بسم الله الرحمن الرحیم
🤲خدا رحمت کند پدرم را ، فامیلیام را او انتخاب کرد: "#دانشگر" بهجای "ملا عباسی" و خداوند سلامتی بدهد به مادرم. میگویند اسمم را او انتخاب کرده؛ بهزاد.
🌹پدرم دماوندی بود اما عاشق زایندهرود بود که توی اصفهان ماندگار شد .
و من در اصفهان به دنیا آمدم و کنار زایندهرودش بالیدم تا رسید به حالا که نه زایندهرود زنده است و نه پدر من.
🤔به نظر من برای یک داستاننویس مهم نیست چه رشتهای و کدام دانشگاه درس خوانده و چه مدرکی دارد؛ اگر هم چیزی اهمیت داشته باشد کتابهایی است که خوانده و ورقهایی است که سیاه کرده.
📚کتاب بهترین مونس و دارایی من در تمام سالهای نوجوانی و جوانی بود؛ که اسمهایشان زیادتر از آنی است که بتوانم بگویم یا بنویسم.
🌞اولین تجربهام در نوشتن «#دختران_آفتاب» بود که ظاهراً بیشتر از دیگر کارهایم بازتاب داشته. اما برکت زندگیم و نوشتنم ، نوشتن در مجموعه «#چهارده_خورشید،_یک_آفتاب» بود. بعدها بیست و اندی کتاب دیگر به این لیست اضافه شد که "#ادواردو"، "#پادشاهان_پیاده"، "#موکب_آمستردام"، "#تولد_در_لسآنجلس"، "#نفس" و ... از جمله آنهاست.
🥸مدیریت در #مرکز_آفرینشهای_ادبی_قلمستان فرصتی بود تا با جوانانی آشنا بشوم که علاقمند بودند داستاننویسی را به دور از حواشی مجامع هنری یاد بگیرند که بعدها در کارگاههای داستاننویسی یزد و دانشگاهها این آشناییها و آموختنها، و این دوستیها و همکاریها ادامه پیدا کرد تا رسید به تشکیل "#گروه_نویسندگی_طوبا" و کمی بعدتر "#روایتخانه" که خودش داستانی دارد مفصل.
🏚روایتخانه در حقیقت عنوان خانه داستان انقلاب اسلامی است. فعلا یکی دوتایی اتاق است اما با انبوهی کارگاه و نشستهای ادبی و تولیدات داستان و رمان که کار بروبچههای اصفهان است که دغدغههایی از جنس دین دارند و انقلاب.
🔴این روزها با پیشنهاد رییس محترم حوزه هنری انقلاب اسلامی ، #مدیریت_دفتر_داستان #حوزه_هنری را به عهده گرفتهام تا در کنار بقیه دوستان داستاننویس از سراسر میهن عزیزمان حرکتی پر قوتتر را ادامه بدهیم.
🔚در نهایت، بخشی دیگر از وقتم هم به تدریس داستاننویسی و برگزاری کارگاههای داستان میگذرد و اگر دیگر وقتی بماند چند خطی را هم مینویسم که میشود کتابهای جدیدم.
@daneshgarbehzad
معرفی کتاب #موکب_آمستردام
اثر #بهزاد_دانشگر
کتاب #موکب_آمستردام عشق زائران اروپایی به امامحسین (ع) را به تصویر کشیده است. اندیشهٔ نگارش کتاب زمانی به ذهن #بهزاد_دانشگر رسید که داشت کتاب «#پادشاهان_پیاده» را مینوشت. او آنزمان به گروهی برخورد که از اروپا برای زیارت امام حسین (ع) آمده بودند و با اندکی پرسوجو فهمید که این گروه همین چند روزه تشکیل نشده و گروهی است برای تبلیغ دین اسلام و معرفی رسالت امام حسین (ع) در شهرهای اروپایی.
نویسنده در «موکب آمستردام» با خردهروایتهایی هر چند کوتاه، از عشق و ارادت افرادی میگوید که در پیادهروی اربعین حضور داشتهاند.
این کتاب که ۱۳۶ صفحه دارد، یک اثر مناسب برای مطالعه در ایام #اربعین_اباعبدالله (ع) است که از زاویهی جدیدی به پدیدهی اربعین نگاه میکند. این کتاب توانسته است با زمان کمی که برای مطالعه آن صرف میکنید، شما را به تعمق در موضوع اربعین و نگاهی متفاوت به آن ترغیب کند و شما پس از مطالعه آن پشیمان نخواهید شد.
این کتاب توسط انتشارات "#عهد_مانا" به چاپ رسیده است، یک انتشارات موفق، جوانپسند و نوآور در زمینه فرهنگ، ادبیات و تاریخ که تا کنون کتابهای موفق و برجستهای را منتشر کرده است.
بخشهایی از کتاب موکب آمستردام
«سال قبل و هنگامی که در حال شنیدن روایتهای پادشاهان پیاده بودیم به گروهی برخوردیم که از اروپا آمده بودند. گروهی شامل هزار زائر زن و مرد با ملیتهای مختلف که با سختیها و مشکلات اما در عینحال شیرین، خودشان را رسانده بودند به اجتماع زائران اربعین. در فرصت کوتاهی که داشتیم چند روایت کوتاه از بعضی مسافران این گروه شنیدیم و روایت کردیم؛ اما بهمرور فهمیدیم نسبت این گروه با اربعین فقط در همین چند روز خلاصه نشده و از اساس، مبنای تشکیل این گروه تلاش برای تبلیغ و معرفی زیارت اربعین است و خدمترسانی به مردم مشتاقی که به خاطر حضور در کشورهای اروپایی، با سختیهایی دوچندان مواجهند برای سفر به کربلا.
این شد که نیت کردیم کتاب امسال را فقط اختصاص دهیم به روایت مردان، زنان و مسئولان این گروه و شنیدن روایت فعالیتشان در دل بعضی از شهرهای اسلامستیز اروپایی؛ اما ازآنجاکه ارادهٔ الهی بالاتر و برتر از تمامی ارادههاست، امسال سفر این گروه با چالشهایی دهچندان مواجه شده بود و همین مسئله باعث شد برای گفتگو با اعضای گروه، با سختیهای زیادی مواجه شویم و نتوانیم آنگونه که بایدوشاید فعالیت اعضای جهادگرش را روایت کنیم و ناچار شدیم به همین روایتهای کوتاه بسنده کنیم.
درعوض برکت زیارت امسالمان شد اُنس و همنشینی با گروه دیگری از مردم فرهیخته و مظلوم جهان تشیّع که سالها در کنار ما زیستهاند و ما هیچگاه آنگونه که بایدوشاید برای شناخت آنها و حمایتشان اقدام نکردهایم. مردم مظلومی که از سر ناچاری به سرزمین امن ما پناه آورده بودند تا دمی را در آرامش و امنیت و در کنار برادران دینیشان زندگی کنند؛ ولی ما آنچنان بر آنان سخت گرفتیم که بسیاریشان مجبور شدند به کشورهایی پناهنده شوند که شاید گاهی اوقات دشمن مشترک هر دویمان بودند.
برخوردهایی که انگار زمان و مکان نداشت و حتی در کشور دیگری که همهمان میهمان بودیم و در ایام اربعین که همهٔ دوستداران اهلبیت پیامبر علیهم السلام با هم مهرباناند هم ادامه داشت؛ و چه صحنههای تلخی شاهد بودیم در همین رخداد باشکوه اربعین از برخوردهای غیردوستانهٔ هموطنانمان با این برادران ایمانیمان. در روزهایی که همهٔ ما شاهد میزبانی بیدریغ مردم عراق از تمامی شیعیان بودیم و از آنها تعریف میکنیم، یکی از موکبهای ایرانی، اعضای این گروه را باوجود خستگی زیاد و اینکه همهشان خانم بودند، نیمهشب از موکب بیرون کرد؛ به بهانهٔ اینکه گروه دیگری دارند از ایران میآیند و تا یکیدو ساعت دیگر میرسند و ما برایشان جا گرفتهایم؛ و چه بغضی کرد یکی از اعضای گروه که از هموطن ما شنیده بود اگر ایرانی بودند مشکلی نبود ولی افغانستانی راه ندهید.»
#موکب_آمستردام
#بهزاد_دانشگر
@daneshgarbehzad
#پادشاهان_پیاده
#بهزاد_دانشگر
#محمدعلی_جعفری
#انتشارات_عهد_مانا
قیمت: ۹۲ هزار تومان
@daneshgarbehzad
@ofoqe1402
#پادشاهان_پیاده
#بهزاد_دانشگر
#محمدعلی_جعفری
#انتشارات_عهد_مانا
قیمت: ۹۲ هزار تومان
@daneshgarbehzad
@ofoqe1402
♦️معرفی کتاب پادشاهان پیاده♦️
نویسندگان کتاب، در سفر #زیارت_اربعین سراغ زائران #امام_حسین (ع) رفتهاند و حرفها و خاطراتشان از این زیارت پرشکوه و نحوه پیوند خوردنشان با اباعبدالله(ع) را پرسوجو کردهاند. همه اقشار را میتوان در این کتاب دید و خواند: ایرانی، عراقی، اروپایی، مسلمان، غیرمسلمان، شیعه یا سنی، زن و مرد و کوچک و بزرگ حتی موکبدارها، پلیس، نویسنده، روزنامهنگار، عکاس، مجری، پزشک. این کتاب داستان دلدادگی این آدمهاست به اباعبدالله(ع). داستانهای بسیار جذاب و خواندنی از کشش کربلا و پویش جادهی نجف تا کربلا و پاهای تاولزده و دلهای لک زده برای رسیدن به نینوا. در تدوین و نگارش مصاحبهها سعی بر این بوده که کمترین دخل و تصرفی در روایتها صورت نگیرد و فقط بازنویسی شود، زبان هر راوی حفظ شده و با لحن خودش روایت شده. و همین است که این کتاب را خواندنی کرده است. خواندن خاطره با لهجه تهرانی و اصفهانی و شیرازی و یزدی، یا با لحن عرب لبنانی و فارسی دستوپا شکستهی تایلندی مقیم ایران، این کتاب را خواندنی و جذاب کرده است. کتاب مبتنی بر مستندنگاری بوده و همین سبب شده تا خواننده در بخشهایی به تفکر واداشته شود و در بخشهایی عواطفش درگیر شود.
#پادشاهان_پیاده
#بهزاد_دانشگر
#محمدعلی_جعفری
#انتشارات_عهد_مانا
@daneshgarbehzad
@ofoqe1402
🔹برشی از کتاب پادشاهان پیاده🔹
از سال پیش که گفتند با کارت ملی هم میشود رفت کربلا، دلم میخواست بیایم. من مشمول خدمت بودم. گفتم: بهبه چقدر خوب! ما هم برویم ببینیم چه جوریه. پارسال قبل از اینکه من بیایم گفتند با کارت ملی حق ندارید بیایید. منصرف شدم. بعد شنیدم آخرهایش بچهها با کارت ملی هم رد شده بودند. واقعاً حالم بد شد. حس کردم جاماندهام. حس عقبماندن داشتم توی زندگیام. نمیگویم روزشماری کردم، ولی دلم میخواست که امسال اینجا باشم.
امسال هم مشکلاتی پیش پایم بود، امّا توی دلم این بود که امام حسین است و میشود. حالا یک مدل دیگر میگفتم. میگفتم ما میرویم عرض ادب کنیم. اگر تا دم مرز هم رسیدم و نشد ردّ بشویم، عرض ادب میکنیم و برمیگردیم. اگر طلبید هم که میرویم.
من قبلاً مفهوم واژهٔ «طلبیدن» را نمیدانستم میگفتم: «طلب چیه؟ پاشو برو دیگه. خودت برو!»
ولی پارسال لیاقتش را نداشتم که برسم به اینجا. با همان کارت ملی خیلیهای دیگر آمدند، اما من نتوانستم. امسال واقعاً طلبید و الآن اینجا هستم. بدون پاسپورت و ویزا ردّ شدیم. البته کارمان درست نبود و ریسک بود، ولی دیگر نمیتوانستم بنشینم توی خانه.
قبل از این خیلی منطقی بودم. تلاش میکردم احساساتی نباشم. هنوز هم خیلی منطقیام. برای همین هم تحت تأثیر نوحه و روضه نبودم. امّا بعد از حرکت از حرم حضرت علی علیهالسلام آمدیم توی راه تا به یک موکب ایرانی رسیدیم. ستون ۲۰۱ تقریباً، از خستگی داشتم میرفتم تو اغما، گنگِ گنگ بودم. فقط میخواستم بنشینم. یک روضه شروع شد. خواننده داشت از معرفت و شناخت خودش نسبت به امام حسین میخواند. یکهو گریهام گرفت. اشک ریختم. عمق مطلب را که پیدا کردم، حسّ کردم خالی شدم. از آن حسّ اغما درآمدم. قبلاً میگفتم: «خب چیه این مردم رو به گریه میاندازن». تو این روضه یک نفر انگار به نیابت از من خیلی از حرفهایم را زد. بعدازاین روضه خالی شدم، آرام شدم. نشستن پای این روضه پریشانیام را گرفت.
#پادشاهان_پیاده
#بهزاد_دانشگر
#محمدعلی_جعفری
#انتشارات_عهد_مانا
@daneshgarbehzad
@ofoqe1402