eitaa logo
آغـوش‌خــدا | 𝐀𝐠𝐡𝐨𝐬𝐡𝐞 𝐤𝐡𝐨𝐝𝐚
390 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
441 فایل
بِسْـمِ‌رَبِّ‌النْور؛✨️ "اینجاهر‌دل‌شکسته‌،التیام‌می‌یابد🌱" ناشناسمون🌵 https://harfeto.timefriend.net/17167459505911 🪴شرایط‌و‌همسایه‌ها : @sharaet_Canal -مدیر : @Laleiy - ادمین: @Seyede_dona براامام‌زمانت‌بمون🤍🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
اولیـن‌ تلفن‌ بـےسیـم‌ توسط‌ خدا😍 •°❤️°•°❤️•° اختراع‌ شد و‌ خداوند‌ نام‌ِ‌ دعا‌ رو براش‌ انتخاب‌ کرد!'😇 •°🧡°•°🧡•° ھیچ‌ وقت‌ سیگنالش‌ نمیره‌‌ و لازم‌ نیست‌ دوباره‌ شارژش‌‌ کنـے‌:)😌 •°💛°•°💛•° خدا جانمون‌ خیلی‌ حواسش‌ به بنده‌ هاشه'😎 •°💚°•°💚•° جایـے براے اࢪتباط بیشتࢪ با خدا جونمون😍😌 ⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/2733178937C6e8cf5643f ⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧ حتے یڪ ثانیھ هم معطل نڪن😥🤯 آخھ عضو شدن تو این ڪاناڵ کہ فکر کردن نمیخواد😉😌 💛🍋) ێڪے از بہتریݩ هاے ایتاس🤤
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
سلام 🙋‍♀ یه کانال براتون آوردم 😍 برای دختران گل 🙂 کانالی پر از فعالیت های عالی 👍 راستی میدونی اگه وارد این کانال بشی چقدر امام زمان خوش حال میشه 😍😊 برای همه نوع دخترا و........ تازه مسابقه و..... دیگه هم داره 😍 اگه وارد بشی 😍 کلی چیزهای قشنگ 😍 یاد میگیری 😁 چی دلت لینکو میخواد 💁‍♀️ بیا بدو جوین شو 👌 https://eitaa.com/joinchat/2414149689C33534f7a48
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
سلام تولد یکی از دوستات نزدیکه وقت نداری بری یه مغازه کادویی یا اینکه از کرونا می ترسی😢 یا قیمتای کادویی ها خیلی زیاده و برات به صرفه در نمیاد☹️ یا گردنبند و دست بند هاش و ... قشنگ نیستن و نمی دونی کدوم رو بگیری😭 یا میگردی یه کانال پیدا کنی که وسایل کادویی داشته باشه و که هم شیک باشه و محصولاتش هم قیمت مناسب و با کیفیت باشه ولی پیدا نمی کنی😫 من یه کانال به نام کادویی گل منگلی بهت پیشنهاد میدم 🤩 همراه با مقایسه قیمت محصولات با سایت دیجی کالا😳✅ اینم لینک کانالشون👇👇 @zivaralatfanteziii
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
وااای رضایت از کانال 🤩🤩🤩🤩 ما با شما خوب هستیم 😍😍💝💝❤️😱😱😱😱🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉 تو هم بیا مطمئنم در این کانال طراحیت عالییییی میشه 🤩🤩🤩😍💝 دنیای طراحی 👇👇👇 @naghashyandtarahy به دنیایی از طراحی سفر کن😍😱
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
دنبال یه کانال فوقولاده پر از طراحی جذاب میگردی؟ نمیدونی چطور طراحی کنی؟ روش صحیح طراحی رو نمیدونی؟ پس..... بیا این جا چون؟..... اینجا یه کانال جذابه پر از چالش‌ های جذاب و کلی ایده و آشنایی با سبک ها نقاشی 🤩😍😍😍😍😍😍🤩😍😍🤩 هر کس اومده راضی بوده باور نداری؟ عضو شدی میفهمی که نقاشیت تعغیر خواهد کرد 🤩🤩😍😳😳😱😱😱 پس هلمون بدید به 300 برسیم 🤩😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘 @naghashyandtarahy انگشت مبارک رو بزار روی لینک 👆👆💋
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
کتابات تموم شده؟ بخاطر کرونا نمیتونی بری بیرون کتاب بخری و ناراحتی؟☹️ پس معلومه هنوز نیومدی تو این کانال😉 پی دی اف کتاب و معرفی کتاب و کتاب صوتی میذاره😍 پی دی اف و کتاب صوتی زنان کوچک👩🏻 پی دی اف کتاب معجزه ی شکرگزاری☀️ کتاب صوتی سه دقیقه در قیامت🕌 کتاب صوتی علی از زبان علی💎 کتاب صوتی سلام بر ابراهیم🔮 کتاب صوتی قلعه حیوانات🐷 کتاب صوتی حاج قاسم📿 کتاب صوتی بینوایان🌿 و کلی کتابای دیگه😍 اگر میخوای اینا رو بخونی و گوش بدی بزن رو لینک زیر و و رو جستجو کن😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2875785300C937e60ec38
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
بسم‌رب‌ملڪـــھ‌هآ🌸 خدا گفټ تو ࢪیحانھ خلقے🦋🍎 ما دختࢪا یھ ملکہ اییم👸 تاجموݩ پس چے🤔 تاجمون هم 🙃 {●چادࢪ😌●} ما ریحانھ خلقےم🦋🍎 خدا😌گفت تو ریحا🌼نھ خلقے😻 خدٵ ما دختࢪا ࢪا آڣࢪید 😍}کھ[چادࢪ ]یادگاࢪ }حضࢪت زهرٵ{نگھ داࢪیم🙃❤️ یاࢪ اماݦ [زمان باشیم👑] 💗 (_______🌼________) کانال؁ با فعالیت هاے ناب🤩 ﴿ࢪماݩ🐚🐣﴾ ﴿استورے🌷😎﴾ ﴿پسټ🍓🎲‌﴾ ﴿پࢪوفایݪ🏖🔻﴾ ﴿آموزۺ همھ چے⛱🎠﴾ ﴿پست هاے مذهبے(◍•ᴗ•◍)❤﴾ ﴿آیده هاے جذاب😻🙌﴾ ﴿چٵلۺ🔻🍓﴾ ﴿فعالیت های ناب 😋﴾ و کلے پست هاے ناب تࢪ🙌💋 بکوب روے لینک 💞 ↯↻↯↻↯↻↯↻↯↻↯↻↯↻↯↻↯ https://eitaa.com/joinchat/549126241Cfeda70c31d ↻🔮‌‌‌↻🔮↻🔮↻🔮↻🔮↻ 🔮
هدایت شده از [🍊ټبـ پرتقاݪۍ🍊]
●🦋● پایان تب🦋⚡️ بعد از ² ساعت بنرا پاک شه ⚡️✖ اگه بنرت نبود حتما در تایم ² است√ اگه بنرت در تایم ² نبود حتما در تایم ¹ بوده √ ادمین تب میشم برای پیشرفت کانال√♡ جہت ادمین تب ↯↯♥ @sS_s_a_a کانال شرایط ادمینی ↯♥ @fOrange کانال جذب هامون↯♥ https://eitaa.com/joinchat/1254883421C68ef9f8f8f تا فࢪدا جذب هاتون بگید شرایط عضو این.کانال باشی @Beheshtf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان گلم روزتون بخیر
مرا بشارت فردوس میدهد زاهد مگر به غیرِ سرِ کوۍ دوست جایۍ هست!؟ 🍃🌸 🖐🏻✨
[•°🍃🌸°•] 🖐🏻 هرگاه به هر امامی سلام دهید خـــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهــــــد...❣ ولی اگر کسی بگوید: ❣“السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣ همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا کنید... 🍃🌸السلام علیک یا فاطمه الزهرا‹س›🌸🍃 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌸السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌸ِالسَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌸السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌸 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌸السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌸السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌸 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌸ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌸 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ🌸السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ🌸
[•°🌱🧡°•] 🌤 پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) : در ، جملۀ «استغفر اللّٰه» را فراوان بگویید واز خداوند دربارۀ [گناهان]گذشته پوزش وتوبه بخواهید وبرای باقیماندۀ عمرتان، مصونیت [از گناه].
🌿 مراقبات 🕋 اولين شب جمعۀ ماه رجب را لیله الرغائب می‌گويند. 💫 برای این شب نمازی بسیار با فضيلت از حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلّم نقل شده است که اگر کسی آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود، خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می‌فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد و با روی گشاده و درخشان و زبانی شیوا و فصیح به او می‌گوید: ✨اى حبيب من تو را بشارت باد كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى. بنده می‌گويد تو كيستى؟ به خدا سوگند من چهره‌اى زيباتر از چهرۀ تو نديده‌ام و سخنى شيرين‌تر از سخن تو نشنيده‌ام و بويى بهتر از بوی تو نبوییده‌ام! پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نماز هستم كه در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردی. امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم و هراس را از تو برگيرم و هنگامی كه در صور دميده شود، در عرصۀ قيامت سايه‌اى بر سرت خواهم افكند، پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو جدا نخواهد شد. 🍃كيفيّت اين نماز چنين است: ▫️اولين پنجشنبۀ ماه رجب را روزه می‌دارى. ▫️و چون شب جمعه داخل شود، مابين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز بجاى مى‌آورى، هر دو ركعت با يک سلام، و در هر رکعت می‌خوانی: ▪️سوره «حمد» یک مرتبه ▪️سوره «قدر» سه مرتبه ▪️سوره «توحيد» دوازده مرتبه ▫️پس از پایان نماز هفتاد مرتبه مى‌گويى: ▪️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ ▫️سپس به سجده می‌روى و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️آنگاه سر از سجده برداشته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ ▫️دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️سپس حاجت خود را می‌طلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد👌🏻 |
واۍ از پیچیدگۍ نفس انسان! را از در مۍرانۍ از پنجره باز مۍآید👣 و چه وسوسه هایۍ که در انسان نمۍکند! مۍگوید : برو با بیشتر خود را بساز ، را قوۍ کن و بازگرد(:🌿 📚گنجینه‌آسمانۍ ، ص۲۱۲ 🕊✨
•|🦋|• "یا مَن یُعْطے مَن لَم یَسئَلهُ" این بند ، همه‌ۍِ فرق با ماه‌هاۍ دیگه است(: «اۍخدایے که نَخواستِه هم میبخشے» |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهے آنقدر زیر فشـار روحے کوفته مےشوم که براۍ فرار از درد و غم دست به دامـان مےزنم(:?
: •°💛 ○° یڪ‌جایۍنوشتہ‌بود: ز "تڪلیف‌دوست‌داشتن‌هایت‌راروشن‌ڪن" باخودم‌گفتم: لاعشق...الاحسین...♥️🍃 " السلام‌علیڪ‌یا‌حسین‌بن‌علۍ "✋🏻 تون بخیر🌹
لطفا کسی تا ۳۰ دقیقه فعالیت نکنه اگر ادمینی فعالیت کرد حذف میشه❌❌
بسم الله الرحمن الرحیم☘ چغک🕊 قسمت : سی و هشت 🦋 موضوع : خون تازه🌈 ساعت نزدیک سه بعد از ظهر بود⛅️ چند ساعت از اذان ظهر گذشته🍃 هنوز نماز مان را نخواندیم جدا می شویم تا از کوچه پس کوچه ها خودمون را به مسجد ،حسینیه ،تکیه جایی ، برسانیم 🍂 قبلا وقتی که پایان تظاهرات اعلام می‌شد همه مردم تا تظاهرات روز بعد به خانه هایشان می رفتند🚶‍♀ اما امروز به خاطر کشتار خونین وحشیانه رژیم شاه به خانه‌هایشان نرفتند . مردم با لباس‌هایی که از خون شهدا زخمی‌ها به رنگ سرخ بر آمده بود گروه گروه شدند و هر گروهی به یک از مراکز دولتی حمله کردند مراکزی که به نوعی متعلق به شاه بودند ما از تهیه طرح با یکی از همین گروه ها همراه شده بودیم😓🙄 از گروه جدا می شویم تا هم نماز بخوانیم هم خستگی و گرسنگی ما را درمان کنیم از کوچه رد میشم که در آن در خانه‌ ای نیمه باز است🏠 بر سردر خانه پرچم یا حسین نصب شده از راه در حیاط خانه را نگاه می‌کنیم می‌بینیم چند نفر مشغول خواندن نماز هستند و چند نفر مشغول استراحت معلوم است که آنها هم مثل ما به خاطر تظاهرات نمازشان را دارند به تاخیر می خوانند کفش هایما را درمی‌آوریم و وارد خانه می شویم👞👟 حیاط و سقف آن را با پارچه ضخیم پوشاندند ظاهر خانه نشان می‌دهد که در این روزهای اول ماه صفر در اینجا هیئت عزاداری برپاست🖤 از شیر آبی که کنار حوض حیاط است لخته های خون دستم را پاک میکند اینها خونه دوست شهیدم علی اکبر است آنها را پاک می کنم و وضو میگیرم اشک چشمانم با آب وضو قاطی می شود سعید صورتم را می‌بوسد و دلداری ام می‌دهد😭😓😥 بعد از وضو به جمع می پیوندیم و سلام و علیک می‌کنیم🤚 ادامه دارد ......✈️ برگرفته از کتاب چغک 😍 مخصوص بهمن ماه👌
بسم الله الرحمن الرحیم چغک❤️ قسمت : سی و نه موضوع: خون تازه😍 شلوارم را که خونی شده در می آورم و با زیر شلواری آماده نماز جماعت می شوم. نماز را به پیرمردی که جلو ایستاده اقتدا می کنیم. نماز م نمازِ اول وقت نیست😔 اما بعد از دیدن صحنه های دلخراش امروز و شهادت مردم در نماز حال عجیبی دارم از همان لحظه شروع نماز، دلم شروع میکند به لزیدن. 😓 پیرمرد در قنوت دعای فرج را میخواند. با دعای پیرمرد در قنوت وسط نماز دوباره می زنم زیر گریه.😭 تصویر پیکر های لِه شدهٔ شهدای امروز مخصوصا دوستم علی اکبر از جلوی چشمم کنار نمی‌رود.😥 خدایا!! از ظلم این نامردها، به تو شکایت میکنیم خودت به پدر و مادر علی اکبر صبر بده خدای بزرگ.... بعد از تمام شدن نماز، دامادمان آقا سلمان را می‌بینیم، که او هم در صف نماز بوده.🙂 با سعید می‌رویم جلو و کنارش می‌نشینیم از دیدنمان خوشحال می‌شود. 😃 آقا سلمان را از قبل از این که نامزد مرضیه بشود می‌شناختم سلمان دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد و فعال و انقلابی و مرید اقای خامنه ای است. 😍 اولین بار در جلسات اقا باهم اشنا شدیم. مشغول صحبت که می شویم صاحبخانه چای و لقمه های نان و پنیر می آورد.🥖 نگاهی که به جمعیت حاضر در حیاط می‌اندازم میبینم از چشمان همه غم و غصه و خستگی و عصبانیت می بارد.😔 مردم یکی یکی شروع می کنند به تعریف کردن از صحنه های دلخراشی که امروز دیدند.😣 با شنیدن حرف ها دوباره گریه ام میگیراکبر بعد از تمام شدن حرف‌ها من هم با بغضی که گلویم را فشار می دهم از شهادت دوستم علی اکبر دهنوی می گویم. 😞😞 تعریف می کنم که پدر علی اکبر راننده اتوبوس بوده. علی اکبر برای اینکه کمک خرج پدرش باشند در کنار درس و مدرسه دستفروشی می کرد و با گریه می گویم: وقتی نشستم بالای سر علی اکبر میبینم سینه و کمر او سوراخ شده. تیرها به سینه خورده از کمر خارج شده گریه دیگر اجازه نمی‌دهد حرف بزنم آقا سلمان سرم را به شانه اش میچسباند و سعی میکند دلداری ام بدهد. 😞 ادامه دارد..... ✈️ برگرفته از کتاب چغک☘ مخصوص بهمن ماه👍🏻
بسم الله الرحمن الرحیم چغک❤️ قسمت : چهل موضوع: خون تازه 😍 آرام که می شوم آقا سلمان که هفت هشت سالی از من بزرگتر است سعی می کند که فضای گفتگوها را عوض کند.❤️ او که قسمت هایی از لباس هایش هم سوخته می گوید: _ عوضش مردم هم خط و نشان خوبی برای دشمن کشیدند👍🏻 من خودم با گروهی از مردم همراه شده و رفتیم سراغ فروشگاه ارتش! فروشگاه لشکر. اول اجناس فروشگاه را بار وانت کردیم تا اجناس را ببرند بیمارستان امام رضا؛ اجناسی مثل برنج و روغن و گوشت و قند و شکر.وقتی که فروشگاه خالی شد، آن را به آتش کشیدیم.😍 پیرمرد ۶۰ ساله که لحظاتی پیش امام جماعت بود می‌گوید: _ ما هم رفتیم سراغ مشروب فروشی ها! درِ تمام بطری ها را باز کرده و مشروب هایش را ریختیم توی جوب.!! حالا حتما موش های داخل جوب آب شَنگول شده و دارندبالا پایین می پرند.😃 همه می خندیم😂 پیرمرد که حاج حسین صدایش میزدند طوری با هیجان صحبت می‌کند که انگار نو جوانی ۱۵ ساله است!😁 نوجوانی که ریش در آورد و موهای سفید شده می گوید: جوب آب پر شده بود از قوطی ها و بطری های خالی شراب بوی این زهر ماری ها همه خیابان را پر کرده بود.🤢 توضیحات پیرمرد تمام می‌شود ومن سعید که کوچکتر از همه هستیم شروع می کنیم به تعریف کردن: _ ما هم با گروهی همراه شدیم و رفتیم شمال شهر به کوه سنگی. 🎍 در راه رسیدن به کوه سنگین انجمن دوستی ایران و آمریکا را هم اتش زدیم! کوه سنگی از مرکز شهر و از محل درگیری ها خیلی فاصله داشت. اما ما به آنجا رفتیم تا کارخانه بی سی کولارا آتیش بزنیم که همه بفهمند بهانیئت منحرف جایی در این مملکت ندارد.✊🏻 کارخانه بی سی مشهدبرای بهائیان است و سودش مستقیم به جیب آنها می رود. بهائیت فرقه ای انحرافی است که انگلیسی ها آن را برای تخریب شیعیان به وجود آورده‌اند. علما اعضای این فرقه را کافر میدانند. ادامه دارد.....✈️ برگرفته از کتاب چغک ❤️ مخصوص بهمن ماه👍🏻
بسم الله الرحمن الرحیم چغک قسمت: چهل و یکم موضوع: خون تازه حاج حسین بعد از صحبت‌های ما دستی به ریش های سفید و بلندش می کشد و می گوید: انقلاب چیز عجیبی است پیرمردهایی مثل من را شاداب و جوان کرده و نوجوان هایی مثل این دو آقا پسر را بزرگ .☺️ از آقاسلمان خداحافظی می کنیم و راه می افتیم به طرف خانه مادربزرگم تا هم لباس های مان را عوض کنیم هم به خانواده های مان تلفن بزنیم توی راه تصمیم می گیریم سریعاً به بیمارستان امام رضا سری بزنیم تا از اوضاع زخمی‌ها باخبر شویم😅 و ببینیم ابجی مرضیه در چه حال است و چه میکند شاید در بیمارستان کمک لازم داشته باشند البته اسم بیمارستان امام رضا تازگیها امام رضا شده قبلا اسمش بیمارستان شاه رضا بود 😳 بیمارستان امام رضا برای رساندن زخمی‌ها بهترین راه است چرا ؟؟ به چند دلیل مهم اینکه در مرکز شهر است👌 دومین که دکترها پرستار های انقلابی در آن مشغول به کار هستند👌 و آخرین هم اینکه بزرگترین بیمارستان مشهد است و امکانات خوبی دارد 👌 در این بیمارستان امید بیشتری برای زنده ماندن زخمی‌ها وجود دارد مرضیه اول در بیمارستان آریا بود بعد از تموم شدن درسش را به اجبار فرستاده بودند آنجا.😁 بیمارستان‌آریا بیمارستانی است که در اختیار ساواک است شکنجه گران ساواک انقلابی های مهم را اول تا حد مرگ شکنجه می کند و آن را راهی بیمارستان آریا می‌کنند تا با مختصری دارودرمان جان دوباره‌ای بگیرد و آماده شکنجه مجدد بشوند 😰 مرضیه از همه جا بی خبر اول پرستار بیمارستان آریا شد اما فقط دو هفته توانستم در ان بیمارستان طاقت بیاورد😓 بعد از دوهفته بیمارستان را رها کرد و خانه نشین شد‌😓 دو هفته هر وقت از بیمارستان به خانه می‌آمد با گریه شروع می کرد به تعریف کردن صحنه های وحشتناکی که در بیمارستان دیده بلایی که ساواکیها در شکنجه سر انقلابی ها می آوردند برایش قابل باور و قابل تحمل نبود😬 چند هفته پس از آن با پیگیری‌های زیاد که انجام دادیم توانستیم از بیمارستان آریا منتقلش کنیم به بیمارستان شاه رضا گفتند به خاطر اینکه مرضیه شاگرد ممتاز دانشگاه بوده قبول می کنیم به این بیمارستان بیاید😍 ادامه دارد ....✈️ برگرفته از کتاب جغک 😍 مخصوص بهمن ماه👌
بسم الله الرحمن الرحیم🌈 چغک ❤️ قسمت : چهل و دوم☺️ موضوع :خون تازه🕊 حالا مرضیه چهار پنج ماه است در این بیمارستان پرستار شده😉 وارد حیاط بیمارستان میشویم جلوی در ساختمان اصلی چند انقلابی از بیمارستان نگهبانی می کنند آن را با اسلحه ایستادند که اگر ارتشی‌ها خواستن به بیمارستان حمله کنند بتوانند از زخمی‌ها و مجروحان دفاع کنند 👍 دو هفته پیش ارتش ها و ساواکی ها به همین بیمارستان حمله کردند و شیشه‌های بیمارستان را شکستند بعد به داخل بخش‌های مختلف گاز اشک آور پرتاب کردند آخر سر هم شروع کردم به تیراندازی و کشت و کشتار😱 بعد از آن اتفاق قرار شد همیشه چند نفر با اسلحه از بیمارستان محافظت کند👌 وارد بیمارستان می شویم بوی خون و صدای آه و ناله همه جا را برداشته بیشتر زخمی‌ها زمزه میکنند (الله اکبر) و( لا اله الا الله) و یا (امام رضا )بر لب دارد اوضاع بیمارستان اصلاً خوب نیست😨 به اتاق ها سَرَک می کشیم تا بتوانیم خان باجی را پیدا کنیم اما در یک کدام از اتاق ها نیست😬 به اتاق مخصوص پرستارها می رویم میبینم مرضیه با چند نفر دیگر نگران و پریشان دارند درباره مشکل کمبود خون بحث می کنند😥 در اتاق باز شد و با صدای بلند سلام می دهم مرضیه تا مرا میبیند خوشحال می‌شود : سلام! سلام !مهدی ،عزیزم !داداشی ،خوبی؟ سالمی؟ سلامتی؟ استانداری بودی؟ سریع دست به سر و صورتم می‌کشد و سر تا پایین را دقیق نگاه می‌کند وقتی از سلامت من مطمئن شود سرم را می بوسد و می گوید خدایا شرکت😅😍 اجازه حرف زدن به من نمی دهد و می گوید چه خوب شد آمدی ببینید الان چند ساعت است که ارتشی ها نمی گذارند ماشین حمل خون داخل بیمارستان بیاید😕 ادامه دارد ....✈️ برگرفته از کتاب چغک😍 مخصوص بهمن ماه👌
بسم الله الرحمن الرحیم چغک😍 قسمت: چهل و سوم☺️ موضوع: خون تازه دوتا خیابان پایین‌تر از بیمارستان یک جیپ ارتشی جلوی ماشین را گرفته و نمی‌گذارد تکان بخورد الان گروه خونی اُمنفی اصلا نداریم حتی در ماشین حمل خون! اگر بتوانید کسانی که گروه خونی او منفی است بگویید بیاید خون بدهند خیلی خوب میشود😍 میگوینم بسپارش به ما خان باجی مرضیه تا در خروجی بیمارستان همراه ما میاید بین راه می گوید راستی! امروز آقا داوود چند بار با وانت ش از وسط درگیری‌ها و تیراندازی‌های جنوبی مجروح آورد😁 به هم نگاه می کنیم به هم لبخند میزنیم به در خروج بیمارستان می رسیم😃 همین که با مرضیه خداحافظی می کنیم و راه می‌افتیم که برویم می گوید راستی برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم می‌بینم که سرش پایین است و چیزی نمی گوید بعد از چند لحظه می فهمم که می خواست سوال درباره نامزدش و بپرسد و خجالت کشیده😅 اینکه آقاسلمان چطور با آبجی مرضیه آشنا شد برمیگردد به ماجرای حمله وحشیانه رژیم به حرم امام رضا روز ۲۹ آبان یعنی همین چهل روز پیش ماموران شاه وارد حرم امام رضا شدن به بهانه به هم زدن تظاهرات به طرف جمعی تجلی کرد به طرف گنبد و ضریح آقا امام رضا آن روز اقا سلمان زخمی شده بود یکی دو روز در بیمارستان امام رضا بستری شده که برای ملاقات با دیدنش رفتم مرضیه اتفاقی به اتاق سلمان آمده وقتی من با مرضیه خوش و بش کردم اقا سلمان فهمید که مرضیه خواهر من است😌 خلاصه در کمتر از یک هفته آمد به خواستگاری مرضیه و جواب بله را گرفت به مرضیه می‌گویم: نگران آقا سلمانی؟ نگران نباش سالم است همین نیم ساعت پیش دیدمش آن وسایلی که از فروشگاه ارتش برای بیمارستان آوردن کار آقا سلمان بود😉 ادامه دارد....✈️ برگرفته از کتاب چغک😍 مخصوص بهمن ماه👌
انشالله تا شب تا پارت ۵۰ میذارم🤩🤩 زود برید پارت های جدید رو بخونید😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ آخ ما که دل امام زمانمون رو شکستیم 😔 نماز دیر بخوان ، اصلا نمیخواد بخوانی ❌ @Amammon