eitaa logo
دانایی مقدمه توانایی(آتش به اختیار)
420 دنبال‌کننده
27.1هزار عکس
19.9هزار ویدیو
83 فایل
#دانایی_مقدمه_توانایی، خود را به موضوعی خاص از مسایل اجتماعی محدود نمی کند. هدف آن روشنگری وانتقال مفاهیم اسلامی_انسانی و انقلابی است و شعر و ادبیات سوگلی این کانال است. ارتباط با مدیر @malh1380
مشاهده در ایتا
دانلود
«مازندران، ساری، پارک روشن» درمجلس عشاق قراری دگر است وین باده عشق را خماری دگر است _________ ! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
هر که حیران تو باشد دارد او روزه در روزه، نماز اندر نماز...! #مولانا #حمایت_از_کالای_ایرانی _______ #دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
دل را به پیش من بنه! تا لطف و دلداری کنم در عشق اگر بی‌جان شوی جان و جهانت من بسم #مولانا _______ #دانایی_مقدمه_توانایی! وارد شوید!👇 @daneshvadanestan
. شعر برای سردار سپهبد مرا یاد است سطری بی بدیل از شعر : "که سلطانی است درویشی و درویشی است سلطانی" الا روح صداقت ، معنی ایثار و آگاهی جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی تویی از عاشقان سر به زیر و سربلند ماه تویی از اهل بیت عشق ای خورشید پیشانی! دمی که با شهیدان خدایی راز می گویی تو حتی می توانی قدسیان را هم بگریانی چه رازی خفته در جان تو ای آیینه ایمان! که روحانیت تو آبرو داده به نوشتی دیو نفست را ببر اول به قربانگاه به روی خاتم انگشترت با خط دیوانی خلیل خود شکن کم دیده‌ام چونان تو در میدان که جان را می‌کند هر روز قربانی به بازار قلندرها قلندروار پا بگذار سرت را صرف کن در کوی صرافان ربانی برآ از این شب سنگین چو و بخوان آی... ای مسلمانان مسلمانی مسلمانی الا پیر مریدی این چنین داری!! سبق برده ست از رستم مگر این گرد ؟! سلام ما به این ظلمت شکن ماه بلند اختر درود ما به آن خورشید، آن پیر صدای پارسایان از و می‌آید مگر برون آرد جهان را از پریشانی این از گرگ بدتر، این برادرها! نیفتی در درون چاه کنعان، یوسف ثانی الا ای فتح درخشان! فتح دیگر کن که خصلت‌های داری و خوی در این میدان فراوان مدعی دیدم مگر آخر نگین قدس را از دست اهریمن تو بستانی __ ! وارد شوید! @daneshvadanestan‌
جان منی جان منی جان من آن منی آن منی آن من شاه منی لایق سودای من قند منی لایق دندان من نور منی باش در این چشم من چشم من و چشمه حیوان من گل چو تو را دید به سوسن بگفت سرو من آمد به گلستان من از دو پراکنده تو چونی بگو زلف تو حال پریشان من ای رسن زلف تو پابند من چاه زنخدان تو زندان من دست فشان مست کجا می‌روی پیش من آ ای گل خندان من ___ ! @daneshvadanestan
🔴 ،  عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو دران غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟ عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی عجبتر از عجایبها، خبیر از جمله غایبها امان اندر نواییها، به تدبیر، و دوا دانی ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی زهی حسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی زهی پربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و توسلطانی به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی مروح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی بدین مفتاح کآوردم، گشاده گر نشد مخزن کلیدی دیگرش سازم، به ترجیعش کنم روشن توی پای علم جانا، به لشکرگاه زیبایی که سلطان‌السلاطینی و خوبان جمله طغرایی حلاوت را تو بنیادی، که خوان عشق بنهادی کی سازد اینچنین حلوا جز آن استاد حلوایی؟! جهان را گر بسوزانی، فلک را گر بریزانی جهان راضیست و می‌داند که صد لونش بیارایی شکفتست این زمان گردون بریحانهای گوناگون زمین کف در حنی دارد، بدان شادی که می‌آیی بیا، پهلوی من بنشین، که خندیم از طرب پیشین که کان لذت و شادی، گرفت انوار بخشایی به اقبال چنین گلشن، بیاید نقد خندیدن تو خندان‌روتری یا من؟ کی باشم من؟ تو مولایی توی گلشن منم بلبل، تو حاصل بنده لایحصل بیا کافتاد صد غلغل، به پستی و به بالایی توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی چو تو آیی، بنامیزد، دوی از پیش برخیزد تصرفها فرو ریزد به مستی و به شیدایی تو ما باشی مها ما تو، ندانم که منم یا تو شکر هم تو، شکر خا تو، بخا، که خوش همی خایی وفادارست میعادت، توقف نیست در دادت عطا و بخشش شادت، نه نسیه‌ست و نه فردایی به ترجیع سوم یارا، مشرف کن دل ما را بگردان جام صهبا را، یکی کن جمله دلها را سلام علیک ای دهقان، در آن انبان چها داری؟ چنین تنها چه می‌گردی؟ درین صحرا چه می‌کاری؟ زهی سلطان زیبا خد، که هرکه روی تو بیند اگر کوه احد باشد، بپرد از سبکساری مرا گویی: « چه می‌گویی؟ » حدیث لطف و خوش خویی دل مهمان خود جویی، سر مستان خود خاری ایا ساقی قدوسی، گهی آیی به جاسوسی گهی رنجور را پرسی، گهی انگور افشاری گهی دامن براندازی، که بر تردامنان سازی گهی زینها بپردازی، کی داند در چه بازاری؟ سلام علیک هر ساعت، بر آن قد و بر آن قامت بر آن دیدار چون ماهت، بر آن یغمای هشیاری سلام علیک مشتاقان! بر آن سلطان، بر آن خاقان سلام علیک بی‌پایان، بر آن کرسی جباری چه شاهست آن، چه شاهست آن؟ که شادی سپاهست آن چه ماهست آن؟ چه ماهست آن؟ برین ایوان زنگاری تو مهمانان نو را بین، برو دیگی بنه زرین بپز گر پروری داری، وگر خرگوش کهساری وگر نبود این و آن، برو خود را بکن قربان وگر قربان نگردی تو، یقین می‌دان که مرداری خمش باش و فسون کم خوان، نداری لذت مستان چرایی بی‌نمک ای جان، نه همسایهٔ نمکساری؟ رسیدم در بیابانی، کزو رویند هستیها فرو بارد جزین مستی از آن اطراف مستیها   _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan
جان به کف، خنده به لب، شعله به دل، شور به سر، جان فدا در رهِ جانانه‌ی عشقیم هنوز ...! _ ! وارد شوید! @daneshvadanestan