#طنزجبهه🙈😂
تازه اومده بود جبهه
یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید:
وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟
اون رزمنده هم فهمیده بود که این بنده تازه وارده
شروع کرد به توضیح دادن:
اولاْ باید وضو داشته باشی
بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی:
اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین😶🌿
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد
ولی وقتی به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت:
اخوی غریب گیر آوردی؟😶
😶😂😂
#بنتالزهرا🍃
#راه_شــهدا🌷]°^^
#طنزجبهه😂🤣
🌸شهید حاجعباس کریمی🌸
"یکی از پیرمردهای گردان ، کاسهای پر از شربت خاکشیر آورد و به حاج عباس کریمی تعارف کرد که در این گرما نوش جان کند ، بچهها از این که فرمانده لشکر محمد رسول الله ، ساعتی مهمان شان بود و در جمع شان ، شادمان بودند.
حاجی که تشنه اش هم شده بود ، از بچهها اجازه گرفت تا کاسه شربت را سر بکشد. کاسه را برد جلوی دهانش که ناگهان یکی از بچه بسیجی ها که تازه به اردوگاه آمده و شنیده بود حاج عباس کریمی این جاست شادمان به طرف مان دوید😅
از همان جا حاجی را شناخته بود و از پشت سر ، خواست تا دست دور گردنش بیندازد و او را ببوسد. دست دور گردن انداختن همان و کاسه شربت خاک شیر در صورت حاجی خالی شدن همان🤦♂😂
دانه های قهوه ای رنگ خاک شیر صورت و محاسن زیبای حاجی را خنده دار کرده بودند بچهها هم می خندیدند هم ناراحت بودند.
#طنزجبهه 😁
یه روز فرمانده گردانمون به بهانه دادن پتو همه بچه ها را جمع كرد و با صدای بلند گفت: كی خسته است؟☺️
گفتیم: دشمن.😄
صدا زد: كی ناراضیه؟😉
بلند گفتیم: دشمن 😎
دوباره با صدای بلند صدا زد: كی سردشه؟😜
ما هم با صدای بلندتر گفتیم: دشمن 👊🏻
بعدش فرماندمون گفت: خوب دمتون گرم، حالا كه سردتون نیست می خواستم بگم كه پتو به گردان ما نرسیده !!!😂😂♡
▂▂▂▂▂▂▂▂▂
🕊➫¦@bashohadat
▂▂▂▂▂▂▂▂▂
#مدیر_Zahra