eitaa logo
دردِ دل روح های ازدواجی سرگردان
2.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
366 ویدیو
5 فایل
کانال اصلی @mohammadi2i ارتباط با حاج فِصال @mohammadii3
مشاهده در ایتا
دانلود
واااای خدا چقد خندیدم😂😂😂😂😂😂 خانوم شجاعی اسم کانال عوض کن بذار آموزش کیک پزی 😐😐 خودمم مربی گریشو به عهده میگیرم دیگه آقایونم یاد بگیرن به خودکفایی برسن😉 حالا انگیزشون از ازدباج کیک خوردن نباشه🤣😜
عاقا جان کانال که تغییر هویت داد به آشپزی😬🤭 پس بی زحمت یکی واس من طرز تهیه مرغ ترش رو بفرسته 🤤😅😃😂
گاهی یه حرفایی رو نمیشه زد یه اشکایی رو نمیشه ریخت مث جایی که هوشنگ ابتهاج میگه: "سال ها ناگفته ماند این شرح درد " سال‌ها :))) کجایی که نگفته های چند ساله رو بهت بگم 😢💔
خانوم شجاعی مگه ارزونترین ساندویچ فلافل نبود😢😢؟؟؟؟ یه فلافل امروز خوردم 60تومن😰😱😐 آخه نیمه گمشده ی بیچاره من به فرض اومد منو گرفت، چطوری منو ببره بیرون غذا بقولیم 😢😢😢 ینی بگم بهش نه گشنم نیس نمی‌خوام 🧐😩 آخه مام واسه خودمون آرزوها داشتیم هیییی روزگار 🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀
خانوم شجاعی دلم خیلی گرفته خیلی حس تنهایی میکنم به بچهای کانال بگید دعا کنن برام💔💔😭😭😔
من که مِهر تو را خریدارم😍😔 هم دل آزرده هم گرفتارم گره افتاده است در کارم یا جواد الائمه ادرکنی🤲 شد گواه شکسته بالی من چشمِ پُر اشک و دستِ خالی من نظری کن به خسته حالی من😔😢 یا جوادالائمه ادرکنی🤲 درد ما را نگفته میدانی نامه را نانوشته می‌خوانی منم و این دو چشم بارانی😭😭 یا جواد الائمه ادرکنی🤲🤲💔💔
خانم شجاعی آیا این عدالته که من انقد تنها باشم که تنها دلخوشیم این باشه که به شما پیام بدم و شما بذارید تو کانال😢😢 من این موقع شب باید با نیمه گمشدم چت میکردیم و دل و قوه میدادیم بهم آخه💔💔💔💔
خانم شجاعی آیا این عدالته که من انقد تنها باشم که تنها دلخوشیم این باشه که به شما پیام بدم و شما بذارید تو کانال😢😢 من این موقع شب باید با نیمه گمشدم چت میکردیم و دل و قوه میدادیم بهم آخه💔💔💔💔 به ایشون بفرمایید والا ماکه متاهلیم داریم ساعت یکونیم شب داریم کانال درد و دلارو چک میکنیم و میخونیم خیلی دل خوش نکنید طرف ساعت یک خسته و کوفته بیاد چت کنه باهاتون اون دیگه نهایت ساعت یازده باید بخوابه😂😂💔💔
منم تنها ترین تنها که تنهاتر از این تَن ها ندیدم نمی‌دانی چه از دستِ زمان ، از دست این تن ها کشیدم 💔 شنیدم که بلا خیزد زِ تن ها، پس به تنهایی نمودم خو🚶‍♀🚶‍♀ که بس تنها شدم همرنگِ تنهایی از تن ها بریدم چه دارد فرق تنهایی و تن هایی که هر دو حرفِ تن دارد🤷‍♀🧐 شدم بازیچه تن ها که تنها خود بدیدند و به این تنها رسیدم💔 خدایا بی تو تاریکیِ سختی از برای ما همه تن هاست😔 از این عصیانِ تن ها من درون لاکِ تنهایی خود خزیدم 😢😢 خدایا این تن و ها یا به هم چسبیده یا از هم به دورند ز تن،، ها را دمیدی و شده تن ها و از تن ها چه دیدم💔💔💔
F B: کرمعلی سی سال قبل ازدواج کرده بود و از زندگیش خیلی خوشحال و از همسرش خیلی خیلی راضی بود . روزی از روزها سگی زنشو گاز گرفت ، و بر اثر گاز گرفتگی زنش مریض شد و بعداز مدتی فوت کرد 😢😢 کرمعلی خیلی مغموم و دلشکسته شد ، و هیچوقت از منزلش خارج نمیشد ، و کلا در انزوا فرو رفت🙄🙄🙄 بچه های کرمعلی به پدر پیرشان پیشنهاد ازدواج مجدد دادند😍😍 اما پیرمرد قبول نکرد و به عشق اولش پایبند بود، از طرف بچه ها اصرار و از طرف کرمعلی انکار. بعد از مدتی اصرار فرزندان نتیجه داد و پیرمرد قبول کرد که ازدواج کند.😎😎 بچه ها هم گشتند و یه دختر بیست ساله و خوشگل برای پدرشان انتخاب کردند😋😋😋 جشن مفصلی هم گرفتند و عروس خانوم رو به خونه پیرمرد قصه ما بردند . عروس خانوم از همه لحاظ خیلی به کرمعلی میرسید ، و تلاش میکرد پیرمرد را خوشحال کند🥰🥰🥰 چند روز که گذشت پیرمرد خوشحال و سرمست از ازدواجش، بچه هاشو صدا زد و گفت: به شکرانه ازدواجش پنج گوسفند 🐑 را قربانی کنند، و دو گوسفند 🐑 را بین فقرا... یک گوسفند 🐑 را بین خواهر و برادراش ، و یک گوسفند 🐑 را برای شام خودش و همسرجوانش بیاورند. بچه ها گفتند : پدرجان گوسفند 🐑 پنجم را چیکار کنیم؟ کرمعلی گفت : گوسفند 🐑 پنجم را برای سگی که مادرتان را گاز گرفته ببرید😆😆 خدا به این سگ خیر بدهد، انگار اون مصلحت منو بهتر از خودم میدونست......🤣🤣🤣 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌�‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😂😂😂😂 روز مرد و کرمعلی های کانال مبارک 🤣🤣🤣🤣
خااااانووووم شجاعی😭😭😭😭 خوردم به گلدون مورد علاقه مامانم اینجوری شد😱😩 به بابام گفتم مامان گفت کار کیه توروخدا بگو دست من خورد افتاد گفت خیالت راحت میگم کار خودم بود😎😎 مامان اومد جیییییغ اینو کی اینطوری کرده 😨😥 بابام فوررررری گفت معصومه😐😖 آقااااااا تو بمن قوووول داده بودی مَرررررد☹️ ملت باباهاشون قتلی که دخترشون کرده گردن میگیرن بابای ما یه گلدونو گردن نگرفت🤐😪🤕 هههههههییییی روزگار دیگه چه انتظاری از نیمه گمشده🤧😢💔
غذای حضرتی تو مهمانسرای بهشت 😍😍 جای همه روح های ازدباجی خالی 🤩 چی میشد روبه روم هم یار نشسته بود💔 با یه لبخند ژوکوند داشت منو نگاه میکرد 💏 قاشق رو به جای دهنش میکرد توی چشمش و من کلی بهش میخندیدم 😢😢