♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_بیستم_و_دوم
#پارت_دوم
°•○●﷽●○•°
_از بچه هایِ هیئته !
طلبست ! ۲۰ سالشه . میدونم خیلی بچستا ولی گفتم باهاتون در میون بزارم چون پسر خوبیه.
تو هیئت ریحانه رو دیده !
اسمشم روح اللهس.
با این حرفم چشای ریحانه از حدقه در اومد!!!
وقتی متوجه نگاه من شد سرشو انداخت پایین و دوباره مشغول غذا خوردن شد .
این بار آروم تر .
انگاری خجالت کشیده بود!
بابا خیلی جدی گف
+حالا میشناسیش؟
جدی خوبه؟
_بله حاج اقا . خوبِ خوب
سرشو انداخ پایینو
+با ریحانه صحبت کن ببین نظرش چیه !
اگه مخالفت نکرد بگو یه روز بیان که ببینیم همو.
انتظار شنیدن این حرفو از بابا نداشتم .
فک نمیکردم اجازه بده و انقد راحت با این مسئله کنار بیاد .
دیگه چیزی نگفتم و مشغول غذام شدم .
_
بابا خوابیده بود
ریحانه هم کنارم نشسته بودو درس میخوند
لپ تاب و بستم و یه کش و قوسی ب بدنم دادم و از جام بلند شدم
رفتم کنار ریحانه نشستم و کتابش و بستم
صداش در اومد : عه داداش چیکار میکنییی داشتم درس میخوندمااا
_خب حالا بعدا بخون الان میخوام باهات حرف بزنم
+جانم بفرمایید
_حرفی که میخوام بزنم راجع به روح الله است.
تا اسم روح الله و شنید سرش و انداخت پایین
ادامه دادم :
_من تاحالا بدی ازش ندیدم یه پسر فوق العاده اس. خیلی وقته که ازت خواستگاری کرد .اما من بخاطر اینکه یه خواهر فرشته بیشتر ندارم
قبل از اینکه ب بابا و تو بگم به شناختی که ازش داشتم اطمینان نکردم و راجع بهش تحقیق کردم.خونه نداره ولی اراده داره پول و ثروت خاصیم نداره ولی یه خانواده ی فوق العاده مومن داره که اونجوری که من فهمیدم خیرشون به همه رسیده .
یه ماشین داره ک با اونم کار میکنه
وضع مالیش در همین حده یعنی اگه ازدواج کنی باهاش یه مدت باید سختی و تحمل کنی تا ....
حرفم و قطع کرد
+داداش تو که میشناسی منو .میدونی به پول و ثروت توجهی ندارم ...
واسه من عقاید و اخلاق ورفتار مهم تره
بااخم ساختگی نگاش کردم :
_بله ؟انقدر زود قبول کردی یعنی ؟سخت گذشته بهت مثه اینکه نه؟
چشمم روشن!
سرخ شد و گفت :
+عه داداش من ...من که چیزی نگفتم . فقط گفتم پول و ثروت برام مهم نیست همین
با همون اخم گفتم :
_بگمبیان ؟
+درسم چی میشه ؟
_خواستی میخونی نخواستی ن. حالا اینارو وقتی اومدن خواستگاری باید بهشون بگی.خب چ کنم ؟ پسره هلاک شد بگم بیاد؟
سکوت کرد،با اون اخمی ک رو صورتم نشونده بودم جرئت نمیکرد چیزی بگه
دیگه نتونستم خندم و از دیدن چهره ترسیده و بامزه اش کنترل کنم
زدم زیر خنده و گفتم :
_خواستگار ندیده ی بدبختی بیش نیستی ...
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
🆔 @darentezareshahadat
✨نکته اصلی و کلیدی در اردوهای راهیان نور ایجاد زمینهای برای {زیارت با معرفت} است.
#سید_علی_خامنهای
🍃در#شلمچه که راه میافتی صدای خوش آمدگویی را از تن های عجین شده با خاک میشنوی، استخوان هایی گرد هم میآیند و برای تو که به دیدارشان آمدهای قامت راست میکنند. آن هنگام بی شک به آسمان متصل خواهی شد.
🍃 اگر از#فکه بگویم، خواهی فهمید آنجا مکهی کوچکِ #شهید_آوینی است که برای طواف رفت و هرگز بازنگشت.
هنوز هم صدای مداحی شهیدان را از حسینیه گردان تخریب میتوان شنید! همان ها که محتاج نگاهی بودند تا گرههای دنیا از دستانشان باز شود و مانند پرندهای کوچ کنند🕊
🍃چشمانی در جزیره#مجنون میدرخشند که صاحبشان را به#خدا سپرده اند... همان چشمانی که مصباحی بودند برای#سردار_خیبر.
🍃خدا در آیهای زنده بودنشان را فریاد میزند اما چه بسیار آدمهایی که نمیشنوند.
🍃شرهانی خود قصهای دارد برای اهلش، آنجا قطعهای از#کربلاست. گویی #زینب سلام الله علیها آنجا بر روی تپهها ایستاده و برای دیگران سخنرانی میکند، از سرهایی میگوید که سالها بعد در سرزمینی دیگر بریده میشوند و برای خواهران و مادران خود سرافرازی به بار میآورند، همان مدافعانی که پای درسِ سرداران خیبر و بدر و#والفجر بودند و چه خوب درسِ تا ابد زنده بودن را آموختهاند✌️
به راستی #شهدا_شمع_محفل_بشریتند💚
✍نویسنده: #فاطمه_اکبری
🌷به مناسب روز راهیان نور
#بزرگداشت_شهدا
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🆔 @darentezareshahadat
🌸🍃🌸🍃
#نیایششبانه
خـــــدایا...
یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم
باشم که عیب های دیگران رانبینم
یادم بده اگر کسی را بد دیدم
قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی
بدی نکنم! چرا که نمیدانم
بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم،
دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم
"سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا
که در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیها
و تلخیها ببندم
چرا که چشمان زیبا،
بیشک زیبا میبینند.
@darentezareshahadat
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عجوبابالحوائج🌼
🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃
🍃🌺السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#زیارتنامه_شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
@darentezareshahadat
108565_173.mp3
2.3M
🌴 دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با نوای حاج محمود کریمی | بشنویم و زمزمه کنیم به نیت فرج، رفع ویروس منحوس و خطیر کرونا و استشفای مریضان
🌴 #بازنشر_برای_دوستان_متدین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از غرب قطع امید کنید
🔸امام خمینی(ره): گمان نکنید از غرب برای ما یک تحفهای میآورند. گمان نکنید چیزی میآورند که ما را مترقی کنند. غرب تا ما را در سطح پایین نگه ندارد، نمیتواند از ما استفاده کند. هر امری را که آنها برای ما بیاورند، یک امر استعماری است.
🆔 @darentezareshahadat
♥🍃
🍃
•
•
|●💚روایتۍازطُ💚●|
•
•
نامش را فراموش کردم، اما پسری سیزده ساله بود که پدرش راننده بود و در یک سانحه از دنیا رفت.ابراهیم خیلی مراقب این پسر بود. برایش خرج میکرد، او را باشگاه برد و وقتش را پر کرد. بعد متوجه شد که اینها مستاجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده...روز بعد همان پسر در جمع ما گفت: خدا این همسایه روبرویی ما رو حفظ کنه. تموم اجاره های عقب افتاده را پرداخت کرد و به صاحبخانه ما گفته که از این به بعد اجاره ها را او پرداخت میکند.او خوشحال بود و ابراهیم هم ساکت. اما من میدانستم که ابراهیم با همسایه صحبت کرده و هزینه ها را پرداخت کرده!!«فَأمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»
«و اما (به شکرانه این همه نعمت که خدا به تو داده) یتیم را خوار، و رانده و تحقیر مکن.»
[ضحی،۹]
#خدایخوبابراهیم📚'
#شھیدابراهیمهـادۍ💛'
#یادشونباصلوات🌿'
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسن راهدار پاسدار جانباز قطع نخاعی مدافع حرم اهل باغملک که چندسال پیش در سوریه تیر خورده و نخاعش آسیب دید، امروز با کمک کمربند تونست چند دقیقه ای سرپا وایسه و بچههاش از دیدن این لحظه اشک شوق میریزن...
چه قدر حاضری بگیری پدرت رو در همچین حالتی ببینی!؟
🆔 @darentezareshahadat
♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_بیستم_و_سوم
#پارت_اول
°•○●﷽●○•°
از حرفم خندش گرفت
حتی فکر کردن به نبودشم اذیتم میکرد .
ولی با تمام وجود خوشبختیش و میخواستم
نگاهشو ازم گرفت و
+چرا وداع میکنی حالا ؟
_اخه انقدر که برات خواستگار نیومده بود فکر میکردم همیشه میمونی و آزارت میدم.
حالا ک فهمیدم قراره عروس شی بری ناراحت شدم
+ناراحت نشو واست زن میگیرم اونو آزار بده
_نه دیگه خواهر
خانومم و که آزار نمیدم رو سرمنگهش میدارم
+ اه اه اه حالم بهم خورد زن ذلیل بدبختتتت.
پاشو پاشو برو میخوام درس بخونم مزاحمم نشو .
آروم زدم تو گوشش ودراز کشیدم تا بخوابم
_ساعت ۶ بیدارم کن آماده شیم برگردونمتون شمال
+دوباره میای تهران ؟
_آره
مثه همیشه تا سرم رفت رو بالش از خستگی زیاد خوابم برد
_
+پاشو پاشو پاشو پاشو ممد پاشو پاشو پاشو پاشو
با صدای ریحانه از خواب پریدم .
یه چش و ابرو رفت و
+چهارساعته ما حاضریم خسته شدیم .
پاشو دیگه اه .
بلند شدم و رفتم دسشویی.
یه اب به سر و صورتم زدم و وسایلارو جمع کردم
بابا و ریحانه هم فرستاده بودم تو ماشین .
خیلی سریع در خونه رو قفل کردم و رفتم پیششون. همینکه نشستمتو ماشین به روح الله پیام فرستادم که" اوکی شد تشریف بیارین"
به دقیقه نکشیده پیامک داد و تشکر کرد .
وقتی بهش گفتمکه این دفعه طولانی میرم تهران و تا عید برنمیگردم خیلی اصرار کرد که زودتر ببیننمون
بعد اینکه با بابا و ریحانه در میون گذاشتم قرار شد فرداشب بیان خونمون
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
🆔 @darentezareshahadat
♥️📚♥️📚♥️
📚♥️📚♥️
♥️📚♥️
📚♥️
♥️
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_بیستم_و_سوم
#پارت_دوم
°•○●﷽●○•°
وقتی که رسیدیم ساعت دو شب شده بود
همه خسته و کوفته تو رخت خواب ولو شدیم
واسه نماز صبح بیدار شدم و بقیه رو هم بیدار کردم
بعد خوندن نمازم رو سجادم خوابم برد
نمیدونم ساعت چند شده بود که با افتادن نور آفتاب تو صورتم بیدارشدم
تا بلند شدم دردی و تو ناحیه گردنم حس کردم
در اتاقم و باز کردم و رفتم سمت روشویی.
بعد اینکه صورتمو شستم و سرحال شدم رفتم آشپزخونه که ریحانه با دیدنم گفت
+عه سلام داداش .بیدار شدی؟بیا صبحونه
با تعجب گفتم
_بح بح ب حق چیزای ندیده و نشنیده چی شده ریحانه خانوم تنبلمون پاشده صبحانه درست کرده ؟
نکنه ک....
روشو برگردوند
خندم گرفت.
خیلی سریع یه لقمه بزرگ گرفتمو گذاشتم تو دهنم .
بعد خوردن چاییم شناور شدم سمت اتاق .
لباسامو پوشیدم و از ریحانه خداحافظی کردم که گفت
+کجا به سلامتی ؟
_میرم خرید کنم چیزی نداریم تو خونه .تو هم زنگ بزن به علی و زنداداش واسه امشب
+چشم داداش
سرمو تکون دادمو بعد پوشیدن کفشم رفتم سمت ماشین
زنگ خونه رو زدم و با دستای پر وارد شدم .
_ریحانههه بیا کمکم دیسک کمر گرفتم .
خیلی سریع خودشو رسوند به من
وسایلو دادم دستشو رفتم که بقیه رو از تو ماشین بیارم که نگاهم به هدیه ای که واسش گرفته بودم افتاد .
لای پالتوم قایمش کردم .با کیسه های میوه و جعبه ی شیرینی که تو دستم بود رفتم سمت در و با پام هلش دادم .
دزدگیر ماشینو زدم که درش قفل شد .
رفتم تو آشپزخونه و وسایلو گذاشتم رو اپن!
+اوووو چقد خرید کردی اقا داداش
جیبت خالی شد ک حالا چرا انقد جو میدی
کی گفته ک من قبول میکنم ؟
بی توجه به حرفش شونمو انداختم بالا و رفتم تو اتاقش و روسریِ گل گلی ای که براش هدیه گرفته بودم و گذاشتم رو لباساش و از اتاقش اومدم بیرون .
خونه رو برق انداخته بود.
همه چی سر جاش بود .
یه نگاه به اطراف کردمو
_بابا کجاس ؟
+تو اتاقش داره کتاب میخونه
_قرصاشو بهش دادی؟
+بله خیالت تخت.
رفتم پیش بابا و راجع به روح الله باهاش حرف زدم و نظرشو پرسیدم
یه نیم ساعت کنارش نشستم و بعدش از خونه زدم بیرون .
از اینکه ریحانه دیگه بزرگ شده بود خیلی خوشحال بودم.
دلم میخواست زودتر سر و سامون بگیره.
ولی نمیدونستم چرا راجع به خودم تعلل میکردم.
شاید به قول ریحانه غرورم اجازه نمیداد کسیو ببینم و از نظرم هیچکس اهلِ زندگی نبود و با شرایطم کنار نمیومد..
ولی خب واقعا نمیدونستم حکمتش چیه .
خیلی سعیم بر این بود تا کسیو انتخاب کنم که همه جوره بهم بخوره .
خلاصه سنی هم ازم گذشته بود و خلاف عقیدم که پسر فوقش باس تا سن ۲۴ سالگی ازدواج کنه دیگه ۲۶سالم شده بود و تقریبا همه دوستام ازدواج کرده بودن جز محسن که اونم تازه ۲۲ سالش شده بود
شایدم دلیل ازدواج نکردنم هم این بود ک همه ی فکر و ذکرم ریحانه بود
که اگه ان شالله ماجراش با روح الله درست شه خیالم راحت میشد از جانبش .
تقریبا چیزی تا عید نمونده بود و قرار بود با بچه های سپاه بریم مناطق جنوب واسه تفحص شهدا که سال تحویل دل یه خانواده شهیدُ شاد کنیم !
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم 💙و #فاء_دآل 💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
🌸🍃🌸🍃
#نیایششبانه
پروردگارا
اگر باعث آزردگی کسی شدم
به من قدرت عذر خواهی بده
و...
اگر دیگران مرا آزردند
به من قدرت بخشش بده
"الهی"
بـوی ِناب"بهشـت"میدهد همـۀ "نامهای"قشـنگ ِ"تــو"
میگذارمشان روی ِزخمهای "دلم"
گفـته بـودی "اَلجَّبار"
یعنی کسی کـه"جُـبران مــیکند"همـۀشکستگـیهایِ "دلت" را
گفـــــته بودی "اَلمُصَـوِّر"
یعنی کسی کــه از "ُنومـیسـازد"
همۀ آنچه را"ویـران"شـده اسـت درون ِ "دلت"
گفــته بـودی"الشّـافـی"
یعنی کسی کـــه"شِفا" مـیدهد تمام ِ
"زخمهـایِ عمیق"و"ناعـلاج"را
هـوای ِ"دلم" سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت
نَفـس میکشــم درهوایِ "مهربانیهـایِ نابت"
"الهی"
ممنونم که هستی وخدایی میکنی.
✍ @darentezareshahadat
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عجوبابالحوائج🌼
🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃
🍃🌺السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#زیارتنامه_شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
@darentezareshahadat
108565_173.mp3
2.3M
🌴 دعای #هفتم_صحیفه_سجادیه با نوای حاج محمود کریمی | بشنویم و زمزمه کنیم به نیت فرج، رفع ویروس منحوس و خطیر کرونا و استشفای مریضان
🌴 #بازنشر_برای_دوستان_متدین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج
🆔 @darentezareshahadat
🔰 توصیه امروز رهبر انقلاب به نقشآفرینی جوانان در فضای مجازی
🔻رهبر انقلاب ، صبح امروز : دشمن دو هدف را در جنگ نرم دنبال میکند : یکی میخواهد این زنجیره تواصی به حق و صبر را قطع کند. دوم این که حقایق را وارونه نشان دهد.
🔹 جوانان ما افسران جنگ نرم ما هستند. جوانان ما نباید اجازه بدهند که یک چنین اتفاقی بیفتد . باید امیدآفرینی کنند ، توصیه به ایستادگی کنند ، توصیه به تنبلی نکردن و خسته نشدن.
🔺 امروز #فضای_مجازی یک فرصتی است برای این کار . حالا فضای مجازی را دشمنان به گونهی دیگری از ان استفاده میکنند اما شما جوانهای عزیز از فضای مجازی جور دیگری استفاده کنید. برای امیدآفرینی ، برای توصیه به صبر ، برای توصیه به حق ، برای بصیرتآفرینی ، برای توصیه به خسته نشدن ، تنبلی نکردن ، بیکاره نماندن و ... ۹۹/۱۲/۲۱
🆔 @darentezareshahadat
⛰ هرکس برای رسیدن به چیزی تلاش کنه، یا به همه اون چیز یا به قسمتی از اون میرسه.
📒 برگرفته از حکمت ۳۸۶ نهج البلاغه
🆔 @darentezareshahadat
مولایِمن!
تقویم را ورق میزنیم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمیبینیم.
دلمان برای بهار لک زده و چشمانمان به دنبال بهار میگردد.
بیا تا این سکوتِ یخزدهیِ انتظار را بشکنی و بهار را برایمان به ارمغان بیاوری.
آری مولایخوبم!
دلمان گلِ یاس میخواهد و نرگس. دلمان برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. میدانیم تو به انتظار ما نشستهای، تا برگردیم.
دریغا!
چنان غرق لذت هستیم که فراموش کردهایم، آمدنت را.
✍زهرا. یوسفوندمفرد
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ببینید | #پادکست_تصویری
🎙عملیات لو رفته
🔻روایتی از توسل شهید عبدالحسین برونسی به حضرت زهرا (س) در عملیاتی که لو رفت...
▫️انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید #عبدالحسین_برونسی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
#خاطرات_شهدا | عبدالحسین برونسی
🌷 شهید ماه اسفند؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
🌟 سهم خانواده من ...
📍همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقتها هنوز كوی طلاب مینشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همينطور شُرشُر از سرو رويمان میريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی از دوستهای عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد میخواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجبتر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچههای شما اينجا خيلي بيشتر گرما میخورند.
➖ كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم میكند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه میگويد. خندهای كرد و گفت: اين حرفها چيه شما میزنيد؟ رفيقش گفت: جدی میگويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زنها! الان خانم ما باورش میشود و فكر میكند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. میدانستم كاری كه نبايد بكند، نمیكند. از اتاق آمدم بيرون.
🔻 بعد از شهادتش، همان رفيقش میگفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: میشود آن خانوادهای كه شهيد دادند، آن مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را میتوانند تحمل كنند.
📚منبع: کتاب خاکهای نرم کوشک
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @darentezareshahadat
💠 تصاویر سلفی مجاهدین یمنی با تحهیزات به غنیمت گرفته شده از آل سعود | 22 اسفند 99
✊امام خامنه ای : تجهیزات عربستان به زودی به دست رزمندگان اسلام خواهد افتاد |
یکم فروردین ۱۳۹۸
🆔@darentezareshahadat
#اخلاق_شهدایی 🌹
ظرف غذایش ڪه دستنخورده میماند ، وحشت میڪردیم . مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یڪ گوشهی خطِ لشڪر غذا نخورده.
اینطوری اعتراض میڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمیڪردیم و غذا نمیدادیم بهشان، لب به غذایش نمیزد . گاهی چهلوهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین ڪند همه غذا خوردهاند .
#شهید_سلیمانی
#سردار_دلها
🆔@darentezareshahadat
🌟 ستارههای آسمان...
اسطورهها را بشناسیم 👈 مثلا ڪی؟
🌷 تا اسم مدال میاد ،
همه به فڪر مدال طلا میافتیم.
همیشه مدالها جنسش از طلا نیست؛
بعضی وقتها از جنس خون جگر و داغ دله،
خون جگر پدران و مادران شهدا.
🆔@darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پای_درس_شهید ✍
معنی ذڪاوت از لسان زیبای ،سردار دلها...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🆔@darentezareshahadat