eitaa logo
دامغان آنلاین 📡
13.4هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
4.1هزار ویدیو
11 فایل
🛑✔️اولین، بزرگترین و جامع‌ترین کانال خبری دامغان در پیام‌رسان ایتا 🌐جدیدترین اخبار و رویدادهای شهرستان دامغان را در "دامغان آنلاین" بخوانید. 🎙🗞🎥📸 با ما در ارتباط باشید: @Ertebat_Online ⚠️درخواست تبلیغ و تبادل = ریپورت⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰کانال دامغان در یک خط نوشت: 🔔 📘 🟠برگشتن آرامش به اداره/ سراومدن دوره‌ی زیرآب زنی، آدم فروشی و پرونده سازی... 🔺یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکی نبود. یه اداره ای بود پشت کوه قاف که کارکناش صادقانه به مردم خدمت میکردن. اداره‌ی قصه ما یه معاون داشت که خیلی دوست داشت رییس بشه. به خاطر همینم آدمها رو می‌فروخت. هر روز می‌رفت مرکز استان زیرآب رئیسشو میزد، برای همکاراش پرونده‌سازی می‌کرد و... اما معاون قصه‌ی ما فکر اینو نکرده بود که دنیا دار مکافاته و هر زیرآبی که میزنه یه روزی به خودش برمیگرده و هر پرونده سازی که می‌کنه خدا هم یه پرونده برای خودش درست می‌کنه و کنار میذاره... خلاصه چرخ روزگار گشت و گشت و گشت تا بالاخره پرونده‌های معاون قصه‌ی ما هم رو شد. کم کم مردم شهر مسائل مالی‌شو فهمیدن، پرونده سازی‌ها و زیرآب زنی هاش یکی یکی رو شد و یه سری موضوعات اخلاقی که نمیشه تو قصه بهش بپردازیم... اینجوری بود که پای آبروی اداره به میون اومد... و مدیرکل برای حفظ آبروی اداره مجبور شد معاون قصه‌ی ما رو یه چند وقتی ببره پیش خودش بلکه سر عقل بیاد و کارهای خلافشو کنار بذاره... آره عزیزای دلم. معاون که رفت آرامش بعد از مدت‌ها به اداره‌ی قصه‌ی ما برگشت و دوره آدم فروشی و پرونده سازی و کارای خلاف تو اداره سر اومد... ✍پ.ن: این قصه خیالی است و هرگونه شباهت به افراد و رخدادهای واقعی کاملا تصادفی است @damghan_online 💯اخبار دامغان را ابتدا اینجا ببینید🔺 اولین و بزرگترین رسانه دامغانی‌ها در ایتا
🔔 📘 پیرمردی به نام «مشهدی غفار» حدود ۱۲۰ سال پیش، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان، سال‌ها اذان می‌گفت.  پسر جوانی داشت که به پدرش می‌گفت: ای پدر! صدای من از تو سوزناک‌تر و دلنشین‌تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره بروم و اذان بگویم. پدر پیر می‌گفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. در بالای مناره چیزی نیست. تو جوان هستی، بگذار عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو. از پسر اصرار بود و از پدر انکار! روزی نزدیک ظهر، پدر پسر خود را بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را کنترل می‌کرد. دید پسرش هنگام اذان گاهی چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر می‌کند. وقتی پایین آمد، به پسر جوانش گفت: فرزندم من می‌دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست. می‌دانم صدای تو دلنشین‌تر از صدای من است. هیچ پدری نیست بر کمالات و هنر فرزندش فخر نکند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانی چون تو نیست و برای تو خیلی زود است. آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی‌دهد، نفْسی کشته و پیر می‌خواهد که رام مؤذن باشد. تو جوانی و نفست هنوز سرکش است و طغیان‌گر، برای تو زود است این بالارفتن. به پایین مناره کفایت کن! بدان همیشه همهٔ بالارفتن‌ها به‌سوی خدا نیست. چه‌بسا شیطان در بالاها کمین تو کرده است که در پایین اگر باشی، کاری با تو ندارد. @damghan_online 💯اخبار دامغان را ابتدا اینجا ببینید🔺 اولین و بزرگترین رسانه دامغانی‌ها در ایتا
1⃣ اگه... . . . . . . @damghan_online 💯اخبار دامغان را ابتدا اینجا ببینید🔺 اولین و بزرگترین رسانه دامغانی‌ها در ایتا
دامغان آنلاین 📡
1⃣ #به_پزشکیان_رأی_بدین اگه... . . . . . . #زنگ_عبرت @damghan_online 💯اخبار دامغان را ابتدا اینجا بب
2⃣ اگه... . . . . . . @damghan_online 💯اخبار دامغان را ابتدا اینجا ببینید🔺 اولین و بزرگترین رسانه دامغانی‌ها در ایتا