eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
8.6هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
14.8هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️❄️ 💫 💠کارهایی که زوج‌های خوشبخت پس از بازگشت به خانه انجام می‌دهند. 💌به پیک‌نیک می‌روند. این است پیک‌نیک رفتن در زندگی مشترک‌تان معجزه می‌کند. اگر هوا مناسب است، غذایی ساده درست کنید و به همراه به جایی زیبا بروید و بهترین لحظات را در کنار هم رقم بزنید. حتی اگر هوا سرد است، کف خانه‌تان زیراندازی پهن کنید و پیک‌نیک خانگی داشته باشید. پیک‌نیک رفتن سبب می‌شود حال و هوایتان بهتر شود و آرامش و استراحت خوبی برای خود فراهم کنید. همیشه به فکر ثبت عکس‌های عاشقانه، پیک‌نیک تجملاتی و لوکس باشید، بلکه یک پیک‌نیک ساده نیز زندگی‌تان را متحول می‌کند. سادگی و راحتی از بهترین‌هاست. 💌به باشگاه می‌روند از محل کار به خانه باز می‌گردید، زمانی را برای انجام تمرینات ورزشی درنظر بگیرید. کنارتان باشد که در تحقق اهداف کمک‌تان می‌کند،  بیشتری برای رسیدن به آن هدف خواهید داشت. با همسرتان ورزش کردن، اهمیت دادن به سلامت جسمانی و نشاط می‌تواند تاثیر زیادی در شما داشته باشد. 💌پیاده‌روی شبانه را از یاد نمی‌برند. شب‌ها برای پیاده روی با از خانه بیرون بروید. آرامش و تاریکی شب سبب می‌شود صمیمیت بیشتری وارد رابطه‌تان شود و عشق بیشتری بین‌تان شکل گیرد. که قدم زدن در کنار همسر، زیر نور ماه و با خنکی نسیمی که می‌وزد به شما می‌دهد، توصیف ناشدنی است. 💌با هم پای تلویزیون می‌نشینند. از برگشت به خانه و انجام کارهای لازم، در بنشینید و با هم برنامه‌ی موردعلاقه‌تان را تماشا کنید. هنگام تماشای تلویزیون دست او را بگیرید و توجه‌تان را بیشتر کنید. باید از هر فرصتی برای عشق ورزیدن و توجه به هم استفاده کنید تا هر روز محبت‌تان بیشتر شود. این مبحث ادامه دارد...
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #حوریه #پارت75 محمد شب و روز نداشت، سه ماه تابستون تو اوج گرما روزه گرفت، شب و
🤝♥️ چون فقط مرگ باعث میشد هاشم دست بکشه از عشقی که اون رو به مرز جنون رسونده بود. تو اون سال ها همه زجر کشیدن خاتون رو دیده بودن، سرهنگ و زنش... مادر و پدر هاشم... همه و همه دست به دست هم دادن تا خاتون جونش رو برداره و فرار کنه. بعد خبر فوت جعلی خاتون، هاشم به شدت بهم ریخت، سکته ی ناقصی زد، به حدی حالش بد بود که مادرش بارها و بارها خواست حقیقت رو بهش بگه، اما خاتون جوری ناپدید شده بود که اگر اونم حرفی میزد هاشم باورش نمیشد. در نهایت انقدر همه این دروغ رو تکرار کردن که همه باورمون شد خاتون مرده، نمیدونم... شایدم الان مرده باشه، خاتون با مقداریپول از شیراز رفت و دیگه هیچوقت خبری ازش نشد. حتی خانواده اش نمیدونن خاتون کجاست، انگار کسی هم دوست نداره از خاتون باخبر بشه. خاتون تو زندگیش خطاهای زیادی کرد، زندگی های زیادی رو نابود کرد، اول از همه زندگی محمد که هنوز مجرده و یزد تنها زندگی میکنه، بعد باعث مرگ دختر و پسرش شد، تمام این اتفاقات نتیجه ی انتخاب اشتباه خاتون بود. اگر طمع نمیکرد و پول چشمش رو کور نمیکرد این همه بلا سرمون نمیومد. محمد ندار نبود، در حد خودش وضع مالی خوبی داشت، اما خاتون به کم قانع نبود، دلش ثروت زیاد و خونه ی لوکس بالا شهر میخواست! دلش سفرهای خارجی میخواست، هاشم وعده ی تک تک این ها رو بهش داده بود، اما تهش چی نصيبش شد؟ زندانی شدن، ، داغ گذاشتن رو بدنش... کتک خوردن و عذاب کشیدن... زندگی خاتون از دور مردم رو می‌سوزوند و از داخل خودشو. در ظاهر هاشم عاشق خاتون بود، تو مهمونی ها خاتونم از دهنش نمی افتاد و رفتار پر از احترامش باعث حسادت دور و نزدیک میشد. اما امان از شب ها... شب هایی که به قول خود خاتون انگار قرار نبود صبح بشه. خاتون نزدیک ده سال تو اون زندگی عذاب کشید و در نهایت جونش رو برداشت و فرار کرد. قبل فرارش و رفتنش از شیراز یک شب اومد خونه ی ما. اون روزها من تازه نامزد کرده بودم، اومده بود حلالیت بخواد، دیگه خبری از اون چشم های شفاف و پر از عشق نبود، درد و رنج خاتون رو پیر کرده بود، دیگه لب ها و چشم هاش نمیخندید، انگار یکی شور زندگی رو تو وجودش کشته بود... میدونی، بچه تر که بودم از خاتون بیزار بودم، بابت رنجی که نصیب خانواده ام کرده بوداما وقتی کمی بزرگتر شدم دیگه خاتون رو مقصر تمام این اتفاقات نمیدونستم، بلکه خانواده اش و به خصوص پدرش رو مقصر میدونستم. پدرش به حدی خسیس بود که آرزوی یک کیف مدرسه ی نو به دل خاتون و خواهرش مونده بود. همین حسرت ها و عقده ها باعث شد خاتون زندگیش رو نابود کنه...
♥️🍁🍂🍁🌿 🌿                      🍁 🍂 ♥️    لطفا قاتل نباشید !!! شب عروسی برادرم،وقتی مادرم کتش و تنش می کرد،یه حس غریبی داشت نگاهش ! پیشونیش رو بوسید و بهش گفت: هیچ وقت قاتل زنت  نباش ! چشم های برادرم از تعجب گرد شده بود،کم مونده بود غش کنه بنده خدا مادرم دستش رو گذاشت روی شونه هاشو گفت:قاتل نباش پسر! وقتی خانومت برات آشپزی می کنه بگو دستت درد نکنه خانوم عالی بود. وقتی خانومت رنگ رژشو با پیرهنش ست می کنه ،بگوهمه رنگی به صورتت میشینه عزیزم زنانگی زن ها در دیده شدنه در تعریف شدن از کارشون در تأیید هنرشون اونوقته که جون می گیره و موندگار میشه ریشه می دوئونه توی بند بند زندگیت قاتل نباش پسرم اگر احساس زنی را نادیده بگیری مثل گل های ناز توی گلدون قهر می کنن و دیگه هرگز شادی  رو به دلشون راه نمی دن!کم کم دلسرد می شن ، پژمرده میشن مادرم راست می گفت من مرده های متحرک زیادی و به چشم دیده بودم که هنوز درکنار قاتلشون ،ادای زندگی کردن و در می آوردند مادرم حق داشت
🍃 تکنیک کلامی 💠 شوهرم شب‌ها دیر میاد خونه و با گلایه به او میگم: به خدا منم گناه دارم، برو از هرکی میخوای بپرس، ببین هیچکی کارتو تأیید میکنه؟ إن شاء الله خدا مزدتو تو همین دنیا بده. شوهرم میگه: همینه که هست، دنبال تفریح و خوشگذرانی نبودم، اگر میترسی برو خونه مادرت. 💠 مشاور به من گفت: خانم! اگه میخوای شوهرت زودتر بیاد، دفعه‌ی بعد وقتی در خونه رو باز کرد یه نفس عمیق بکش و بگو: آخیش! آروم شدم، واقعاً خونه‌ای که سایه‌ی مرد روی اونه پر از آرامشه، إن‌شاء‌الله خدا سایه‌ات رو از سر من کم نکنه و این آرامش زودتر از اینا نصیب من بشه. کاش ساعت هشت نصیبم میشد! ❤️
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃 اینوببینیدخیلی قشنگ وفوق العاده تاثیرگـــــذار☄ وقتی پروندموآوردن هیچی توش نبود  🥺میگفت کربلا که رفتم اای خداااا صفرصفربودم باحسی عجیب هرکاری کردم براخدانبوداوناکه فکرشو نمیکردم... /استاد رائفی پور
♥️❄️ 💫 💠کارهایی که زوج‌های خوشبخت پس از بازگشت به خانه انجام می‌دهند. 💌برای همه داشته‌هایشان شکرگزارند. زوج‌های خوشبخت در کنار هم به می‌پردازند و برای داشته‌هایشان . شکرگزاری را از طریق دعا کردن با هم انجام دهید. توجه به معنویت در کنار هم باعث تقویت رابطه شما با همسرتان می‌شود. 💌در کنار هم غذا می‌خورند. در هر در کنار هم غذا بخورید. باید برنامه‌هایتان را به گونه‌ای تنظیم کنید که با هم شام بخورید و در کنار هم باشید. 💌 از آرزوهایشان می‌گویند. زمانی را برای برنامه‌ریزی آینده‌تان اختصاص هید و از آرزوهای خود بگویید. شاید آرزویی که در سر دارید، عملی نباشد اما باز هم آن‌ها را برای بازگو کنید و افق روشن و لذت‌بخشی از آینده برای خود و همسرتان متصور شوید. این کار سبب می‌شود به آینده خوش‌بین‌تر شوید و زندگی شادتری را تجربه کنید. 💌کارهای خانه را تقسیم می‌کنند. کارهای خانه را بین خود و همسرتان تقسیم کنید. اجازه دهید تمام فشارها روی یک نفر باشد و هیچ گاه در حق هم اجحاف نکنید. این مورد بیشتر قابل توجه مردان است. قبول کنید همسرتان هم به قدر شما خسته است و انجام تمام کارهای خانه او را خسته‌تر می‌کند. پس در انجام کارهای خانه با او سهیم شوید و در آشپزی، نظافت خانه و... همکاری کنید. در هنگام انجام کار می‌توانید با هم صحبت کنید. 💌به نظافت و زیبایی خود اهمیت می‌دهند. زوج‌های خوشبخت به خودشان می‌رسند. هم هر شب به حمام بروید و به این بهانه که بی‌حوصله و خسته‌اید، نگذارید وضعیت ظاهری‌تان نامرتب و به‌هم‌ریخته باشد.
☘داستانی کوتاه☘ 🌸دیدن حوران بهشتی در هنگام مرگ 👈نقل است که سهل بن عبدالله مروزی همه روز به درس عبدالله می آمد . روزی بیرون آمد و گفت : دیگر به درس تو نخواهم آمد که کنیزکان تو بر بام آمدند و مرا به خود خواندند و گفتند : سهل من ، سهل من ! چرا ایشان را ادب نکنی ؟ عبدالله با اصحاب خود گفت : حاضر باشید تا نماز بر سهل بکنید. در حال سهل فوت کرد . بر وی نماز کردند . پس گفتند : یا شیخ ! تو را چون معلوم شد ؟ گفت : آن حوران خلد بودند که او را می خواندند و من هیچ کنیزک ندارم. ✨✨✨
🟣 آیا نسبت به همسرتان احساس تنفر دارید؟ احساس خشم و نفرت بین زن و شوهر معمولا زمانی برانگیخته می‌شود که اختلالی در رابطه پیش می‌آید؛ نه تنها بین شما و همسرتان بلکه بین شما و خودتان! قبل از اینکه انگشت اتهام را به سوی همسرتان بگیرید، یک خود ارزیابی انجام دهید. آیا در مورد مشکلی که پیش آمده با همسرتان حرف زده‌اید؟ آیا در شرایط پیش آمده کاملا بی‌تقصیرید؟ ارزیابی خودتان کمک‌تان می‌کند به این برسید که اصلا ممکن است احساس ناراحتی و نارضایتی‌تان را به گوش همسرتان نرسانده باشید و او نداند در دل شما چه می‌گذرد و همین سکوت شما باعث شدت گرفتن حس اندوه و خشم‌تان شده باشد. اما اگر بعد از بررسی خودتان متوجه شدید ابراز نفرت‌تان بیهوده نبوده پس حالا وقت آن است که با همسرتان وارد گفتگوهای جدی‌تری شوید. اگر علی رغم تمام تلاش‌های شما او هیچ حرکتی برای بهبود شرایط نمی‌کند پس علامت این است که تصمیمی به تغییر رفتارش ندارد و بهتر است شما فکر جدی‌تری بکنید که تصمیم به طلاق می‌تواند یکی از راه حل ها باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سخنرانی استاد الهی قمشه ای پیرامون نعمتها بنام خدا.وقتی یک دانه ی گیاه میکاری،هزاران هزار دانه میشود،همه اش برای تو وقتی یک گل به کسی میدهی،هزاران هزار گل از دیگران میگیری.. تو روی گنج داری زندگی میکنی و امیدوارم این را بدانی/دکتر الهی قمشه ای 🎥
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #حوریه #پارت76 چون فقط مرگ باعث میشد هاشم دست بکشه از عشقی که اون رو به مرز جن
🤝♥️ بعد از سکوتی کوتاه صدیقه با صدای لرزونی گفت+تو... از خودت بگو، از خانواده ات... چند سالته؟ متولد چه سالی هستی؟هوا گرگ و میش بود و خسته از شب عجیبی که پشت سر گذاشته بودم گفتم+من... زمستون سال ٣٣ به دنیا اومدم. شش تا خواهریم، من دختر چهارمم... آقام یک عمر دلش پسر میخواست اما خدا راه به راه دختر نصیبش میکرد... من که به دنیا اومدم خواست بره زن بگیره اما کسی بهش زن نداد، ننه امم انقدر بچه آورد و دختر شد که دیگه قبول کرد قرار نیست پسر دار بشهصدیقه سرش رو بین دست هاش گرفت و گفت+فکری داره تو سرم میچرخه که اگر درست باشه همه چیط عوض میشه. اما با چیزایی که تو تعریف کردی... بعید میدونم...با تردید گفتم+به چی شک دارید؟ به اینکه... به اینکه من دختر خاتون باشم؟ دختر خاتون هم زمستون به دنیا اومده، مگه نه؟ زمستون چه سالی؟ با چیزایی که شما تعریف کردید دختر خاتون باید همسن و سال من باشه... اشک تو چشم صدیقه جمع شد و گفت+نمیدونم... من... من هیچی نمیدونم، من اون روزا سنی نداشتم، بعدها هرچی شنیدم از زبون مادرم بوده... ولی میدونم دختر محمد تو زمستون به دنیا اومده. منتهی هیچکس اون بچه رو ندیده که نشونی ازش داشته باشه. هاشم اصرار داشت که اون بچه رو تو بیابون رها کرده و مردی که بعدها محمد پیداش کرده بود ادعا میکرد که کنار یک برکه دور از آبادی صدای گریه ی بچه شنیده! با این حساب اگر تو واقعا دختر محمد باشی چطور سر از اون روستا درآودی؟ با حرف هایی که تو تعریف میکنی بعید میدونم خانواده ات آدم هایی باشن که پیدات کرده باشن و بزرگت کرده باشن... راست می‌گفت، محال بود پدرم همچین آدمی باشه که بچه ی یکی دیگه رو بزرگ کنه! اون حتی واسه بچه های خودشم زورش میومد یک قرون خرج کنه! حالا بیاد یک دختر غریبه رو بزرگ کنه... از طرفی تو اون سال ها هیچ رفتار مشکوکی از کسی ندیده بودم چه بخوام به همچین موضوعی شک کنم.. صدیقه از جا بلند شد و گفت+فعلا مهم اینکه جای تو امن باشه،من خیلی خوب میدونم که هاشم به این راحتی دست از سرت برنمیداره. تو مرحله ی اول باید شر اون از سرت کم شه، در مورد بقیه اش بعدا هم میشه فکر کرد... اگر درست باشه محمد بعد سال ها به زندگی برمیگرده قطره اشکی که روی گونه اش بود رو پاک کرد