🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🍃 🪴| ۶۶اُمین کتاب ۱۴۰۳ 📖| تفسیر سوره حمد 🖋|آیت‌الله خامنه‌ای 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃

══•✼🌸📖🌸✼•══ با این مجموعه بطور اتفاقی آشنا شدم. مجموعه تفسیرهای رهبرِ انقلاب در دهه ۵۰ از چند سوره قرآن کریم. مباحث کلیدی و مهم هر سوره به صورت ساده و روان بیان شده‌است که برای مخاطبی که تازه می‌خواهد با قرآن ارتباط برقرار کند بسیار کارگشاست. کتاب کم حجم است و مطالبش با وجود راحت بودن انسان را وادار به فکر کردن می‌کند حیف از ما که قرآن نخوانده و ندانسته از دنیا برویم... ══•✼🌸📖🌸✼•══

🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🍃 🪴| ۶۷ و ۶۸اُمین کتاب ۱۴۰۳ 📖| کلیدر(جلد ۱ و۲) 🖋|محمود دولت آبادی 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃

══•✼🌸📖🌸✼•══ وقتی از یک داستان جذاب و درست حرف می‌زنیم منظورمان دقیقا چیزی مثل کلیدر است! کلیدر را وقتی می‌خوانید آنقدر پردازش شخصیت‌ها و توصیفات مکان و زمانی بی‌نظیر است که انگار تک‌تک صحنه‌ها را به چشم می‌بینید و زنده هستند. گرچه نوع نگارش ستودنی‌ست و اصلا همین است که کلیدر را سال‌ها جز بهترین رمان‌های فارسی نگه‌داشته است، اما محتوا داستان دچار مشکلات اخلاقی و تحریفی است. کلیدر را با خوانش عالی گروهی از خوانندگان در فیدیبو گوش دادم و حسابی کیف کردم! نکته: این کتاب مناسب سن نوجوانان نیست. ══•✼🌸📖🌸✼•══

🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🍃 🪴| ۶۹اُمین کتاب ۱۴۰۳ 📖| آمیخته به بوی ادویه 🖋|مریم منوچهری 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃

══•✼🌸📖🌸✼•══ «آمیخته به بوی ادویه» چند داستان کوتاه با حال و هوای جنوب است. کتابی که نه تنها حس بینایی بلکه حواس دیگر شما را به خوبی تحریک‌ می‌کند. مریم‌منوچهری نشان داد بلد است داستان‌هایی با موضوعات ساده را جذاب تعریف کند. گرچه این نه تنها خصلت نویسنده بلکه خصلت خیلی از جنوبی‌هاست که ذاتا قصه‌گوهای خوبی هستند. محتوا داستان‌ها شاید خیلی دلپذیر نباشد. اما با نگارش زیبا، خواننده را مجبور می‌کند که تا انتها با کتاب همراه شود. نمی‌گویم همه اما اکثر داستان‌ها را دوست داشتم گرچه گاهی یکسری مسائل در داستان گنگ باقی می‌ماند. ══•✼🌸📖🌸✼•══

🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃 🍃 🪴| ۷۰اُمین کتاب ۱۴۰۳ 📖| خاطرات مرضیه حدیدچی 🖋| محسن کاظمی 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃

══•✼🌸📖🌸✼•══ راستش از این کتاب نوشتن برایم سخت است. شاید دوباره باید یک متن مفصلی برای این خاطرات خانم حدیدچی بنویسم. علی‌الحساب بگویم که نباید انتظار فرم خوب از کتاب داشته باشیم و محتوا بر فرم غلبه دارد. خانم مرضیه حدیدچی، زن باایمان و وارسته بود که مخلصانه زندگی‌اش را فدای انقلاب کرد. من با قسمت‌هایی از این کتاب گریه کردم نه بخاطر خانم دباغ یا سختی‌هایشان، بلکه وقتی می‌خواندم چه بسیار انسان‌های بزرگی که چه رنج‌هایی تحمل کردند تا این انقلاب به ثمر برسد از خودم و کارهایم خجالت کشیدم... خدا روح خانم حدیدچی را با حضرت زهرا(ع) محشور کند. کتاب را در نوار با صدای خانم افسانه محمدی گوش دادم که الحق خوانش زیبایی بود. یکسری حرف‌ها هم درباره محتوای کتاب دارم که نمی‌دانم بگویم یا نه! ══•✼🌸📖🌸✼•══

سلام این داستانِ مهربونی همچنان ادامه داره... برای به سرپرستی گرفتن یک کودک معصوم، حدود ۲.۶۰۰ کم داریم ... یک یاعلی بگیم و با هم باری رو برداریم، هرکسی ماهیانه هرچقدر در توانش هست می‌تونه کمک کنه... در گروه کودک اول حدود ۲۰ نفر مشارکت دارند🪴 برای کمک به کودکان جنگ‌زده به آیدی من پیام بدید: @apgh_50

_____ به لطف‌خدا توی این روزها و اعیاد قشنگ ماه شعبان، دومین کودک هم توسط جمعی از دوستان، به سرپرستی گرفته شد.🪴

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ ﷽ 💬| به بهانه‌ی انقلاب، زنان و زمان روزهای اول انقلاب گروهی از امام روح‌الله خواستند که دیگر زنان را به‌خاطر ازدحام جمعیت به حضور نپذیرد. امام عصبانی شدندو گفتند: فکر میکنید شاه با بیانیه‌ی من و شما ساقط شد؟؟نخیر، شاه را همین زن‌ها ساقط کردند. همان روزها بود که امام، خانم‌حدیدچی را برای رساندن نامه‌ی گورباچف به شوروی فرستاد. زنی که گورباچف را وادار به تعظیم کرد! سالیانی‌ست که از آن‌روزهای موّاج می‌گذرد و انگار در بین کوچه‌پس‌کوچه‌های این سال‌ها، باور به زنان دچار انحرافاتی شده‌ست. گویی در پیچ‌ و تاب این روزها، زنان یادشان رفت(یا یادشان بردند!!) که چه عظمتی را بین پوست و گوشت ظریف‌شان حمل می‌کنند. همان زنانی که خودشان جلو افتادند در علم و عمل. همان‌هایی که عظمت وجودی‌شان را شیر کردند و فرزندانشان را سیراب. یا آن‌هایی که مردان را به صحنه‌های نبرد فرستادند و پشتِ سرشان کاسه آبی ریختند. گرچه با الگوسازی‌های مشابه و بدون توجه به استعداد و علایق برای تمام زنانِ مسلمان مخالفم؛ مثل کاری که این روزها بعضی از دوستان انجام می‌دهند و اَبَرزن‌های با مدرک دکترا و چندین فرزند را به میدان نمایش می‌گذارد و زنانی را به حسرت وا می‌دارند. اما معتقدم مهم‌ترین کار این روزها، این است که اعتماد‌به‌نفس و خودباوری از دست رفته زنان را برگردانیم. هر زنی باید بداند علم‌آموزی و دانش چقدر برایش واجب است. باید بداند قبله‌ی خانه اوست و نبض مرد در دستانش. باید بداند کودکش می‌تواند سهم بزرگی آینده‌یِ مهدوی داشته باشد، اگر زن به ودیعه الهی در وجودش پی ببرد.ان‌شالله. و در این بین خوش به حال زنانی که خود را زودتر و بهتر شناختند و حرکت کردند و شدند گروهی ۵۰ نفره از آن ۳۱۳تا. 🪴| بعد از خط‌خطی۱: هرچه در این نوشته آمد، نیاز به توضیح بیشتر دارد. خدا توان بدهد در آینده بیشتر درباره تک‌تک جملات خواهم نوشت. 🪴| بعد از خط‌خطی۲: همچنان اینجا یا اینجا منتظر شنیدن حرف‌هایتان هستم. ـــــــ https://eitaa.com/darhalemaremat