eitaa logo
#دانستنی_های_زیبا (جدید)
436 دنبال‌کننده
228 عکس
530 ویدیو
10 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر قرار است به عنوان مدیر جدید در جلسه معارفه شرکت کنید پیشنهاد می کنیم حتما مقاله نمونه متن معارفه مدیر را بررسی کنید. متن شروع سخنرانی در جلسات اداری شروع سخنرانی اداری به اندازه شروع یک همایش بزرگ سخت نیست. شاید برگزاری جلسات اول و پیدا کردن متن شروع سخنرانی در جلسات اداری برای دفعات اول سخت باشد، اما بعد از برگزاری چند جلسه، حرفه‌ای خواهید شد و می‌توانید جلسات را خیلی حرفه‌ای شروع و مدیریت کنید.   ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
برای نوشتن متن شروع سخنرانی در جلسات اداری، می‌توانید از انواع روش‌هایی که در قسمت قبل گفتیم، استفاده کنید. یعنی می‌توانید کلام خود را با قرآن آغاز کنید، سلام و احوالپرسی اول سخنرانی را به عنوان مقدمه در نظر بگیرید یا بدون مقدمه به سراغ اصل مطلب بروید. البته اگر در جلسه، فرد جدیدی حضور دارد، حتما خودتان را معرفی کنید و توضیحاتی درباره نحوه کار و عملکرد جلسات بدهید.   ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
نحوه شروع سخنرانی در جلسات نحوه شروع سخنرانی در جلسات اهمیت بسیاری دارد، زیرا باید توجه حاضرین را جلب کند و کوتاه و تأثیرگذار باشد. در ادامه به چند نکته درباره نحوه شروع سخنرانی در جلسات اداری اشاره می‌کنیم. کوتاه مقدمه چینی کنید و حاشیه نروید. در مقدمه و بعد از سلام و احوالپرسی اول سخنرانی، موضوع بحث جلسه و اولویت‌هایشان را مشخص کنید. با کسب اجازه از مخاطبین جلسه را آغاز کنید. از همان ابتدا پر انرژی شروع کنید. جلسات یکنواخت هیچ دستاوردی برای سازمان ندارند و فقط حوصله را سر می‌برند و وقتگیر هستند. ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
اشتباهات رایج در سلام و احوالپرسی اول سخنرانی طولانی شدن مقدمه و صرف زمان بیشتر از ۲ دقیقه برای سلام و احوالپرسی با مخاطبان پرداختن به بحث‌های حاشیه‌ای و غیرمفید تعریف بی‌جا و غیرکاربردی از خود حفظ کردن و تقلید طوطی‌وار از مقدمه‌چینی سایر سخنران‌ها بی‌توجهی به تناسب سلام و احوالپرسی اول سخنرانی با سلیقه مخاطبان و جوّ فضای سمینار تلاش برای ارائه جملات به صورت پشت سر هم، نفس نکشیدن و مکث نکردن در میان جملات (این مشکل بخاطر روش‌ نادرست مقابله با استرس ناشی از سخنرانی به وجود می‌آید)   ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
چطور با متن اول سخنرانی توجه مخاطبان را جلب کنیم؟ احتمالا می‌دانید که در تمام سخنرانی‌ها یک سری کلیشه وجود دارد که اکثر افراد از آن‌ها استفاده می‌کنند. برای جلب توجه مخاطبان فقط کافی است از این کلیشه‌ها استفاده نکنید. در ادامه به چند مورد از جملاتی که نباید در متن اول سخنرانی از آن‌ها استفاده کنید، اشاره می‌کنیم.   ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
من اینجام که دو ساعت از وقتتون رو بگیرم تا درباره …. صحبت کنم. ممنونم که اینجا اومدید و منو تحمل می‌کنید. من کوچک‌تر از اونیم که شایسته معلمی در محضر شما رو داشته باشم، اما امروز قراره مطالبی رو بهتون یاد بدم. خیلی خوشحالم که اینجا هستم.   عبارات بالا را با جملات خلاقانه جایگزین کنید. در ادامه به موضوعاتی که می‌توانند برای شروع خلاقانه متن سخنرانی مناسب باشند،‌ اشاره می‌‌کنیم. واقعیتی که تمام یا بخشی از آن بر خلاف تصورات مخاطبان است. همچنین می‌توانید از آمار و اعداد استفاده کنید تا توجه مخاطبان بیشتر جلب شود. مثال: «می‌دونستید سوسیس و کالباس برای سلامتی مفیده؟ (کمی مکث می‌کند و ادامه می‌دهد) سوسیس و کالباسی که با گوش خالص تهیه میشه، هم خیلی خوشمزست و هم برای سلامتی مفیده.» جملاتی که با چاشنی طنز همراه هستند. مثال: «اگه تصور می‌کنید نمیتونید مدیر خوبی باشید، همین الان بگید براتون آژانس بگیرم، برید خونه و تخت بخوابید. چون حرف‌های من به هیچ درد شما نمیخوره» درگیر کردن تصورات مردم. مثال: «تصور کنید همین الان بزرگ‌ترین آرزویی که توی ذهنتونه محقق بشه.» تحریک کردن حس کنجکاوی. مثال :«زنی باردار و مبتلا به بیماری سفلیس است که ۸ فرزند دارد. هرکدام از این ۸ فرزند معلولیت خاصی دارند و او فرزند نهم را باردار است. اگر این زن را می‌دیدید به او توصیه می‌‌کردید فرزند سوم را سقط کند؟ (کمی مکث می‌کند) این مادر بیمار، مادر لودویگ فان بتهوون بود و اگر شما به زن می‌گفتید که فرزند نهم را سقط کند، جهان را از بتهوون و سمفونی‌هایش خالی می‌کردید. ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
کلام آخر؛ متن اول سخنرانی مشخص می‌کند که مخاطب به شما گوش خواهد کرد یا خیر این جمله اغراق آمیز به نظر می‌رسد، ولی حقیقت دارد. اگر شروع خوبی نداشته باشید، باید در سایر قسمت‌ها تلاش کنید تا مخاطب دوباره به شما اعتماد کند و به سخن‌هایتان گوش بدهد؛ البته این تلاش همیشه موفقیت آمیز نخواهد بود. اما با یک شروع عالی، از همان ابتدا توجه مخاطبان را جلب می‌کنید؛ در نتیجه تا پایان سخنرانی با شما همراه خواهند بود. ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است. حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟ شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم. پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند! شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم. ❶ اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند. ❷ دوم: با هم مصافحه می کنند. ❸ سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند. ❹ چهارم: از گناه استغفار می کنند. ❺ پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند. ❻ ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند. 📚 فضایل و آثار صلوات، ص۳۳ ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
🌷 🌷 ! 🌷ما یک گردان بودیم که مأموریت داشتیم یک گردان تانک عراقی را منهدم کنیم. تانک‌های عراقی با جاده اهواز _ خرمشهر حدود ۵ کیلومتر فاصله داشتند. رفتیم آن‌ها را دور زدیم و رسیدیم به نزدیکی‌شان. آن‌ها کاملاً پیدا بودند. افسرها و نیروهای عراقی که روی تانک‌ها قرار داشتند، وقتی منور می‌زدند به وضوح پیدا بودند. ما همین‌طور به ستون می‌آمدیم و ۴۰۰_۳۰۰ متر بیشتر با عراقی‌ها فاصله نداشتیم. اصلاً انگار خدا کورشان کرده بود که ما را نبینند. ما قشنگ رفتیم پشت سرشان و دور زدیم و بعد عملیات را شروع کردیم. 🌷عملیات که شروع شد چندتا از تانک‌ها را که کار خدا بود، منهدم کردیم و بقیه فرار کردند. همین‌طور پیش می‌رفتیم. بعد از ۱۰ کیلومتر یک کانال آب بود که ما مأموریت داشتیم آن‌جا را بگیریم. در جاده خاکی‌ای می‌رفتیم که دو ایفا عراقی و یک جیپ آمدند و از وسط ما عبور کردند! اصلاً باورشان نمی‌شد که ما این‌قدر پیشروی کرده باشیم. از وسط ما که رد شدند فکر کردند که نیروهای خودشان هستند که بچه‌ها با آر.پی.جی و تیربار آن‌ها را زدند. جیپ‌شان فرار کرد؛ ولی ۲ ایفا را بچه‌ها با مدد الهی زدند. : رزمنده دلاور رضا ساده وند ✾┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh
بازاری و عابر مردى درشت استخوان و بلند قامت كه اندامى ورزيده و چهره اى آفتاب خورده داشت و زد و خوردهاى ميدان جنگ يادگارى بر چهره اش گذاشته و گوشه چشمش را دريده بود، با قدمهاى مطمئن و محكم از بازار كوفه مى گذشت . از طرف ديگر، مردى بازارى در دكانش نشسته بود. او براى آنكه موجب خنده رفقا را فراهم كند، مشتى زباله به طرف آن مرد پرت كرد. مرد عابر بدون اينكه خم به ابرو بياورد و التفاتى بكند، همان طور با قدمهاى محكم و مطمئن به راه خود ادامه داد. همينكه دور شد يكى از رفقاى مرد بازارى به او گفت : هيچ شناختى اين مرد عابر كه تو به او اهانت كردى كه بود؟. نه ، نشناختم ! عابرى بود مثل هزارها عابر ديگر كه هر روز از جلو چشم ما عبور مى كنند، مگر اين شخص كه بود؟ عجب ! نشناختى ؟ اين عابر همان فرمانده و سپهسالار معروف ، ((مالك اشتر نخعى )) بود. عجب ! اين مرد مالك اشتر بود؟! همين مالكى كه دل شير از بيمش آب مى شود و نامش لرزه بر اندام دشمنان مى اندازد؟ بلى مالك خودش بود. اى واى به حال من ! اين چه كارى بود كه كردم الا ن دستور خواهد داد كه مرا سخت تنبيه و مجازات كنند. همين حالا مى دوم و دامنش را مى گيرم و التماس مى كنم تا مگر از تقصير من صرف نظر كند. به دنبال مالك اشتر روان شد. ديد او راه خود را به طرف مسجد كج كرد. به دنبالش به مسجد رفت ، ديد به نماز ايستاد. منتظر شد تا نمازش را سلام داد. رفت و با تضرع و لابه خود را معرفى كرد و گفت : من همان كسى هستم كه نادانى كردم و به تو جسارت نمودم . مالك :((ولى من به خدا قسم ! به مسجد نيامدم مگر به خاطر تو؛ زيرا فهميدم تو خيلى نادان و جاهل و گمراهى ، بى جهت به مردم آزار مى رسانى . دلم به حالت سوخت ، آمدم در باره تو دعا كنم و از خداوند هدايت تو را به راه راست بخواهم . نه ، من آن طور قصدى كه تو گمان كرده اى در باره تو نداشتم 📚سفينة البحار، ماده ((شتر))، نقل از مجموعه ورام . ┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ @soKhanRanyRawesh