eitaa logo
شبکه فعالان قرآن و عترت و فرهنگی دانشگاه ها
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
131 فایل
این کانال جهت پوشش فعالیت های قرآن و عترت دانشگاه و اطلاع رسانی به فعالان فرهنگی و قرآني دانشگاه و استادان و دبیران معزز کانون های قران و عترت ایجاد شده است (غیر رسمی) ارتباط با ادمین ها @Bustan114
مشاهده در ایتا
دانلود
. همه‌ی دختر پسرهای جوان در دانشگاه تهران دور هم گرد آمده‌ بودند. شور و شعف خاصی در بین آن‌ها دیده می‌شد و چشم‌هایشان برق می‌زدند.. پسرها چفیه‌های دور گردن خود را مرتب می‌کردند و دخترها برای همدیگر سربند می‌بستند و چادرشان را محکم بر سر نگه می‌داشتند.. بر روی پیشانی‌ پسری، سربند قرمز رنگ " یا حسین(ع)" چشمک می‌زد.. و بر مچ دختری، سربند سبز "لبیک یا خامنه‌ای".. ناگفته نماند که بر سر دختر بچه‌ای نیز سربند زرد "یا رقیه(ع)" دل‌ها را روانه‌ی دمشق کرده بود.. آخر آن روز ، اربعین بود و خیل عظیم دانشجوهای عاشق،به جای کربلا به مقصد تهران آمده‌ بودند. آن یکی از همدان و دیگری از خوزستان.. برخی از تبریز و برخی مشهد.. شمال..جنوب...غرب..شرق...همه و همه از جای جای ایران آمده بودند تا رهبر خود را نظاره‌گر شوند ولو "یک نگاه".. برنامه‌های چیده شده را به ترتیب با صبر و حوصله و البته پشت سر می‌گذاشتند.. نمازجماعت صبح زیارت عاشورا صبحانه سخنرانی حاج آقا قرائتی با آن نوای شوخ و جذابش که الحق بر دل می‌نشست.. همه را گذراندند و وقت آن رسید به سمت اتوبوس‌ها حرکت کنند.. گویا دقیقه‌ی ۸۹ فوتبال است و در نزدیکی دروازه بدون دروازه‌بان ایستاده‌ای.. همه در حال دویدن به سمت درب خروجی بودند به خیال خود می‌خواستند اولین نفری باشند که رهبر خود را میبیند و در صف اول بنشینند... حس و حال عجیبی بود... بعد از طی مراسم بازرسی و مستقر شدن در بیت رهبری و مداحی دو سه تن از دانشجویان و کل کل شعار گفتن بین دختر پسرهای انقلابی وقت آن رسید رهبر وارد شود... همه از جای خود برمی‌خیزند و تا جایی که می‌توانند به جلو حرکت می‌کنند و مشتاقانه به درب ورودی خیره می‌شوند.. قلب‌های همه به تپش افتاده .. برخی از شدت استرس سرخ می‌شوند ... و دستان برخی از شدت هیجان به لرزه می‌افتد.. آخر رهبر برای این افراد حکم پدر را داشت همه او را عاشقانه دوست داشتند وگرنه خود را به آب و آتش نمیزدند که در این‌ مکان حاضر شوند برای یک لحظه دیدن او ،آن هم از نزدیک.. آن هم با چشم غیر مسلح ... تک تک قلب‌های این جوانان عاشق بود.. عاشقی که سر از پا نمی‌شناسد برای دیدار معشوق خویش... بالاخره وارد می‌شود.. با آن قد و بالای رعنا و آرامش و متانت .. آرام آرام قدم برمی‌دارد و لبخندی بر لب دارد.. بغض اکثر افراد حاضر در آن مکان می‌شکند و اشک‌ها از شورستان چشمانشان روان می‌شود.. با هم‌ پچ پچ می‌کنند و قربان آن قد و بالا می‌روند و خدا را شکر می‌گویند که نظاره‌گر شدند.. یک لحظه نظاره‌گر "رهبرشان".. و اما در دل و در مغز آن‌ها هزاران سوال رژه می‌رود.. برای رهبر این همه هیجان و شور و شعف به خرج دادند، برای امام زمانشان(عج) چه؟! حتما هزاران برابر خواهد شد... اصلا آیا عمرشان کفاف می‌دهد ظهور را تجربه کنند و چشم‌هایشان به جمال مهدیِ فاطمه روشن شود؟! الله اعلم.... ۱۳۹۸/۷/۲۸ ✳️ شبکه فعالان قرآن و عترت دانشگاه ها ┄┅┅✿💠🌺🌼🌺💠✿┅┅┄ @daneshgahequrani