eitaa logo
دانشمندان کوچک
136 دنبال‌کننده
74 عکس
9 ویدیو
1 فایل
ما دانشمندان کوچک با مهارتهای مختلف سعی داریم☺️ مطلب های مفیدی رو به شما ارائه بدیم❤😁
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 "زندگی پر از داستان‌های کوچک و بزرگ است که هر کدام دنیایی از احساسات و تجربیات را در خود دارند 🖌 هر بار که قلم را به کاغذ می‌زنیم یا دکمه ارسال را فشار می‌دهیم، در واقع در حال به اشتراک گذاشتن بخشی از وجود خودمان هستیم.🤓 📚 داستان‌ها می‌توانند ما را بخندانند😂 بگریانند😭 یا به فکر فرو ببرند🤨🧐. آن‌ها ما را به هم نزدیک‌تر می‌کنند. 🙂 📝 یکی دیگه از ستون هایه نشریمون داستانکه 🔖 در ادامه بعضی از داستان های کوتاهی را که اعضای گروهمون نوشته اند را به اشتراک خواهیم گذاشت 📨 شما هم‌می توانید داستانک‌هاتون رو برامون ارسال کنید که به اشتراک بگذاریم. ☑️@daneshmandane_koochak
📌در کشور اسپانیا 🇪🇸و شهر بارسلونا و رختکن تیم بارسلونا در ورزشگاه نیوکمپ ساعت ۵ عصر الکلاسیکو بین تیم‌های بارسلونا و رئال مادرید⚽️ 😎 من علی قالبدار بازیکن تیم بارسلونا طبق عادت منتظر بازی بودم، شماره پیراهن من ۱۰ بود چون الگوی من لیونل مسی بود🏆 ⚽️ بازی شروع شد و تیم رئال آماده‌تر بود، حمله می‌کرد ، حالا دفاع تیم ما توپ را لو داد و تیم رئال به گل رسید.😔 تیم ما سرحال نبود و نیمه اول ۳ بر هیچ به پایان رسید.😢 📕در زمان استراحت داشتم به پیشنهادهای تیم‌های دیگر فکر می‌کردم اما عشق زیاد به بارسلونا اجازه نمی‌داد تیم را ترک کنم. نیمه دوم وارد زمین شدیم، تیم جان گرفته بود و بیشتر حمله می‌کرد ؛ با یک حمله خطرناک و یک ضربه سر از هم‌تیمم یه گل زدیم.⚽️🎉 برای من بازگشت به بازی یک چیز تکراری بود ولی این بار می‌خواستم هرجور شده به بازی برگردم.💪 ۱۰ دقیقه آخر بود با یک شوت از راه دور به گل رسیدیم و بازی سه بر ۲ شد.⚽️🎉 تیم سرتا پا حمله بود؛ لامین یامال یک پاس خوب به من داد و من گل زدم و بازی سه بر سه شد.⚽️🎊🎉 بازی به وقت‌های اضافه رفت و در وقت‌های اضافه تیم ما گلزنی کرد و قهرمان شدیم.🎉⚽️ ناگهان از خواب پریدم همه اینا خواب بود. من آنقدر به فوتبال فکر کرده بودم که همچین خوابی دیدم.😴🤨 ☑️@daneshmandane_koochak
📕در یک روز بهاری سعید در خیابان شهید همت راه می‌رفت او چشمش به یک تصویر می‌افتد آنقدر که آن تصویر زیبا بود که سعید غرق آن تصویر شد لحظه ای نبود که سعید آن تصویر را فراموش کند🌅🌄 موقع غذا خوردن موقع تکلیف نوشتن حتی سر کلاسم سعی می‌کرد آن تصویر را بکشد روزی معلمش مسئله‌ای پای تخته نوشت به سعید گفت که بیاید این مسئله رو حل کند ولی سعید چون نمی‌دانست چه کار کند نتوانست جوابی دهد و معلم هم او را بیرون کرد🤷‍♂😔 مدیر با او صحبت کرد و سعید ماجرا را به او گفت و مدیر او را نصیحت کرد که هیچ آدمی نباید زیادِ زیاد غرق در یک چیز شود.🧠 بعد از تمام شدن صحبت کردن ، سعید راه افتاد و به حرف‌های مدیر فکر می‌کرد تا اینکه دوباره آن تصویر را دید و دیگر به او توجه نکرد و راهش را ادامه داد.👌🤌💪 ☑️@daneshmandane_koochak
📕روزی روزگاری در روستاهای کهن یک فردی برزیلی عاشق دکتر پزشکیان بود تصویر زمینه موبایل نوکیایش هم ، تاکید می‌کنم نوکیا ، عکس دکتر پزشکیان بود📱🤨 او آنقدر عاشق دکتر بود که او را الگوی خود قرار داد❤️🧐 روزی یکی از مناظره‌های دکتر را دید که دکتر می‌گفت بنزین را ارزان می‌کنم و پسر هم تمام تلاش خودش را کرد که بنزین را کمی قیمتش را پایین بیاورد و بنزین را کمی پایین آورد 🙃 او حتی روی لباس خود هم عکس دکتر را چاپ کرده بود.🎆 یک روز با خود گفت من که الگویم دکتر پزشکیان است باید دکتر بشوم او تمام سعی خودش را کرد که دکتر شود تلاش‌هایش هم باعث شد که او به دانشگاه تهران دعوت شود او ۸ سال درس خواند و بالاخره جراح قلب شد 🫀👨‍⚕ ✊او با خود گفت خیلی خوشحالم که دکتر پزشکیان را الگوی خودم قرار دادم.😜 ☑️@daneshmandane_koochak