eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
14.5هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتارهای عاشقانه که معمولاً حواسمون بهش نیست : نشون دادن صبر و مهربونی موقع اختلاف؛ انجام دادن یا تکمیل کاری برای کم شدن استرسش؛ گذاشتن یادداشتهای کوچیک عاشقانه در جایی هیجان انگیز؛ شرکت کردن در سرگرمی و علایقش؛ حتی اگه بی علاقه ای؛ یادآوری کردن اینکه چقدر خوش شانسی که تو زندگیت داریش؛ پیگیری کردن کارهایی که قولش رو دادین؛ در اولویت قرار دادن طرف مقابل؛ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
گیرم عذر خواهی کردی، واسه حرفی که زدی ...! با ذاتی که آشکار شده چه کار می کنی ؟ ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . سکینه :چیه چی شده نظرت عوض شد  فهمیدی که بدون من نمیشه
📜 🩷 . ای داد خدا چرا منو نمیکشی که اینروز رو نبینم .یه عمر با عزت وآبرو زندگی کن نزار کسی بوی دهنتو بشنوه بعد یه گیس بریده همه رو به فنا بده . مریم:به زور نفس میکشید نفسهاش به شماره افتاده بود ولی بازم لجبازی میکرد باهر بدبختی بود التماسش کردیم تا رضایت داد ودهنشو باز کرد .مهدی گذاشتش رو کولشو از پله ها برد بالا .خیلی حالش بد بود من گفت آقام دوام نمیاره با این حالی که داره تا صبح نمیکشه میمیره .شام هم نخورد ویه گوشه افتاد بی سروصدا . چندروزی میگذشت که سروکله عاطفه پیدا شد بچشو گرفته بودن وبازم بیرونش کرده بودن  مثل ابر بهار گریه میکرد واز دوری زهرا زار میزد با دیدنش تو اون وضعیت داغون نگاهی به آسمون کردم خدایا  حالا میزاشتی این یکی رو حل کنم بعد دومین بدبختی رو میدادی .الان اینو کجای دلم بزارم چرا نوبتی بلاهاتو میفرستی میخواهی یه دوروز وسطش بهم مرخصی بدی ؟واقعا خسته شدم دیگه من آدمم که خودت آفریدی از گوشت وپوست واستخونم ازآهن وفلز نیستم که . عاطفه توروخدا بسه گریه نکن دیگه من که بهت گفتم اگه میبینی درست نمیشن نرو خودت گفتی منم دخالت نکردم .حالا هم گریه نکن دیگه درست میشه پاشو برو بچه های اعظمو ببین چقدر ناز وبزرگ شدن پاشو آبجی هم اونا خوشحال میشن هم دل تو باز میشه  .عاطفه :آبجی آقام کجاست خوب نیومده هنوز؟مریم:آقام جایی نرفته که بیاد الان چندروزه پاشو ازخونه که هیچ ازاتاقم بیرون نزاشته خوابیده وپتو کشیده روشو وزل زده به دیوار با کسی هم حرفی نمیزنه تنها کاری که میکنه میشینه پای بساط وباز دوباره میخوابه همین چندروزه همین شده کارش .عاطفه:خوبه پس حداقل آقام دیگه اذیتم نمیکنه داد نمیزنه وبیرونم کنه بگه برو پیش شوهرت وسر زندگیت ای آبجی آقام نابودم کرد کاش زبون داشتم وقبول نمیکردم توروخدا تو به حرف آقام گوش نده با دل خودت شوهر کن  ، اینجوری اگه خوشبخت هم نشی میگی انتخاب خودم بوده وبه حرف دلت گوش دادی وتاآخر عمر حسرت نمیخوری لااقل .مریم:چی بگم والا منم مثل تو رو حرف آقام که نمیتونم حرف بزنم .
🌻از كسانى كه دوستشان داريم بى فايده است، چرا كه زمان به ما نشان خواهد داد هيچ جانشينى براى آن ها وجود نخواهد داشت. 🍃🍂🍃 🖌 📚@daneshanushe✍️
🚩 🍃 🍃 مردي در كنار جاده، دكه اي درست كرده بود و در آن ساندويچ مي فروخت. چون گوشش سنگين بود، راديو نداشت. چشمش هم ضعيف بود، بنابراين روزنامه هم نمي خواند. او تابلويي بالاي سر خود گذاشته بود و محاسن ساندويچ هاي خود را شرح داده بود. خودش هم كنار دكه اش مي ايستاد و مردم را به خريدن ساندويچ تشويق مي كرد و مردم هم مي خريدند. كارش بالا گرفت بنابراين كارش را وسعت بخشيد به طوري كه وقتي پسرش از مدرسه بر مي گشت به او كمك مي كرد. سپس كم كم وضع عوض شد. پسرش گفت: «پدر جان، مگر به اخبار راديو گوش نداده اي؟ اگر وضع پولي كشور به همين منوال ادامه پيدا كند كار همه خراب خواهد شد و شايد يك كسادي عمومي به وجود آيد. بايد خودت را براي اين كسادي آماده كني.» پدر با خود فكر كرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار راديو گوش مي دهد و روزنامه هم مي خواند، پس حتماً آنچه مي گويد صحيح است. بنابراين كمتر از گذشته، نان و گوشت سفارش مي داد و تابلوي خود را هم پايين آورد و ديگر در كنار دكه خود نمي ايستاد و مردم را به خريد ساندويچ دعوت نمي كرد. فروش او ناگهان شديداً كاهش يافت. او سپس رو به فرزند خود كرد و گفت: «پسر جان حق با توست. كسادي عمومي شروع شده است.» شرح حكايت 🍃 🍃 آنتوني رابينز يك جمله بسيار خوب در اين باره دارد كه جالب است بدانيد: «انديشه هاي خود را شكل بخشيد وگرنه ديگران انديشه هاي شما را شكل مي دهند. خواسته هاي خود را عملي سازيد وگرنه ديگران براي شما برنامه ريزي مي كنند.» در واقع آن پدر داشت بهترين راه براي كاسبي را انجام مي داد اما به خاطر افكار پسرش، تصميمش را عوض كرد و افكار پسر آنقدر روي او تأثير گذاشت كه فراموش كرد كه خودش دارد باعث ورشكستگي اش مي شود و تلقين بحران مالي كشور، باعث شد كه زندگي او عوض شود. قبل از اينكه ديگران براي ما تصميماتي بگيرند كه بعد ما را پشيمان كند، كمي فكر كنيم و راه درست را انتخاب كنيم و با انتخاب يك هدف درست از زندگي لذت ببريم، چون زندگي مال ماست. 🍃 🍃 🍃 🍃 ۰ ۰
❤☘❤☘❤☘❤ ☘ ❤ ☘ 💕همسرتان را عاشق کنید به ظاهر و لباسش توجه کنید( زنها عاشق دیده شدن هستند) مرتب و تمیز باشید و به ظاهر خود برسید. مرد باشید( بچه ننه نباشید، استقلال مالی و قدرت تصمیم گیری داشته باشید، زنان از اینکه شوهرشان وابسته باشد متنفرند) غافلگیری یا به قول امروزی ها " سوپرایز" کنید( زنان شیفته غافلگیر شدن هستند، حتی یک شاخه گل، هدیه کوچک و یا یک پیام عاشقانه) بحث و مشاجره نکنید. در مهمانی ها متشخص باشید و هوایش را داشته باشید( نگاه محبت آمیز در جمع را فراموش نکنید) ☘ ❤ . ❤☘❤☘❤☘❤ ❤️
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو میتونی خلقت رو خوش بکنی☺️/دکتر الهی قمشه ای 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . ای داد خدا چرا منو نمیکشی که اینروز رو نبینم .یه عمر با
📜 🩷 . حالا کو شوهر دلت خوشه ها  من تا آخر عمر بیخ ریشتون هستم .پاشو برو یه آبی به صورتت بزن لباسهاتم عوض کن بوی خاک میدن تا منم برم  هزارتا کار دارم برو پیش بچها مواظبشون باش تنها نباشن . آقام همینجوری مثل مرده ها افتاده بود ولی سکینه حال وروز خوبی نداشت همش درد داشت ویه گوشه میوفتاد ومیخورد .تا اینکه خالم اومد خونمون ونشست پیش سکینه وبه من گفت برو چایی بیار برامون .من رفتم چایی آوردم ولی تا اومدم تو اتاق خالم رفته بود سکینه خاله کجارفت چایی آوردم؟سکینه:بزار کار داشت رفت الان میاد .چشمامو ریز کردم وزیر لب گفتم خدا بخیر کنه باز دوتا عفریته پچ پچ کردن .رفتم نشستم رو دارقالی مشغول بافتن شدم .یاالله یاالله صابخونه مهمون نمیخواید ؟مریم:این کیه دیگه ؟بفرمایید تو خوش اومدید بفرمایید . با دیدن مریم قابله وخالم که ریز ریز میخندیدن شوکه شدم .رفتم کنار واومدن تو رفتن پیش سکینه ودرو بستن .یه ربع بعد مریم اومد بیرون گفت بیا دختر آب بریز رو دستم کثیفه .هاج وواج مونده بودم .من تنگ آب رو میریختم رو دستش که خالم از اتاق دراومد و رفت اتاقی که آقام هست وبعد هم آقام با حالی خوش اومد رفت تو پیش سکینه .وقتی رفتم تو فهمیدم بله سکینه باز هم بارداره واین باعث شد بعد ازچندروز آقام زبون باز کنه .ویه شیرینی حسابی هم به مریم قابله داد ویه مشتولوق هم به خاله .بخاطر خوشحالی از بارداری سکینه به عاطفه هم چیزی نگفت اینبار واین جای خوشحالی داشت .عاطفه سینی چایی ریخت برد برای مریم وخاله .همین که نشست مریم قابله رو کرد بهشو گفت دختر چندوقتته ؟عاطفه:من من باردار نیستم  .مریم:چرا هستی یعنی میخوای بگی من اشتباه میکنم ؟اصلا تو این چندسال سابقه نداشته اشتباه کنم میگی نه بیا تا معاینه کنم پاشو بیا .عاطفه:نه بابا خاله مریم من میگم نیستم بشین چایتو بخور . مریم:نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت گفتم عاطی حالا پاشو برو شاید خاله مریم اشتباه نکرده باشه زودتر بفهمی که بهتره خدایی نکرده اشتباهی نکنی مریم خاله هم که تا اینجا اومده ضرر نداره که  با چشم وابرو بهش فهموندم بره وازفرصت استفاده کنه.بعد از معاینه مریم قابله اومد بیرون وگفت خوب مبارکه دوتا نی نی تو راه دارید مثل اینکه همش من باید خبر خوب بهتون بدم .مریم:خوشحال بودم برای خواهرم رفتم تو اتاق که ببینمش .. ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫 ☯️ زاهد نادان زاهدى از مردم كناره گرفت و به بيابان رفت و در محل خلوتى مشغول عبادت شد، و تصميم گرفت در انزوا و تنهائى به سربرد، و وارد شهر و اجتماع مردم نشود. او در كنج خلوت عبادت خود عرض مى كرد: خدايا رزق و روزى مرا كه قسمت من كرده اى به من برسان هفت روز گذشت ، و هيچ غذائى بدستش ‍ نرسيد و از شدت گرسنگى نزديك بود بميرد، به خدا عرض كرد: خدايا روزى تقسيم شده مرا به من برسان و گرنه روحم را قبض كن ، از جانب خداوند به او تفهيم شد كه : به عزّت و جلالم سوگند، رزق و روزى به تو نمى رسانم تا وارد شهر گردى و به نزد مردم بروى . او ناگزير شد وارد شهر شد، يكى غذا به او رسانيد، ديگرى آب و نوشيدنى به او داد، تا سير و سيراب گرديد، او به حكمت الهى آگاهى نداشت در ذهنش خطور كرد كه مثلا چرا مردم به او غذا رساندند، ولى خدا نرسانيد و... از طرف خداوند به او تفهيم شد كه آيا تو مى خواهى با زهد (ناصحيح خود) حكمت مرا از بين ببريد آيا نمى دانى كه من بنده ام را بدست بندگانم روزى مى دهم ، و اين شيوه نزد من محبوبتر است از اينكه بدست قدرتم روزى دهم . ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگه داشتن یک زن بلد بودن می‌‌خواهد یک زن از تمام مردانگی یک مرد هیچ نمی خواهد جز یک خیال راحت که همانطور که هست بی‌ هیچ توقع و پنهان کاری دوستش بداری... ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe