❤️📚
📚
#عقشینه🌸🍃
#ناحله🌺
#قسمت_صدو_یکم
میخاستم بزارمش رو صندلیم که سمت ریحانه گرفتمش.....
_بیا اینو بنداز روش
من که میخام بزارمش رو صندلی.
حالا باشه رو فاطمه هم زیاد فرقی نمیکنه.
پشت چششو نازک کرد و پالتو رو ازم گرفت و کشید رو فاطمه....
نشستم سرجام و به ساندویچی که از کولم در اورده بودم مشغول شدم.
___
تقریبا نزدیکای ساعت ۳ بود.
گوشیمو باز کردم ببینم چه خبره که دیدم فاطمه تکون خورد.
دلم میخواست بدونم واکنشش چیه وقتی پالتوم و میبینه.
اصن میدونه ماله منه؟؟
خب....
این از کجا بدونه.
اگه ندونم هم قطعا واکنششی نمیده.
مشغول نگاه کردنش بودم که دیدم با تعجب به پالتوم زل زده.
قیافش خنده دار بود برام.
دقیق نمیتونستم ببینمش کگه اینکه یخورده جا به جا میشدم.
حس کردم داره برمیگرده سمت من که دوبارع خودمو مشغول گوشی نشون دادم ولی حواسم پیش خودش بود.
یه خورده گذشت که دیدم پالتومو تو دستاش گرفته.
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم.
میخواستم یهو بترکم از خنده.
نمیدونم رفتارش عجیب بود یا....
ولی فقط یه چیزیو خوب میدونستم
اونم این بود که با حضور فاطمه من باید فقط بخندم.
سرمو بردم پایین و دستمو گرفتم جلو دهنم که مشخص نشه دارم میخندم...
یه خورده گذشت که خوابش برد.
______
اذان صبح وچند دقیقه ای میشد که دادن...
قرار شد دم یه مسجد نگه دارن .
هوای بیرون سرد بود .
اتوبوس چند بار جلو و عقب کرد و بعدش نگه داشت.
ریحانه رو بیدار کردم و گفتم دوستشم بیدار کنه.
نگام افتاد به پالتوم .
نمیدونستم چجوری باید تو این سرما بدون پالتو برم بیرون.
از ی طرفم خجالت میکشیدم بهش بگم پالتومو بهم بده
کلا بیخیال شدم که با صدای ریحانه از خواب پرید دست کشید به چشاشو خودشو درست کرد.
چشم ازش برداشتمو بغل دستیمو که از اول راه تا خودِ الان یه کله خوابیده بود بیدار کردم و خودمم از اتوبوس پایین رفتم.
از قبل وضو داشتم برا همین فوری رفتم سمت مسجد و نمازمو خوندم .
بقیه اقایون تازه وارد مسجد شدن.
نگام خورد به محسن.
یه لبخند بهش زدمو گفتم
_حاج اقا التماس دعا!!
اونم خوابالود یه لبخند زد و نشست رو به قبله.
از سرما به خودم میلرزیدم .ولی جز تحمل هیچ راهِ چاره ای نبود.
رفتم سمت دسشویی...
بعدِ دستشویی دوباره وضو گرفتمو سریع رفتم تو اتوبوس.
چهار ستون بدنم از سرما میلرزید!
این دختره هم با پالتوی من رفت.
ای خدا...
چند دقیقه منتظر موندیم تا همه اومدن.
دیگه یخورده عادی تر شده بودم .
ریحانه و فاطمه اخرین نفر بودن .
همه که نشستن اتوبوس حرکت کرد.
به محسن نگاه کردم که کنار خانومش نشسته بود.
یه لبخند بهش زدمو دوباره رومو برگردوندم.
به فاطمه نگاه کردم که پالتوم تنش بود و از زیر چادر خیلی پف کرده بود.
دیگه حس کردم چیزی ازم نمونده
نمیدونم چیشد که پوف زدم زیر خنده و با صدای بلند خندیدم.
ریحانه و فاطمه برگشتن سمتم ولی من سعی کردم بی اعتنایی کنم که نفهمه دارم به اون میخندم.
دیگه بعد نماز کسی نخوابید.
فاطمه هم از تو نایلونش ساندویچش و در اورده بود و با ریحانه تقسیم کرد.
نمیدونم چرا ولی دلم میخاست به منم بده .
بدون اینکه حتی بهم نگاه کنه ساندویچشو خورد.
بیخالش شدم و سرم و به گوشی گرم کردم...!
__
فاطمه
ریحانه خوابیده بود
حوصله ام سر رفته بود و خوابمم نمیبرد
یاد کتابی که با خودم آورده بودم افتادم
میخواستم برم بگیرمش
ریحانه پاهاشو تو بغلش جمع کرده بود
نگام به محمد افتاد که یه تسبیح تودستش بود و ساعد دستش و رو چشماش گذاشته بود
برام سوال بود که چرا خوابش نمیگرفت
هر وقت دیدمش بیدار بود
به سختی از جام بلند شدم
و دستم به صندلی ریحانه گرفتم تا نیافتم
کولم و آوردم پایین
و کتابم و از توش گرفتم و دوباره گذاشتمش بالا
نگاهی به محمد ننداختم
نشستم سرجام
پالتوو از تنم در آوردم و انداختم رو ریحانه که وقتی بیدار شد بده به محمد
سرم و تکیه دادم به شیشه و شروع کردم به خوندن کتاب
محو کتاب شدم و به هیچی توجه نداشتم
خیلی خوشم اومد
اونقدر خوندم که تقریبا بیشتر مسافرا بیدار شدن و نور خورشید افتاد به چشمام
ساعتم و نگاه کردم ۹ شده بود
نگام افتاد به محمد
چشماش بسته بود
چ عجب بلاخره خوابید
نگه داشتن واسه صبحانه
قرار نبود بریم پایین
ریحانه بازوی محمد و تکون داد و گفت :داداش پاشو صدات میکنن
محمد گیج به ریحانه نگاه کرد
رو چشماش دست کشید و بلند شد رفت
جلو
همونطور ک میرفت تسبیحش و دور مچش پیچید
چند دقیقه بعد یکی با یه کارتون که توشو نمیدیدم اومد
وقتی به ما رسید کارتون و سمت ما گرفت
ریحانه دوتا نایلون برداشت ویکی و انداخت بغلم .
#Naheleh_org
بهـ قلم🖊
#غین_میم💚و#فاء_آل💙
#کپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_ده_حرام_عست☝️
🆔 @darentezareshahadat
❤️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحله🌺
#قسمت_صدو_دو
دوتا خرما و یه قاشق کوچیک یه بار مصرف با پنیر و مربای هویج تو نایلون بود
محمد با یه کارتون که انگار توش آبمیوه بود نزدیک میشد
به جلوییا که پخش کرد
رسید به من و ریحانه
انگار صورتش و آب زده بود، چون موهای رو پیشونیش خیس بود
ریحانه دوتا ابمیوه پرتقالی برداشت و به محمد گفت: داداش اگه تونستی اب جوش بگیر برامون.
محمد چیزی نگفت و به پشت سری هامونم ابمیوه داد کارتون خاای و دستش گرفت
رفت پیش راننده
برگشت وسط اتوبوس و گفت: آقایون اگه کسی آبجوش میخواد فلاسک بده براش بیارم محسنم بلند شد دوتا غلاسک بهش دادن محمدم یکی گرفت و اومد پیش ریحانه
فلاسک کوچیک ریحانه ام برداشت
چند دقیقه بعد همشو پر ابجوش کردن و اوردن داد دست ریحانه و گفت: مراقب باش نریزه روتون ریحانه گفت لیوانم و دربیارم
محمدم نشست سرجاش واسه خودش چیزی نگرفته بود ریحانه یه لیوان چایی با خرما داد دستش و واسش لقمه میگرفت
سختش شده بود
پالتوی محمد و داد بهش و محمد گذاشتش بالا متوجه نگاهش شدم
ولی توجه ای نکردم و دوباره سرگرم خوندن کتاب شدم ریحانه گفت: چی میخونی؟
_دخترشینا
+ عه منم خوندم خیلی کتاب قشنگیه
_اوهوم
داشت نگام میکرد که گفتم: تو پالتو روم انداختی؟
خندیدو گفت: اره داشتی یخ میزدی. محمدم سردش نبود پالتوشو در اورده بود. گرفتم انداختم روت.
یه پوزخند زدم
که باعث شد با تعجب نگام کنه.
به یه لبخند سرد تبدیلش کردم و نگاهم و رو کتاب چرخوندم
متوجه نگاه ریحانه و محمد بهم شدم ولی توجه ای نکردم .داشتم به این فکر میکردم که چقدر فکر های احمقانه به سرم زد اصلا چی شد که بخودم اجازه دادم خیال کنم ممکنه ازم خوشش اومده باشه
من ادم ضعیفی نبودم ولی بشدت جلوی محمد از خودم ضعف نشون میدادم.
ترجیح دادم از الان طور دیگه ای رفتار کنم
با این کارهام نه تنها چیزی عوض نمیشد بلکه همچی بدترهم میشد
به خودم لعنت فرستادم که پالتوش رو تنم کردم
ریحانه متوجه شد یه چیزیم هست.
چون دیگه سوالی نپرسید و گذاشت تو حال خودم باشم
میخواستم بهم خوش بگذره و از این فرصتی که پدرم بهم داد نهایت بهره رو ببرم
کتابم تموم شد
یه لبخند غمگین زدم و احساس کردم به شخصیت قدم خیر حسودیم میشه
چه عشق قشنگی داشت
دلم به حال ریحانه سوخت
کلافه به در و دیوار اتوبوس نگاه میکرد
با خنده زدم رو پاش که با تعجب نگام کرد
گفتم:
_چه خبر ازآقاروح الله تون؟خوبین باهم ؟چرا نیومدن؟
ریحانه خوشحال از اینکه مثل قبل شده بودم از زندگی مشترک و خانواده شوهرش گفت
چندین بار متوجه نگاه متعجب محمد به خودم شدم ولی کوچک ترین اعتنایی بهش نکردم و تمام حواسم رو دادم به ریحانه
انقدر حرف زدیم و خندیدم که تشنمون شد
بطری آب معدنی تو یخچال جلوی محمد بود
ریحانه به محمد گفت برامون آب بیاره
محمد هم به حرفش گوش کرد
بطری رو در اورد و داد دست ریحانه
و خودش رفت جلوی اتوبوس پیش محسن
____
ساعت دوونیم شده بود
واسه ناهار و نماز نگه داشتن
البته محمد
همون زمان که اذان شد و قرار شد راننده ها جاشون رو عوض کنن
رفته بود پایین و نمازش رو خونده بود
سوییشرتم رو تنم کردم
چادرم رو روی سرم مرتب کردم و همراه ریحانه و شمیم رفتیم پایین
محمد پشت سرمون اومد و با چند نفر دیگه رفت طرف رستوران
ماهم رفتیم دستشویی تا وضو بگیریم
شمیم خیلی دختر خون گرمی بود و خیلی زود باهم صمیمی شده بودیم.
چادرش رو براش نگه داشتم تا وضو بگیره
نگام افتاد به روسری حریرش که خیلی خوشگل بسته بود به سرش
گفتم:
_چه خوب بستی روسریتو
لبخند زد و گفت:
+لبنانی بستم.خیلی آسونه بزار بهت یاد میدم
وضوش رو گرف
گیره های روسریش رو گذاشت تو جیبش و گفت:
+نگاه! اینجوری باید ببیندی
با دقت بهش نگاه کردم لبخند زدم وگفتم:
_اهان فهمیدم
چادرش رو گرفت و سرش کرد و پایینش رو جمع کرد تا به زمین نخوره
واسه من رو هم نگه داشت
ریحانه با اخم ساختگی بهم نزدیک شد گفت:
+هه فاطمه خانوم به این زودی منو فروختی ؟؟نو دیدی رفیق کهنت رو ول کردی
خندیدیم و گفتم:
+من غلط بکنممم
وضو گرفتیم و بعداز خوندن نماز رفتیم تو رستوران
انقدر خندیدیم شکمم درد گرفته بود
با وارد شدن به رستوران خودمونو کنترل کردیم
شمیم گفت :بچه های ما اونجان
هرکی با خانوادش نشسته بود
رفتیم و روبه روی محمد و محسن نشستیم
نگام افتاد به جوجه کباب روی میز
تمام سعیمو کردم بخودم بقبولونم محمدی وجود نداره
خود خودم شده بودم
به بچه ها یه چیزایی رو میگفتم که باعث میشد از ترس محسن و محمد ریز ریز بخندن
آخرشم ریحانه طاقت نیاورد و زد رو بازوم و گفت:
+وایی فاطمه توروخدا ترکیدم از خنده بذار غذام رو بخورم
دلم براشون سوخت و ترجیح دادم فعلا به حال خودشون بزارمشون
غذام رو زودتر از همه خوردم .
#Naheleh_org
بهـ قلم🖊
#غین_میم💚و#فاء_دآل💙
#کپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست☝️
🆔 @darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | هدایتهای ایمانی
🔻 صدای حضرت آیتالله خامنهای را در جلسه ۶ تدریس طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بشنوید
🆔 @darentezareshahadat
.
.
رجبرانفهمیدیم:)✘
شعبانراتقدیمڪردے🤞🏻🦋
شعبانرارَهاڪردیم....👣
بهرمضانمیهمانمانڪردے•📿🌙•
توبگواینهمہدوسٺداشتنبراےچہ؟:)
••اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضان💛••
🌖|#ماهبندگۍخدا...
💌|#هواۍحرم...
@darentezareshahadat
#تلنگرانه
🌸شهید نورالله اخترے🌸
گفتـــم:
ببیــــنمتوےدنــیاچهآرزویےداری؟»
قدرےفڪرڪردوگفت:
«هیچی»
گفتم:
یعنےچۍ؟مثلاًدلتنمیخوادیهڪارهاےبشۍ،ادامه
تحصیلبدےیاازاینحرفهادیگہ؟!
گفت:
«یهآرزودارم.ازخداخواستمتاسنمڪمه
وگناهم ازاینبیـشترنشده،شهیدبشم.
@darentezareshahadat
ۅقتی دلم به سمت تۅ مایل نمی شۅد
باید بگۅیم اسم دلم دل نمی شۅد
تا نیستـے تمام غزل ها معلق اند
این شعر مدتی ست که کامل نمیشود
#الݪهمعجݪݪۅݪیڪاݪفرج💛
@darentezareshahadat
من خیابانی هستم
حوالی آزادی
انقلاب
شانزلیزه
فلسطین
پیروزی
کشاورز
برزیل
فرشته
فرقی نمیکند هرکجا که باشم
هنوز فقط
همه از من عبور میکنند
#یکناشناسبعدازسالپنجاهوهفت
@darentezareshahadat
شاید شهــ♥ــادت
آرزوۍ همه باشد
اما یقیناً
جز #مخلصیـن
ڪسی بدان نخواهد رسید . . .
ڪاش بجای زبان
با #عملـم،
طلب #شهادت می ڪردم
@darentezareshahadat
به همین مناسبت توجه شما را به یک خاطره از این بانوی خدوم که در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۹۹ منتشر گردید جلب می کنم. 👇👇👇👇
◽️بعداز افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک.
️فقط لبخندی زد.
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم.
باز آقا لبخندی زد.
بعد نماز صبح گفتم.
بعد از نماز ظهر هم گفتم.
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند.
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟
گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست.
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟
خندیدم و گفتم : صد البته که هست.
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نکرده بود.
صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در .
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود تعارف کن بیایند بالا.
همه آمدند.
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود : خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند.
من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه کافی هست.
رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست. فراوان.
مرحوم نواب چیزی نگفت.
یوسف رفت در را باز کند.
وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده.
گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛
خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها.
گفته بدهند خدمت آقا سید که ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من کرد.
خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
کارشان که تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود:
دو نکته:
اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟
دوم :وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟
بعد فرمود : مشکل خیلیها همینه.
نه سکوتشون از سر انصافه، نه سر و صداشون.
وقتِ نداشتن، جیغ می زنند.
وقتِ داشتن، بخل و غفلت....
خاطره ای بود از همسر محترم روحانی مجاهد و انقلابی، شهید حجت الاسلام و المسلمین
#سید مجتبی نواب صفوی نوّرالله مرقدهما
♦️اللهم صل علی محمد و آل محمد♦️
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@darentezareshahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز هفتم ماه رمضان
التماس دعا🪴📿
#استوری
@darentezareshahadat
💚 #فرازی_ازوصیت_نامه_شهید
مبادا روزي شود كه ياد و نام #شهدا از كوچه ها محو شود و در محافل فراموش شود.
پيرو خط مبارك #ولايت_فقيه باشيد و خداي متعال را بخاطر اين نعمت بزرگ شاكر باشيد كه چه بسا اگر نعمت بزرگ ولايت نبود مشخص نبود كه چه مصيبتي برسر ما و نواميس ما مي آمد.
#اختلاف و #تفرقه را كنار بگذاريد و دنبال وحدت باشيد.
خود را #مسافر قيامت بدانيد نه ساكن دنيا. به دنياي فاني دل مبنديد و در فكر آخرت باشيد .
اگر مسلماني در زندگي مشكلي داشت به ياريش بشتابيد و از تجملات زندگي پرهيز كنيد . به فرموده #امام_راحل مسجد سنگر است و از شما مي خواهم عاجزانه مي خواهم كه اين سنگر الهي را خالي يا خلوت نكنيد.
🌷 #شهیداسماعیل_خانزاده🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@darentezareshahadat
🌷 #برگےازخاطرات_افلاڪیان
●سید همیشه یک #قرآن تو جیبی كوچیك داشت و هر وقت كه فرصت می كرد سریع قرآنش رو باز می كرد و می خوند،
●دوستاش می گفتن:هر وقت آماده نماز جماعت می شدیم #سید همیشه صف اول نماز بود و وقتی روحانی نداشتیم آقا سید بزرگوار جلو می ایستادن وامام جماعت ما می شدن.
●اگه از #مادرسید در مورد رفتارش با والدین سوال کنید، میگه آقا سید مصداق بارز آیه ی شریفه ی : #و_بالوالدین_احسانا بود.
🌷 #شهید_سیدمحسن_قریشی🌷
ولادت : ۱۳۶۳ خمین ، مرکزی
شهادت : ۱۳۸۹/۱/۳۰ منطقهٔ سنگهایآذرین ، شمالغربکشور
به دست ضدانقلاب
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@darentezareshahadat
✨ #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید:
اي امام، بدان كه ملت ما مانند ملت كوفه نيست و تا آخرين قطره ی خون #دست_بيعت را از تو جدا نخواهيم ساخت و راه تو را ادامه خواهيم داد.
ما #وارثان_حسينيم و از حسين درس #شهادت را آموخته ايم و خطبه ی گهر بار امام حسين (ع) را كه در صحراي كربلا فرمودند: «هل من ناصر ينصرني ؟»آيا كسي هست كه مرا ياري كند؟
اي امام حسين (ع) اگر نبودم كه تورا در صحراي كربلا ياري كنم حالا در صحراي كربلاي ايران هستم و حسين زمان #خميني_كبير را ياري خواهم كرد و با نثار خون خود درخت اسلام را آبياري خواهم كرد.
ای پدر،مادر،برادر و عمه،تنها وصیت من این است که درمرگ خونین من عزاداری نکنید که باعث شود دیگر پدرومادران،نگذارند #پسرانشان به جبهه بروند.
ای جوانان،شما گوش به مفسدان نگیرید.شمارا از #مرگ نترسانند و لحظه ای ازمسأله ی #جنگ غافل نشوید و قدم های خودرا استوارتر در راه خونین #امام_حسین(ع) بگذارید.
🌷 #سردارشهیدقدرت_الله_بیرونی🌷
✨شهیدی از بندر دیلم
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@darentezareshahadat
❣﷽❣
✍ از امام دوازدهم چه می دانید.......؟؟؟؟
🍂حضرت مهدی(عج) در چند سالگی به امامت منصوب شدند؟
✅ 5 سالگی
🍂غیبت صغری امام زمان(عج) چند سال طول کشید؟
✅69سال
🍂غیبت کبری امام زمان(عج)از چه سالی شروع شد؟
✅از سال 329 قمری
🍂اولین نشانه ظهور حضرت مهدی(عج) چیست؟
✅طلوع خورشید از مغرب
🍂نمایندگان امام زمان(عج)در غیبت کبری چه کسانی هستند؟
✅مراجع شیعه که عالم به فقه، روایت و کتاب خدا هستند
🍂کدام معصوم فرموده :«زمان ظهور مربوط به خداوند است و هرکس آن را معین کند،دروغ گفته است»؟
✅حضرت مهدی(عج)
🍂امام زمان(عج) در چه روزی ظهور خواهند کرد؟
✅جمعه
🍂حضرت مهدی(عج) از کجا ظهور خواهد کرد؟
✅شهر مکه
🍂هنگام ظهور چه تعداد زن همراه حضرت ولی عصر(عج) هستند؟
✅13 زن
🍂اولین شخصی که در زمان ظهور با آن حضرت بیعت میکند، کیست؟
✅جبرئیل(ع)
🍂کدام پیامبر هنگام ظهور با ایشان نماز می گذارند؟
✅حضرت عیسی(ع)
🍂نام شمشیر آن حضرت چیست؟
✅سیف الله
🍂چه تعداد دعای بزرگ از طرف حضرت مهدی(عج) وارد شده است؟
✅40 دعا
🍂کدام مسجد به دستور خاص حضرت مهدی(عج) بنا شده است؟
✅مسجد مقدس جمکران
🍂بزرگترین عبادت در زمان غیبت کبری چیست؟
✅انتظار فرج امام زمان(عج)
🍂کدام زیارت مربوط به امام زمان(عج) است؟
✅زیارت شریف آل یاسین
🌺🍃دعای مخصوص حضرت ولیعصر(عج) چیست؟
✅👈دعای عهد
🍂کدام دعاست که از طرف آن بزرگوار توصیه شده هر روز خوانده شود؟
✅دعای فرج
@darentezareshahadat
🌿💗
خدایا
تو تنها امید منی..♥️
تو تموم سختیا..'
بالا و پایین زندگی..'
غما و شادیا..'
من دلم قرصِ به بودنت..✋🏻
تو به من نزدیکی
و حس بودنت کنارم
غما رو از یادم میبره..💥
تو کنارمی
و لحظه به لحظه
آرامش به قلبم سرازیر میشه..♥️🖇
#شکرکههستیخدایِمهربونم💕
@darentezareshahadat
اعجاز عددی قرآن
۱ - کلمه «یوم» به معنای روز، ۳۶۵ بار در قرآن آمده است که به تعداد روزهای سال میباشد.
۲ - کلمه «شهر» به معنای ماه، ۱۲ بار و کلمه «ساعة» ۲۴ بار وارد شده است.
۳ - کلمات «دنیا» و «آخرت» به طور مساوی آمده است.
۴ - کلمات «رجل» به معنای مرد و «مرأة» به معنای زن به یک میزان آمده است.
۵ - کلمات «ایمان» ومشتقاتش با «علم» و مشتقاتش مساوی است.
۶- کلمه «شیطان» و «ملائکه» مساوی بیان شده است.
۷- کلمات «موت» و مشتقاتش با «حیات» و مشتقاتش به طور مساوی آمده است.
۸ - کلمات «نور» و «ظلمات» به میزان آمده است.
@darentezareshahadat
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💖پندآموز💖
📍❗️🌺همیشه سکوت نشانهی تایید حرف طرف مقابل نیست، گاهی نشانهی قطع امید از سطح شعور اوست
📍❗️🌸آدمها مثل کتابند؛از روی بعضی ها باید مشق نوشت،بعضی را باید چند بار خواندتا مطالبشان را درک کرد؛ ولی بعضی ها را بایدنخوانده کنار گذاشت ...
📍❗️🌺باید به این باور برسی که هیچی تو زندگی مهم تر از خودت و بها دادن به خودت نیست
📍❗️🌸با آدمایی بگردكه مجبورت میكنن سطح خودت رو بالاتر ببرى.
📍❗️🌺موفق ترین آدما آنهایی نیستند که به ثروت یا قدرت رسیده اند، بلکه کسانیاند که هیچگاه دیگران را نرنجاندهاند،دل کسی را نشکستهاند و باعث غم هیچکس نشدهاند
📍❗️🌸هيچ ثروتی چون عقل و هيچ فقری چون نادانی نيست. هيچ ارثی چون ادب و هيچ پشتيبانی چون مشورت نيست.
📍❗️🌺خوشبخت ترین آدمها
کسانی هستند که به خوشبختی دیگران حسادت نمیکنند و زندگی خودشان را با هیچ کس مقایسه نمیکنند.
✍🏻واما سخن آخر......هیچ وقت به خاطر حرف مردم زندگیت رو خراب نکن
@darentezareshahadat
این متن خیلی قشنگه🌸
گفتم گرفتارم خدا
گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا
گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا
گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا
گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم
گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام
گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما
گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟
گفتی ضمانت می کنم
گفتم که من شرمنده ام
گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی
گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای
گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا
گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا
گفتی پناهت می دهم
🌸خدا تنها کسیست که
💕وقتی همه تنهایت میگذارند
🌸او آغوش میگشاید
@darentezareshahadat
️قلبت♡را با قران آبیاری ڪن..
✨🍃 قبل از اینڪه قلبت خشک شود با قرآن آبیاری اش کن..
🍃✨چرا ڪه حیات قلبها با قرآن است!!!
●ڪسی ڪه دنبال سعادت و برڪت در عمر و وقت و زندگی و علم و عملش می باشد پس:⇩
✨🍃 هر روز وقت خاصی را به قرآن اختصاص دهد و در مورد آن ڪوتاهی نڪند ..!
🍃✨هرگز قرآن را رها مڪن ..!
✨🍃قسم به ذات الله ڪه قاری قرآن نه اندوهگین می شود و نه غرق هم و غم می شود ..!
🍃✨ڪسی ڪه قرآن را دوست بدارد و آن را در قلبش قرار دهد و خود را مشغول به تلاوت آن نماید..
✨🍃و قلبـ♡ـش را با اجرای احڪام و عمل به اوامرش آباد نماید…
🍃✨ خواهی دید که به طاعات وابسته شده و هم نشینی با اهل قرآن را دوست دارد..
✨🍃در نتیجه الله سبحانه و تعالی محبت او را در قلب مردم قرار داده و او را از اهل و افراد خاص درگاهش قرار می دهد..√
🍃✨و چه سعـادتی بالاتر از اینڪه تو از افراد خـاص درگاه پروردگار تمام این هستی شوی✨👌
@darentezareshahadat
نماز شب 11 رکعت می باشد که به سه بخش تقسیم می شود و به طریقه زیر خوانده می شود.
1. نیت : دو رکعت نماز شب می خوانم قُربة اِلی الله
2. رکعت اول : سوره حمد 1 مرتبه ، سوره توحید 1 مرتبه خوانده شود و به رکوع و سجود می رویم.
3. رکعت دوم : مانند رکعت اول یک مرتبه حمد و تو حید را می خوانیم سپس قنوت گرفته و دعای قنوت را می گوییم و بعد از آن به رکوع و سجده می رویم و تشهد و سلام می گوییم.
این نماز را چهار بار تکرار می کنیم تا هشت رکعت نماز شب شود.
نماز شفع را چگونه بخوانیم؟
وقت نماز شب
وقت دقیق و صحیح خواندن نماز شب
نماز شفع در آخر نماز شب، یعنی پس از خواندن چهار نماز دورکعتی به صورت زیرخوانده می شود .
1. نیت : 2رکعت نماز شَفْعْ می خوانم قُربة اِلی الله
2. رکعت اول : سوره حمد و توحید و ناس را به ترتیب یک مرتبه می خوانیم وسپس به رکوع وسجده می رویم.
3. رکعت دوم : مانند رکعت اول یک بار سوره حمد و توحید را می خوانیم اما به جای سوره ناس ، سوره فلق را می خوانیم و قنوت می گیریم و سپس به رکوع و سجده می رویم و تشهد و سلام را به جای می آوریم.
طریقه خواندن نماز وتر
روش خواندن نماز شب
آسان ترین روش خواندن نماز شب
پس از نماز شفع، یک رَکعت نماز وَترخوانده می شود که نماز شب با آن پایان می یابد و این گونه خوانده می شود.
نماز وتر :
1. نیت : یک رکعت نماز وَتْر می خوانم قُربة اِلی الله
2. رکعت اول : در این رکعت یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحید را می خوانیم وسپس یک مرتبه سوره فلق و ناس را می خوانیم .
قنوت : دعای قنوت را کامل می خوانیم وهمان طور که دست هایمان درحالت قنوت است، (با انگشتان دست راست یا با تسبیح) چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
« خدایا ببخش جمیع مؤمنین مرد و مؤمنین زن را». و بعد از آن هفتاد بار ( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه) «آمرزش می طلبم از خدایی که پروردگارم است و بسویش باز می گردم ». بگویید.
سپس هفت مرتبه ( هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار ) بگویید.
« این است مقام کسی که از آتش قیامت به تو پناه می برد ».
سپس سی صد مرتبه ( اَلْعَفو ) «ببخش» بگویید و سپس یک بار( رَبّ اغْفِرْلی وَ ارْحَمْنی وَ تُبْ عَلیََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحیم ) پروردگارا ببخش مرا و رحم کن به من و توبه مرا بپذیر به راستی که تو، توبه پذیرنده، بخشنده و مهربانی» بگویید و سپس به رکوع و سجده روید و تشهد و سلام را به جا آورید و تسبیحات حضرت فاطمه زهرا که (34 مرتبه، الله اکبر، 33 مرتبه، الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله) است را بخوانید که ثواب آن نزد خدا از هزار رکعت نماز مستحب، بالاتر است.
@darentezareshahadat
💢↶ #نمـــاز یـا #افـــطار
💠🔹امام باقر علیهالسلام فرمودهاند:
↫◄ در ماه رمضان ابتدا #نمـاز بخوان
سپس #افـطار کن
مگر اینکه همراه عدهای بودی که
منتظر افطار بودند
اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی
با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن
و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان
↫◄ راوی پرسید:
چرا اینکار را کنم و ابتدا نماز بخوانم!؟
✨فرمود:
چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است:
افـطار و نمـاز
پس با چیزی شروع کن که
بر دیگری برتری دارد و آن نمـاز است
✨سپس فرمودند: و تو روزه داری
پس اگر نمازت را با حالت روزه بجا آوری
و روز را پایان دهی
برای من دوست داشتنیتر است
📗وسائل الشیعه، جلد۱۰، صفحه۱۵۰
@darentezareshahadat
❤️اگر خدا را دوست داری❤️
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠لا یسخر قوم من قوم
👈🏻همدیگر را «مسخره نکنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠ولا تلمزوا انفسکم
👈🏻از همدیگر «عیب جویی نکنید»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠ولا تنابزوا بالالقاب
👈🏻 «لقب زشت» به هم ندهید.
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠و انفقوا فی سبیل الله
👈🏻در راه خدا «انفاق کنید.»
اگر خدا را دوست داری ،خدا گفته است:
💠و بالوالدین احسانا
👈🏻و «به پدرو مادر نیکی کنید.»
اگر خدا را دوست داری، خدا گفته است:
💠اجتنبوا کثیرا من الظن
👈🏻از بسیاری «از گمان ها دوری کنید»
@darentezareshahadat
🌱معنای رمضان چیست؟
«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معنای شدت حرارت گرفته شده و به معنای سوزانیدن می باشد.🍃چون در این ماه #گناهان انسان بخشیده می شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند.
🌺پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب؛
ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند.»
📚
@darentezareshahadat
⭕️جملاتی زیبا از حضرت علی علیه السلام
🌸۱. مردم را با لقب صدا نکنید.
🌸۲. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.
🌸۳. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
🌸۴. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
🌸۵. بدون تحقیق قضاوت نکنید.
🌸۶. اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود.
🌸۷. صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید.
🌸۸. شجاع باشید، مرگ یکبار به سراغتان می آید.
🌸۹. سعی کنید بعد از خود، نام نیک بجای بگذارید.
🌸۱۰. دین را زیاد سخت نگیرید.
🌸۱۱. با علما ودانشمندان باعمل ارتباط برقرار کنید.
🌸۱۲. انتقاد پذیر باشید.
🌸۱۳. مکار و حیله گر نباشید.
🌸۱۴. حامی مستضعفان باشید.
🌸۱۵. اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید.
🌸۱۶. نیکوکار بمیرید.
🌸۱۷. خود را نماینده خدا در امر دین بدانید.
🌸۱۸. فحّاش نباشید.
🌸۱۹. بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید.
🌸۲۰. رحم دل باشید.
🌸۲۱- گریه نکردن از سختی دل است.
🌸۲۲- سختی دل از گناه زیاد است.
🌸۲۳- گناه زیاد از آرزوهای زیاد است.
📚 نهج البلاغه امیر مومنان حضرت علی علیه السلام
@darentezareshahadat
✍ده خصلت آدمای موفق:
۱.درگیر آدم های منفی نمیشوند
۲.در مورد دیگران غیبت نمیکنند
۳.وقت شناس هستند
۴.بدون انتظار میبخشند
۵.مثبت می اندیشند
۶.خود بزرگ بینی ندارند
۷.قدردان هستند
۸.مودب هستند
۹.بهانه تراشی نمیکنند
۱۰.بدون برنامه ریزی مهربانند، نه فقط با اشخاصی که برایشان نفع دارند
@darentezareshahadat