فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔چرا نمیتوانم کار خوب انجام دهم؟ /دکتر غلامی
🎥#دکتر_غلامی
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 بازی برای کودکان از روی تقلید و رویاهایشان است/روانشناس مهدی زاده
🎥#روانشناس_مهدی_زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ به آرزوها و رویاهات اهمیت بده
سه نوع خود، در مواجهه با خودشناسی:
🔹خود واقعی
🔹خود آرمانی
🔹خود بایدی
و تحقیقاتی بسیار جالب ... ./دکتر شکوری
🎥 #دکتر_شکوری
#خودشناسی
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌آماده ازدواج نيستم
🎙استاد غلامی
قبل از ازدواج
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . ، با یه دختر بیگناه سر یه کینه قدیمی مثل برده ها رفتار
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
نمیدونم اینبار چه بلایی قرار بود سرم بیاد....
خدایا خودت رحم کن بهم، دیگه نه روحم کشش داشت و نه جسمم طاقت کتک کاری ....
من دیگه طاقت نداشتم و مطمئن بودم ایندفعه زیر کتکهای سنگینش میمردم.....
از ترسم یه گوشه ای از اتاق نشستم و تو خودم جمع شدم...
ببین یه پیاده روی تو تنهایی خودم کار دستم داد...ایکاش پام میشکست و بیرون نمیرفتم...
خبر مرگم خواستم یه ذره حالم عوض بشه و به خودم بیام، کاری کردم که فاتحم خونده است....
داشتم خودمو برا یه مجازت سخت آماده میکردم و زیر لب صلوات میفرستادم که....
در با تقه ای باز شد و دلربا اومد تو اتاق و مضطرب کنارم نشست و گفت:.....
گلبهار جن چی شده دردت به جونم؟؟؟
داداش بهادر مثل یه گوله آتیشه!!!......
گفتم هیچی نگو دلربا فقط برام دعا کن از این مخمصه سلامت بیرون بیام، ایندفعه اگه بازم بهادر زود قضاوت کنه باید سری بعد بیایی سرخاکم....
گفت خدا نکنه عزیزم، زبونتو گاز بگیر بازم از مرگ و مردن حرف زدی.....
بعد مکث کرد و من من کنان گفت....
گلبهار من ....من..... منو....
گفتم تو چی دلربا؟؟!!....تو چی.؟؟...
سرش رو انداخت پایین و گفت.:...
منو ببخش گلبهار.....
من در حقت خیلی بدی کردم....
گلبهار جان فقط اینو بدون که دلی که عاشقه هیچی حالیش نیست و کوره.....
امیدوارم خودت روزی این حس رو تجربه کنی.....
اون میگفت و منم از حرفاش هیچی نمیفهمیدم و تو دلم آشوب بود.....
گفتم دلربا منظورت از این حرفها چیه؟؟!!......
جلوتر اومد و دستامو گرفت و صورتم رو بوسید و گفت: خیلی مواظب خودت باش و هوای داداش بهادرم رو داشته باش....
درسته خیلی مغروره ولی عاشقته و برات جونشم میده، منتها رسم عاشقی رو بلد نیست و تو عقاید خودش اینطوری هوات رو داره.....
گیج شده بودم از تمامی اتفاقات امروز،از حرفهای نامفهوم دلربا، ازش جداشدن و هیچی نگفتم و به سمت پنجره رفتم.....
همه چیز آروم و سکوت تو عمارت حکم فرما شده بود....
بدجوری ازین سکوت میترسیدم....
بهادر و مادرش و اون پسر غریبه تو باغ نشسته بودن، پسره صحبت میکرد و بهادر سرش رو بین دستاش نگه داشته بود و نیرخاتون هم گریه میکرد.....
جرات این که پام رو از اتاقم بیرون بزارم رو نداشتم، ولی باید میفهمیدم اینجا چه خبره؟؟!!.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆تا آخر عمر دارای هدف باشید /دکتر فرهنگ
🎥#دکتر_فرهنگ
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . نمیدونم اینبار چه بلایی قرار بود سرم بیاد.... خدایا خو
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
(بهادر)
هنوز تو شوک حرفهایی بودم که از پسره شنیدم.....
چطور امکان داشت، بعد این همه سال الان باید میفهمیدم که نیر خاتون مادر واقعیم نیست و عجیب تر هم اینکه یه خواهر و برادر دیگه هم دارم.....
از خون خودم....
بعداز اتمام حرفهای پسره که میگفت برادرمه، به سمت مادرم که گریه میکرد چرخیدم و گفتم فقط یه چیزی بهم بگو:.....
بگو که این پسره داره دروغ میگه؟!....
به سمت پسره که بهش میخورد ۲۲ /۲۳ سالش باشه چرخیدم....
موشکافانه بهش نگاه خیره ای کردم، اونم کم نذاشت و اصلا حرکت نمیکرد....
شباهت بیش از اندازه خودش گویای همه چی بود....
وقتی کنار گلبهار دیدمش خون جلوی چشام رو گرفت و متوجه این همه شباهت نشدم و بیچاره رو زیر مشت و لگدم داغون کردم ولی اصلا روم دست بلند نکرد و فقط با دستاش جلوی سرو گردنش رو گرفته بود.....
جلو روم برادری بود با سرو صورت خونی و کتک خورده که بیست و پنج سال از حضورش بیخبر بودم، تو سکوت مطلق و بدون هیچ عکسالعملی بلند شدم و به اتاقم پناه بردم، سیگاری روشن کردم.....
صدای دلربا بود که از پشت به در میکوبید و میگفت دااداش مامان حالش بد شده......
توروخدا یه کاری کن.....
داداش مامان حالش بد شده،توروخدا یه کاری کن.....
شاید مادر واقعیم نبود، ولی زنی که ۲۵ سال برام از مادری کم نذاشته، لایق احترام و ستایشه و به گردنم حق داره...
با حرف دلربا نفهمیدم چطور از اتاق بیرون اومدم و خودمو به بالای سر مادرم رسوندم، تا به این سن اینقدر عاجز ندیده بودمش!!......
کنارش نشستم و دستشو تو دستم گرفتم، با صدایی خش دار و ناراحت گفت: پسرم بهادر همشون دروغ میگن....
تو پسر منی.....
درسته من خودم یه.....
من......
نمیدونم چه فکری کرد که ادامه حرفشو نزد و قورت داد!!....
بهادر پسرم خواهش میکنم حرفش رو باور نکن، توی فرصت مناسب با هم صحبت میکنیم و من هم چیزو برات توضیح میدم....
فقط هرچی اون پسره گفته رو از ذهنت بیرون کن، به محبتی که بینمونه قسمت میدم همه چیز رو فراموش کن؟!!....
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️❤️❤️
🎥 وقتی زندگی زناشویی حال و هوای سرد پیدا میکند چه کنیم؟
@daneshanushe✍️
هر دو بخوانیم
⚠️آدما رو تو عصبانیت بشناسین!
اینکه میگن «تو عصبانیت حلوا خیرات نمی کنند» همش برای توجیه کردن حرفاییه که اون موقع زدن و موقعیتشون به خطر افتاده...
⚠️آدما توی عصبانیت حرفایی رو میزنن که همیشه بهشون فکر کردن...
حرفایی که اعتقادشونه...
حرفایی که باورشون دارن...
⚠️اگر کسی حتی توی عصبانیت وسط داد و بیداداش هنوزم حرفاش بوی دوست داشتن می داد...
اون آدم از ته قلبش شما رو دوست داره!
مراقب این آدما باشین❌