eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
380 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://abzarek.ir/service-p/msg/1955759 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامی دوباره😊 اول بابت پیام دومتون تشکر میکنم🙏 بابت کتاب ردپای نور هم تایید میکنم کتاب خوبیه👌👌 ولی حواستون باشه من دیشب تو کانال در مقام معرفی کتاب های استاد صفایی نبودم آ. مطلب دیشبم که مهم بود، سیر مطالعاتی کتابهای استاد بود. سیر مطالعاتی، هدف داره و بسته به نوع هدفش، ترتیب مطالعه آثار متفاوته👌 @dar_entezare_ruyesh
راستی اعضای مشتاق کانال لطفا بهم بگید این سیر مطالعاتی رو متوجه شدید؟ یا نیاز به توضیح داره⁉️
همکار عزیزی که بی صبرانه منتظر پاسخم هستید، برای بخشی از سوالتان، قدری صبورانه منتظر بمانید😊 بخشی از سوالتان را اینگونه پاسخ میدم☺️👇
سلام و احترام خدمت همکار گرامی🍃🌹 ممنون که مطالب را با دقت و تامل میخوانید🙏 در مورد واکنش های شاگرداتون با اینکه منطقی نیست؛ ولی من بودم در جوی کاملا دوستانه و با طنزی آمیخته با تلنگر، دقیقا از حرف خودشون استفاده می کردم و حرف خودمو میگفتم☺️ اونجایی که گفتند علی رغم سیری و عدم نیاز، آب و غذا را میخوردند؛ با لبخند میگفتم دقیقا به همین دلیله که وضعتون اینه😉😅 و درست اینجای بحث، این سخن علی صفایی حائری را برایشان قشنگ جا می انداختم😍👌👌👇👇 @dar_entezare_ruyesh
📚📒📖📕 👇 ‼️خیلی خیلی خیلی مهم.... 👇 🚫🚰🍺🍹📚ما پيش از آنكه تشنه شده باشيم، نوشيده‏ ايم و پيش از آنكه به اشتها آمده باشيم و با سؤال‏ ها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده‏ ايم و پيش از آنكه به معناها دست يافته باشيم، به كلمه ‏ها رسیده ‏ايم... و اين است كه باد كرده‏ ايم و با آنكه زياد داريم، مريض و بى‏ رمق هستيم و به امتلاى ذهنى و پرخورى فكرى دچار شده‏ ايم...🙇🤦🤕🤒 😱اسفناک اينكه، اين بيمارى و اين پرخورى، همه گير شده و اسفناك‏ تر اينكه، اين بيمارى در ابتدا به عنوان يك افتخار و نشانه سلامتى و روشنفكرى هم قلمداد مى‏ گردد، اما رفته‏ رفته سنگينى و خستگى و ضعف ذهنى را به دنبال مى‏ آورد و روشنفكر تلنبار شده را به بن‏ بست مى‏ رساند.😨🤮 😰اينها با اينكه خيلى دارند، فقير هستند؛ چون پيش از سؤال، به جواب‏ ها رسيده‏ اند و پيش از عطش، به آب. رشد: تفسير سوره والعصر ؛ ص18 ✍ @dar_entezare_ruyesh
بقیه پیام های ارسالی تون رو فردا ان شاءالله جواب میدم🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«حلقوم ها را می‌توان برید اما فریاد ها را هرگز؛ فریادی که از حلقوم بریده بر می‌آید جاودانه می‌ماند».❗️ ✍شهید سید مرتضی آوینی @dar_entezare_ruyesh
1_7248839214.mp3
2.56M
🏴 ویژه شهادت مظلومانه مردم غـزه🖤😭 در خرابه غزه هر کجا، سر به زانوی غم ، رقیه ها 🎙 @dar_entezare_ruyesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽヽ、ヽ``、 ╱◥████◣ ヽ、ヽ``、ヽ │田│▓ ∩ │ヽ、ヽ``、ヽ ◥███◣ ╱◥◣ ◥████◣ │╱◥█◣║∩∩∩ ║◥███◣ ││∩│ ▓ ║∩田│║▓田▓∩║ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、``、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه... خانه ام کو؟. خانه ات کو؟ باران باز باران، باگلوله، با ستم های فراوان می خورد بربام غزه یادم آید روز باران گردش آن دیو صهیون مست و سرکش در کنار دشت ویران بین اجساد فراوان کودکی ده ساله بودم زارو نالان ،جسم لرزان ،روح خسته با دوچشم کودکانه زیرآوار مادرم را غرق در خون دیدمش سوی دیگر خواهر شش ماهه ام را داخل گهواره بی جان می دویدم اینسو آنسو پربهانه،باصدای عاجزانه غرق وحشت در میان دود و آتش در به در بودم دنبال پدر می شنیدم از پرنده داستانهای غم انگیز از لب باد وزنده ظلم های بی امانی آه چه غمناک بود باران وه چه دردناک بود باران وندراین غوغا و آشوب می شنیدم از ره دور آن نداهای رهایی گام های استواری خواهم آمد ،بانوای آسمانی با پیام شادمانی پرتوان باش کودک من با شعار استقامت، پایداری استقامت، پایداری ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ、ヽ ヽ`ヽ`、ヽ、ヽヽ、ヽ、ヽ、ヽ ヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ ヽ、ヽ``、ヽ、ヽ、ヽ.`、ヽ、ヽ``、、`、、ヽ`、ヽ 、ヽ`、ヽヽ、ヽ`` ╱◥████◣ ヽ、ヽ``、 │田│▓ ∩ │ヽ、ヽ``、ヽ ◥███◣ ╱◥◣ ◥████◣ │╱◥█◣║∩∩∩ ║◥███◣ ││∩│ ▓ ║∩田│║▓田▓∩║ `、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ、ヽ``、、`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽヽ`、ヽ、ヽ、ヽ`、ヽ باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه... @dar_entezare_ruyesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ، این وقت شب تون بخیر🍁
سلام به تازه واردهای کانال🍃🌹👆👆
مدتیه میخوام یه پیامی بنویسم که سوالات پرتکرار عزیزان رو بهش اشاره کنم و پیام سنجاق شده ی کانال و همینطور هشتگ های کانال رو بروز رسانی کنم😍 ولی فعلا فرصتش رو ندارم😓🤦‍♀ چندتا سوال هم پرسیدید ، یه کم صبور باشید جواب میدم ان شاءالله 🙏🍃🌹
یکی از ویژگی هایی که بچه های بلاد کفر، کلاس من رو باهاش میشناسن، اینه که میگن شما غیرقابل پیش بینی هستید❗️😅 یه کم پیش، یکی از بچه های بلاد کفر(کلاس دینی) اومده تو پیوی برام نوشته که خانم من برا فردا نتونستم دینی رو بخونم. میشه فردا از من درس نپرسید؟ منم بدون هیچ چون و چرایی، گفتم بله چشم نمی پرسم.😊 و واقعا هم ازش نخواهم پرسید آ. میتونید دلیل این رفتارم رو پیش بینی کنید؟🤔 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲۹ @dar_entezare_ruyesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در پاسخ سوال دیشب، ناشناس گفتید که شاید میخوام اعتمادشون رو جلب کنم👇 من هرگز جلب اعتماد رو از طریق نمره ردیابی نمیکنم☺️ گفتید شاید نمیخوام سختگیری کنم تا از دینی زده نشن❗️👇 من در عییین صمیمانه بودن روابطم با دانش اموزان، اقتدار هم دارم و در مقوله ارزشیابی و پرسش، سهل گیری از این نوع که بی چون و چرا، درس نخواندن دانش آموزی رو بپذیرم اصلا ندارم😊 و بحمدالله از روش های دیگه آنقدر جذبشون کردم که با اینا طرد نشن☺️ اما دلیل اینکه دیشب بدون اینکه بپرسم چرا درس نخوندی؛ در پاسخ درخواستش مبنی بر درس نپرسیدن؛ کوتاه اومدم، بخاطر اینه که دیگه بلاد کفر نمیرم❗️😞😢🥺 کوزه گر در کوزه افتاد😂 من که برا اونا غیرقابل پیش بینی بودم، در معرض کار غیرقابل پیش بینی خدا واقع شدم😅 برنامه ام عوض شد. ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲۹ @dar_entezare_ruyesh
دست تقدیر بر این بود که در اوج ناباوری، مرا از بلاد کفر به جایی دیگر بکشاند🌱 جایی که حتی به فکرم خطور نمیکرد☺️ امروز بعد از سالهاا، راهی مدرسه زادگاهم شدم که خودم در آنجا درس خوانده بودم😍 مدرسه ای که بارهاااا در طول مسیرش، در زمستان های سخت و سرد گذشته، روی شیشه های یخی، زمین خورده بودم و دوباره بلند شده بودم💪😍 پیش رویم ، سه راه متفاوت برای رفتن به این مدرسه وجود داشت. و من صبح امروز بعد از سالهاا فاصله گرفتن از آن مدرسه، عمدا راهی را انتخاب کردم که در آن راه، زمین خوردن های زیاد تجربه کرده بودم👌😊 همین که به مدرسه رسیدم، در حیاط مدرسه رو به سوی ساختمان مورد نظر ، چشمم دیواری را می پایید که در زمان تحصیل من، نوشته اش این بود : اگر درس نخوانید، حرام است در مدرسه بمانید❗️ دیوار نوشته ی مورد نظرم تغییر کرده بود. از بس ذوق و هیجان دیدن مدرسه ام را داشتم که جمله ی روی دیوار خاطرم نماند☺️ حیاط بسیار بزرگ مدرسه را با گام های آرام می پیمودم صدای خاطرات کودکی و نوجوانی ام در هیاهوی زنگ های تفریح مدرسه در گوشم پیچیده بود🤩❤️ یادش بخییر زنگ های ورزش، باید مسابقه دو میدادیم. 🏃🏃🏃🏃🏃‍♀🏃‍♀ مسیری که تعریف شده بود، از دیوار آن طرف مدرسه تا دیوار رو به رویی اش انصافا مسیری طولانی بود🥲 و در این رقابت ورزشی، بخاطر حرف اول فامیلی ام، طرف مقابلم همیشه سریع ترین دونده مدرسه بود🥲🥺😩😱😅 او زود می رسید و من نیمه ی راه از نفس می افتادم و تاب دویدن نداشتم❗️😊 در همین حس و حال بودم که آن مسافت طولانی زنگ های ورزش، به همین سرعت طی شد و رسیدم دفتر 🍃🌹 مدرسه ای که توش درس خونده بودم، اینبار رفتم که توش درس بدم 😊 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲۹ @dar_entezare_ruyesh
هر کلاس برای خود حکایتی بود😊 پیام آسمان و عربی متوسطه اول👌 اولین جلسه اسامی همه رو با نام خانوادگی یاد گرفتم وقتی بچه ها اینجوری دیدند ، یکیشون گفت خانوم یه امتیاز مثبت پیش ما دارید😂 یکیشون هم گفت خانوم، تدریس درس از ما؛ حفظ کردن از شما🤣 گفتم پیشنهاد خوبیه؛ روش فکر میکنم😅 یکیشون با شیطنت گفت چیز خاصی نیست. فقط ۲۶ تا اسم یادتون مونده 😅 اتفاقا عربی داشتیم درس اول، معجمش ۲۳ واژه بود در جوابش گفتم زود باش ۲۳ واژه که چیزی نیست. معجم رو ازت می پرسم 😅 کلاس از صدای خنده شون ترکید🤣 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲۹ @dar_entezare_ruyesh
یک شعر نوستالژی😍👇
اولیــــن روز دبستـــــان بازگـــرد کودکــی ها شاد و خندان بازگرد بازگــــــرد ای خاطــــرات کودکی بر ســـــوار اسب هــای چوبکـی خاطـــــرات کودکــــــی زیبـا ترند یادگـــاران کهــــــن مانا تــــــرند درسهـــــای سال اول ساده بود آب را بابا به ســـــــــارا داده بود درس پند آمـــــوز روباه و خروس روبـــــه مکار و دزد چاپلـــــــوس کاکلــی گنجشککی باهوش بود فیل نادانــــی برایش مـــوش بود روز مهمانــــی کوکب خانم است سفره پر از بــوی نان گندم است با وجــود ســـوز و سرمای شدید ریز علی پیراهن از تن مـــی درید تا درون نیمکت جـــا مـــی شدیم ما پر از تصمیم کبــــرا می شدیم پاک کن هایـــــی ز پاکی داشتیم یک تراش ســـرخ لاکـــی داشتیم کیفمان چفتــی به رنگ زرد داشت دوشمان ازحلقه هایش درد داشت گرمـــــی دستانمـــــــــان از آه بود برگ دفترهــــامان به رنگ کــاه بود مانده در گوشم صدایی چون تگرگ خش خش جـــــاروی بابا روی برگ همکــــــلاسی های من یادم کنید باز هــــم در کوچـــــــه فریادم کنید همکــلاسی های درس و رنج و کار بچـــــه های جامــــه های وصله دار کاش هــــرگز زنگ تفریحـــــــی نبود جمع بـــــــودن بود و تفریقـــــی نبود کاش مـــی شد باز کوچک میشدیم لااقـــــــل یک روز کودک میشـــــدیم یاد آن آمــــــــوزگار ساده پــــــــــوش یاد آن گچــــــها که بودش روی دوش ای معلــــــم نام و هــم یادت به خیر یاد درس آب و بــــــابـــــایت به خیــر ای دبستانــــی ترین احســــاس من باز گرد این مشــــــــق ها را خط بزن @dar_entezare_ruyesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ســــلام ســـلامی چـو بـــوی خــوش آشـنــایـی ☘ .