eitaa logo
در انتظار رویش🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
384 ویدیو
20 فایل
➖دبیر دین و زندگی ➖کاردانی گیاهپزشکی ➖ کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث ➖عاشق مطالعه و علاقه مند کار تربیتی ➖کپی ممنوع❌ https://harfeto.timefriend.net/16508918927120 https://abzarek.ir/service-p/msg/1974160 👆👆 دریافت پیشنهاد و انتقادهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا کلاس درس دینی در شما سوال ایجاد کرد یا نه؟! 👇👇 ➖خیلی زیاد،بعضی موقع ها میشد که کلا ذهنم به هم میخورد راجع به جهان آفرینش ➖بله، بعضا در خلوت خود بهش فکر میکردم، باعث شد دیدم نسبت به برخی مسائل دینی تغییر کند. ➖بله، ما انسانها از کجا آمدیم و به کجا می رویم؟! ➖خانم، خیلی برام سواله شما چه جور شخصی هستین؟! بقیه عزیزان ، سوال ایجاد شده ولی یادشون نبود و یه عده هم سوال ایجاد نشده بود براشون😞 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲ @dar_entezare_ruyesh
انتظار داشتید با شما چگونه باشم؟ تا چه حد این انتظار برآورده شد؟!👇👇👇 ➖معلم پایه ای باشید ، که این ویژگی رو دارید😊 ➖انتظاری نداشتم.😐 ➖انتظار داشتم شما به حجابمون گیر بدید.( که ندادید)😂 ➖بیشتر از چیزی که از معلم دینی انتظار داشتم، رفتار می کردید مخصوصا که اطلاعات عمومی تون زیاده😍 ➖انتظار داشتم با شما راحت باشم که خدا رو شکر راحتم☺️ ➖بیشتر از انتظاری که دارم، خوب هستین😊 ➖انتظار داشتم امتحان نگیرید ولی اصلا برآورده نشد❗️( من😂) ➖شما خیلی تلاش کردید بهترین نسخه خودتون رو نشون بدید. ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲ @dar_entezare_ruyesh
همکار پرورشی دیروز بهم پیشنهاد دادند برا رونق نماز خواندن دانش آموزان، یه نمره مثبتی در نظر بگیرم برا کسانی که زنگ نماز، تو مدرسه نماز میخونن❗️ منم با قاطعیت گفتم: نه، این کار رو درست نمی دونم و انجام نمیدم.☺️ ولی عوضش سر کلاسام با روش خودم، غیر مستقیم دعوت به نماز میکنم😊 روش من ، کتابخوانی با موضوع نماز سر کلاس دینی و گزینش و معرفی کتابهای جذاب و مناسب سن شاگردان هست. و صد البته نمازم رو در نماز خونه مدرسه می خونم☺️ بعد این گفتگو با همکار پرورشی، رفتم کلاس یاز دهم انسانی، و همون سوالات قبلی رو از این عزیزان هم پرسیدم🌹 یکی از عزیزان یازدهم انسانی در مورد دستاوردش از کلاس دینی پارسال گفت : خانم، مهمترین دستاورد من از کلاس پارسال، نماز اول وقت هست😍🤩 اخه قبل پارسال، یا نماز نمی خوندم یا یک در میان میخوندم😞 ولی کتابی که بعضی وقتا سر کلاس میخوندید و حتی یه بار بهم امانت دادید بردم خونه کامل خوندمش، به قدرری برام تلنگر شد که دیگه از اون موقع تا الان ، نمازهام اول وقت و کامل میخونم😍🤩 با اینکه عنوان کتاب رو دقیق یادم بود؛ ولی ازش پرسیدم اسم کتاب یادته؟! گفت: بله، بی نمازها خوشبخت ترند؟! خوشحال شدم از شنیدن حرفاش😍👌 و جالبه زنگ نماز که تو نماز خونه داشتم نماز میخوندم، یه کم بعد دیدم ایشون هم اومد و به نماز ایستاد 👌😍 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲ @dar_entezare_ruyesh
دهم تجربی سال اولی هست که باهاشون درس دارم، لذا هیچ شناخت قبلی از هم نداشتیم ☺️ روز اول مدرسه، ۱ مهر، زنگ آخر، درست وقتی که خسته هستند و خواب ظهرگاهی سر و کله اش پیدا میشه😩، باهام کلاس دینی داشتند. بعد از سلام و احوالپرسی دسته جمعی ، رفتم سراغ آشنا شدن باهاشون، به سبک خودم😅 یادتونه که جلسه اول، چه سوالایی می پرسیدم؟!🤔😅 از نفر اول شروع کردم به پرسیدن، در حالیکه برگه سفید زیر دستم بود و خودمو آماده کرده بودم برا تندنویسی ☺️ اسمتون؟ از کدوم مدرسه اومدید؟ دلیل انتخاب رشته تجربی؟ انتخاب خودت بود یا خانواده؟ فقط علاقه یا استعداد هم داری؟ تا اینجا همه چی عادی پیش میرفت👌 وقتی سوال بعدی رو پرسیدم، جو به طرز عجیبی غیرعادی شد😂 سوالم این بود: آهنگ گوش میدی؟ اگه بله، چه آهنگهایی؟ چه سبکی؟ چه اندازه؟😊 عزیزِ مورد خطابم، خندید و با تعجب گفت بله، آهنگ امروزی گوش میدم. گفتم آخه امروزیا زیادند، منظورت کدوم سبکشه؟ احیانا BTS نیست؟!😅 چند نفر اون طرفتر، یکی از بچه ها از شدت شوک و شوق و هیجان با یه خنده فوق العاده ای ترکید😂☄💥 واااای خانوم، این اولین باره یه معلمی از ما اینا رو می پرسه🤩 منم گفتم مخصوصا که اون معلم، معلم دینی هم هست😉 صدای خنده دسته جمعی بچه ها تو کلاس پیچید🤣 خواب و خستگی احتمالی شون همینجا پرید😍 گفت خانوم، شما بی تی اس هم میشناسید؟! گفتم بله پس چی.☺️ تازه BLAKPINK هم هست. واااای خانوم دیگه چی؟ من : EXO سبکهای دیگه : هیپاپ، راک، جاز، متالیکا و.. فک کنم از شدت شوکی که بهشون وارد شده بود، تا جلسه بعدی خوابشون نبره😂 خلاصه در پاسخ به این سوال، فهمیدم اغلب عزیزان همون طور که پیش بینی میکردم، محشور با آهنگهای غیرهارمونیک هستند😢😩 سوالات بعدیم که از تک تکشون پرسیدم و یاد داشت کردم، فیلم، بازی (گیم)، مطالعه غیردرسی در چه سبکی و تا چه حدی☺️ این دفعه هم وقتی به اسم کتابهای غیردرسی که رسیدیم، اونا اسم کتابهایی که خونده بودن رو میگفتن، منم اسم نویسنده کتابهایی رو که اونا خوندند رو میگفتم☺️👌 چشماشون از شدت تعجب داشت دور خودشون می چرخید و در چهره هایشان این سوالِ نپرسیده را می دیدم که یعنی شما، کتابهایی که ما خوندیم رو هم خوندین؟؟!!😵‍💫😵😁 لذا پیش دستی کردم و سوالِ نپرسیده شون رو جواب دادم و گفتم البته من این آهنگهایی که شما گوش میکنید رو گوش نمیکنم و کتابها رو هم نخوندم آ، ولی خب دیگه می شناسم تو چه فضاهایی سیر میکنید😉 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۴ @dar_entezare_ruyesh
سوال دیگه ای که از همه شون پرسیدم، این بود: به کدوم درس، بیشترین علاقه رو دارید؟🤩 سردمدار علاقه مندی هاشون، دروس ریاضی، فیزیک، شیمی و زیست شناسی بود👌 سوال مشترک دیگه ام این بود: چه حسی به درس دین و زندگی دارید؟☺️ پاسخ همه شون،( غیر از دو نفر که علاقه داشتند) این بود که بود و نبودش فرقی نداره❗️ خوش خنده ی کلاس هم گفت اگه حذف بشه، باری از دوش درسامون کم میشه و خوبه😅🙈 تا اینجای کلاسمون، شوخ طبعی و مهربانی موج میزد🍃🌹 ولی اقتدار و جدیت را هم باید همین جلسه اول می دیدند😉 حالا که معارفه اونا تموم شد، رسیدم به معرفی خودم☺️ منم درست مثل خودتون، تجربی خوندم، با زیست و شیمی و فیزیک و ریاضی مانوس بودم😊 گیاهپزشکی هم جزء استعدادهای درخشان شدم ولی ... سوالهای مهم، دست از سرم برنداشتند، دیوانه ام کرده بودند🤯 نمیشد ندید بگیرمشان👌 این شد که تغییر مسیر دادم و آمدم سمت رشته ای که الان همه تون داشتید میگفتید بود و نبودش فرقی نداره❗️☺️ نگاه سراسر سوال و سکوت دانش آموزان را تصور کنید🌱 ادامه دادم بود و نبود این مسیر برای من خییییلی فرق داره، قرآن و حدیث را با عشق خواندم😍 و صد البته دهن کجی ها و نیش و کنایه های کسانی را شنیدم که از سرِ دلسوزی می گفتند پرستیژ گیاهپزشکی بالاتره، چرا اونو ول کردی و اومدی قرآن و حدیث؟! ولی من که دنبال پرستیژ و باکلاس بودن نبودم، خم به ابرو نیاوردم و با جدیت مسیرم را ادامه دادم☺️ الان هم با افتخار در محضرتان هستم تا معادله های ذهنتان را نسبت به درس دین و زندگی به هم بزنم😉 ولی خیالتان راحت از دروس مورد علاقه تان یعنی ریاضی و فیزیک و شیمی و زیست هم سر کلاسهای دینی بهره خواهم برد😍 باز اونا متعجب نگاه میکردند😳😳🤔🤔❗️❗️ بعد هم در مورد روش تدریس و قوانین کلاسی و انتظاراتی که من از اونا دارم، گفتم. یکی از باید های مهم کلاسم، اینه سوال از متن درس نمیگم😊 واکنش بچه ها😞🥲😓 توضیح مفصلش بمونه برا طول سال 👌 در مورد تنبیه تخلف از حضور به موقع، ازشون نظر خواهی کردم یکیشون به نمایندگی و با شعف گفت، تنبیه تاخیر، کنفرانس درس جدید باشه😍 گفتم باشه ولی حواسم هست که خودِ این تنبیه، نباید جنبه تشویق بگیره😅👌 بعدش گفتم شما بگید چه انتظاراتی ازم دارید؟ خوش خنده ی کلاس گفت: خانوم معلومه با فکر و برنامه سر کلاس اومده بودید، ماها فکر نکردیم🙈😊 گفتم اشکالی نداره جلسه بعد، شما هم با فکر و برنامه سر کلاس بیایید😍👌 استقبال کردند . وقتی برگشتم اسامی همه شون رو بدون نگاه به یادداشتم، از حفظ گفتم، تعجبشون بیشتر شد😂 زنگ خورد و منم خدا خواسته، خداحافظی کردم و رفتم🍃🌹🌱 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۴ @dar_entezare_ruyesh
زنگ آخر، درس دینی موضوع : هدف زندگی شاگردان خسته و کوفته تشریف دارند... 😓 به محض ورود به کلاس، خستگی را ابراز می کنند و ازم میخواهند کمتر درس بخوانیم😢 با لبخند می پرسم کوه جا به جا کرده اید؟😊 می گویند دبیر ورزش حسااابی ازمون کار کشیده، ماهیچه هامون له شده😓😩 می گویم با جسمتان کاری ندارم ...دل و روحتان را به درس من بدهید😍 آبرهام مازلو (روانشناس انسان گرا) اگر در کلاسم حاضر بود، با آن هرم معروفش میگفت خانوم معلم، فهم هدف زندگی، از نیازهای سلسله مراتب عالی تر و نیاز به خودشکوفایی هست؛ لازمه ی فهم این مطالب عالی تر، برطرف شدن نیازهای مراتب پایین تر است، اینها الان خسته اند و جسمشان درگیر است، نمی توانند به کلاس تو دل بدهند❗️ در ذهنم به مازلوی خیالی گفتم : حواسم هست جناب استاد؛ ولی شما بشین یه گوشه ببین چطوری سرِ حالشون میارم😅 بچه ها می خواهید تو زندگی به کجا برسید؟ هدفتون چیه ؟ پاسخ عزیزان: آرامش، امنیت شغلی، درآمد بیشتر، استقلال مالی، خوشبختی و ... عه بچه ها من یه سوال مشترک از همه تون پرسیدم ، چرا جوابهای متفاوتی گرفتم؟ (دلیل تفاوت اهداف انسانها چیه؟) یکی شون زد وسط خال سیاه، گفت چون فکرها متفاوته👌👏👏 همینجا جاش بود که در مورد تنوع اهداف انسان ها، یه شعر خوشگل براشون بخونم تا خستگی از تنشون در بره😍 شعر رو از قبل تو دفترم نوشته بودم ، درست شبیه معلمان ادبیات با حسی شاعرانه در سکوتی شیرین، شروع به خواندن کردم 😂 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۷ @dar_entezare_ruyesh شعری که انتخاب کرده بودم 👇👇👇
در ادامه درس و بحث پیرامون هدف زندگی، به سوالهایی با لحن اعتراضی اشاره کردم که اغلب آدما وقتایی که تو زندگی کم میارن، با خدا دعوا میکنن و میگن: چه هدفی داشتی که ما رو خلق کردی؟! میخواستی زجر کشیدن ما رو ببینی؟! چه لذتی می بری از سختی کشیدنای ما و..؟! دیدم بچه هایی که این تجربه رو داشتند، قشنگ با لبخند تایید کردند😊👌 ادامه دادم : پس درک درست هدف زندگی، خیییلی حیاتیه👌👌 بعد از تبیین حکمت خدا و هدفمندی تمام نظام هستی، گلِ سر سبد بودن انسان و تفاوتش با سایر مخلوقات رو بحث کردیم😍 برخلاف تصور مشهوری که دین رو از خداشناسی شروع میکنه، نقطه صفر شروع بحثمون ، انسان بود با نیازها و استعدادهای متنوع و منحصر به فرد👌 تنوع هدفها رو هم که قبلا بحث کردیم. معیار انتخاب هدف اصیل رو باید چکش کاری می کردیم🌹 با ذکر مثالهایی از صوتهای نظام فکری دین اصیل گفتم که ثروت، شهرت، شهوت، خدمت به خلق و ...نمی توانند پاسخ نیازِ بی نهایت طلبی ِ انسان باشند.😉 و چون صبح تو درس اقتصاد، اغلب عزیزان، کسب ثروت زیاد را کعبه آمال خود معرفی کرده بودند، باید مثالی می زدم از کسی که در زندگی، هدف حقیقی خلقتش را یافته بود و در عین حال در تعارض بین ثروت فراوان و بندگی خدا قرار گرفته و به ثروت پشت پا زده بود😍❤️👌 تمام عزیزان سراپا گوش بودند که من سرگذشت مختصری از ادواردو آنیلی را برایشان تعریف کردم😊 کسی که فرزند ثروتمندترین فرد ایتالیا بود، پدرش یهودی و مادرش، مسیحی و ما که خودمان اسلام را از پدر و مادرمان به ارث برده ایم، طبیعی است تصور کنیم دین ادواردو، یا یهودیت خواهد بود و یا مسیحیت! ولی جالب است که ادواردو، نه یهودی می شود،نه مسیحی❗️ بلکه جستجوگری تشنه حقیقت بود که با تحقیق، به اسلام ناب رسید😍 و ارث پدرش که معادل درآمدی ۳ برابر درآمد نفتی ایران بود، و فقط در صورتی به ادواردو می رسید که دست از دین اسلام بردارد، ولی بسیاررر طبیعی است که ادواردو، تسلیم این متاع قلیل دنیا نشود👌👏❤️ هر دو عالم، قیمت خود گفته ای نرخ بالا کن که ارزانی هنووز ... آنان که "واصطنعتک لنفسی " را درک کرده اند، معادله های زندگیشان زیر و رو می شود👌 عزیزان بلاد کفر که سراپا گوش بودند، پرسیدند خانوم میشه اسم کتابی در مورد ایشون هست رو بهمون بگید 😊 گفتم بلههه👇 کتاب کم حجمِ "من ادواردو نیستم" برای مطالعه سریع و کتاب پرحجم " ادواردو" به قلم بهزاد دانشگر برای مطالعه در ۱۰۰ سال آینده(یعنی تعطیلات تابستان) 😂 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۷ @dar_entezare_ruyesh
تو کلاس دوازدهم، برا ورود به بخشی از بحث درس اول، پرسیدم خدا حکیم است، یعنی چی؟! ➖یعنی آگاهه نه اون عالم هست. ➖یعنی بخشنده است نه، اون رحیم هست ➖یعنی مالکه نه، اون مالک هست. ➖یعنی فرمانرواست نه، اون حاکمه . . . گفتم اگه منتظر جواب درست باشم، باید یه دور جوشن کبیر رو بخونیم، انگار😅 حکیم یعنی خدایی که کار بیهوده نمیکند. بعد وارد اصل مطلب شدیم😊 درس اول دینی ، این ذهنیت دوازدهم تجربی ها رو که رشته انسانی خیلی آسونه، قشنگ اصلاح کرد😅 درس اولشون، مبنای فلسفی داره و چون تجربی ها فلسفه نخوندند، تمرکز بر واژه های " وجود"، " موجود" و تفاوت اون با " پدیده" ، همینطور واژه های "ماهیت(هستی)" و " چیستی(ذات)" براشون یه کم سخت بود😩 وقتی این درس رو توضیح میدادم براشون، اینجوری بودند🤯😵‍💫😵 لذا برای تبیین و تسهیل فهم مباحث دقیق فلسفی، از روش تمثیلی خیلی بهره گرفتم👌 یکیشون گفت من اگه بمیرم و دوباره به دنیا برگردم، بازم تجربی میخونم، انسانی سختتت تره😅👌 گفتم تا شما باشید از این به بعد، به انسانی ها به آن چشم، نگاه نکنید😊 در تبیین نیازمندی جهان به خدا در بقا، از ساعت مچی ام کمک گرفتم. ساعت هوشمندی که برا درست نشون دادن زمان، باید به برنامه اصلی اش در نت وصل بشه، وگرنه عملکرد درستش رو از دست میده👌 البته من یادم رفته بود ساعتمم شارژ نذاشته بودمش، در حال خاموش شدن بود. پیام هشدار ساعت رو بهشون نشون دادم که نوشته بود: نیاز به شارژ مجدد❗️ گفتم جهان آفرینش هم هر لحظه و هر آن، نیاز به اتصال به منبع اصلی حیات داره؛ وگرنه به فنا میره👌 البته حواسم بود که رابطه دنیا با خدا، مثل رابطه ساعت ساز با ساعت نیست آ، پس اینو هم بحث کردیم😉 محتوای این درس طوری بود که سوالات جدی زیاد می پرسیدند یکی از بچه ها پرسید: خانوم همه چی رو خدا آفریده، پس خدا رو کی آفریده؟! در پاسخ به سوالش، فراتر از توضیح اینکه خدا پدیده نیست و نیاز به پدیدآورنده نداره، یه کتابی براش معرفی کردم👇 📖 پس او را که آفریده؟ابوالفضل بهرام پور ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۱۳ @dar_entezare_ruyesh
جلسه دوم، درس اقتصاد، چهارشنبه صبح👇👇👇 وارد کلاس شدم و سلام و احوالپرسی و حضور غیاب 🌱 یکی از بچه ها با لبخند گفت: خانم امروز پرانتز رو با شما باز و با شما می بندیم😊 یکی دیگه گفت: کلا امسال ، سال تحصیلی رو با شما شروع کردیم😍 فهمیدم که پرانتز باز(زنگ اول اقتصاد ) و بسته(زنگ آخر دینی) که جلسه قبل گفتم، خیلی خوششون اومده ☺️ قرار بود درسِ داده شده، پس گرفته شود😊 همه سرها در کتاب، مشغول خواندن شدند و سکوت حکمفرما بود که در صدا زدنِ دانش آموزان به درس، طرحی نو در انداختم ☺️ و صدای خنده و ذوق بچه ها، سقف کلاس را بشکافت😂 بی مقدمه گفتم: من عاشق موتورم نیستم.... من موتورم رو زندگی میکنم!! میفهمی چی میخوام بگم؟! عاشق نباش! زندگیش کن❗️ یهو عزیزی که این عبارت👆👆جمله ی بیوگرافی اش توی شاد بود، سرش رو بلند کرد و با لبخند و تعجب نگاهم کرد😊😲 نگاش کردم و گفتم بیا درس😊 ولی یکی از بچه ها با خنده و هیجان گفت: وااااای خانوم، 🤩 خطاب بهش گفتم چیه؟ تو هم که به آرزوهات قولِ رسیدن دادی😉 (جمله بیوگرافی اش بود) سومی که شوکه شده بود، گفت خانم شما چقدر تیزبین هستید😊 بهش گفتم تو هم بیا درس👌 اتفاقا ازش درس پرسیدنی، ۸ ویژگی کارآفرینان موفق رو پرسیدم، ۷ تا رو گفته بود، یکی رو اصلا یادش نمیومد😞 راهنماییش کردم، گفتم الان به معلمت میگفتی چطوریه؟ گفت تیزبین😅👌 گفتم یک ویژگی کارآفرینان موفق، تیزبینی هست👌 بازم خندیدند. ولی فکر کنم تیزبینی منو، یکی دیگه از عزیزان کلاس خوب می فهمید😉 چون جلسه اول، فهمیده بودم سر کلاس آدامس داره تو دهنش❌ بعد اتمام کلاس، با اسمش صدا زدم (شوک اول😅) و اومد، بیرون کلاس تو خلوت بهش گفتم آدامس سر کلاس، خوب نیست❗️ (شوک دوم😅) پذیرفت و عذرخواهی کرد🌱 نکته این پیام: ➖تصاویر پروفایل و بیوگرافی های مجازی، در شناخت روحیات مخاطب، کمک کننده است👌 ➖ نباید تیزبینی را به رخ دانش آموز کشید، تذکر در خلوت، پسندیده تر است👌 ➖جلسه اول، اقتدار و مهربانی باید با هم باشد. 👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۱۳ @dar_entezare_ruyesh
درس دوم دینی دهم، 🕊•~°~• پر پرواز•~°~•🕊 عناوین اصلی مباحث درس رو روی تابلو می نوشتم خوش خنده ی کلاس گفت: جسارتا میشه یه سوال بپرسم؟ گفتم بله، دوتا بپرس😊 خانوم، شما کلاس خطاطی رفتید؟! نه واااای خطاطی نرفتید و خطتون اینقدر زیباست😍😯 گفتم استعداد خط دارم، خوشنویسی برم عالی میشه بدون کلاس رفتن، تقلید خطم هم خوبه ها😉 استعداد دیگه ای هم دارم ولی سر کلاس به بچه ها نگفتم، چون بدآموزی داشت براشون😁🙊 اونم اینکه توانایی خواندن خط های میخی و کوفی دهه هشتادیای بی حوصله رو دارم😂 نکته: زیبایی خط برای هر فردی، لازم است؛ برای معلم بیشتر🌹👌 قبل از ورود به بحث، گفتم کل درس قبلی رو که هدف خلقت بود، در این بیت شعر خلاصه میکنم: مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم حالا تو درس ۲، میخواییم این مرغ باغ ملکوت رو از قفس آزاد کنیم😍 پس برای پریدن، نیاز به پرِ پرواز داریم🕊 روی تابلو دو تا واژه زیر رو نوشتم : خدا انسان گفتم بچه ها، تو درس قبل هدف گزاری کردیم ، حالا بهم بگید اولین نقطه شروع حرکت به سمت هدف، با کدوم یک از این دو واژه است⁉️👆👆 بعضیا گفتند خدا بعضیا گفتند انسان حس کردم همینجوری رو هوا دارن یه جوابی میدن❗️ گفتم اونایی که میگید انسان، چرااا انسان؟! به شک‌افتادند و با صدای آرامتر گفتند خدا❗️ گفتم اونایی هم که میگید خدا، چرااا خدا ؟! جوابی نداشتند. خطاب به اونایی که خدا رو نقطه شروع حرکت قلمداد کردند، گفتم فرض کنید شما اصلا تشنه تون نیست و تا خرخره سیراااب هستید😅 در همین حین یه لیوان آب روی میز جلوتون میزارن❗️ چه حسی دارید بهش؟! این دفعه با صلابت گفتند به آب بی اعتنا هستیم، چون تشنه مون نیست👌 در حالی که آفرین می گفتم، رفتم رو تابلو، واژه خدا رو پاک کردم و گفتم وقتی نیازی در وجودتان حس نمیکنید، بود و نبود خدا برایتان مهم نیست👌❗️ مسیر تقرب به خدا، از خود میگذرد❗️ خویشتن شناسی، نقطه شروع حرکت است👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۱۷ @dar_entezare_ruyesh
در ادامه بحث، باید کنار انسان توقف می کردیم و سرمایه های وجودی انسان رو بررسی میکردیم😍 البته حواسم بود که ضمن تدریس، ناخواسته جواب های آماده رو برا سوال کتاب که از دانش آموزان ، اسم هر سرمایه روخواسته بود، نگم😉☺️ برا همین تو تابلو نویسی محتوای درس، شماره زده بودم و جلوش رو خالی گذاشته بودم😊 به بچه ها گفتم توضیح سرمایه های وجودی از من، حدس اسم این سرمایه ها از شما👌 کلا باید پا به پای من تو کلاس فعالیت کنند، یعنی که چی، من درس بدم، اونا فقط بشنوند😞❗️ نداریم همچین چیزی😊 ➖عقل( اشاره کردم که همه انسانها عقل دارند ولی فقط عده کمی عاقلند❗️) عقل حکم میکنه این سرمایه ها رو نباید آکبند تحویل خالقش بدیم😞 ➖اختیار ➖سرشت خدا آشنا و خداجو ➖الهام درونی به خیر و شر ➖نفس لوامه ➖کتاب آسمانی و پبامبران بعد بررسی این سرمایه ها بی مقدمه یه مثال زدم😊👇 بچه ها فرض کنید یه کسی یه لب تاپ فوق پیشرفته با کلی امکانات خفن داره🤩 ولی ازش فقط به عنوان ماشین حساب استفاده میکنه❗️😓 چه حسی دارید بهش؟! همممه پنچر شدند و گفتند اون یه اُمُّل هست😐❗️ یه تخته اش کمه🙈❗️ گفتم به نظرتون چرا همچین کاری میکنه؟! چرا از اون امکانات فقط در حد ابتدایی استفاده میکنه؟؟!! یکی از اون شیطونای کلاااس😅 گفت: چون نسبت به امکانات لب تاپ آگاهی نداره👌 تحسینش کردم و خطاب به همه گفتم: حالا هرحسی که به اون فردِ فرضی داشتید، به خودِ واقعی مون هم باید داشته باشیم😞😢 چون ما از این همهههه سرمایه وجودی مون، فقط در حد ماشین حساب استفاده میکنیم❗️ قیافه بچه ها دیدنی بود😐🥲😓🤯 گفتم یه مثال دیگه: فرض کنید یه بنده خدایی چندصد میلیارد سرمایه داره و میخواد باهاش یه کاری بکنه ولی کل مخش به این قد داده که یه سوپری بزنه تو محله شون❗️ وااااای خانوم، این دیگه نوبره😏 چندصد میلیارد و یک سوپر مارکت؟!!😐😐😱 وقتی حس تاسف رو قشنگ درک کردند، گفتم پس همه تون واقفید که بین هدف و سرمایه باید تناسب دقیقی وجود داشته باشه👌 راستی برا اون تاسف ها و سر تکون دادن هاتون راه دوری نرید، این مثالهای ملموس، بیانگر حال خودمونه😔❗️ با سرمایه هایی که یک انسان داره و میتونه باهاش به ملکوت اعلی پرواز کنه، ولی داره مثل کرم خاکی تو گل های زیر زمین راه میره❗️ ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۱۷ @dar_entezare_ruyesh
یکی از کارهایی که تو بلاد کفر میکنم اینه که حیطه عاطفی دانش آموزان رو درگیر بحث می کنم و اغلب ، کاری میکنم که بهشون بربخوره☺️👌 بعد از بحث موانع درونی و بیرونی سر راه انسان، در بحث شیطان ، از بچه ها پرسیدم اجازه هست یه چیزی بگم بهتون بربخوره؟!! فکرشو بکنید تو همین دو جلسه ای که امسال با این عزیزان آشنا شدم، خودشون مشتاقانه و مصرانه تایید کردند و گفتند بلههههه😍👌 گفتم ولی حرفی که میخوام بزنم، اگه اهل فهم باشید خییییلی قدرت برخورد( از جعلیات بنده😅) داره هااا. (متدهای ایجاد عطش و جلب توجه مخاطب😍👆) گفتند بگییید😊 منم گفتم : شیطان که رانده گشت، به جز یک خطا نکرد خود را برای سجده ی آدم، رضا نکرد شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد.❗️ خوش خنده ی کلاس، سکوتی کرد بالاتر از فریاد❗️ زنگ اتمام کلاس هم سکوت رو شکست و خداحافظ☺️ ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۱۷ @dar_entezare_ruyesh
طرح هایی که در شیوه پرسش کلاسی اجرا میکنم ؛ رسما از کلاس من یه فضای غیرقابل پیش بینی ایجاد میکنه🙈😅 شاید شما خوب ندونیدش؛ ولی من که حااال میکنم😍 ➖موقع صدا زدن برا درس جواب دادن؛ گفتم بچه ها کی داوطلبه؟! یکی از شاگرد زرنگا داوطلب شد که بیاد، در حالی که حتی اگه ازش درس نمی پرسیدم، خیالم راحت بود که خونده 😍 بهش گفتم بیا پای تابلو. 👏 همینکه داشت می اومد ؛ بقیه نفس راحتی کشیدند😂 داوطلب درسخوان که رسید کنار تابلو، بهش گفتم کتابت رو باز کن و درس بپرس از فلانی ....😊 داوطلب😳 شاگردان😐😩😞😱🥲😓 من☺️ ➖سر کلاس دیگه، طبق شیوه معمول، چند نفر رو صدا زدم پای تابلو و خودم ازشون درس پرسیدم، همینکه پرسششون تموم شد، به هر کدوم از بچه های پای تابلو، اسم چندتا از نشسته ها رو دادم و گفتم ازشون درس بپرسید☺️ جالبه در این روش، خوب سوال پرسیدنِ دانش آموز هم محک میخوره👌 ➖تو یه کلاس دیگه از چند نفر درس پرسیدم، یکی از بچه ها نمره داشت ازش نپرسیدم (وقت نشد) گفت جلسه بعدی ازم درس می پرسید؟! گفتم نه، تدریس میکنم. گفت : خانوم من از "نه" گفتن های شما می ترسم 😅 شاید بپرسید ازم❗️ بهش گفتم خوف در دلِ رجاء و رجاء در دلِ خوف، سازنده است😍👌 درس جواب دادن تو کلاس من، شبیه طلبیده شدن برا زیارت اربعین هست که تا لحظه آخر، هیچ کس نمیداند چه زمانی برای پرسش احضار میشود. ☺️ بعضی وقتا بچه ها میگن خانوم ، نفر بعدی کیه؟! منم با خنده میگم خودمم نمیدونم😂 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۷/۲۲ @dar_entezare_ruyesh
درس سوم دینی دهم تجربی خیلی بی مقدمه گفتم بچه ها یه لحظه چشاتون رو ببندید. درحالی که خنده شون گرفته بود، چشاشون رو بستن😊 گفتم نخوابیدآ آ آ😅 با چشمای بسته، همین کلاستون رو تصور کنید که توش هستید. ولی این کلاس هیییچ در و پنجره ای به بیرون نداره❗️ یک چهاردیواری محدود❗️ حالا چشاتون رو باز کنید😊 تو کلاس بی در و پنجره چه حسی داشتید؟ خیلی جالب بود که بدون هماهنگی قبلی، یه عده همصدا گفتن حس خفگی😩❗️😞 البته یکی از شیطونای کلاس گفت من هیچ حسی نگرفتم😅 گفتم یه بار دیگه چشاتون رو ببندید. حالا تصور کنید کلاسمون به وسعت پهنه ی هستی است. ولی هیییچ پنجره ای و روزنه ای به جای دیگه نداره❗️ کل دنیا رو یه چهاردیواری محدود تصور کنید که ۱۲۰ سال توش زندگی میکنید و تلاش میکنید و چون پنجره ای و روزنه ای به جای دیگه نداره، بعدش هیچی به هیچی❗️😐 حالا چشاتون رو باز کنید و بگید چه حسی دارید؟ این دفعه همون شیطونِ بی حس قبلی😅 محکمتر و همنوا با همه گفت : صد رحمت به تصور قبلی❗️ این دیگه خییییلی خفه بود😓😵‍💫 وقتی حس خفگیِ ناشی از تصورِ مادیگرایان مبنی بر انکار معاد رو تجربه کردند؛ گفتم عنوان درسمون هست: 👇👇 پنجره ای به روشنایی😍🌟✨ ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۸/۱۰ @dar_entezare_ruyesh
خواستم بگم نگران نباشید، بنده با بحث هایی مثل امکان صدور ترک اولی از معصوم، ذهن شاگردان را منحرف نمیکنم☺️ چون درجه انحراف اینها خیلی بالاتر از این زاویه هاست😂 فکر کنم افکارشون رو ۱۸۰ درجه باید بچرخونم😅 عزیزان بلادکفر(۲) مراتب کفرشان عالی است❗️من باید برای اینها حقانیت حضرت محمد ص را اثبات کنم باید بفهمانم که محمد(ص) ، نعوذ بالله ساخته توهم عرب جاهلی نیست!! بعد از اثبات حقانیت پیامبر(ص) باید کمک کنم بفهمند که قرآن کریم ، معجزه پیامبر خاتم است و تحریف نشده است. چون بشدت بر تحریف قرآن مصرند❗️ باید بفهمانم که اسلام بر ایرانیان با زور شمشیر تحمیل نشده است. باید بفهمانم که اسلام با ایران دو خط موازی نیستند که پدرکشتگی داشته باشند! باید بفهمانم که شیطان، عدو مبین است و حق با او نیست❗️ وقتی در یک کلاس، فقط یکی دو نفر از عزیزان، ذهنشان شستشو شده باشه و فکرای غلط رو جای باور درست بگیرند؛ کار معلم راحت تره😊 ولی تو این کلاس، تعداد عزیزان متعصب و عصیانگران هیجان زده یه کم زیاده و یه چالش جدی برای من❗️😅😞 تو این زمانه ، تدریس دینی، سخت تر از تدریس ریاضی شده👌☺️ ولی من همچناااان عاشق این سختی ها😍❤️ خدایا دستم بگیر تا دستانی را بگیرم🌱🤲 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۸/۱۸ @dar_entezare_ruyesh
چالش های من سر این کلاس😊👇👇 با یک ماه تاخیر رفتم سر کلاس و تدریس رو حسااابی عقبیم😓 یازده انسانی هستن و پر حجم ترین کتاب دینی متوسطه دوم❗️ تعداد عصیانگران متعصب زیاده😓 حجم سوالات دینی خارج از کتاب در ذهن عزیزان بالااااست😊 به قول یکیشون سوالا، ذهن اونا رو ترکونده😅😞 و به قول خودم اونا هم منو سر کلاسای بلاد کفر، میترکونن❗️😂 سیاست زده های هیجان زده ی یوتیوب باور هستند.😞 هم باید مدیریت کلاس و هم باید مدیریت بحثم قوی باشه👌😍😅😢 حالا منی که باورم اینه باید معلم کتاب نباشم؛ بلکه معلمِ انسان باشم و در شرایط عادی، اولویتم را به خود دانش آموز میدم؛ نه به کتاب درسی😊 الان هم باید کتاب را دریابم، هم کلاس را هم باید تدریس کنم، هم ارزیابی تا درس ها برای دانش آموزان تلنبار نشود☺️ هم باید جلب اعتماد کنم، هم زمینه سازی👌 خلاصه که چالش های امسالم منو یاد پیرمرد عالیس میندازه که از بین گزینه های مختلف گفت : همه شو بده😅😂❗️ وسط این چالشها و در خط مقدم کلاسی که تیرباران سوال هستم: من زنده ام هنوز😅 و با ادبیات قالب شکن و یخ شکنم مغز اونا رو رگ به رگ کردم😁 اولین جلسه که با صراحت مخالفتم با برخی روال های معمول مثل ارزیابی آغازین در دینی را بیان کردم؛ کل کلاس خودجوش و با صدای بلند کلاس رو اینجوری ترکوندند: وان، تو ، تری، فور تشکر ....تشکر....😍🤩🤩 (با لحن مربوطه بخوانید😅👆) منم دیروز که آزمون کتبی داشتم ازشون ، رفتم سر کلاسشون گفتم : وان ، تو ، تری 😊 پرسش داریم وِری😉 خوش به حال اون پَری که سوالا رو جواب میده سریع😂😅 فکرشو نمیکردم اینقدررر ذوق زده بشن😍🤩😅 باور میکنید دنبال نکته برداری از بداهه گویی معلمشون بودن🤦‍♀😁 کاش درس رو هم اینجوری نکته برداری کنن😞 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۸/۱۸ @dar_entezare_ruyesh
باز نشر یک مطلب👇👇 آرتروز فکری در مواجهه با اعمال دینی: یکی از مواردی که در بین نسل جدید و دانش آموزان خیلی طالب دارد، علم گرایی است. علم به خودیِ خود، نه خوب است و نه بد!! بلکه جهتی که علم در آن راستا به کار گرفته میشود، تعیین کننده است! بارها سر کلاس از سوی شاگردان متعدد با این درخواستها مواجه شده ام که بُعد علمیِ دین و احکام و رفتارهای دینی را طالب بوده اند. البته این طلب، اگر فقط به عنوان یک تکه کوچک از پازل کاملِ تبیین گری باشد و مبتنی بر یافته های قطعی علم، اشکالی ندارد؛ ولی مشکل آنجاست که مخاطب، سرسپرده بی چون چرای علم می شود و منتقد دین!! مشکل آنجاست که مخاطب امروزی بخواهد کل دین را با علم محک بزند. اصالت را به علم بدهد؛ و دین را فقط تا جایی بپذیرد که با علم، سازش داشته باشد! آری، مشکل اینجاست و آرتروز فکری-معرفتی در مواجهه با نماز و روزه و حجاب و... از اینجا سر بر می آورد. بارهااا سر کلاس از سوی شاگردان متعدد و بالاخص شاگرد عصیانگرم که در مسیر هدایت است😍 شنیدم که : خانوم ما، دین رو با علم متر می کنیم. ➖بهم بگو از نظر علمی چرا باید روزه بگیرم؟ ➖ علم نظرش در مورد خوردن گوشت خوک چیه؟ ➖ علم اثبات کرده که در بزاق سگ فلان ماده مفید هست، پس چرا اسلام سگ رو نجس کرده؟! ➖ علم روز، فلان آیه رو نقض میکنه وووو.... @dar_entezare_ruyesh
در مواجهه با این نگاه ها و طلب های به ظاهرِ علمی دانش آموزان، ابتدا به مبنای روش علمی اشاره کردم که مبتنی بر استقرای ناقص است؛ نه تام! از طرفی ابطال پذیر است؛ نه قطعی. و چند نمونه مثال علمیِ نقض شده هم برایشان مطرح کردم. البته در همین جاا اتفاقا گریزی زدم به مبحث سکون زمین در کتاب مقدس تحریف شده و ادعای علمیِ گالیله مبنی بر حرکت زمین و... جدال علم و دین در جهان مسیحیت !! و اشاره ای هم کردم به تعبیر قرآنیِ ذلول به معنای شتر رام که برای بیان حرکت زمین در آیات قرآنی مطرح شده است. یعنی سعی کردم در عین حالی که آسیب روش علمی را مطرح می کنم از شواهد علمیِ قطعی هم برای بیان عظمت قرآن بهره بگیرم. ( امر بین الامرین، نه علم گرایی مطلق و نه علم ستیزی😊) در کنارش به جریان پوزیتویسم حاکم بر قرن 19 اشاره کردم و تفسیر الجواهر شیخ طنطاوی را هم مطرح نمودم که تفسیری علمی از آیات قرآن کریم بود که مفسر با نیت دفاع از اسلام و قرآن نوشت؛ ولی در گذر زمان، نتیجه عکس داد. چرا؟ چون پیشرفت علم تجربی، مثال های نقض فراوانی را از آن تفسیر رو کرد! @dar_entezare_ruyesh
درس پنجم دینی دهم انسانی آینده روشن⭐️🌟 موضوع درسمون در مورد معاد بود. درس رو با یه طنز شروع کردم.😊👇 کنار خیابان وایستاده بودم باخودم گفتم: آخرین مدل ماشینی که در آینده سوار میشم چیه؟؟؟ 🤔🤔 همون لحظه یه آمبولانس نعش کش از بغلم رد شد. روش نوشته بود فکرشو نکن، آخرش مسافر خودمی😂 همه بچه ها حسابی با صدای بلند خندیدند😅 و من خطاب به یکیشون که میگفت چرا همه اش در مورد مرگ و..درس می خونیم😞 گفتم برا اینکه آخرش مسافر همین راهیم😉😊 ضرورت بحث از معاد رو براشون تبیین کردم. وقتی فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم و همین یه فرصت، سرنوشت ما رو میسازه، پس مهمه که بدونیم اون ور خبری هست یا نه ؟! حساب کتابی هست یا نه ؟! اصلا جهان دیگری در کار هست یا همه اش کشکه ؟! در همین راستا قاعده عقلی دفع خطر احتمالی رو باید توضیح می دادم، با همون مثال کتاب شروع کردم. بچه ها اگه یه لیوان شربت روی میز باشه 🍷و شما هم تشنه تون باشه و بخواهیین اونو بخورین؛ ولی همون لحظه یه بچه کوچیک یا یه دیوونه بهتون بگه توش سم ریختن، شما چه می کنید؟ میخورید یا نه ؟!! طبیعتا عقل حکم میکرد که بگن نمی خوریم و احتیاط می کنیم☺️ ولی عزیزان کلاسای من، غیرطبیعی ترین موجودات عالمند🤦‍♀ دوتاشون گفتند با کمال میل میخوریم😓😂 منم گفتم بخورید مرگ نوش جانتان😬😁 اغلبشون طبیعی بودند و گفتند احتیاط می کنیم، چون با جونمون سر و کار داره! 👌 ولی خب مناقشه در مثل کردن اون عزیزانِ غیرطبیعی😅منو ملزم کرد با ادبیات ریاضی، هم این قاعده دفع خطر احتمالی رو بهشون توضیح بدم. فرمول تابع امید رو روی تابلو نوشتم. به کمک بحث احتمالات در ریاضی، سود بازی پرتاب شانسیِ سکه رو محاسبه کردیم. بعدش تاس رو از کیفم در آوردم و میخواستم سود ناشی از پرتاب تاس رو محاسبه کنیم. این دفعه هم من یه شوخی کردم باهاشون😂 مخصوصا که توجه همشون به بحث جلب شده بود و مشتاق بودند که از این بحث ریاضی چطور به دینی پل میزنم،😍 تاس رو انداختم و گفتم اگه 6 بیاد، ادامه میدم این بحث ریاضی رو، اگه 6 نیاد، نمیگم😅 اتفاقا هم 6 نیومد، 2 اومد، 😐😓 یکی از بچه ها با شیطنت گفت 6 نیومد. درس تموم شد😁 وقتی سود زندگی دیندارانه رو براشون با فرمول ریاضی حساب کردم، کلاس در شگفتی و سکوت فرو رفته بود. احتمالا داشتند به آخرین مدل ماشینی که در آینده سوارش میشن فکر میکردند😅😉 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۸/۲۵ @dar_entezare_ruyesh
دوگانگی تربیتی، تهدیدی که میتواند به فرصت تبدیل شود❗️👇👇👇 یکی از عزیزان بلادکفر، سر کلاس شیطنت های بامزه ای دارد و البته گاهی که شوخی هایش به اصل بحث لطمه بزنه ، تذکر می گیرد ازم (اخیرا به سبک خودم ازش پذیرایی کردم😅) از حیث پوشش و نماز و ...مشکل دارد حسابی! حتی سرکلاس بهم گفت که منو به دین دعوت نکنید، تا خرخره پرم. منم گفتم خیاالت راحت من تو رو به دین دعوت نمی کنم، آزاد هستی😊 یه بار سرِ کلاسشون نظرسنجی کرده بودم که ببینم کیا دوست دارن یه گفتمان در مورد نماز داشته باشیم با هم؟! اتفاقا ایشون با اینکه نماز نمیخونه، ولی استقبال کرده بود. یه روز سر کلاس اینا یه داستان درباره نماز خونده بودم. نگو ایشون یک هفته تمام، روی اون داستان و کلاس دینی فکر کرده بوده😍👌 و من اینو نمی دونستم، بعدها بهم گفت. خلاصه با ایشون گفتگویی در مطب(پیوی من) پیش اومد و ایشون گفت که خانواده مادر، مخالف حجاب و نماز، خانواده پدر موافق حجاب هستند. خاله، موهای اینو به زور بیرون میذاشت، عمه موهای اینو میداد تو!😓 الان شده یه دختری که رنگ لاکش با رنگ لباسش ست هست و موها کلا بیرون و نماز بی نماز!! از قضا هم دبیران دینی قبلی، این عزیز رو به اجبار نمره و .. سمت نماز و حجاب سوق میدادند؛ ( با تعجب به منم میگفت شما شبیه معلمای دینی که تا به حال داشتم، نیستید😅) لذا همه چی دست به دست هم داده و نتیجه شده این عزیزی که سر کلاسای دینی ما تو بلاد کفر نشسته و دل پری از دین و دیندارها داره و صراحتا میگه منو به دین دعوت نکن😓 چند وقت پیش حرفش شد که احتمالا دیگه من نمیرم سر کلاساشون، خیییلی ملتمسانه گفت خانوم خواهشا نرید! و من تازه اون وقت بود که فهمیدم به لطف الهی، عشق کلاسای دینی هم تو دل این عزیز نشسته😍🤩 حرف اصلی من از نوشتن این پیام اینه که برخی ها ظاهرشون با دنیای درونشون خیییلی فرق داره و تشنه جهت دهی اصولی هستن👌 من معتقدم این دوگانگی تربیتی والدین، آن هم در سن بحرانی بلوغ که سوالهای مهم سر بر می آورند، در عین حال که واقعا سختتت است؛ می تواند عامل رشد باشد🌱 چون دقیقا از دلِ همین تضادهاست که ایشان می تواند به انتخاب برسد👌 کار امثال من این است که به این عزیزان، آگاهی ریشه ای بدهیم و زمینه انتخاب را فراهم کنیم؛ نه اینکه با تهدید به کسر نمره و یا تشویق به نمره دادن، آنها را در ظاهر به دین دعوت کنیم و در اصل، از دین متنفر سازیم!! برا این عزیز که برای موهای سرش، خاله و عمه تصمیم می گیرند؛ باید کاری کرد که برای فکرهای سرش، خودش آگاهانه تصمیم بگیرد😍👌 فکرهایش که ارشاد درست شود؛ نیازی به گشت ارشاد برای موهای سرش نخواهد بود.👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۸/۲۵ @dar_entezare_ruyesh
سر کلاس دوازدهمی ها، مشغول تدریس دین و زندگی بودم... بحث سنت های الهی🌱 رسیده بودیم به بیان نمونه ای از رفتار شهید ابراهیم هادی که وقتی فهمید لباس ورزشی اش توجه نامحرم رو جلب کرده، در پوشش تجدید نظر کرد👌 یکی از شاگردان گفت: والا شهید اگه الان تو این زمانه بود؛ قطعا اینجوری رفتار نمیکرد❗️ گفتم : در عشق، اگرچه منزل آخر، شهادت است تکلیف اول است، شهیدانه زیستن❤️👌 اینکه این شخصیت والا، شهید شده؛ نشون میده که در زمان حیاتش، شهیدانه زیسته است و اتفاقا هنر اینه توی شرایط جامعه فعلی، پای ارزش های اعتقادی بمونی👌 اگر آه تو از جنس نیاز است درِ باغ شهادت، باز باز است🕊 تو همین بحث بودیم که در کلاسمون زده شد. همکار پرورشی اومده بود اعلام میکرد زنگ نماز هست و کلاس ما بره نماز😊 از ایشون اصرار به نماز بود و از اعضای کلاس، انکار و بی میلی به نماز😓 آن سو ، اصرارهای همکار و تشویق با نمره و امتیاز بود و مقاومت بچه ها در اینکه نمیخواستن برن و این سو من بودم و منتقد این شیوه دعوت به نماز❗️ بی آنکه حرفی به شاگردان بزنم، (مخصوصا کسانی که دغدغه ادامه درس را داشتند😅) کتاب و دفترم را جمع کردم و کلاس را به قصد نماز خونه ترک کردم🌱 نماز ظهر را خواندم در حالی که همچنان صدای اصرارها و انکارها در فضا بود😢 بالاخره اصرارها، بچه ها را به نمازخانه کشاند بی آنکه محبت به نماز را در دلهایشان بنشاند❗️ همکار ایستاد برای عکس گرفتن❗️ و بچه ها ایستادند برای ادای نماز را در آوردن❗️ احتمالا ادامه دارد ... ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۹/۱۲ @dar_entezare_ruyesh
تذکر دادن به شیوه من☺️👇 یکی از خصلت های همیشگی من در کسوت معلمی این است که شاگردان را حتمااا با اسامی کوچکشان صدا میزنم. 👌 صمیمی و بی تکلف.😍 و اتفاقا خود شاگردان هم بسیار از این موضوع خوشحالند.😊 البته از بس با اسم کوچیک صدا میزنم، گاهی فامیلی هاشون یادم میره🙈😅 اخیرا یکی از بچه های بلاد کفر، خارج از کلاس، یه رفتار نادرستی ازش سر زده بود که خیلی ناراحت شده بودم و همون لحظه با سکوت و نگاهم ابراز کرده بودم که کارش، خیلی بد بود!! ولی عمق قضیه رو متوجه نشده بود؛ لذا باید متوجهش می کردم❗️ یه روز بعدش، تو دفتر مدرسه وقتی منو دید، ازم نمره برگه امتحانی اش رو پرسید. گفتم نمیگم؛ وقتی سر کلاس دادم متوجه میشی. ولی دوستش که ازم پرسید، نمره اش رو گفتم بهش😊 این عزیز، تازه متوجه شد که من به خاطر همون خطاش، قهرم باهاش😅 گذشت تا اینکه با اینا کلاس داشتم و باید برگه های امتحانی شون رو میدادم. بارها خواسته بودم تو برگه اش یه تذکری بنویسم، ولی آخر سر، مدل تذکرم رو به جای مکتوب کردن، در عمل نشون دادم❗️ همه بچه ها رو با اسم کوچیکشون صدا میزدم و برگه هاشون رو می دادم. نوبت ایشون که رسید، عمدا با اسم فامیل خطابش کردم. در کل این سه ماه، اولین بار بود که فامیلی کسی رو میگفتم. برا همین بنده خدا، همون لحظه، خشکش زده بود. وقتی هم اومد برگه رو بگیره، اصلا نگاش نکردم و هیچی نگفتم. اینم یه رفتار عمدی دیگه بود. در حین تدریس هم خیلی کوتاه نگاش می کردم. و همین ها موجب شد که ایشون که دختر شیطون با نمک و شوخ طبع کلاس بود و همیشه کلاس رو مستفیض می کرد از شیطنت هاش، اون روز از اول تا آخرش ساااکت موند. وقتی کلاس تموم شد، اومد پیشم. خانوم ، باهام قهرید؟ بله ... چطور؟ از رفتارتون عمق فاجعه رو فهمیدم. وقتی فامیلی ام رو صدا زدید، بلند شده بودم که بیام ولی خشکم زده بود.. میگفتم خدایا یعنی با منید؟! بعد که اومدم برگه رو بگیرم، حتی نگام نکردید... تازه بعدش حین تدریس هم اصلا نگام نمی کردید. وسط تدریس هم یه مثالی زدید، منظورتون من بودم، گرفتم😥 وقتی دیدم بنده خدا خیلی دقیق همه نشونه های رفتاریم رو درست رمزگشایی کرده و متوجه عمق ماجرا شده، با اسم کوچیک خطابش کردم😍 و گفتم آفرین به دختر باهوش و تیز👌 سعی کن از این به بعد با فامیلی ات صدا نزنمت😅 عذرخواهی کرد و تشکر.. حرف زدیم و دلش وا شد 😍 نهی از منکر ما به این شیوه، موثر افتاد.👌 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۹/۲۴ @dar_entezare_ruyesh
سکانس دوم دعوت به نماز به شیوه من 😊👇 جلسه قبلی وقتی زنگ زده شد و داشتم از بچه ها خداحافظی می کردم که از کلاس برم ، یکی از بچه ها گفت خانوم بند کفشتون باز شده😊 ازش تشکر کردم و رفتم. و جلسه بعدش به واسطه همین بند کفش، به شیوه غیرمستقیم، اونا رو به نماز دعوت کردم❗️😉 سر همون کلاس، درس دینی داشتم. وارد کلاس شدم و سلام و احوالپرسی کردم و بعد از پرسش درس، خطاب به اون عزیز گفتم ممنون که تذکر دادی بند کفشم رو محکم کنم. ولی راستش رو بخواییین من وقتایی که کفش بند دار می پوشم، عمدا یه کم بندشو شل می بندم. 👟 اگه گفتید چرا؟!🤔 خب طبیعی بود که ربط بند کفش به نماز ، تو ذهنشون هم خطور نکنه❗️🧐😅 ادامه دادم : چون بعد زنگ سوم که اتفاقا وقت نماز هست، من بخاطر کلاسم باید سریع خودمو برسونم یه مدرسه دیگه. از طرفی، ترجیح میدم نمازم رو مدرسه بخونم برا خونه بمونه خییلی دیر میشه،😞 برا اینکه زمان رو از دست ندم، بند کفش ها رو طوری تنظیم میکنم که بدون باز و بسته کردن بند، کفش رو در بیارم😊 بچه ها اصلا فکرشو نمیکردن که بحث به اینجا بکشه ولی کشید دیگه😅👌 جلسه قبلش، کتاب داستانی " بی نماز ها خوشبخت ترند ؟! " رو سر کلاسشون خونده بودم😍 خیلی خوششون اومده بود. یکی از بچه های کم حرف کلاس، اومده بود پیوی و برا من کلی پیام تشکر و ابراز محبت و ...کرده بود و آدرس کتابفروشی رو خواسته بود که بره اون کتاب رو بخره😍 به خود منم پیشنهاد داده بود، کتاب بنویسم😊 (بعدا توسط همکاران سال قبل فهمیدم که این اندازه ابراز محبت و واکنش به کلاس و پیام دادن این شاگرد برا من، خودشم از اون دانش آموز خیییییلی نشونه خوبیه😍👌) خلاصه که اون کتاب داستانی ام رو بردم سر کلاس تا امانت بدم به این عزیز🌱🌹 و جالبه که سر همین کلاس، یکی از بچه ها که از حرفاش چنین برمیومد که چند وقته نماز نمیخونه، سنت امداد خاص الهی(توفیق😉) شامل حالش شد و رفت برا نماز 👌 یکی دیگه از بچه ها هم قبلش ازم اجازه گرفته بود بره بیرون. دیر کرد، وقتی اومد و جویا شدم گفت برا وضو گرفتن رفته بود و ادامه کلاس هم اجازه گرفت برا نماز خوندن بره. نوبت کلاس ما نبود و کلاسها نوبتی میرن نماز. منم با کمال میل اجازه دادم که برن😍 و با بقیه در مورد علل نماز نخواندن یه کم حرف زدیم☺️ یکی از علت ها، رفتارهای نادرستِ برخی نمازخوان ها بود❗️ یکی دیگه از علت ها، روش های نادرست دعوت به نماز بود👌 خلاصه که من برا نماز خوندن، نه تهدید و نه تشویق به نمره نکردم از نماز خوندن خودم گفتم خودمم رفتم نماز خوندم و کتاب با موضوع نماز میبرم براشون و موقع نماز هم، دنبال عکاسی نبودم ازشون🤦‍♀😐 احتمالا ادامه دارد ... ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۹/۲۸ @dar_entezare_ruyesh
شاید دومین جلسه بود که سر کلاسشون میرفتم. بعد یک ماه بی معلم بودن، ابان ماه بود. کلاسی که همزمان چنددد نفر عصیانگر داشت و از صحبت های همکاران شنیده بودم که اغلب با این کلاس مشکل دارند😢 خودمم که رفتم و عصیان ها را دیدم. 😊 بعد از جلسه اولم که به گفته خودشون متفاوت ترین جلسه یه دبیر برا اینا بود😊 جلسه دوم، سر کلاس شبیه کسی بودم که از هر سووو تیر سوالها و دردها و شبهه ها و اعتراض ها به دین و دنیا و آخرت و ...به سویش روانه میشد🏹😱😅 کلاس منفجر شده بود از تخلیه هیجانی عزیزان دهه هشتادی در اعتراض به دین😞😅 و من تنها رزمنده این میدان بودم که در تیررس این حملات به دین و مقدسات دینی واقع شده بودم😂 یاد سریال" لیلی با من است"با بازی پرویز پرستویی افتادم که اصلا نمی خواست به خط مقدم بره؛ ولی خدا همه مقدمات رو چیده بود که اون رو به خط مقدم بکشونه😍👌 خلاصه ، من با عشق، در خط مقدم ایستاده بودم ❤️🤩 یکی از مُردّدان بلاد کفر، که اتفاقا ردیف جلو نشسته بود؛ با سوالهایش مرا به رگبار بسته بود❗️ کاملااا مشخص بود در برخی اعتقادات دینی دچار شک شده بود و با شکش کنار نیامده بود و سوالها بی قرارش کرده بودند👌 اصلا آرام نمی گرفت! از اعتقادش به تناسخ حرف میزد، از اینکه در عصمت پیامبر(ص) شک کرده و چند همسری پیامبر(ص) او را بدجور عصبانی کرده است، از اینکه خدا را از جنس انرژی می دانست، از یوگا که به عنوان یک آموزه اصیل یاد می کرد، از اعتقادش به بیگ بنگ و چند مورد دیگر حرفهاا زد .. حرفها، از جنس واژه و صوت نبودند که از دهانش خارج شوند؛ بلکه از جنس تردیدِ آمیخته با باور بودند. و من در مقابل همه این سوالها و حالات او، که تشنه جواب بود، فقط یه کلمه گفتم: همه باورهای جدیدت باطل است😓😅🤦‍♀️ ۲ آبان من بودم و پرحجم ترین کتاب دینی متوسطه دوم و چالش شروع با تاخیر❗️ لذا با خونسردی گفتم : فعلا پاسخ نمیدم. بریم سراغ درسمون که یه ماهه عقب افتادید😊 همین واکنش من کافی بود تا او را شعله ورتر کند🔥 و بگوید : خانوم چرا باور نمیکنید سوالها منو منفجر کرده!! چرا جوابمو نمیدید. و من او را ارجاع دادم به مطب(پیوی ام)☺️ ادامه دارد ... 😍 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۱۰/۴ @dar_entezare_ruyesh
بعد از یک گفتگوی دوطرفه در پیوی، جلسه بعد سر کلاسشان که رفتم، از آن شراره های فروزان عصیان و بی قراری خبری نبود🤩 آن تلاطم ها، جای خود را داده بودند به تسلیم و آرامش😍👌 بی آنکه راجع به گفتگوهای مطب، سر کلاس چیزی بگویم ، مشغول تابلو نویسی درس جدید بودم که همو با لحنی آرام گفت: خانوووم، شما ما رو از گمراهی نجات میدید، من میدونم🤩 می بینید که آرام گرفته ام😍 چندبااار اومدم پیوی تون تا سوالی و نقدی بنویسم؛ ولی گفتگوها رو مطالعه کردم، دیدم همه چی منطقیه👌 من فعلا مست و مدهوش جوابها هستم😍 خطاب به او که در آرامشی دلنشین، مرا هدایتگر نامید؛ این آیه شریفه را یادآور شدم👇 ❤️إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ❤️ [ القصص: 56] 😍 ✍🌱در انتظار رویش🌱 ۱۴۰۲/۱۰/۴ @dar_entezare_ruyesh