای سنگین اسرار درون خویش را تماماً از دل خاک بیرون ریزد، در آن روز انسان گوید: زمین را چه می‌شود؟ من همان کسی هستم که به زمین می‌گوید: تو را چه می‌شود؟» [۱] ‌ - صدای پرقوّت و رسای حضرت ابوتراب را می‌شنوید؟ دست پرمهرش را بر دل‌های لرزان و جان‌های پریشانتان نهاده و می‌پرسد: شما را چه می‌شود ای شیعیان من؟ آرام بگیرید! این علی‌ست، مولای شما. مگر بی‌صاحب مانده‌اید که پریشانید؟ ‌ ۱. برگرفته از علل‌الشرائع، ج ۲، ص ۵۵۶، ح ۸ lبولوتl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ، فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ، لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ.» ‌ صبح روز جمعه ۲۳ خرداد که خبر تهاجم اسرائیل و آمریکا و شهادت سرداران عزیزمان را شنیدم، نهج‌البلاغه در دستم بود. شاید شبیه استخاره، یا به بهانه‌ی شنیدن و خواندن کلماتی که برایم آرامش‌بخش و روشنگر باشد، از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خواستم بگویند ماجرا چیست و اکنون باید چه کنیم؟ ‌ کتاب را باز کردم و خطبه‌ی ۱۷۸ (لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ...) آمد. جدا از این‌که گفته‌اند این خطبه پس از ماجرای حکمیت خوانده شده و همین برای من بسیار معنادار و دردناک بود، در بخشی از آن کلماتی خواندم که به وضوح، پاسخ پرسش من و چه بسا شرح احوال روزها و ماه‌های اخیر جامعه‌ی ما را بیان می‌کرد. ‌ ایشان می‌فرمایند: اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمت‌ها، با نیت درستی در پیشگاه خدا زاری کنند و با قلب‌های پر از محبت از خداوند درخواست بخشش نمایند، آن‌چه از دستشان رفته باز خواهد گشت و هرگونه فسادی اصلاح خواهد شد. من بر شما می‌ترسم که مبادا در جهالت و غرور و سکون فرو رفته باشید؛ زیرا در گذشته هم به سویی کشیده شدید که در نزد من قابل ستایش نبود. اما اگر در زندگی خود اصلاحاتی پدید آورید، سعادتمند خواهید شد. وظیفه‌ی من چیزی جز تلاش و کوشش برای اصلاح امور شما نیست. اگر می‌خواستم از بی‌مهری‌هایتان بگویم، می‌گفتم. خداوند آن‌چه را که گذشته است ببخشاید... lبولوتl
ما هنوز در آسایشیم. ‌ وضع اقتصادی‌مان که به هم ریخت، گوشت و مرغ‌مان که گران شد، نهایت خواسته‌هایمان به مطالبه‌ی مذاکره با آمریکا رسید. گفتیم حتماً گره کار ما به دستان کدخدا باز می‌شود و آسایش کمرنگ‌شده‌مان باز می‌گردد. ‌ رئیس‌جمهورمان که شهید شد، مهمان فلسطینی و هم‌پیمان لبنانی‌مان را که از دست دادیم، درخواست‌هایمان را به سمت استفاده از چند سلاح آهنی بردیم و فریاد مطالبه‌ی عملیات وعده‌ی صادق را سر دادیم. مطمئن بودیم که این‌بار موشک‌ها و پدافندها به تنهایی، صلح و آسایش را برایمان به ارمغان می‌آورند. ‌ امنیت‌مان که خدشه‌دار شد، هموطنان بی‌گناهمان که علاوه‌بر نیروهای نظامی و در کنار آن‌ها در پایتخت و شهرستان‌ها و بیخ گوش خودمان به شهادت رسیدند، خواسته‌هایمان را به‌روزرسانی کردیم و اکنون مطالبه‌گر یک سلاح هسته‌ای مرگباریم. این‌بار دیگر یقین داریم بمب اتمی می‌تواند آن آرمانشهر وعده‌داده‌شده‌ی آخرالزمان را برایمان به ارمغان بیاورد. ‌ - بدون شک از این خیال خطا هم عبور خواهیم کرد؛ اما بگویید هزینه‌ی آن چقدر است؟ این‌بار چه سطحی از داشته‌ها را باید از دست بدهیم و چه حدی از بلایا را می‌بایست به جان بخریم تا بفهمیم مطالبه‌ی حقیقی ما برای رسیدن به آرامش و رستگاری، باید «او» باشد؟ ما هنوز به اضطرار نرسیده‌ایم... ما همچنان در آسایشیم... ‌ lبولوتl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دیمزن
💎 پس چرا اینان تضرع نمی‌کنند تا نجاتشان دهم؟! 📝 دکتر مهدی سپهری؛ استاد رشته الهیات دانشگاه بسم الله الرحمن الرحیم هر وقت صحبت از دعا می‌شود بیشتر این به ذهن می آید که چه دعایی بکنیم(نه چگونه دعا کنیم؟) یا اینکه درخواست حاجتی به ذهن می‌آید مثلاً از خدا بخواهیم پیروزی مقاومت و نابودی دشمن صهیونیستی را. حال آنکه این از نتایج و پیامدهای دعا است نه مغز دعا! پس مغز دعا چیست؟ 🪕 مغز دعا، توجه است. وقتی هم از کسی حاجتی هم داشته باشید ابتدا به او رو می‌کنید تا او به شما رو کند و سپس عرض حاجت می کنید. پس مغز دعا رو کردن یا توجه کردن است با تمام وجود. حال چگونه با تمام وجود توجه کنیم؟ 🔰 قرآن این حالت توجه را به عنوان تضرع به ما یادآوری کرده است. اساساً سنت خدا در همه امت ها بر این است که *شرایط را سخت می‌کند تا مردم تضرع کنند.* چرا که فقط در این حالت آدمی به فطرت انفسی‌اش باز می گردد: وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿ انعام/۴۲﴾ 💠 در ادامه بیان می‌دارد که چرا وقتی در سختی قرارشان می دهیم تضرع نمی‌کنند (تا از آنها سختی را برداریم): فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ 💠 و سپس خود خدا پاسخ می دهد که *اینها به عمل خود دلخوشند و قلوبشان سخت شده است:* وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿ انعام/۴۳﴾ 🔑🗝️ حال چگونه حالت تضرع را در خودمان ایجاد کنیم تا نجات پیدا کنیم؟ کلید آن در آیه شریفه زیر آمده است: قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (۶۳) قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ (انعام/۶۴) اگر کسی در شبى تاريك در ميان بيابانى راه را گم كند و صداى وحشتناك حيوانات درنده كه در دل شب طعمه‌اى براى خود مى‌جويند از دور و نزديك به گوش او رسد، در چنين لحظاتى است كه انسان همه چيز را به دست فراموشى مى‌سپارد و جز خودش و نور تابناكى كه در اعماق جانش مى‌درخشد و او را به سوى مبدئى مى‌خواند كه تنها او است كه مى‌تواند چنان مشكلاتى را حل كند، از ياد مى‌برد.(تفسیر نمونه ج۲۷۹/۵) 💎💎💎خلاصه اینکه با سرخوشی و دل سخت، دعا جواب نمی‌دهد. دعا، توجه تام، دل نرم، حالت اضطرار و ضجه و اشک می‌طلبد. هنگام دعا سرخوش و دل سخت نباشیم، خصوصاً اینکه در وسط سختی جنگ پیروزی‌هایی به دست می‌آید یا موشک مان به هدف می خورد؛ با تضرع شکر کنیم و مواظب آفت سرخوشی باشیم و هیچگاه حالت اضطرار و انقطاع و توجه را از دست ندهیم. 🆔 @parantezzz
بولوت
یخیمات... lبولوتl
گویا ذات همه‌ی ما این‌گونه است؛ نصیحت نمی‌پذیریم اما دردِ شلاقیِ سیلی‌های پی‌درپی را به جان می‌خریم‌. هشدارِ عقلانی، ما را از خطرها باز نمی‌دارد ولی ضربتِ کاریِ روزگار در انتهای هر اشتباه، حسابی چشمانمان را باز می‌کند. ‌ دوست داریم شوکه شویم، تکان بخوریم؛ از آن تکان‌هایی که قلب آدم را فرو می‌ریزد، همان تکان‌هایی که یک‌باره از پس یک جمله، یک خبر، یک نگاه یا یک حادثه بر وجودمان چنگ می‌اندازد و روح و روان‌مان را زیر و رو می‌کند. ‌ شاید خون حسین (سلام الله علیه)، تکان‌دهنده‌ترین عنصری باشد که کائنات از ابتدای خلقت تا کنون به خود دیده است. نه اندرزهای هزار ساله‌ی نوح، نه جانفشانی‌های ابراهیم و اسماعیل، نه پندهای موسی، نه مهرورزی‌های عیسی و نه مجاهدت‌های عالمانه و خالصانه‌ی محمد (صلوات‌ الله علیهم)، تکانی به شدت خون حسین و یارانش در این وسعت از جغرافیا و این امتداد زمانی ایجاد نکرده است. ‌ اکنون ما نسلی از هزاره‌ی سومِ جهانی پرآشوب هستیم که خیلی‌هامان روی پسر علی و فاطمه (سلام الله علیهما) حساب ویژه باز کرده‌ایم. برخی‌هایمان شیعه‌ی اوییم و برخی تنها محبّ و دوستدارش! برخی‌هایمان از او پیروی می‌کنیم و بسیاری، تنها از صمیم قلب می‌ستاییم‌اش؛ حتی اگر قدمی در مسیر او برنداریم. ‌ مولانا -که طی سالیان اخیر به شکل مغرضانه‌ای مورد سوءاستفاده‌ی بعضی مغزهای آتش‌افروز و تفرقه‌انگیز قرار گرفته-، دانشمندی دین‌دار بود که کلام نغز و نافذش مقصود این سطور من است. می‌فرماید: ‌ «در جستجوی حق، لرزه و عشق لازم است. هر کس که لرزه‌ای ندارد، باید نزد لرزندگان شاگردی کند. چرا روی تنه‌ی درخت، میوه‌ای نمی‌روید؟ زیرا میوه‌ها در آن‌جا لرزش ندارند. جای میوه، سرِ شاخه‌های لرزان است. در این میان، کار تنه این است که به شاخه‌ها خوراک برساند. او به خاطر میوه‌ها از زخم تبرها در امان خواهد بود. پس همان بهتر که در خدمت لرزندگان باشد[۱].» ‌ حال انتخاب با ماست. شاخه‌ای باشیم در خط مقدّم عشق و قافله‌ی لرزندگان، یا تنه‌ای از زخم تبرها در امان، یا خدای ناکرده چوب خشکی که زیر پای آمدوشدِ تاریخ می‌شکند و حتی غباری از او بر صفحه‌ی روزگار باقی نمی‌ماند... ‌ کشتی حسین در حرکت است، بسم‌الله! ‌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ پی‌نوشت: ۱. اقتباسی از فیه ما فیه مولوی lبولوتl
چون مهر نمازی که به محراب افتاد یا دست‌خطی که گوشه‌ی قاب افتاد بر نهر درنگ کردی و شاعرها گفتند که عکس ماه در آب افتاد... 🖤 ‌ ✍️ متین 🗓 شب نهم محرم‌الحرام ۱۴۴۷ lبولوتl
حفره‌های خالی از خدا همیشه گمان می‌کردم جهان دو سو دارد؛ سوی حق و سوی باطل. در حالت خوشبینانه، من در سوی حق ایستاده بودم و آزمونم این بود که با سوی باطل بجنگم. این روزها اما احساس می‌کنم که جهان، یکپارچه حق است؛ باطلی وجود ندارد؛ هر آن‌چه خلاف حق می‌بینیم، اوهام است، خیال است، خواب است، کف روی آب است. [همان‌طور که چیزی به نام سرما وجود ندارد؛ سرما، کمبود و فقدان گرماست. و همان‌طور که چیزی به نام تاریکی وجود ندارد؛ تاریکی، کمبود و فقدان روشنایی است.] و خدای این جهان حق، مرا نه با یک جبهه‌ی باطل، که با به فراموشی سپرده شدن خودش در گوشه‌ای از عالم –زمین– مورد آزمایش قرار داده است. و پیروزی من در این است که هر چه بیشتر، از دایره‌ی فراموشکاران بیرون بروم تا به ریشه‌ام در ملکوت نزدیک و نزدیک‌تر شوم. ‌ باطل را که «هیچ» ببینیم، دیگر ترسی از او نخواهیم داشت. [همانند کودکی که از اسباب‌بازی دایناسور متحرکش می‌ترسد و آن را زنده و واقعی می‌پندارد؛ اما بزرگ‌تر که می‌شود می‌فهمد او هرگز حیات نداشته و صرفاً ابزاری برای آزمودن واکنش کودک بوده است.] شاید تمام آدم‌هایی که این روزها شاهد قساوت قلب و جنایت‌هاشان هستیم و آنان را دشمن خود می‌پنداریم، چیزی جز حفره‌های خالی از خدا در گوشه و کنار زمین نباشند. – تکه‌هایی از جهان آفرینش که پروردگار در میان وجودشان به فراموشی سپرده شده و چون تیره و تاریک گشته‌اند، ما را به وحشت می‌اندازند. آن‌ها را که هیچ و ناموجود ببینیم، دیگر ما را نخواهند ترساند؛ اما این‌بار محوریت ترس‌هامان بر این اساس شکل می‌گیرد که مبادا ما نیز با نزدیک شدن به این سیاهچاله‌های فراموشی، از دایره‌ی نزدیکان خدا دور شویم؟ مبادا آن‌قدر فاصله بگیریم که دیگر حتی باریکه‌ای از نور ذات او هم به اتمسفر تاریک ما راه پیدا نکند؟ ‌ پ.ن.: همه‌ی ما این سخن از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را شنیده‌ایم که در نکوهش دنیا فرموده‌اند: «دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی‌ارزش‌تر است.» حضرتش در سخن دیگری، یکی از دلایل این اشمئزاز را می‌فرمایند: «از خواری دنیا نزد خدا همان بس، که جز در دنیا، نافرمانی خدا نکنند...» – در سراسر جهان خلقت، دنیای کوچک ما تنهاجایی است که در آن نافرمانی خدا می‌شود! lبولوتl