#حدیث_روز (قرآن کریم)
امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام:
به راستی که قرآن، ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است، شگفتیهایش بیپایان و اسرارش تمامنشدنی است، و ظلمتها جز با آن برطرف نمیشود.
﴿نهجالبلاغه، خطبه۱۸﴾
در آغوش خدا باشید
🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹
@Dar_Aghoosh_KHODA
همراهان ارجمند
امروز (یکشنبه ۲۸ آبان) برای این امور مناسب است:
✅ اصلاح مو (سر و صورت)
اما برای این امور مناسب نیست:
❌ حجامت
❌ برش پارچه برای دوخت و دوز
❌ ناخن گرفتن
⭕️ سفر حتماً همراه با صدقه باشد.
در آغوش خدا باشید
🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹
@Dar_Aghoosh_KHODA
برای خرید نسخه چاپی یا پیدیاف تقویم نجومی ۱۴۰۲، به کانال فروشگاه محصولات فرهنگیمون مراجعه فرمایید:
Eitaa.com/Mehrzad_Shop
هدایت شده از در آغوش خدا / در آغوش حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ساعت_هشت_عاشقی
همه با هم زمزمه می کنیم صلوات خاصه امام رضا علیه السلام را...
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.
زیارت #امام_رضا علیه السلام به زودی روزیتون باشه اِن شاءالله...
در آغوش خدا باشید
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
@Dar_Aghoosh_KHODA
💊 روزهای مناسب برای آغاز درمان و امور درمانی در هفت روز آینده💊
(طبق اطلاعات تقویم نجومی)
👨⚕👩⚕ سهشنبه ۳۰ آبان به لحاظ موقعیت قمر، آغاز معالجه نیک است.
👨⚕👩⚕ چهارشنبه ۱ آذر به لحاظ موقعیت قمر، آغاز معالجه نیک است.
👨⚕👩⚕ پنجشنبه ۲ آذر به لحاظ موقعیت قمر، معالجات نیک است.
👨⚕👩⚕ جمعه ۳ آذر به لحاظ موقعیت قمر، معالجات نیک است.
#درمان #سبک_زندگی #سلامت
برای خرید تقویم نجومی ۱۴۰۲، کلمه «تقویم» را به این آیدی ارسال فرمایید:
@KHODA_Din_Vatan
در آغوش خدا باشید
🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹
@Dar_Aghoosh_KHODA
عبدالحسین، قصاب بود.
معروف بود به "جوانمرد قصاب"
میگفتند: عبدالحسین! چه خبر از وضع کسب و کار؟
میگفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
هیچکس دو کفهی ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود.
اگر مشتری مَبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد.
میگفت: برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمیگذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید.
مقداری گوشت میپیچید توی کاغذ و میداد دستش.
کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت میداد.
گاهی برای این که بقیه مشتریها متوجه نشوند، وانمود میکرد که پول گرفته است.
گاهی هم پول را میگرفت و دستش را میبرد سمت دخل و دوباره همان پول را میداد دست مشتری و میگفت: بفرما مابقی پولت!
عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمیشکست!
شهید#عبدالحسین_کیانی🕊🌹
🌷نثار ارواح همه شهدا، صلوات🌷
#شهادت
#شهید
در آغوش خدا باشید
🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹
@Dar_Aghoosh_KHODA
🔅روزهای مناسب بنّایی و شروع به ساخت در هفت روز آتی🔅
(طبق اطلاعات تقویم نجومی)
🏗 دوشنبه ۲۹ آبان: برای غرس درخت خوب است. به لحاظ موقعیت قمر نیز، بنّایی و تعمیرات، و درختکاری نیک است.
🏗 سهشنبه ۳۰ آبان: برای همهی امور شایسته است. خصوصاً بنّایی.
🏗 چهارشنبه ۱ آذر: ساخت و ساز حکمی ندارد.
🏗 پنجشنبه ۲ آذر: ساخت و ساز حمکی ندارد.
🏗 جمعه ۳ آذر: ساخت و ساز حکمی ندارد.
🏗 شنبه ۴ آذر: برای بنّایی خوب است. به لحاظ موقعیت قمر نیز برای خرید املاک، و بنّایی نیک است.
🏗 یکشنبه ۵ آذر: مبارک و مختار است برای بنّایی. به لحاظ موقعیت قمر نیز برای خرید املاک، و بنّایی نیک است.
منبع: تقویم همسران، تألیف استاد حبیباللّه تقیان
برای خرید تقویم همسران ۱۴۰۲ به کانال فروشگاهیمون مراجعه بفرمایید:
Eitaa.com/Mehrzad_Shop
#سبک_زندگی
#ساخت_و_ساز
#بنایی
در آغوش خدا باشید
🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹
@Dar_Aghoosh_KHODA
هدایت شده از محمد مهرزاد/ امید و ایمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احساساتی شدن استاد علیرضا افتخاری هنگام صحبت کردن از دختر معلولش
🔸 خانوادههایی که معلول دارند، وامشان را زودتر به خدا پرداخت کردهاند.
🔸 هرچه دارم به برکت وجود دختر معلولم است.
🔸 باید بدانیم که افراد معلول ارتباطشان [با خدا] نزدیکتر و نگاهشان نافذتر است.
❤️ برای سلامتی این خواننده بااخلاق و خانواده محترمشون صلوات
#روز_جهانی_معلولین مبارک
#معلولیت
#محمد_مهرزاد
کانال محمد مهرزاد
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@Mohamad_Mehrzad
هدایت شده از محمد مهرزاد/ امید و ایمان
2M
موقع ظهر به چه نوع موسیقیای گوش بدیم؟
#محمد_مهرزاد
کانال محمد مهرزاد
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@Mohamad_Mehrzad
در آغوش خدا / در آغوش حسین
موقع ظهر به چه نوع موسیقیای گوش بدیم؟ #محمد_مهرزاد کانال محمد مهرزاد ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ @Mohamad_Mehrzad
البته چون صحبت از معنویت شد، ذکر این توضیح ضروریه که ایجاد حالات معنوی در انسان به مؤلفههای مختلفی ربط داره که در موضوع موسیقی باید گفت که کلام هم بسیار مهمه. بخصوص اگه متنِ دعا نباشه و صرفا شعر باشه.
#محمد_مهرزاد
1.61M
عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم
کانالهای «در آغوش خدا» و «تقویم نجومی»
این وویس در مورد عمل قربانی اول این
ماه هست.
اما یه نکتهی ریز داره. لطفا بشنوید و
سعی کنید عمل کنید. اِنشاءاللّه بانوی
دو عالَم دستگیر همهمون باشن🤲
ارادتمند: محمد مهرزاد، خادم کانال
در آغوش خدا / در آغوش حسین
عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانالهای «در آغوش خدا» و «تقویم نجومی» این وویس در مورد عمل قربانی
ببخشید به اشتباه ماه رو ۲۹ روزه در نظر گرفتم و فکر کردم امروز اول ماهه.
درواقع امشب، شب اول ماه و فردا اول ماهه.
پس عمل قربانی در روز صحیحش انجام میشه.
دوستانی که تمایل دارن لطفا مشارکت بفرمایند. اما همونطور که در وویس عرض کردم، سعی کنید ثوابش رو تقدیم کنید به خانوم #حضرت_زهرا سلاماللّه علیها.
#نذر_قربانی
دوستان عزیزم
این ماه هم تصمیم داریم با مشارکت شما بندگان خوب خدا، عمل خوب و پسندیدهی قربانی رو انجام بدیم. لذا دوستانی که تصمیم به مشارکت در این عمل خداپسندانه دارند، لطفا مبالغ رو به این شماره کارت واریز فرمایند:
(بزنید روش کپی میشه):
6104337978296778بانک ملت، محمد مهرزاد توجه داشته باشید که گوشت قربانی، مهمان سفرههای خالی میشه. لطفا این پیام رو به دوستان و گروههای خانوادگیتون ارسال بفرمایید تا دوستان بیشتری به این امر خداپسندانه اقدام کنند و شما هم ثواب مضاعف ببرید. یا علی مدد. ارادتمند: #محمد_مهرزاد خادم کانالهای «در آغوش خدا» و «تقویم نجومی» #نذر_قربانی در آغوش خدا باشید 🔹🔶─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─🔶🔹 @Dar_Aghoosh_KHODA
حسین طاهری - توسل به تو.mp3
20.85M
🏴 حسینیهی «در آغوش خدا» 🏴
🔲 زمینه | توسل به تو
🎙 کربلایی حسین طاهری
👈 عاشقای دعای توسل اینو بشنون.
حال و هوای دعا توسلهایی که از
بچگی رفتیم تو شعرش هست.
بخصوص آخراش که خودِ دعا رو با
ریتم سینهزنی میخونه.
بهبه، کیف کردم واقعا
در آغوش خدا باشید
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
@Dar_Aghoosh_KHODA
دوستان عزیز و بزرگوارم
لطفا بابت #نذر_قربان
دیگه واریز انجام ندید.
گزارشِ کامل، متعاقبا تقدیم میشه.
خدا از همگی قبول کنه
هدایت شده از محمد مهرزاد/ امید و ایمان
قصهی #صبر_اعظم
قسمت اول
اعظم خانوم را سه چهار سالی
هست که میشناسم.
اولین بار در یکی از دورهمیهای
بیماران اماس دیدمش.
بیمار اماس نبود و توسط یکی
از اعضای گروه و با موافقت
من وارد جمعمان شد. توسط
دوستی که پیشتر، خیلی از او
تعریف کرده بود. توسط طاهره
خانم که من او را خانوممعلم
میخوانم.
وقتی برای بار اول دیدمش صفا
و صمیمیت و خوشاخلاقیای که
بارها از خانوممعلم دربارهاش
شنیده بودم را توانستم در
وجودش بیابم.
اعظم خانوم یک پارچه خلوص و
یکرنگی و مهربانی و دلسوزی
بود و خیلی سریع و آسان در دل
همهی بچههای گروه جای گرفت
و به راحتی شد پای ثابت
دورهمیهایمان. (البته ما از ابن
دست موارد زیاد داریم. یعنی غیر
از بچههای خودمان که همه باصفا
و یکرنگند، دوستان دیگری که
توسط اینان به جمع اضافه میشوند
و بعدا معلوم میشود که آنها هم
چقدر خوبند. و در نتیجه میشوند
عضو ثابت گروه)
دست بر قضا در همان دیدار اول
معلوم شد که اعظم خانوم،
هممحلهایِ خودم است و منزلش
در ردیف پشتی منزل من است.
به ذوق و شوق همسایگی وعدهی
دیدار داد. اما تا همین یک ماه
قبل که در آن محل ساکن بودم،
فقط یکی دو بار به قصد دیدار و
گفتگو به دیدنم آمد. و یکی دو بار
هم به اتفاق خانوممعلم. باقی هرچه
بود یا مهمانی عمومی و به همراه
سایر دوستان بود، یا برای انجام
زحماتی که من برایش داشتم.
مثلا یک شب که اورژانسی نیاز
به بیمارستان داشتم، اعظم خانوم
بود که به دنبال مادرم رفت و به
اتفاق آمدند و مرا به بیمارستان
رساندند. تماس و پیامهایش اما
مثل سماور مادربزرگهای قدیم
مدام در حال جوشیدن بود و لطف و
محبتهایش نسبت به من و القای
مداومِ این حس در من که کسی
را در این محله و در نزدیکی خودت
داری که هروقت نیاز باشد و مشکلی
برایت پیش بیاید، میتواند سریع
خودش را به تو برساند.
نه اینکه اعظم خانوم نخواسته
باشد به من سر بزند، یا اساسا
دوستی و معرفت برایش مهم
نباشد. نه! بلکه او مصداق کامل
یک سر و هفتاد سودا بود.
خانمی بسیار سرشلوغ که بار
زندگی خودش و پسر و دخترش
بر دوشش بود، آنهم در شرایطی
که دخترک، دمِبخت بود. با وجود
خواستگاری مصمم، و تدارک
وسیلهی ازدواجی که گریزی از
آن نبود.
و رتق و فتق امور پسری نوجوان
که در این آشفتهبازارِ دنیای
بیاخلاق، باید مراقب میبود تا
راه صحیح زندگی را گم نکند.
اعظم خانوم همهی این بارها را
به تنهایی به دوش میکشید. و
تازه این، بخشی از قِصهی
غمانگیزِ زندگی او بود برای مایی
که دوستش میداشتیم و
غصهدارِ غمهایش بودیم.
او اما، همیشه لبخند به لب
داشت و از چهرهاش نمیشد
فهمید که ممکن است چقدر غم
در دلِ تنهایش داشته باشد.
✍ #محمد_مهرزاد
ادامه دارد...
کانال محمد مهرزاد
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@Mohamad_Mehrzad
هدایت شده از محمد مهرزاد/ امید و ایمان
قصهی #صبر_اعظم
قسمت دوم
نهاینکه فقط لبخند میزد، بلکه
متناسب با موقعیت، هرجا که
لازم بود میدانداری هم میکرد و
با سخنان انگیزشیاش حالِ خوب
در جمع پخش میکرد.
صحبتهایش هم صرفا از جنس
این لوسبازیهایی که جدیدا مد
شده و به نام انرژی مثبت همه
جا شنیده میشود نبود. بلکه
آمیختهای از اخلاق و اعتقاد و انگیزه
و تجربه و دانستنیها بود.
بهرحال هرچه بود حتی برایِ منِ
مشکلپسند که به راحتی زیربار
هر حرفِ به ظاهر زیبایی نمیروم
و تا هزارتوی سخن را با عقل و دین
تطبیق ندهم نمیپذیرمش هم،
جذاب و قابل قبول بود.
کلا اعظم خانوم، شخصیتِ قابل
قبولی بود، برای همهمان و نه فقط
از دید من.
اعظم خانوم اما، درد داشت. او
خسته بود و من و چند نفر از رفقای
نزدیک به او، این را میدانستیم.
میدانستیم، با اینکه هیچوقت
خستگی را به زبان نیاورد. هیچوقت
ابراز ناامیدی نکرد. هیچوقت گلایه
نکرد.
گاهی درددل میکرد، اما طوری که
نمیتوانستی متوجه بشوی که او این
مطالب را گفت که صرفا در جریان
باشی، یا گفت که خود را تخلیه کند؟
اگر درددل بود پس چرا بدونِ
آه کشیدن بود؟ چرا بدون شکایت از
زمین و زمان و این و آن بود؟ چرا
یک کلمه بدگویی نکرد، حتی از کسی
که دلش پر بود از بیمهریهایش؟
چرا موقع این برونریزی لبخند
به لب داشت؟ چرا خدا را متهم به
بندهآزاری نکرد؟ چرا همه چیز را گردن
دیگران و زمانه نینداخت و هزار تا
چرای دیگر...
اعظم خانوم درد داشت و ما این را
میدانستیم، اما دردش آنقدر پیچیده
بود که نمیتوانستیم برای حلش کمکی
بکنیم. نه اینکه راه حلی نداشتها...!
داشت، اما اعظم خانوم زیربار نمیرفت.
چون برای حل مشکلش لازم بود که
محبتش را از یک نفر دریغ کند و او را
از خود براند. به همین سادگی بخش
عظبمی از مشکلات زندگی اعظم خانوم
حل میشد و زندگیاش روی ریلی
میافتاد که با ضریب خطای کمی میشد
گفت که مقصدش به سوی خوشبختیست.
اما این شدنی نبود. چون اعظم خانوم
نمیتوانست دلی را بشکند. نمیتوانست
امیدی را ناامید کند و نمیتوانست حسرت
را در دل کسی شاخ و برگ ببخشد.
همین که برایش مقدور نبود پاسخ مثبت
بدهد و طرف مقابل را خوشحال کند،
خودش درد بزرگی برای او به حساب
میآمد. چه برسد به اینکه میخواست
قاطعانه او را براند.
این، در مرام اعظم خانوم نبود.
✍ #محمد_مهرزاد
ادامه دارد...
کانال محمد مهرزاد
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@Mohamad_Mehrzad
هدایت شده از محمد مهرزاد/ امید و ایمان
بقیهشو بنویسم؟
کیا مشتاقن که بدونن سرنوشت
این زنِ بزرگ چی شد؟
کسانی که علاقهمندند، این عبارت
رو برام بفرستن:
اعظم خانوم ❤️
(قلب حتما کنارش باشهها)
بفرستید اینجا:
@Dar_Aghooshe_KHODA
در آغوش خدا / در آغوش حسین
بقیهشو بنویسم؟ کیا مشتاقن که بدونن سرنوشت این زنِ بزرگ چی شد؟ کسانی که علاقهمندند، این عبارت رو
لطفا بعدش چیزی نفرستید تا پیامتون از لیست چتها دیده بشه. ممنون