🔥 آتش در ایران نماد پاکی، روشنی، شادی، سازندگی، تندرستی و نماد خداوند بود. تاریکی و تیرگی نیز نمود اهریمن بهشمار میرفت. به باور آنان هرگاه که آتش افروخته میشود بیماری، تنگدستی، ناکامی و زشتی که نشانههای اهریمناند، ناپدید میشوند. این رفتار نماد روشنی دل و جان و از میان بردن بدی درون است.
گمانهای زمان و انگیزههای برگزاری «جشن سوری»:
- جشن در پایان روز ۳۶۰ سال و در شب پنجه برگزار میشد. در گذشته هر ماه سی روز داشت و پنج روز پایانی پنجه نامیده میشد که روزهایی سپنت(مقدس) بود.
- در نخستین شب از ۱۰شب فرورگان یا نخستین شب «گاهنبار چَهرهی هَمَسپَتمَدَم» برگزار میشد و آتشافروزی به انگیزهی پیشواز روان درگذشتگان بود که ۱۰ روز به میان بستگان خود بازمیگشتند. روشنی آتش راهنمای درگذشتگان بود تا به خانه درآیند. در پشت بام و کنار آتش نیز خوراک ویژه مینهادند.
- در واپسین شب سال و شب پایانی گاهنبار که زمان به سرانجام رسیدن آفرینش آدم بود برگزار میشد.
شب سوری یا جشن سوری نام باستانی #چهارشنبه_سوری است و سور بجز جشن به چم افروختن آتش سرخ است.
📕 برگرفته از:
گاهشماری و جشنهای ایران باستان #هاشم_رضی
🔥 @daneshhayeadabi
بیست و نهم اسفندماه
زادروز «اسماعیل نواب صفا» نویسنده، شاعر و ترانه سرای
زادروز : ۲۹ اسفند ۱۳۰۳ _ کرمانشاه
درگذشت: ۱۹ فروردین ۱۳۸۴ _ تهران
@dàneshhayeadabi
۲۹ اسفند زادروز اسماعیل نوابصفا
(زاده ۲۹ اسفند ۱۳۰۳ کرمانشاه -- درگذشته ۱۹ فروردین ۱۳۸۴ تهران) نویسنده، محقق، شاعر و ترانهسرا
او نخستین شعرش در سال ۱۳۲۳ در نشریه فکاهی توفیق بهچاپ رسید و پس از چندی ستون مخصوصی با امضاء مستعار «مرشد صفا» برای خود باز کرد.
در تابستان ۱۳۲۵ به عضویت نخستین کنگره شعرا و نویسندگان که در خانه فرهنگی ایران و شوروی تشکیل شده بود انتخاب شد. ریاست کنگره با ملکالشعرای بهار بود و صادق هدایت نیز عضو هیئترئیسه آن کنگره بود. وی تصنیف یا ترانهاش را بر روی یک آهنگ محلی کرمانشاهی ساخت که بهنام «وعده گلرخان» شهرت یافت. در سال ۱۳۲۶ با اسماعیل مهرتاش آشنا شد که در آن روزها جامعه باربد را تأسیس کرده بود. این آشنایی سبب شد که وی با حسینعلی مستعان که در آن روزها ریاست رادیو را برعهده داشت، آشنا شود و او را به رادیو بکشاند و بهعضویّت و دبیری شورای نویسندگان رادیو در آید. وی همچنین از همان آغاز برای تماشاخانههای تهران پیش پرده میساخت.
همکاریاش با مجید وفادار از همین زمان آغاز شد و برای آهنگهای او حدود ۱۲ ترانه ساخت که برخی از آنها: دنیای من، آه بیاثر، خاکستر من، رویای شیرین، دلنواز و ... بود.
آشناییاش با مهدی خالدی، نخستین اثر مشترکشان بنام «رفتی» در دستگاه شور با صدای دلکش در سال ۱۳۲۶ اجرا شد و ۱۶ ترانه از همکاری او و خالدی بجا ماند که برخی از مشهورترین این ترانهها: آمد نوبهار، بگریم "در سوگ صبا" آهنگی در نوا، آیین وفا و... بود.
وی سالهای پس از انقلاب بهفعالیت ترانهسرایی ادامه داد و تا پایان زندگی بهتحقیق و نویسندگی مشغول بود که از جمله این موارد: چاپ کتابهای قصه شمع از "خاطرات هنریاش"، تفسیر پنج قصیده از اسدی طوسی، و نغمه مهر "شرح حال پنج شاعر و عارف مشهور از جمله مولانا، سعدی، حافظ، باباطاهر و خواجه عبداله انصاری" است.
همچنین مجموعه اشعارش به نام از یاد رفته و مجموعه ترانههایش با نام تکدرخت در همین سالها بهچاپ رسیده است. وی همچنین «سفرنامه فرهاد میرزای معتمدالدوله» را با تجزیه و تحلیل کامل تصحیح کرد و نیز «منشأت فرهاد میرزا» نیز از جمله آثار شاخص اوست که در آخرین سالهای زندگی نوشتهاست.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
@daneshhayeadabi
اندر نقد شعر با زرینکوب
۱. همانقدر که بد شعر گفتن خطاست بد داوری کردن هم در باب شعر، خطاست. خاصه جایی که سر و کار با افکار عامه باشد.
زرینکوب، عبدالحسین
شعر بیدروغ، شعر بینقاب، انتشارات علمی، چاپ یازدهم، ۱۳۹۲، ص۲۱.
۲. باری وقتی بسیارند کسانی که بی تجهیزات کافی دست به نقد و نقادی میزنند، سکوت آنها که در این کار صلاحیت دارند، نارواست.
همان: ص ۲۲۴.
۳. درست است که امروز علاقه به نقد درست زیاد است اما نقد درست زیاد نیست؛ آنچه هست غالبا نوعی وراجی است یا هتاکی. رواج و انتشار چنین نقدی هم در مجلات ما در حقیقت سببی ندارد جز ناایمنی ادبی و جز لذتی که بعضی مردم میبرند از آزار دیگران. اگرچه در این نقدها نیز گهگاه شور و صمیمیت واقعی هست اما با اینهمه اغراض که هست محیط نقادی آلوده است و مسموم.
همان: ص۲۳۰.
۴. آنچه در عالم ادبیات میتواند در معرض انتقاد قرار گیرد، اثری است که واجد مرحلهیی از کمال باشد.
زرین کوب، عبدالحسین
آشنایی با نقد ادبی، انتشارات سخن، چاپ نهم، ۱۳۹۲، ص۳۷.
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
دکتر زرینکوب در نقد ادبی مینویسند:
« کار منتقد ادبی اين است كه بين نويسنده با خوانندۀ عادی، واسطه شود و لطائف و دقايقی را كه در یک اثر ادبی است و عامهٔ مردم به آن توجه نمیکنند ( و اگر کسی آنها را آگاه نکند، چه بسا كه از آن غافل و بیبهره بماند)، معلوم كند و آنها را بدان لطائف و بدايع متوجه نمايد و اگر هم معايب و نقايصی در آن اثر است كه اکثر مخاطبان ملتفت آنها نيستند و به همين جهت راجع به آن آثار، بيهوده در خوشبينی مبالغه میكنند، آن معايب و نقايص را نيز آشكار نمايد و از پرده بيرون اندازد تا قيمت حقيقی و بهای واقعی هر يك از آثار ادبی معلوم و معين شود.
بعضي از نقادان نيز در نقد ادبی به مبادی و اصول روانشناسی توجه دارند. اين دسته از نقادان میكوشند جريان باطنی و احوال درونی شاعر يا نويسنده را ادراك و بيان نمايند، قدرت تاليف و استعداد تركيب ذوق و قريحه او را بسنجند، نيروی عواطف و تخيلات او را نشان دهند و از اين راه تاثيری را كه محيط و جامعه در تكوين اين جريانها دارد، مطالعه كنند و بدينگونه نوع فكر و روحيه ذوقی شاعر را تعيين نمايند.
نقد ادبی، دكتر عبدالحسن زرينكوب، جلد اول، ص ۵ _۴۸
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#یک_فنجان_تفکر ☕️
اگر می خواهيد بدانيد كشوري توسعه مي یابد يا نه، اصلا سراغ فناوري كارخانه و و ابزاري كه استفاده مي كند نروید، اينها را به راحتي مي توان خريد يا دزديد يا كپي كرد.براي ديدن توسعه، برويد در دبستانها و پيش دبستاني ببينيد انجا چگونه بچه ها را آموزش مي دهند. مهم نيست چه چيزي آموزش مي دهند، بلكه ببينيد چگونه آموزش مي دهند. اگر كودكان شما را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذير، خطرپذير، داراي روحيه ی گفتكو و تعامل و داراي روحيه مشاركت جمعي و همكاري بار آورد، اينها انسانها و شخصيت هايي خواهند شد كه مي توانند توسعه ايجاد كنند...
✍🏻 داگلاس نورث
@daneshhayeadabi✨
دانشهای ادبی
۲۹ اسفند زادروز پرویز ناتلخانلری
(زاده ۲۹ اسفند ۱۲۹۲ تهران -- درگذشته ۱ شهریور ۱۳۶۹ تهران) سیاستمدار، زبانشناس، شاعر و نویسنده
او تحصیلاتش را در تهران گذراند و در دارالفنون رشته ادبی را انتخاب کرد. سپس وارد دانشسرای عالی شد و در سال ۱۳۱۴ لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دریافت کرد. از سال ۱۳۱۵ بهخدمت وزارت فرهنگ در آمد و سپس دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی را گذراند.
کرسی «تاریخ زبان فارسی» را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ایجاد کرد و تاسال ۱۳۵۷ متصدی تدریس آن بود.
از دوران دانشجویی، همکاریاش را با مطبوعات آغاز کرد و اشعار و نوشتههایش در مجله مهر انتشار مییافت. در خاطراتش از جمعی از ادیبان نامدار آن زمان: محمدتقی بهار، رشید یاسمی و سعید نفیسی یاد میکرد که در دفتر مجله مهر گرد میآمدند و مشهور به ادبای سبعه (هفتگانه) بودند. در مقابل آنان، به چهار نفر جوانترهای نوگرا و تحصیلکرده اروپا، یعنی صادق هدایت، مجتبی مینوی، بزرگ علوی و مسعود فرزاد اشاره میکرد که در «کافه رزنوار» در خیابان لالهزارنو جمع میشدند و به گروه ربعه (چهارگانه) مشهور شده بودند و او در حدود سال ۱۳۱۵ با آنان نیز آشنایی یافت.
در خرداد ۱۳۲۲ نخستین شماره از مجله ادبی سخن را انتشار داد و در سال ۱۳۲۷ بهپاریس رفت و مدت دوسال در «انستیتو دو فونتیک»، که وابسته بهدانشگاه سوربن بود، بهمطالعه و تحقیق مشغول شد.
در سال ۱۳۳۴ معاون وزارت کشور "در دوره وزارت اسداله علم" شد و از همان دوران، سناتور انتصابیِ مازندران شد و چند دوره تا سال ۱۳۵۷ در آن سمت بود. از شهریور ۱۳۴۱ مقام وزارت فرهنگ را در کابینه اسداله علم داشت و طرح ایجاد سپاه دانش را آغاز کرد. از مهمترین خدمات وی تأسیس بنیاد فرهنگ ایران بود که در سال ۱۳۴۴ آغاز بهکار کرد. بنیاد فرهنگ ایران در مدت فعالیتش بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب را منتشر کرد که بیشتر آنها متون و تحقیقات مهمی در جنبههای مختلف ادبی و تاریخی و علمی بود. وی همچنین ریاست فرهنگستان ادب و هنر ایران را برعهده داشت و مدتی نیز مدیرکلی سازمان پیکار بابیسوادی را عهدهدار بود.
دکتر ناتل خانلری، پس از انقلاب بهمدت صد روز زندانی شد و از همه فعالیتهای رسمی و دانشگاهی کناره گرفت. آرامگاه وی در بهشتزهرا، قطعه ۷۳ است.
@daneshhayeadabi
با درود
از جمله ویژگیهای شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری- که روانش در آرامش باد- این بود که هر نکتهای به عنوان مدیر مجلهی وزین " سخن" مینوشت دقیقاً با ذکر تاریخ همراه بود، وهر شعری که سرود در ذیل آن تاریخی مندرج است.
دکتر خانلری - استادممتاز دانشگاه تهران- به
ایران و هرچه به فرهنگ و آیین مردمی تبار ایرانی بستگی داشت ارج می نهاد به ویژه به جشن نوروز و آداب آن.
در ذیل نوشتهای ارزشمند و شعری فرهمند از آن بزرگ مرد آورده میشود با این توضیح که در گزینهی اشعار آن استاد بزرگ، این تنها شعری است که تاریخ ندارد. آنچه از شعر نوروزی او برمی آید سرودهای است یادگار دوران خانه نشینی و شکسته پایی و غمناکی مرد.
نخست شعر:
نوروز
هرسال، آن پیر سالخورده چو از راه میرسید
همراه بانشاط وطرب بود
برلب ترانه های عجب داشت...
امسال،پیرنوروز آمد ز ره دژم
با خاطری پریشان، با بار درد وغم
دیو سیاه برسر راهش نشسته بود
راه را به هرچه شادی ومهر است،بسته بود
ای کودک عزیز، زنهار لب، دگر به شکرخنده وامکن
دیو سیاه دشمن شادی و خرمی است
بدخواه وکینه توز بانسل آدمی است
خون می چکد زپنجه مردم شکار او
اما صبور باش کاین دیو رفتنی است.
ص۶۲
ب : نوروز
ازمنظر استادخانلری بزرگ
نوروز اگر چه روز نو سال است، روز کهنهی قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامهی جوانی میپوشد تا به شکرانهی آن که روزگاری چنین دراز بسر برده و با این همه دَمسردی زمانه تاب آوردهاست، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست. پیر نوروز یادها در سر دارد. از آن کرانهی زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیدهاست. اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیدهاست، اما از آن همه، یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. کمتر ملتی را در جهان میتوان یافت که عمری چنین دراز به سرآورده و با حوادثی چنین بزرگ روبهرو شده و پیوسته در همه حال، خود را به یاد داشته باشد. کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتهی خود، به تاریخ باستان خود، بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همهی آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است، مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگهداشتن آیین ملی خود نیست؟ نوروز، یکی از نشانههای ملیت ماست.
نوروز ۱۴۰۴ فرخنده باد
به کام تو گردد سپهربلند
دلت شاد بادا تنت بی گزند
استاد مسعود تاکی
@daneshhayeadabi