داستان کوتاه "نان ومیوه دل" دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می کاشتند. اسماعیل همیشه زمینش باران کافی داشت و محصول برداشت می کرد. ولی ابراهیم قبل از پر شدن خوشه ها گندم هایش از تشنگی می سوختند و یا دچار آفت شده و خوراک دام می شدند و یا خوشه های خالی داشتند. ابراهیم گفت: بیا زمین هایمان را عوض کنیم، زمین تو مرغوب است. اسماعیل عوض کرد، ولی ابراهیم باز محصولش همان شد. زمان گندم پاشی زمین ، ابراهیم کنار اسماعیل بود و دید که اسماعیل کار خاصی نمی کند و همان کاری می کند که او می کرد و همان بذری را می پاشد که او می پاشید. در راز این کار حیرت ماند. اسماعیل گفت: من زمانی که گندم بر زمین می ریزم در دلم در این فصل سرما، برای پرندگان گرسنه ای که چیزی نیست بخورند، هم نیت می کنم و گندم بر زمین می ریزم که از این گندم ها بخورند ولی تو دعا می کنی پرنده ای از آن نخورد تا محصولت زیاد تر شود. دوم این که تو آرزو می کنی محصول من کمتر از حاصل تو شود در حالی که من آرزو دارم محصول تو از من بیشتر شود. پس بدان؛ انسان ها "نان و میوه دل خود را می خورند. نه نان بازو و قدرت فکرشان را." برو قلب و نیت خود را درست کن و یقین بدان در این حالت، همه هستی و جهان دست به دست هم خواهند داد تا امورات و کارهای تو را درست کنند.

🔴 #فوری هشدار مهم سازمان هواشناسی❗️ 💥الودگی هوا ⚠️هشدار به مدیریت بحران کشور ❌ مدارس کدوم شهرها تعطیل می‌شود؟ لیست استان‌هایی‌ که در معرض خطر قرار دارند👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3651600394C8ddd2b241f حتما عضو بشید💯☝️

لیست تعطیلی مدارس فردا شنبه تا این لحظه 👇 https://eitaa.com/joinchat/3651600394C8ddd2b241f سریع برو تا لینک باطل نشده❌❌

#خیانت #سیاست_های_زنانه چطور یک زن ناخواسته شوهرش را در مسیر #خیانت قرار میدهد؟!!! نخست لازم است بدانید، آمار نشان میدهند اکثر #خیانت ها با دوستان و آشنایان نزدیک به همان خانم اتفاق می افتد. مثلا رابطه‌ی شوهر با خواهر خانم؛ دوست خانم؛ همکار خانم؛ دختر خاله و... حال چطور یک زن خود زمینه #خیانت شوهر را فراهم میکند؟!!! 🤔 برخی از زنان، در جمع‌های خودمانی و زنانه؛ در مورد هر چیزی از #زندگی خصوص خود با یکدیگر صحبت میکنند، حتی از رابطه‌ی #جنسی خود و همسرشان...! مثلا میگویند همسر من فلان رفتار را دوست دارد، فلان رنگ لباس را دوست دارد. یا می‌گویند #شوهرم از من فلان خواسته‌ی جنسی را دارد؛ اما من انجام نمیدهم!!! این زنان براحتی دارند عواملی که باعث #تحریک جنسی شوهرشان می‌شود را در اختیار دیگران قرار میدهند! براحتی دارند #خواسته‌هایی که شوهرشان دارد و آنها تامین نمی‌کنند را در اختیار دیگران قرار می‌دهند. آنهم کسانی که شوهر وی را می‌شناسند و با وی در ارتباط هستند. حال #رابطه نزدیک یا رابطه دور در حد سلام و احوالپرسی حال فقط کافیست یکی از این زنان که در ان جمع حضور دارند، از شوهر این خانم خوشش بیاید یا به زندگی آنها #حسادت کند. با اطلاعاتی که بدست آورده که شوهر این خانم چه خواسته‌هایی دارد که همسرش #تامین نمی‌کند؛ براحتی می‌تواند از این روش زمینه اغوا کردن آن مرد را فراهم کند. فقط کافیست آن مرد کمی #لغزش داشته باشد!!! لذا خانم‌ها در جمع‌های زنانه، حتی برای خواهر، #رازهای زناشویی خود را فاش نکنند و در خصوص اتفاقاتی که در اتاق خوابشان روی می‌دهد؛ با کسی صحبت نکنند. همانقدر که نباید قدرت خدا را دست کم بگیرید، نباید وسوسه‌های #شیطان را هم دست کم بگیرید...! 👌🏻

🔺 مسابقه دهه نودی‌های غدیری اگه خودتون دهه نودی هستین یا بچه دهه نودی دارین، بیاین اینجا که کلی جایزه برای روز پدر واستون کنار گذاشتیم. 🎙️ چیکار باید کرد؟ 🔸 بچه‌ها یک پیام تبریک صوتی ۱ دقیقه‌ای برای تبریک روز پدر به بابای مهربونشون ضبط کنند. 🔸 حتما در ابتدا خودشان را معرفی کنند و سنشان را بگویند. 🔸 پیام‌ها را از طریق برنامه چشمه، بخش «تبریک روز پدر (ویژه کودک و نوجوان)» ارسال کنند. ♦️ فرصت ارسال: تا ۲۲ دی (۱۰ رجب) 🔸 برندگان باید عکس شناسنامه برای تایید سن ارسال کنند. 🎁 جوایز: 🔹 ۱۴ برنده قرعه‌کشی با جوایز شگفت‌انگیز ‼️ برای شرکت تو مسابقه وارد برنامه چشمه، بخش ماموریت‌های روزانه بشید و از قسمت تبریک روز پدر(ویژه کودک و نوجوان)فایل صوتی عزیزانتون رو برای ما بفرستید 📢 خبر کنید تا همه بچه‌های خانواده چشمه شرکت کنند! 🔗 @cheshmehapp 🌐 ghadirishavim.ir

‌‌ بچه‌ها این مسابقه رو از دست ندید 😍👆

👈 ازدواج خوش اخلاقی میاره😊 میدونید چرا برا بعضی ها اینطوری نیس...؟🤔 #استاد_پناهیان ❤️

#جنبه داری بزن رو کاهو ها😂🚷 از شدت خنده سالاد میشی🙈😈👇🏻 [🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬🥬 😜پر از جوکای دَرِ گوشی⛔️☝️🏻✓

🐏🐑🐏🐑🐏🐏🐏🐑🐏 🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏 🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑 🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑🐏🐑 بزن رو گوسفندا جر میخوری از خنده☝️😂

#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت122 . احمد باز گفت داره میره ماموریت و رفت و من رو به مینا گفتم ببین مینا من هیچوقت حسم بهم دروغ نمیگه الانم مطمنم احمد رفته پیش اون عفریته! مینا هم برعکس همیشه که باهام بد رفتار بود اما این بار سکوت کرد و قشنگ مطمن بودم شرمنده است اما حرفی نداشت بزنه تا اینکه دو روز بعد وقتی احمد اومد رفتم سر کیفش و کابل دوربینی عید برده بود و از خودش و پروانه فیلم گرفته بود رو اروده بود! کابل رو عید اونجا جا گذاشته بود و حالا آورده بودش! رو به مینا گفتم دیدی گفتم! اینم دلیل! این کابل رو عید برده بود حالا آورده! مینا هم زد زیر گریه و شاید هیچوقت هیچ کس تصور نمیکرد احمدی که اونقدر عاشق من بود اینطور به خاطر پروانه بی ریخت زبون باز هیچی ندار منو خرد کنه! مینا کمی گریه کرد و گفت حالا میخوای چیکار کنی؟! بدون اینکه جوابش رو بدم خودم رو مشغول کارام کردم و صبح روز بعد صدف زنگ زد و قشنگ معلوم بود بغض خفه اش کرده اما مدام آب دهن قورت میداد و بالاخره با هزار من من گفت سارا هول نکن و نگو من بهت گفتم اما احمد اون زنک رو عقد دائم کرده! نمیگم ناراحت نشدم و نشکستم اما خودم رو کنترل کردم و با حسرت گفتم مبارک محمود آقا و بچه هاش! همونهایی که میگفتن خبری نیست اما بود و هرچی من گفتم کسی گوش نداد حالا من باید بسوزم و بسازم! صدف پشت گوشی خیلی گریه کرد و دلداری داد اما دلداری اون چه سودی برای من داشت من که میخواستم طلاقم رو بگیرم و این فهمیدنم بیشتر ترغیبم کرد که جلو برم اما حیف که دنیا بازی های زیادی برای من در آستین داشت و من خبر نداشتم بازی هایی که هم من سوختم هم احمد و هم بچه هامون!به صدف گفتم از کجا فهمیدی؟ گفت یواشکی در حالی داشت با شاهین(برادر دومش و شوهر توران) حرف میزد متوجه شدم و اتفاقا شاهین هم کلی پشت گوشی باهاش دعوا کرد اما اون گفت نظرش خیره و میخواد این زن(پروانه) بی سرپرست نباشه و سر و سامون بگیره و تمام تلاشش رو میکنه که عدالت رو بین سارا و پروانه اجرا کنه و اینکه حتی به سارا بیشتر برسه تا اون! گفتم چطور تونست بدون رضایت من عقد دائم کنه؟ گفت یعنی تو پروانه رو نمیشناسی؟! اون حتما یه جایی پارتی داشته عقد رو دائمی کرده!صدف گفت و قطع کرد و من باز احساس حقارت کردم و همش با خودم میگفتم من چی کم داشتم که پروانه داشت و با این فکر خودم رو رنج میدادم تا اینکه بعد از چند روز تازه داماد اومد خونه در حالی لبش خندون بود اما من اصلا به روش نیاوردم و نخواستم جلوش اشک بریزم که بدونه چقدر برای از دست دادنش داغونم! خواستم بدونه چقدر برای من بی ارزشه!

لباسشوییم بوی تُـــــــــرشَک گرفته بود!🤢 لاستیکشو بیرون کشیدم دیدم #کپک_زده !😫😖 خانم عزیزی که مثل من مشکل لَجن زُدایی #لاستیک_لباسشویی و چسبیدنِ تاید توی #کشوی_جاپودری لباسشویی ... رو داری!🤔 http://eitaa.com/joinchat/2915893264Cfc16e4b7dd بدون من دست ب دامن هر چیزی شدم که تمیزش کنم ولی انگار ن انگار😭 تا اینکه تواین کانال راهکارشو دیدم😍👆