♨️ آدم كسي مباش!
معلم عزيزي، دو سه باري، چند نفر از ما را برد منزل علامه جعفري . ما بچه ها، روي زمين دورش مي نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذري، برايمان حرف مي زد. بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا ، ارتباط فكري برقرار كند!
علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوي جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و رعونت و جبروت آخوندي نداشت. آدم بود. نور به قبرش ببارد.
از آن نشست ها ، دو قصه از تجارب شخصي علامه يادم مانده كه امروز، يكي را برايتان نقل مي كنم.
آقاي من كه شما باشي، نقل به مضمون، علامه گفت:
روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعديست كه استاد خوبي نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم.
روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم. ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت.
اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آنهمه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت :
براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آنروز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
✍🏻 محمّد حسين كريمي پور
#روشهای_تربیتی #آزادی_در_تربیت
🕯 @Daneshterak
💡 اهمیت مسئولیت دادن به دانشآموزان:
🔹 در نیمهی دوم دهه ۴۰ شمسی به علت نیاز مبرم بوشهر به معلم، همسرم را به آذربایجان منتقل نکردند. لاجرم به تبعیت از همسرم، مرا از شهرستان خوی به بوشهر منتقل کردند. از شمال غربیترین نقطه به جنوب غربیترین نقطه با تضاد و ناهمگونیهای متعدد که هر کدامش خاطره خاصی برایم آفریده است.
🔹 عمدهی تدریس من در دوره ابتدایی در دبستان فخر داعی و دریابیگی سپری شد. در این مقطع تحصیلی، بیشتر در پایههای سوم و چهارم تدریس میکردم و از بدو تدریسم در تمام کلاسها همیشه برای خودم از دانشآموزان با استعداد حدود سه نفر معلم کمکی تعیین میکردم که عامل بسیار هیجانانگیز رقابتی بین دانشآموزان میشد. معلمها را هر هفته جا به جا میکردم. به این ترتیب حجم سنگین کلاسها برایم سبکتر میشد و بچهها رقابت میکردند تا درسهایشان را خوب بخوانند و آخر هر هفته برای هفته بعد برای کمک من انتخاب شوند.
🔹 ضمن انجام این ابتکار متوجه شدم که مسئولیت دادن به بچهها، به آنها شخصیت جدیدی میدهد و آنها احساس بزرگی میکنند. نظر آنها را غیرمستقیم در ارزیابی کارهای کلاس دخالت میدادم. معلمهای کمکی در بازدید از تکالیف کلاس، کنترل گروههای کلاس، تقسیم برنامهها بین دانشآموزان و کلی کارهای دیگر با من همکاری میکردند.
این روش هم برای خود من و هم برای دانشآموزان لذتبخش بود. بعضی از همکاران امروزیام همان معلمان کوچولو هستند که بنا بر اقرار خودشان شوق شغل معلمی را من در آنها بیدار کرده بودم تا جایم خالی نباشد و من در آنها تجلی کنم.
✍🏻 توران واعظ زاده
📚 فصلهای بیتکرار، ص ۲۶۵
#معلم_کمکی #تجارب_موفق #روشهای_تربیتی
🕯 @Daneshterak
♨ مهم ترین وظیفه ی یک معلم/ اولین چیزی که باید آموزش داد/ انواع فقر و نداری و رسالت معلم.
💎 اگر بگویند لازم ترین و مفیدترین داناییها و توجه (دادن)ها برای بشر چیست؟ باید گفت توجه به فقر علمی و توجه به نادانی. این توجه است که عطش شدید فرو ننشستنی در بشر برای طلب علم و تکمیل عقل و معرفت ایجاد میکند. همان حرصی که جوینده مال و ثروت به صورت یک عطش شدید خاموش نشدنی پیدا میکند، عیناً در طالب علم و جوینده معرفت پیدا میشود.
💎 نقصها و فقرهای مادی خیلی واضح و محسوس است، برخلاف فقرها و نقصهای معنوی.
همچنین فقر شأن و حیثیت؛ هرکسی زود میفهمد که چقدر در جامعه آبرو و حیثیت دارد و چقدر از این لحاظ کسری دارد و لهذا دائماً در فکر جبران این کسریها برمیآید. و همچنین است فقر و نقصهای عضوی و اندامی.
ولی فقرهای معنوی از قبیل فقر در تربیت و ادب، کمتر برای خود شخص قابل ادراک است. کسی که فاقد ادب معاشرت و اخلاق انسانی و تربیت صحیح اجتماعی است خودش کسری خودش را از این لحاظ نمیفهمد.
و از همین قبیل است فقر علمی و فکری. آدم جاهل و کم خرد چیزی را که هرگز احساس نمیکند همان جهالت و کم خردی است.
📚 حکمت ها و اندرزها ج ۱ ص ۲۱۳
#معلم #روشهای_تربیتی #وظیفه_معلم
🔸استاد شهید مرتضی مطهری🔸
🕯 @Daneshterak
♨ دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
❓ چگونه گفتههایمان تا عمق روح دانشآموز اثر میگذارد؟
🔸استاد مرتضی مطهری🔸
🔰 در حدیث است: مردم را به سوی خیر و نیکی بخوانید ولی بوسیله غیر زبان، یعنی به وسیله عمل و پیشقدم شدن. فرزندان آدم با آنکه دارای قوّه فکر و تشخیص میباشند و میبایست همواره مستقل فکر کنند و مستقل عمل نمایند، کم و بیش تحت تأثیر عمل دیگران و روش دیگران میباشند.
🔰 در اطراف حق و عدالت و انصاف و کرم و تقوا و گذشت و فداکاری و حرّیت و آزادی، سخن زیاد گفته شده و از این جهت کم و کسری وجود ندارد؛ چیزی که کمتر یافت میشود عمل به حق و طبق عدالت و انصاف است.
چیزی که کیمیاست واقعیت فداکاری و گذشت است. اکسیر نایاب، یک روح حرّ و آزاد است. از این روست که بشر کمتر به سخن و گفتار وقعی میگذارد اما در مقابل عمل سر تعظیم فرود میآورد؛ یعنی آنجا که با شخصیتی روبرو میشود که حقیقتاً از حق و عدالت منحرف نمیشود و تقوا و پرهیزکاری را پیشه میسازد و روحی حرّ و آزاد دارد، خود به خود خاضع و علاقهمند میشود.
🔰 این است سرّ اینکه سخنان حکما و فلاسفه از متون کتب، کمتر تجاوز میکند ولی تعلیمات انبیا جهانگیر میشود. پس از قرنها که نظر میافکنیم میبینیم موجی که پیغمبران و اولیای خدا ایجاد کردهاند هنوز باقی است بلکه روز به روز بر عظمت و اهمیتش افزوده میشود. این موج، موج عمل و پیشقدم شدن است. سخن هرگز نمیتواند چنین موجی عظیم به وجود آورد. موج سخن، کوچک و ضعیف است و زود با برخورد به موجی بزرگتر از خود نابود میگردد.
#روشهای_تربیتی #تربیت_مطهر
📢 کانال جامع معلمان ایران 👇🏻
🌐 https://eitaa.com/joinchat/1105920017C09879ab718
📝 انشاء از حفظ! / انعطاف و آزادی در تربیت
✍🏻 معصومه فخرایی
در سال سوم خدمتم، به دلیل کمبود ساعت، دو ساعت انشاء به من داده بودند. یک روز موضوع انشایی به دانشآموزان دادم. هفتهی بعد که قرار شد بچهها انشاء بخوانند، دانشآموزی را صدا زدم که بیاید انشاء بخواند. دانشآموز حین خواندن گاهی مکثهای کوتاهی میکرد، اما بلافاصله انشاء را ادامه میداد. حدس میزدم که شاید چیزی ننوشته باشد، تا اینکه انشاء تمام شد. وقتی دفتر را از او گرفتم تا نکات دستوری انشاء را نگاه کنم و به او نمره بدهم، دیدم صفحه سفید و خالی است. به او گفتم: دخترم انشایی که خواندید کجاست؟ در جوابم گفت: من انشاء ننوشتهام. گفتم: این مطالب را که میگفتید از کجا بود؟ گفت: از حفظ میگفتم. ابتدا کمی ناراحت شدم که چرا انشاء ننوشته اما بلافاصله در دلم به استعدادش احسنت گفتم که بدون اینکه مطلبی روی کاغذ نوشته باشد، خیلی قشنگ موضوع انشاء را شرح میدهد. اما چون در پایان دانشآموزان متوجه موضوع شده بودند، برای اینکه از طرف آنها تکرار نشود، ابتدا فواید انشاء و روی کاغذ آوردن مطالب را به او تذکر دادم و از او خواستم که دیگر تکرار نشود.
📚 فصلهای بیتکرار، ص۱۹۵
#روشهای_تربیتی #تجارب_موفق
☑️ @Daneshterak 👈🏻