📸 دختر عکاسِ کافهشبانههای آمریکا
بخشِ دوم:
🔹پس اولین جرقه رو اون مردِ جَوون، تو ذهنِ شما زد؟
🔻بله؛ اون از اینکه میدید من اینقدر علاقه به دونستن دارم و سوالات خیلی زیادی دارم، بیشتر هیجان زده میشد و خیلی بیشتر دوست داشت به سؤالای من جواب بده؛ تا جاییکه یه روز برام یه هدیه خرید؛
اولین قرآن زندگیم بود؛ به زبان انگلیسی
🔻اسمِ من رو توی یه کلاس نوشت؛ اون کلاس، توی مسجد، برگزار میشد و من هم برای اینکه جواب سوالهام رو پیدا کنم، این کلاسها رو بدونِ هیچ غیبتی ادامه میدادم
🔻ماهها گذشت تا بهجایی رسیدم که یه حسّی تو وجودم داشتم؛ حسِّ عشقِ بیشتری نسبت به زندگی!
حس میکردم یه چیزی توی قلبم داره رشد میکنه؛ ریشه میکنه؛ این حس، خیلی برام عجیب بود؛ خیلی؛ اما دوستش داشتم!
🔻دیگه کمکم صدای دوستام دراومد: چرا کلاب نمیایی؟ چرا کافه نمیایی؟
🔹 یعنی کافه رفتنهاتون رو یکدفعه قطع کردین؟
🔻نه، میرفتم اونجا؛ چون بالاخره شغلم بود؛ اما عکسامو میگرفتمو سریع برمیگشتم خونه میخوابیدم تا هم به کارام برسم هم به کلاسای مسجد
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝
🔻 میخوام براتون یه حسِ جالبم رو تعریف کنم:
یه روز صبح که از خواب بیدار شدم، طبقِ معمول، خاستم لباس بپوشم برم سرِ کلاس، توی مسجد؛
رفتم سرِ کُمدِ لباسهام که یه چیزی بپوشم؛ اما هرچی نگاه میکردم هیچ چیزِ مناسبی برای کلاس، پیدا نمیکردم؛
دیگه نمیخاستم اون لباسهای تنگ و نیمهعریانم رو بپوشم؛ دیگه ازشون خوشم نمیومد؛ باور نکردنی بود!
همشون رو پاره کردم و انداختم توی سطلِ آشغال!
همونطور که اونا رو پاره میکردم، گریه میکردم و با صدای بلند داد میزدم:
دیگه نمیخام اینا رو! دیگه نمیخام اینا رو بپوشم! نمیخام!
🔻بعدش یه دفعه، خندم گرفت؛ دیدم هیچی تو کمدم نمونده؛ بخاطرِ همین، رفتم همون روز، چندتا لباس خریدم؛ نسبت به لباسهای قبلیم، خیلی پوشیدهتر و بلندتر بودن؛
وقتی پوشیدمشون، خیلی حسِ خوبی داشتم؛ تو خیابون که راه میرفتم، یه حسِ غرورِ خاصی داشتم
🔻وقتی رفتم مسجد، عکسالعملِ معلم و همکلاسیهام خیلی جالب بود؛ چون اونجا، حجاب داشتن برای شاگردها، اجباری نبود اما من خودم اینطوری خواسته بودم
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝
📸 دختر عکاسِ کافهشبانههای آمریکا
بخشِ سوم:
🔻خلاصه بعد از ۶ ماه، کلاس رفتن و تحقیق کردن در مورد این دین، یه روز، بزرگترین تصمیمِ عمرم رو گرفتم؛
روم نمیشد به کسی بگم؛ بخاطرِ همین، رفتم پیشِ همون مردِ جَوون، قضیه رو بهش گفتم؛ خیلی تعجب کرده بود که من اینقدر پیشرفت کرده بودم و مشتاقم؛
به من گفت باشه، من ترتیبِ کارا رو میدم
🔻با این تصمیم، خیلی از دوستامو از دست دادم و حتی خانوادم هم نگران شده بودن؛ ترسیده بودن؛
من رو منع نکردن اما با توجه به چیزایی که در موردِ اسلام تو آمریکا تبلیغ میشد و میشه، از این تصمیم من، ترسیده بودن
🔻به هر جهت، دوستام همهی کارا رو ترتیب دادن؛ رفتیم یه لباس و یه روسریِ بلند خریدیم؛ باور نکردنی بود!
بلندترین روسریای که تو عمرم دیده بودم!
🔻رفتیم مسجد؛ دوستای دخترِ جدیدم، خیلی کمکم کردن؛ آمادم کردن برای مراسمِ اون روز
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝
📸 دختر عکاسِ کافهشبانههای آمریکا
🔻تصمیمم رو گرفته بودم که مسلمون بشم و شهادتین رو بگم
🔻امامِ مسجد، اومد تو اون اتاقِ ویژه برای ادای شهادتین؛
همه چیز، آماده بود؛ یه دفعه، یه نفر، درِ اتاق رو زد؛ اومد تو؛ بله همون مردِ جَوونی بود که چند ماه پیش، تو رستوران، دیدمش؛ همون مردِ جوونی که کمکم کرده بود و کلاسهای توی مسجد رو واسم ثبت نام کرده بود و حتی ترتیبِ این مراسم رو داده بود؛
چشماش برقِ خاصی داشت؛ هیچوقت اون طرزِ نگاهش رو فراموش نمیکنم
🔻خلاصه امام، مراسم رو شروع کرد؛ اولش، یه مقدار برام در موردِ کاری که میخاستم انجام بدم، توضیح داد و من رو متوجه کرد؛
و بعد، شروع شد؛ کمکم کرد تا زیباترین و شیرینترین جملات رو که تا حالا لبهام اونها رو ادا نکرده بود، هم به عربی و هم به انگلیسی، تلفظ کنم:
💠 اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله؛ گواهی میدهم، خدایی جز خدای یگانه نیست؛
There is no god, but the 1 God
💠 و اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله؛ و گواهی میدهم، همانا محمد، پیامبرِ خداست؛
And Mohammad was his last prophet
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝
📸 دختر عکاسِ کافهشبانههای آمریکا
بخشِ پایانی:
🔻بعد از مسلمان شدنم، فوراً شغلِ قبلیم که عکس گرفتن تو کِلابها و کافههای شبانه بود رو ترک کردم و تو یه شرکتِ بزرگ تو دالاس، مشغولِ بهکار شدم؛
و حتی تصمیم گرفتم که به کشورهای مسلموننشین مسافرت کنم تا از نزدیک با اسلام آشنا بشم؛ این شد که باز سراغِ اون مردِ جَوون رفتم و برای اینکار از اون، مشورت خواستم؛
خانوادهی این مردِ جوون، تو کشورِ “اردن” زندگی میکردن؛ پس اولین سفرم به یه کشورِ مسلموننشین، سفر به این کشور شد
🔻 نوامبرِ سال ۲۰۰۸ برای اولین بار به خاورمیانه اومدم و سفرم رو شروع کردم؛
واقعاً برام شگفت آور بود؛ من قبل از مسافرتم، کلی روسری و مانتو و لباسهای پوشیده برداشتم تا تو این کشور، بپوشم؛ اما با چیز غیرِمنتظرهای مواجه شدم؛ فقط ۳۰% خانمها، حجاب داشتن و بقیه مثل اروپاییها، لباس میپوشیدن!
🔻چند روزی مهمونِ خانوادهی مردِ جَوون، شدم و اونها هم بسیار عالی و مهربانانه با من برخورد کردند تا اینکه مجدد، به آمریکا برگشتم و برای تشکر، سراغِ مردِ جوان رفتم و از تجربیاتِ بسیار عالی که داشتم براش گفتم:
اینکه صبحها با مادرت برای نمازِ صبح بلند میشدیم؛
اینکه برای چیدنِ زیتون به کمکشون میرفتم و حتی گاهی از درختا بالا میرفتم تا اونا رو بتکونم
📎 عکسِ فوق، مربوط به بعد از ازدواجِ خانمِ کوئین هست
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝
🔻بعد از این مسافرتم، به مکه هم رفتم؛ بعد از سفرِ مکه بود که اتفاقِ خاصی برام افتاد؛
بله اون مردِ جَوون که باعثِ شروعِ این سفر و تجربیاتِ من بود، از من خواستگاری کرد و ما با هم در اردن ازدواج کردیم؛
اسمِ اون، “حِسانه”
🔻با کمکهای خیلی زیادی که حِسان به من کرد، الان یه مسلمونم و حتی در کنارِ شغلِ عکاسی، بهعنوانِ فعالِ مسلمانِ آمریکایی هم مشغول بهکار هستم؛ مستندها و فیلمهای زیادی رو برای راهنمایی و هدایتِ دیگران در مورد اسلام، ساختیم و در اختیار عموم، قرار دادیم
🔻الان، ۶ ساله که از مسلمون شدنم میگذره؛ خداوندِ مهربان، یه دختر به نام “تلال” به ما عنایت کرد و الان سهتایی زیرِ سایهی خداوند، زندگیِ خیلی خوبی داریم
#امام_زمان_ع
#حجاب
╔═••🌺🍃🍂••══╗
# دلیلِ حــجاب🔍
@dalilehejab 🌸
╚══••⚬🌐⚬••═╝