eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
391 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من آخࢪ...😔 از دستِ لفټ دادناۍ شما سر بہ بیابان می‌نہم😭
سلام علیکم✋ میخواستم چند دقیقه وقت شریفتون رو بگیرم🙂♥️ ما متأسفانه چند وقتی هست که درس هامون زیاد شده😔💔 و نمیتونیم در کانالمون فعالیت داشته باشیم😔 ما یک ادمین های یک کانال هستیم که شامل مدیرمون♥️من ادمین چالش🌈دوستم ادمین تبادل✨و دوست دیگرمون ادمین فعالیت میشیم😊😉 ما میخوایم کانالمون رو واگذار کنیم و می خواستیم بگیم شما دوست عزیزم اگر می تونی در کانال ما فعالیت کنی و مدیر بشی🌿🌱 اینکارو برای خوشنودی قلب نازنین آقامون بکن♥️🌈 شما هم اگر کانالی داری یا می خوای که کسی رو بیاری که کمکت کنه و همراهت باشه بیار و با هم دیگه کانال رو اداره کنید🙂🌈🌿🌱✨ اگر میتونی این مسئولیت رو به عهده بگیری به پیوی کسی که این پیامو برات ارسال کرده بگو😇در خدمتیم👀 ⇦پی وی:⇩ @Laleiy راستی ما 2 کانال داریم که یکیش درباره شرایط و پیام ناشناس هست و یک کانال دیگه کانال اصلیه😉 ⇦آیدی کانال اصلی:⇩ @bashohadat ⇦لینک کانال ‌شرایط:⇩ @shahadat24 اگه می پذیری√اگه نمی پذیری🚫 ارسال کن♥️ اگر قبول کردی بقیه صحبت ها ان شاءالله بیاین پی وی انجام میشه.🙂🌱 《راستی توجه کنید⚠️حتما باید دختر خانوم باشید❗️》
{💙} ٺݩفس ݕڔگها🍃 اݫ ݕرڪٺ قڋݥ‌هاے ݐاڪ ٺۅسٺ😇 ۅ سݕزے جهاݩ🌱 ٺمامۺ رݩگ چاڋڔ ٺۅسٺ🦋♥️ 💞
کانال واگذاࢪ شد🤗 ایشون مدیر کانال با شهدا تا خدا هستن از این به بعد😇⇦⇩ @Dehghane_87
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیز بنده دیگه مدیر هستم انشالله که بتونیم باهم دل امام زمان رو خوشحال کنیم🌹
امیدواࢪم ڪہ دࢪ ایݩ مدت ڪمے دلِ امام زمان﴿عج﴾ ࢪو شاد ڪࢪدھ باشم😔 خیلے ناࢪاحتم که نمےتوݩم بھ فعالیتم ادامہ بدم😭🥀 اگہ بدۍ ای خوبۍ از بنده حقیر دیدیݩ حلاݪ ڪنیݩ🙏🏻😔 ان شاءالله یاࢪ و یاۅر مۅلا﴿عج﴾باشید🤲🏻🕊 التماس دعاۍ شہادټ بࢪاۍ بندۀ حقیࢪ😔 بہ خداۍ مہࢪبـاݧ میسپاࢪمٺۅݩ🙏🏻 یاعلے🖐🏻😭
مدیر جون شما هروقت تونستی فعالیت کن
دوستان عزیز انشالله از فردا فعالیت شروع میشه😊
دوستان می خوام یه داستان جالب بذارم 😍😍
البته این جور بگم یه رمان مذهبی😍😍
مطمعئنم عاشقش میشید
❌توجه ، توجه❌ همه ی اعضای کانال بخونن👇 یه خبر خوب 😍 خبر خوب : یه کتاب آوردیم به نام (چغک) حالا این چغک چیه؟🤨🤔 الان میگم😁 شما درخواست کرده بودید که یه کتابی باشه که به درد نوجوان ها بخوره درسته؟😉 خب منم آوردم دیگه کتاب چغک رهبر عزیزمون در خواست کرده که حتما حتما نوجوون ها بخونن🤩 حالا این کتاب در مورد چیه؟ الان میگم ، این کتاب در مورد انقلاب ، 😊☺️ راستی.... خود رهبر هم توی این کتاب هست 😍😍😍 به طور خلاصه : یه نوجوانی که در مبارزات قبل از انقلاب فعالیت داشتند ، و رهبر ایشون روخیلی دوست داشتن..♥️ خب ، خب ، بریم پارت های اول رو بزاریم ‌،،، بهتون پیشنهاد میکنم همه ی همه بخونن😊☺️ راستی سعی میکنیم ، تا ۲۲ بهمن تمام شه این کتاب هم تمام شه😉 چون مناسب بهمن ماه🦋
بسم الله الرحمن الرحیم چغک 😍 قسمت اول 🦋 موضوع ......... ساعت یک نصفه شب بود که این اتفاق افتاد 👀 داشتم میرفتم خانه ؛ گفتم از بازار سرشور بروم😅 تا سری هم به خانه حاج آقا درکوچه فروردین بزنم، 😉 ببینم خانه شان هنوز هم تحت مراقبت است یا نه..... در این یک ماه اخیر ، این سومین بار است که ساواکی ها این چنین به خانه حاج آقا حمله میکنند😣 این روز ها و شب ها ، اوضاع مشهد شلوغ است خیلی شلوغ .😟 همه جا شده تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم شاه.✊ رژیم محمد رضا پهلوی هیچ کوچه و خیابانی نمانده که مردم روی در و دیوار هایش شعار ننوشته باشند😪 بیشتر مردم با هم یکی شده اند که رژیم شاه را سرنگون کنند ✊💪 و یک حکومت اسلامی روی کار بیاورند ؛ حکومتی که رنگ و بوی امام علی را داشته باشند 👑😇 این روز ها نفر اصلی مبارزات مشهد، حاج آقا ست ؛ اوست که بیشتر تظاهرات را راه می اندازد و رهبری میکند 😇 ساواکی ها هم این را خیلی خوب فهمیده اند 😥 برای همین بیشتر از یک ماه است که در اطراف خانه ی اوکمین کرده اند . بلکه بتوانند دستگیرش کنند 😓 اما تلاششان بی فایده است 🙃 چون حاج آقا هر شب خانه یکی از دوستان قابل اعتمادش میماند تا نتوانند او رو پیدا کنند 😌 حتی زن و بچه ی حاج آقا هم ، به خاطر آزار و اذیت ماموران، دیگه در خانه خودشان زندگی نمیکنند ، و هر چند روز یک بار جای خود را عوض میکنند و به خانه فامیل هایشان میروند .....😰 خدا را هزار مرتبه شکر که امشب هم کسی در خانه نبود و گرنه معلوم نبود این نوکر های شاه چه بلائی سر اهل خانه می اوردند 😨 برگرفته از کتاب چغک 😍 مخصوص بهمن ماه 👌
بسم الله الرحمن الرحیم چغک 😍 قسمت دوم 🦋 موضوع ؛ استانداری؟ با این که دیشب تا نزدیکی های صبح بیدار بودم ، بااین که نای بلند شدن از این رختخواب گرم و نرم را نداشتم، با این که در سرمای زمستان سوزناک مشهد ، دو تا لحاف در کنار کُرسیِ زغالی خوابیدن ، خیلی لذت دارد ؛ 😅😅 امروز باید خیلی زود تر از روز های دیگر از خانه بیرون بروم . 🚶‍♂ امروز ، روز خیلی مهمی است.😍 قرار است به طرف استانداری تظاهرات کنیم .😟 این کار خیلی خطرناکی است ، خیلی خیلی خطرناک. 😢 چون درست رو به روی استانداری، پادگان لشکر ۷۷ ارتش قرار دارد 😱 دستم را از زیر لَحاف بیرون می آورم ، و بغل رختخواب ، رادیو را پیدا میکنم .📻 الان است که اخبار پخش کنند . رادیو را روشن کردم ،تا اهنگ خبر صبحگاهی را میشنوم،🦋 پیچش را میچرخانم و صدایش را زیاد میکنم . ساعت ۷ صبح است .🍃 موج رادیو، روی یکی از رادیو های خارجی فارسی زبان تنظیم است و گوینده رادیو ، دارد اولین و مهم ترین خبر خود را میخواند : 《 امروز ، شنبه ، نهم دی ماه ، اعتصاب کار کنان شرکت نفت وارد ماه سوم خود شد . حکومت پهلوی ، اعلام کرده است که دیگران نفتی را برای صادر کردن ندارد و موجودی بشکه های نفتش تمام شده ....》😳 خمیازه بلندی می کشم و به هر زحمتی که هست ، از رختخواب بیرون می آیم . 😅 امروز ، کار های خیلی زیادی دارم که باید انجام بدهم .😔 باید بِجُنبَم . تا همین پارسال رادیو نداشتیم ؛ اما پدرم با گرم شدن مبارزات در تمام کشور ، یک رادیو ی خوب ، از این رادیو های یک موجی خرید 😍 که اخبار انقلاب را از رادیو های خارجی بشنویم .😁 آخر رادیو های داخل کشور حق ندارند اخباری از امام خمینی و تظاهرات پخش کنند .😄 از اتاق بیرون امدم . صدای قار و قور شکمم را می شنوم.😂 خیلی گرسنه هستم . مادرم کنار سفره صبحانه نشسته و مثل هر روز ، مشغول خواندن سوره یاسین است 📖 سلام میدهم و دست و صورت نَشُسته ، مینشینم سر سفره .😁 مادر جواب سلامم را میدهد و به قرآن خواندنش ادامه میدهد ، همین اینکه شروع میکنم به لقمه گرفتن نان و پنیر ؛ با دست اشاره میکند به اشپز خونه ، که هم دست و صورتم را بشویم ، هم برای خودم چای بریزم .😌 چشمی میگویم و مثل فنر می پرم و خودم را به آشپزخانه میرسانم. 🌈 ابی به دست و صورتم میزنم و یک لیوان چای برای خودم میریزم☕️ گوش تیز میکنم به صدای قرآن خواندن مادر که ببینم به کجای سوره یاسین رسیده .👂 میفهمم آیات آخر سوره را دارد میخواند یک لیوان دیگر بر میدارم تا برای مادرم هم چای بریزم تا با هم صبحانه بخوریم . ❤️ ادامه دارد ....✈️ برگرفته از کتاب چغک 😍 مخصوص بهمن ماه 👌
بسم الله الرحمن الرحیم چغک😍 قسمت سوم 🦋 موضوع : استانداری؟ یک لیوان دیگر بر میدارم تا برای مادرم هم چای بریزم ، تا با هم صبحانه بخوریم ❤️ قبلا بیشتر کار های خانه را من که تنها پسر خانواده هستم انجام میدادم ؛😌 از خرید کردن ، تا مراقبت از خواهر های کوچک تر ؛ ☺️ اما این روز ها اصلا نمی توانم کمک به پدر و مادرم بکنم ؛ 😞 چون بیشتر اوقات بیرون هستم و فقط برای خوابیدن خانه می آیم! 😳 از بس که با دوستانم مشغول به راه انداختن تظاهرات و چاپ اعلامیه و نوشتن شعار روی در و دیوار و اینطور کار ها هستیم. 🤩 این شب ها تا نصفه شب کارمان طول میکشد .😔و بعد از ساعت ۱۲ می رسیم خانه 😢 با سینی چای از اشپز خانه بیرون می آیم و مینشینم سر سفره .😊 قرآن خواندن مادر تمام شد و با چشمانی بسته مشغول دعا کردن است 🌺 لیوان چای را از سینی بر میدارم و چند تا قند داخلش می اندازم 😉 سریع چند بار هم میزنم و چای را هورت می کشم بالا 😳 آی...! سوختم! هنوز تظاهرات شروع نشده زخمی می شوم 😂 مادرم با صدای وای گفتنم لحظه ای چشمانش را باز میکند و وسط دعا کردن به من لبخند میزند ؛ که یعنی 《 چه خبرت است؟》😅 خودم هم خنده ام میگیرد ، قبل از تمام شدن دعا های مادرم ، همین طور که در حال لقمه گرفتن هستم ، میگویم: _ مادر جان امروز برایمان دعا کن قرار است به طرف استانداری تظاهرات کنیم !😞 با شنیدن 《 استانداری》 حواسِ مادر از دعا خواندن پرت میشود باورش نمیشه درست شنیده باشد ! سرش را بالا می آورد و با چشمانی گرد شده از تعجب میپرسد: کجا؟ استانداری؟😳 دهانم از لقمه نان و پنیر پر است 😂 با تکان دادن سر حرفش را تایید میکنم 👌 مادر میگوید :《 محمد مهدی! مادر! استانداری خیلی خطر ناک است 😱 درست رو به رویش پادگان ارتش است ؛ حواستون هست ؟😢 بعد از گفتن این جمله ، مادر کمی مکث میکند . از چهره اش معلوم است که چقدر نگران شده 😔آب دهانش را قورت میدهد و می گوید :《 ممکن است مثل میدان ژاله ، همه تان را جلوی استانداری به رگبار ببندند ها.....! 😰 (میدان ژاله یکی از میدان های شهر تهران است که رژیم پهلوی چهار ماه پیش در آنجا حمام خون به راه انداخت و در تظاهرات ، مردم بی گناه و بی دفاع راقتل عام کرد . آن روز ، جمعه ، ۱۷ شهریور بود ) ادامه دارد ....✈️ برگرفته از کتاب چغک 😍 مخصوص بهمن ماه 👌
بقیه پارت ها ساعت ۱۰ میذارم
رااستی کپی هم آزاده😊🌸