eitaa logo
دیار تدین و تمدن
338 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
391 ویدیو
56 فایل
گرچه امروز،توسعه و پیشرفت، مادی مایه شرافت و شکوه شهرهاست اما شناسنامه حقیقی هر منطقه، تمدن و تدین مردمان آن دیار است...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گلبانگ معرفت2⃣ 🔸بشارت پیامبر به میهمانان ماه خدا دیگر نکته مهم در فرمایش جاودانه رسول خدا صلوات الله علیه و آله درباره ارزنده ترین عبادت در ماه رمضان، همانا بشارت و مژدگانی آن حضرت به میهمانان ماه خدا می‌باشد، زیرا به فرموده پیشگامان مسیر پارسایی، ورع و خویشتن‌داری، دارای مراتب متعددی است که مهم ترین آن‌ها عبارت اند از؛ -پرهیز از محرمات -پرهیز از محرمات و مکروهات -پرهیز از محرمات، مکروهات و برخی از مباحات -پرهیز از هر آنچه که غیر خدا باشد (حتی اجر و پاداشی که خداوند برای بندگان در نظر گرفته و مایه جدایی بنده از خدا گردد) اما در این میان، پیامبر مهربانی ها صلی الله علیه و آله با در نظر گرفتن کمترین مراتب ورع و پرهیزکاری، راه دست یابی به برترین اعمال و گران بهاترین عبادات را در ماه میهمانی پروردگار، بر مومنان هموار ساخته‌اند. آری، تنها با اجتناب از کارهای حرام می‌توان به تمام زیبایی های این ماه مبارک دست یافته و نیکوترین میهمان خدا گردید. البته راز استفاده از واژه "ورع" به جای "تقوا" در این سخن حکیمانه بر اهل نظر پوشیده نیست، زیرا معنای ورع، دوری گزیدن از هر آن چیزی است که آدمی اطمینان و یا حتی تردید به نارضایتی خداوند نسبت به ارتکاب آن دارد، بر خلاف تقوا که تنها در مواردی به کار می رود که یقین به ناخوشنودی آفریدگار متعال به انجام آن عمل داشته باشد. بنابر این هرگونه گفتار و رفتاری که روا یا ناروا بودنش بر اهالی شهرالله، مشتبه باشد، لازم است از آن اجتناب شود تا بتوان به مقصود نهایی میهمانی خداوند بار یافت. ادامه دارد... @damghan220
💐 تقدیم به پیشگاه نجات‌بخش امت... چهل سال از هفدهم ربیع المولود گذشته و ناجی خلوتگه حرا، بر بلندای قله کمال، تکیه زده بود. در حالی که چهره‌اش را به سوی آسمان دوخته بود و یا شاید پیشانی بر خاک مذلت در برابر آفریدگار بی همتا ساییده بود، چشم به آفتاب ایمان داشت و امید به نگاه رضایتمندانه خالق دادار بسته بود، که ناگاه کسی را دید که پیش‌تر اگرچه عطر‌ دل انگیز حضورش را در لابه لای ربنا گفتن و اشک ریختن احساس کرده بود، اما امروز او را بالعیان مشاهده می‌نمود؛ جبرئیل همان مامور ویژه عرش الهی بود که او را به خواندن دعوت می‌کرد، آری محمد را که پیش‌تر توان خواندن نداشت؛ اقرا... اقرا. در همان شب نزول وحی، ردای رسالت و پیامبری بر قامت احمد قرار گرفت، تا جهانیان را از گرداب جهالت و نادانی به سوی ساحل عقل و خردورزی بکشاند؛ "لِیُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقُول" [نهج البلاغه. ط۱] قرار آن شب خداوند اعلی با محمد مصطفی صلی الله علیه و آله چنین شد که اخلاق کریمانه و خوی فرشتگی را در بین مردم رواج دهد، آنان را به نمازی وا دارد که تواضع و افتادگی می‌آموزاند، به روزه ای فرمان دهد که قوطه ور شدن در زشتی حرص و طمع را از بین می‌برد و خمس و زکاتی را تعلیمشان نماید که دلبستگی از غیر خدا را از بین می‌برد. اما برای ایجاد این هدف و نهادینه ساختن فرهنگ دینی، ابزار و اسبابی لازم بود، البته نه از جنس رشوه و هدیه و یا قهر و غلبه، بلکه اخلاق زیبای محمد و لبخند شیرین و کلام دلنشین او راهکاری تاثیرگذار در این باره بود، تا مردم خوگرفته با توحش و تکبر را به سوی انسانیت و معنویت بکشاند و جز این نیز راهی نبود؛ "فَلَو کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک" [آل عمران/۵۹] آری، عید بعثت یادآور آن هدف بزرگ و آن شیوه تاثیر گذار برای دست یابی به نتیجه‌ نهایی است؛ تعقل و تخلّق. @damghan220
🔹هم‌نوا با آوای ماه شعبان 🔸قسمت پنجم در ادامه توضیح معنای "شجره النّبوّه" به عنوان نخستین وصف از اوصاف خاندان رسالت در صلوات شعبانیه و پس از اشارتی کوتاه به کاربرد چند وجهی این عبارت در ادعیه و زیارت نامه‌های ماثوره، به نقل کلام محدّثان و شارحان احادیث معصومین علیهم السلام اشاره می‌گردد. که در این باره دو بیان زیبا و متفاوت به چشم می‌خورد؛ نخست آنچه ملاصالح مازندرانی در شرح کتاب شریف کافی (ج۵. ص۳۴۲) بیان فرموده و اضافه شجره به النّبوّه را اضافه ظرفیه دانسته و در تفسیر "درخت پیامبری" چنین می‌گویند: "در عبارت "شجره النبوه" نبوت به بستانی سبز و پر برکت تشبیه شده که به واسطه درختان ثمربخش آن، فواید گوناگونی عاید دیگران می‌شود. درختان باغ نبوت، پیشوایان معصوم علیهم السلام هستند که با وجود ایشان، این باغ، سبز و پر برکت شده و با نبود آنان، رواق و رونقی ندارد؛ میوه آموزه های دین از ایشان به بار می‌نشیند و حرارت شدائد دنیا و آخرت در سایه سار اهل بیت علیهم السلام از آدمی دور می‌گردد." نظریه دیگر در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی (ج۷. ص۲۱۸) آمده که وی اضافه شجره به نبوت را اضافه بیانیه (نشویه) و همانند نسبت درخت به ثمره آن دانسته و می‌نویسد: "خانواده بنی‌هاشم همانند درخت پرباری هستند که از جمله ثمرات آن، احیا و زنده نگاه داشتن حقیقت نبوت و پیامبری است." البته بر اهل نظر پوشیده نیست که بین تعبیر "شجره النّبوّه" که بر معصومین علیهم السلام اطلاق شده با "شجره الرّسول" - به معنای خانواده‌ای که پیامبر خدا در آن رشد یافته- که درباره قبیله قریش به کار رفته تفاوت بسیاری است، همچنانکه به کار رفتن تعبیر "مِن شجره النّبوّه" با عبارت "شجره النّبوّه" در توصیف اهل بیت علیهم السلام فرق است. [ثواب این نوشته را به روح تازه گذشته پدر دوست عزیزم، مرحوم مغفور سلاله السادات حاج شیخ رسول میریان - عضو شورای استفتاء آیت الله جوادی آملی تقدیم کرده و از شما گرامیان تقاضا دارم فاتحه‌ای نثار روحشان بفرمائید.] @damghan220
🔹هم‌نوا با آوای ماه شعبان 🔸قسمت ششم چنان که پیش‌تر اشاره شد، در ذکر صلوات مخصوصه در ماه شعبان، پیشوایان معصوم علیهم السلام با شانزده ویژگی ستوده شده‌ و دومین از آن‌ها تعبیر "مَوضِعَ الرِّساله" می‌باشد که در سایر ادعیه و زیارت گاه با تعابیر دیگری همچون "معدن الرّساله"، "مُصاصُ الرِّساله" -به معنای سرچشمه رسالت و یا زبده و خالص از رسالت- و "منبع الرّساله" از آن یاد شده است. این عبارت از دو جهت پرسش برانگیز است؛ نخست اینکه چگونه امامان معصوم علیهم السلام نیز همچون پیامبر جایگاه رسالت و پایگاه نبوت معرفی گشته اند. محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسی در پاسخ به این پرسش، به سه نکته اشاره کرده و می افزاید: " یا به خاطر آنکه امامان معصوم علیهم السلام گنجینه علوم و اسرار رسالت بوده‌اند -هرچند از مقام پیامبری برخوردار نبوده‌اند- یا به معنای این‌که این خانواده فرودگاه مقام نبوت بوده و پیامبری از این دودمان برخاسته است و یا این‌که رسالت و نبوت در شب قدر در بین ایشان و یا بر ایشان فرو فرستاده شده است." البته تفاوت معنای دوم و سوم به درستی مشخص نیست! نکته دیگری که در این باره حائز اهمیت می‌باشد، کلام حکیم فرزانه آیت الله جوادی آملی است که در شرح زیارت جامعه کبیره در بیان زیبایی معیار اتصاف ائمه اطهار علیهم السلام به وصف "موضعَ الرِّساله" را چنین تبیین نموده اند: "یا به معنای آنکه ایشان وابسته به خاندان رسالت بوده و متعلق به خانه ای هستند که جایگاه پیامبری قرار گرفته و یا با توجه به ایجاد توسعه در معنای رسالت و آن را گسترده تر از دریافت و ابلاغ وحی دانستن، بگوئیم این صفت شامل کسانی که مسئولیت حفظ و حراست از وحی، تبیین خطوط کلی مذهب و اجرای دقیق احکام الهی را داشته‌اند نیز بوده و آنان نیز جایگاه رسالت می‌باشند که یقینا مصداق کاملی جز اهل بیت پیامیر علیهم السلام نخواهد داشت." [ر: ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۱۶] اما پرسش دوم این‌که به نظر می‌رسد بین صفت اول "شجره النّبوّه" و صفت دوم "موضعَ الرّساله" تفاوتی نیست و هر دو به معنای جایگاه پیامبری می‌باشند، آیا این تکراری مُخلّ به حساب نمی‌آید؟ پاسخ این سوال با توجه به آنچه پیش‌تر درباره راز استفاده از تعبیر "شجره" گفته شد، روشن می‌گردد، ضمن آنکه برخی واژه "نبوه" را به معنای لغوی آن (رفعت و بلندوالایی) ترجمه کرده و "رساله" را به معنای اصطلاحی اش- پیامبری- تا شبهه تکرار برطرف شود. البته توجه به تفاوت نبوه و رساله که در کتب حدیثی و اعتقادی برشمرده شده، نیز می‌تواند در پاسخ به این سوال، راهگشا باشد. @damghan220
🔹ریشه‌های انحراف در جامعه اسلامی مدینه 🔸ترس و نگرانی از انتقام کینه‌توزان ده سالی می‌شد که اهل مدینه دیگر زیر سایبان معروفی در بیرون شهر به نام سقیفه بنی‌ساعده جمع نشده بودند. از روزی که پیامبر صلوات الله علیه و آله به یثرب قدم گذاشتند، مسجد را محل شور و مشورت دانستند.‌ به همین‌خاطر سایبان بنی‌ساعده برای مسلمانان مدینه دیگر کاربردی نداشت. دقایقی پس از انتشار خبر رحلت رسول خدا صلوات الله علیه و آله در شهر، اهل مدینه به رسم دیرین خود، در سقیفه بنی‌ساعده گرد هم‌ جمع شدند. همه آمده بودند. حتی سعد بن‌ عباده - از بزرگان قبیله خزرج- که دیگر حالی برای راه رفتن هم نداشت، به کمک فرزندش، خود را به آنجا رسانده بود. چراکه قرار بود درباره سرنوشت حکومت اسلامی پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با هم گفت‌وگو کنند. با این‌که هفتاد و دو روزِ قبل از آن، در سفر حجه الوداع دیدند که دستان علی بن ابی‌طالب به دستان رسول مکرم علیهما السلام گره خورد تا رشته‌ی امامت و ولایت پس از ارتحال آن حضرت گسسته نشود و شنیدند حجت بالغه‌ی "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" را. اما چه موضوعی باعث شده بود که انصار و یاوران دین با این همه عجله به برگزاری نشست سیاسی اقدام کنند و حتی پیش از سردمداران کفر و نفاق از مهاجران مسلمان‌نما، دست به انحراف و تحریف بزنند؟! گویا می‌دانستند که قریشیان زیر بار ولایت امیر مؤمنان علیه السلام نخواهند رفت و در صورت خلافت یکی از آن نااهلان قریشی، مردم مدینه دیگر مجالی برای نفس کشیدن پیدا نخواهند کرد، زیرا جنگ‌آوری انصار در دوران جهاد و دفاع مقدس در بدر و احد و خندق و ده‌ها نبرد کوچک و بزرگ دیگر و به هلاکت رساندن شمار زیادی از دوستان و بستگان قریش که در جبهه‌ی کفر شمشیر می‌زدند، خشم و کینه مسلمان‌نماهای مهاجر را برانگیخته بود و با نشستن یکی از آن‌ها بر مَسند قدرت، ممکن بود دمار از روزگار انصار مدینه درآورند. پس به فکر چاره افتادند تا از بین خودشان خلیفه‌ای دست و پا کنند، تا شاید از خطرات احتمالی پیشگیری شود. البته این همه‌ی ماجرا نبود و در آن ساعات غربت و تنهایی اسلام، انگیزه‌های دیگری هم آن‌ها را گرد هم آورده بود. @damhhan220
🔹ریشه‌های انحراف در جامعه اسلامی مدینه 🔸رذالت‌های اخلاقی برپاکنندگان سقیفه بالأخره غبار همهمه و بگومگوها فرونشست و سقیفه‌ی نه‌چندان خالی از جمعیت را سکوت پر کرد‌. سعد بن عباده که ریش‌سفید خزرجیان مدینه به‌حساب می‌آمد، با صدای کم‌جوهری شروع به سخنرانی کرد، اما چون صدایش بسیار ضعیف بود، پسرش حرف‌های او را با صدای بلندی تکرار می‌کرد تا همگان بشنوند. او آن روز از افتخارات فرهنگی و نظامی اهل مدینه گفت و گفت تا بالأخره حرف دلش را به زبان آورد: "هیچ کسی شایسته‌تر از انصار مدینه برای مدیریت و نشستن بر کرسی حکومت اسلامی نیست"‌. و البته فوراً خود را به‌عنوان نامزد ریاست و سلطنت بر مردم که با تعبیر عوام‌فریبانه "خلافت" از آن یاد می‌شد، معرفی کرد. دست‌ها یکی‌یکی آماده بیعت می‌شدند و سرها به نشانه‌ی رضایت و خشنودی پایین می‌آمدند. کم‌کم داشت سکه به نام سعد می‌خورد که کسی گفت: "اگر مهاجران مکی خلافت بن‌عباده را نپذیرفتند چه؟!" همین یک پرسش کافی بود تا موج تشویش و نگرانی را به دل‌های حاضران در سقیفه‌ی بنی‌ساعده بکشاند. بعد از این بود ‌‌که پیشنهاد خلافت شورایی با شعار "منّا امیر و منکم امیر" مطرح شد. مردی از مهاجران و مردی هم از انصار بر کرسی خلافت تکیه بزند. در این بین، چند نفر از مهاجران از جمله بن‌قحافه و ابن‌خطاب -یا همان اولین و دومین مَسندنشین جایگاه بلند خلافت- از راه رسیدند و هریک خطبه‌ای ایراد کردند. بوبکر کینه‌های قدیمی اهل مدینه را یادآور شد و گفت: "شما که سابقه‌ی جنگ و خون‌ریزی در کارنامه‌ی خود دارید، صلاحیت اداره‌ی امور جامعه را ندارید". عمر هم به شرافت قبیله قریش اشاره کرد و حکومت شورایی را به مانند گذاشتن دو شمشیر در یک نیام، ناممکن دانست. در آن بین عده‌ای که گویا قریشیان را صحنه‌گردان مسابقه‌ی خلیفه‌سازی می‌دیدند و از روی کار آمدن آن‌ها بیم داشتند، قصه‌ی غدیر و انتصاب امیر مؤمنان علیه السلام از سوی پیغمبر را به یاد همگان آوردند، اما عوام‌فریبی لب‌تشنگان قدرت اجازه نداد گوشی بدهکار این حرف باشد. با پیشنهاد خلافت بوبکر از سوی عمر، پیش از این‌که پیشنهاددهنده خود دست بیعت در دستان نامزد خلافت بگذارد، بشیر بن سعد، یکی دیگر از نام‌داران انصار که از گذشته دل خوشی از سعد بن‌عباده نداشت، دست بیعت در دست بوبکر گذاشت تا عقده‌هایی که از سال‌های دور در دل داشته، یک جا وا شود؛ هم او که به‌عنوان اولین بیعت کننده با خلفای سقَفی و باطل‌کنندگان جریان غدیر، تا پایان امارت عثمان از جوایز ویژه خلفای سه‌گانه برخوردار بود. به دنبال او خزرجیان هم بیعت کردند. قبیله‌ی اوس که خود را عقب‌افتاده از دیگر قبیله مشهور مدینه می‌دیدند و از عواقب این تاخیر سخت نگران بودند، برای این‌که کم نیاورند، با دست‌پاچگی جام بیعت را سرکشیدند و حکومت نامشروع مردان سقیفه را امضا کردند، تا سایه‌ی سنگین سقیفه بنی‌ساعده، جامعه اسلامی را اینچنین در تنگنای انحراف و تحریف قرار دهد. -طمع و زیاده‌خواهی -جاه‌طلبی و مقام‌خواهی -حسادت و بددلی -کینه و کدورت‌های قدیمی -دم زدن از نژاد و ژن برتر -ترس نسبت به از دست‌دادن خوشی‌ها و گرفتار شدن به ناخوشی‌های احتمالی و بالأخره -عوام‌فریبی افراد به‌ظاهر صالح منجر به واقعه‌ی بزرگی به نام تحریف سقیفه شد. [ثواب این نوشتار به روح آسمانی عالم بصیر، آیت‌الله مصباح یزدی رضوان الله علیه تقدیم باد.] @damghan220
🔸تجدّد نِسوان در دامغان!! مرور تاریخ که یکی از سفارشات جدی امیر مومنان (ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه به فرزند دلبندش امام مجتبی (ع) بوده و ایشان را به مطالعه و تامل در فرازهای زندگی پیشینیان فرا می‌خواند، براستی آیه ای گویا و آینه‌ای شفاف در مقابل ما است تا به شناخت هرچه دقیق تر وضعیت زندگانی امروز خود پرداخته و در فرجام مسیر پیش روی خود بیاندیشیم. ۱۷ دی ماه ۱۳۱۷ روز بسیار مهمی در تاریخ شهر ما به شمار می رود، روزی که دین داری و دین مداری مردمان این دیار با فرهنگ را بار دیگر به اثبات رسانیده و رادمردی و وظیفه شناسی اهالی این خطه دار المؤمنین را به حکومت بی دین و ستمگر یادآور شد. مردم شریف دامغان در ۸۰ سال قبل در چنین روزی با دست ردّ زدن به سینه مخالفین دین داری و ارزشهای مقدس دین، چنان رفتاری از خود نشان دادند که در اسناد محرمانه حکومت طاغوت، به "عدم پیشرفت تجدد نسوان دامغان" از آن یاد شده است. آری، زنان عفیف و مردان غیور این سامان، که به خوبی دانسته بودند ارزش هر کسی به میزان آشنایی و عمل او به آموزه های دینی است، روز کشف حجاب را روز عزای خود می‌دانستند نه روز جشن و شادمانی، چراکه حجاب و عفاف را مایه دوری شیطان و شیطان صفتان از حریم مقدس زندگانی خویش دانسته و تجدد فرنگی را مایه ننگ و بدبختی خویش می‌شناختند. و هنوز هم از نقش و نگارهای به جای مانده از آنان در این سرزمین تدین و تمدن، آوای ارزش طلبی و پرهیز از فرنگی مآبی به گوش می‌رسد، آری، در همین شهری که عده‌ای بر آنند تا ارزشهای دینی را در بین مردم آن کمرنگ ساخته و به بهانه‌های واهی و شعارهای پرآوازه و توخالی خود، جوانان و نوجوانان ما را از گذشته سراسر ایمان و آگاهیمان، بیگانه سازند و بدا به حال آنان که بر مسند حکومت و مدیریت نشسته و یا قلم تبلیغات و صفحه مطبوعات را در دست گرفته و با پشت پا زدن به پیشینه فرهنگی این سامان، به برگزاری برنامه های غیرارزشی دامن می‌زنند. ۱۷ دی ماه ۱۳۹۹ @damghan220
💠 سخنی با پسته‌فروشان عزیز این روزها از دامغان به هر طرف از جاده‌های شرقی و غربی که می‌روی، با سیل خروشان اتومبیل‌هایی روبه‌رو می‌شوی که در زنجیره‌ای قطع‌نشدنی به سوی دیار عاشقان، مشهد الرضا علیه‌السلام در حرکتند تا لحظات دلدادگی اربعین را در کنار امام مهربانی‌ها باشند و در صفای حج فقرا طواف عاشقی به جای آورند، و البته تا پایان ماه صفر و سالروز شهادت آن امام همام، شکوه این سیلاب خروشان بیشتر هم خواهد شد. در طول مسیر و در حاشیه جاده، بازار پسته‌فروشی هم داغ داغ است؛ دست‌فروشانی که با دست‌نوشته‌های رنگارنگ و گاه فریب‌دهنده در حال دلبری از مسافران و میهمانان رضوی هستند تا آنها را با دستی پر از پسته‌های خندان بدرقه کنند. با تماشای بازار پستی‌فروشی‌شان، به یاد جمله زیبایی افتادم که تاریخ‌پژوه منطقه مازندران باری برایم تعریف می‌کرد و می‌گفت: قدیمی‌های منطقه ما از عالم بزرگ شهر شما خاطره شیرینی دارند؛ آن زمان که از منطقه هزارجریب عده‌ای به دامغان می‌آمدند و محصولات محلی‌شان را به بازاری‌های دامغانی می‌فروختند، بارها از مرحوم آیت الله میرزاآقا ترابی می‌شنیدند که می‌فرمود: مواظب باشید کلاه‌نمدی‌های هزارجریبی سرتان کلاه نگذارند، و وقتی با خنده پر از تعجب کاسبهای شهر روبه‌رو می‌شدند و می‌گفتند: ای آقا! آنها ساده‌دلند، ما بر سر آنها کلاه می‌گذاریم نه آنها بر سر ما، آقای بزرگ شهر می‌فرمود: اتفاقا منظورم همین است، مراقب باشید با کم‌فروشی یا گران‌فروشی قیامتتان را نابود نکنید که در این صورت کلاه سرتان رفته است. حالا هم از همه پسته‌فروشهای عزیز خواهش می‌کنم مراقب باشید که مسافران کلاه بر سر شما نگذارند و مبادا با بدفروشی، وجاهت و آبروی شهر با فرهنگمان را در خاطرات دیگران زشت و بی‌اعتبار سازیم. در آستانه اربعین حسینی اندر حوالی شهر دامغان مصطفی ترابی @damghan220
❇️ هجرت سیاسی یا مسافرتی عاطفی! درباره شخصیت والای حضرت فاطمه معصومه علیها سلام همین بس که در زیارت‌نامه واردشده از سوی امام‌‌هشتم، محور ولایت معرفی گشته و حریم باصفایش نیز در کلام گهربار امام ششم، حرم اهل‌بیت علیهم‌السلام نامیده شده است، اما با این حال، حتی در بین دوستان و دوستدارانش نیز غربت و مظلومیت سراسر وجود معصومانه‌ ایشان را در برگرفته است؛ چنانکه بسیاری از مردم تنها به رابطه محبت‌آمیز آن حضرت با برادرش امام رضا علیه‌السلام توجه داشته و سفر ایشان به سمت خراسان را جلوه‌ای از دلتنگی و عشق برادر و خواهری می‌دانند؛ در حالی‌که آنچه در سیره درس‌آموز آن حضرت و به‌ویژه در این سفر پرماجرا شایسته توجه هرچه بیشتر است، همانا ولایت‌پذیری و اهتمام به نصرت و یاری امام معصوم است، از این‌رو سفر آن حضرت را می‌بایست هجرتی سیاسی دانست که البته مقابله با ایشان و هم‌کاروانیانشان در بین راه نیز توطئه‌ و تروری برای به فرجام نرسیدن این حرکت مهم و اثرگذار می‌تواند باشد؛ همان‌گونه که انتخاب شهر قم برای اقامت و استراحت در روزهای پایانی عمر شریفشان هم به همین نکته می‌تواند اشاره داشته باشد، زیرا در وصف اهالی شهر قم آمده که مردمی یاری‌کننده برای امام زمان خود هستند. از این‌رو پیوند با حضرت فاطمه معصومه علیها سلام و در نتیجه، بهره‌مندی از شفاعت آن حضرت، بی‌شک به معنای همانندی با ایشان در اهتمام به نصرت و یاری امام زمان است. https://eitaa.com/damghan220
❇️ چگونه‌ عده‌ای دم از قرآن می‌زنند ولی نسبت به رخدادهای غزه بی‌تفاوتند؟!! [گوشه‌ای از آنچه شب گذشته در اختتامیه نمایشگاه تصویر با موضوع فلسطین و حقیقت آمریکا در دانشگاه دامغان بیان شد] یکی از جلوه‌های زیبای قرآن، آیات کوتاه اما بلندمعنای یکصد و هفتمین سوره قرآن، سوره ماعون است که در آن، خداوند به پنج نشانه انسان بی‌اعتقاد به روز قیامت اشاره کرده است؛ یعنی‌همان‌ها که دم از آخرت می‌زنند ولی اعمالشان خبری از اعتقاد به قیامت نمی‌دهد، زیرا انسان‌ها با اعتقادات و باورهای خود زندگی می‌کنند و رفتارشان را براساس پندارشان تنظیم می‌کنند. در بین این پنج ویژگی، اولین و دومین ویژگی به مردم‌داری و ترحم نسبت به اقشار آسیب‌پذیر جامعه اشاره دارد؛ نخست یتیمان و افراد فاقد سرپرست و دوم گرسنگان نیازمند. از جمله پرسش‌های قابل طرح در این سوره آن است که چگونه این دو ویژگی حتی بر نماز و نیکو به‌جای‌آوردن آن مقدم شده است؛ اینکه انسان بی‌اعتقاد به آخرت کسی است که اولا با یتیمان برخوردی ناشایست دارد، به رفع درد گرسنگی نیازمندان نمی‌اندیشد و نماز را نیز سبک می‌شمارد. در پاسخ به این پرسش دو نکته حائز اهمیت است؛ اول: دلیل تقدم این دو ویژگی اخلاقی بر نماز، پرداختن به اهمیت اخلاق اجتماعی در فرهنگ مسلمانی است تا اهل قرآن بدانند همان‌طور که نماز در آیین مسلمانی نقش دارد، خوش‌رفتاری با دیگران و به‌ویژه دردمندان صاحب نقشی مهم است. دوم: چنانکه فخر رازی، مفسر نکته‌سنج قرآن اشاره کرده، پس از ویژگی اول و دوم، چه بسا پرسشی در ذهن‌ها به وجود می‌آید که این‌ها مگر نماز نمی‌خوانند؟ مگر نماز بازدارنده از زشتی‌ها و منکرات نیست؟ خداوند در آیه بعد جواب این سوال ذهنی را اینگونه می‌دهد؛ بله نماز زشتی‌ها و نامهربانی‌ها را از انسان دور می‌کند، اما نماز صحیح، نه آن نمازی که از سر بی‌اهمیتی و سبک‌شمردن آن اقامه می‌گردد. براستی نماز درست، آثار فردی و اجتماعی بس بزرگی دارد. ۱۹ آبان ۱۴۰۲ @damghan220
❇️ صاحب عقل سرشار (بخشی از آنچه شب گذشته در مسجد حضرت باقرالعلوم علیه‌السلام بیان گردید؛) آنچه درباره حضرت زینب سلام الله علیها می‌توان گفت، غربت آن حضرت و ناآگاهی جامعه نسبت به شخصیت والای ایشان است؛ بزرگ‌بانویی که به گواهی صفحات تاریخ و کلمات تاریخ‌پژوهان و تراجم‌نگاران، پس از نام زینب، به ویژگی عقیله بودن شهرت دارد، اما در بین دوستان و دوستدارانش هرچه بیشتر به ویژگی امّ‌المصائب بودن و سپس صبوری و قدرت تحمل بالا شناخته می‌شود؛ انگار نه انگار که همگان ایشان را به عقل و درک سرشار می‌شناختند و پیش از نام بردن از ویژگی‌هایی مانند حجاب و عفاف، فصاحب و بلاغت، صبر و متانت و ...، از عقل و فهم و فکر فزوزان وی یادکرده‌اند! بدون شک ‌یگانه‌راه پیروی از آن بانوی با عظمت، حرکت در مسیر تعقل و رشد و شکوفایی عقلانی است که هر چه بر عمر انسان افزوده می‌شود، بر تفکر و قدرت تعقل او اضافه گردد و این مهم جز از راه حق‌پذیری و پا گذاشتن در جای پای حقیقت امکان‌پذیر نیست؛ چنان‌که امام حسین علیه السلام در سخنی زیبا و قابل تامل فرمود: "عقل جز در سایه پذیرش بی‌چون وچرای حقیقت، رشد و بالندگی نخواهد داشت". ای بسا حقیقت‌های پرشماری که در اطراف زندگی ما وجود دارد ولی متاسفانه با آگاهی کامل، آنها را زیر پا می‌گذاریم. بی‌سبب نیست که در روایاتی چند، به پذیرش حق ، حتی‌ به قیمت دادن جان و تحمل تلخی‌ها و دشواری‌هایی سفارش شده است. ۲ آذر ۱۴۰۲ @damghan220
هدایت شده از دیار تدین و تمدن
🔹گلبانگ معرفت2⃣ 🔸بشارت پیامبر به میهمانان ماه خدا دیگر نکته مهم در فرمایش جاودانه رسول خدا صلوات الله علیه و آله درباره ارزنده ترین عبادت در ماه رمضان، همانا بشارت و مژدگانی آن حضرت به میهمانان ماه خدا می‌باشد، زیرا به فرموده پیشگامان مسیر پارسایی، ورع و خویشتن‌داری، دارای مراتب متعددی است که مهم ترین آن‌ها عبارت اند از؛ -پرهیز از محرمات -پرهیز از محرمات و مکروهات -پرهیز از محرمات، مکروهات و برخی از مباحات -پرهیز از هر آنچه که غیر خدا باشد (حتی اجر و پاداشی که خداوند برای بندگان در نظر گرفته و مایه جدایی بنده از خدا گردد) اما در این میان، پیامبر مهربانی ها صلی الله علیه و آله با در نظر گرفتن کمترین مراتب ورع و پرهیزکاری، راه دست یابی به برترین اعمال و گران بهاترین عبادات را در ماه میهمانی پروردگار، بر مومنان هموار ساخته‌اند. آری، تنها با اجتناب از کارهای حرام می‌توان به تمام زیبایی های این ماه مبارک دست یافته و نیکوترین میهمان خدا گردید. البته راز استفاده از واژه "ورع" به جای "تقوا" در این سخن حکیمانه بر اهل نظر پوشیده نیست، زیرا معنای ورع، دوری گزیدن از هر آن چیزی است که آدمی اطمینان و یا حتی تردید به نارضایتی خداوند نسبت به ارتکاب آن دارد، بر خلاف تقوا که تنها در مواردی به کار می رود که یقین به ناخوشنودی آفریدگار متعال به انجام آن عمل داشته باشد. بنابر این هرگونه گفتار و رفتاری که روا یا ناروا بودنش بر اهالی شهرالله، مشتبه باشد، لازم است از آن اجتناب شود تا بتوان به مقصود نهایی میهمانی خداوند بار یافت. ادامه دارد... @damghan220
🌸 رسانه‌تر از هر رسانه 📍روزشمار: پانزدهمین روز ماه خدا روز میلاد امام مجتبی علیه‌السلام و پانزدهمین روز از ماه تولد قرآن، فرصت خوبی است برای این‌که ببینیم چقدر فضیلتهای اخلاقی و رفتاری در وجود ما متولد شده است‌؛ مثلا همین یا حُسن هم‌جواری که یکی از هزاران حُسن رفتاری امام حَسَن علیه‌السلام بوده است؛ نقل شده آن حضرت همسایه‌ای داشت یهودی که دیوار به دیوار خانه‌ حضرت زندگی می‌کرد. یک وقت دیوار خانه‌ آن یهودی، شکاف برداشت و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرد. مرد یهودی از این ماجرا با خبر شد. روزی همسرش برای درخواست نیازی به خانه حضرت رفت و دید که شکاف دیوار سبب شده دیوار خانه‌ی امام هم نجس شود. بی‌معطلی، پیش شوهرش رفت و او را از این اتفاق مطلع ساخت. مرد یهودی خدمت حضرت آمد و از سهل‌انگاری خودش عذرخواهی کرد و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد. امام برای اینکه او بیش‌تر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا شنیدم که فرمود: به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده‌ی آقا به خانه‌اش برگشت، دست زن و بچه‌اش را گرفت و دوباره خدمت امام آمد و از ایشان خواست تا آنها را به دین اسلام درآورد. (تحفة الواعظین، ج۲، ص۱۰۶ -نقل به مضمون-) 🌾راستی چند سوال از مدعیان دوستی با امام مجتبی علیه‌السلام و علاقه‌مندی به مرام و منش آقا؛ • آیا اصلا قدرت تحمل همسایه یهودی را دارید، نه یک روز و دو روز، بلکه سالهای سال، نه هم‌محله‌ و هم‌کوچه‌، بلکه همسایه دیوار به دیوار؟؟ • آیا اگر از همسایه - نه یهودی، بلکه مسلمانِ شیعه‌ی مسجدیِ امام حسینی‌- اذیت و آزاری ببینید -نه سرایت نجاست، بلکه یک طعنه و متلک دو، سه ثانیه‌ای- قدرت تحملش را دارید که دم فروببندید و لام تا کام گلایه و اعتراضی نکنید؟؟ • آیا اگر همسایه بدرفتارتان آمد و لحن عذرخواهی و شرمساری به خودش گرفت، حاضرید امام حسنی جوابش را بدهید و خلاصه با یک برخورد درست‌وحسابی، او را عاشق دین و مکتب پیغمبر اکرم نمایید؟؟ 📍توجه: رسانه‌ای که رهبر معظم انقلاب در صحبتهای دیشبشان اشاره کردند، فقط فضای مجازی و ابزار تبلیغاتی که نیست، همین حُسن رفتار، خودش یک است؛ با قدرت نفوذ و اثرگذاری بسیار بالا https://eitaa.com/damghan220