فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق جانم رهبر
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
وصیت شهدا درباره حجاب(۲۴)
✨#شهـــید_بهشتی:
زن در اسلام، زنده؛ سازنده؛ و رزمنده است؛ بہ شرطی کہ لباس رزمش، لباس عفتش باشد.
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
#بصیرت
#حجاب
🔹غربیها به اوکراین گفتند سلاح اتمیات را کنار بگذار تا ما برایت استقلال و امنیت بیاوریم.
او اعتماد کرد و امروز نه استقلال دارد و نه امنیت!
.
.
.
🌸 دخترجان به تو چه قولی دادهاند؟
گفتهاند پوششت را کنار بگذار تا برایت زندگی و آزادی بیاوریم؟!
پس منتظر مرگ و بردگی باش...
✍️محمدجواد محمودی
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
حالا که همه چی فیلتر شده، ﺍﺯ ﻣﺴؤوﻟﯿﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭیم
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﺳوراﺧﻬﺎﯼ ﻧﻮﻥ ﺳﻨﮕﮓ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻓﯿﻠﺘﺮ ﮐﻨﻦ 😐
ﻣﺮﺑﺎ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﮐﻮﻓﺘﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ😂😂😂😂
#طنز
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢انیمیشن زیبا و مفهمومی
✍این انیمیشن را به فرزندانتان نشان بدهید تا بدانند باید در مقابل دشمنان یکدل و یکدست بود.
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
آقایان مسئول
صیانت از صدا و سیمای ملی کشور فقط در حوزه وظایف عزیزان حراست فیزیکی در مبادی ورودی به فرستنده ها و شبکه های استانی یا جام جم نیست...
همانطور که شبانه روز با حراست فیزیکی مواظبید هیچ کس بدون هماهنگی وارد محوطههای صدا و سیما نشود تا ترور یا خرابکاری یا هر اتفاق غیرقابل جبران دیگری نیفتد،
خطر فعالیت موریانههای فرصت طلب را جدی بگیرید،
منتظر چه هستید؟
بار اول نیست و معلوم هم نشد دفعه قبل لانه موریانه را بستید یا نه؟
خودتان میدانید و کاری نمیکنید
یا واقعا حواستان نیست و موریانه ها راحت از لایه های حفاظتی و نظارتی عبور میکنند؟؟؟
خیلی زود
حجامت صدا و سیما را برای پاکسازی و آزادسازی نفوذی های خوش خط و خالِ چسبیده به میز و
ضدانقلابهای رخنه کرده در تاد و پود سازمان آغاز کنید...
نصر من الله و فتح قریب...
🗣سحر شهریاری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
26.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جلسه اول
⚪️ چیستی و چرایی حفظ قرآن
#حفظ_قرآن #استاد #بحرالعلوم
#نکات_آموزشی_حفظ_قرآن_کریم
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
سایه ات از سر ما کم نشود حضرت یار
جانمفدای رهبرم سیدعلی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜͜͡🧕🏻
بسته ام عهد که در
راه شهیدان باشم...
چادر مشکی من (:
رنگ شهـادت دارد
#حجاب 💛
#چــادرانــه 🦋
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
#او_را
#رمان📚
#پارت_چهاردهم
آخه کار نکنم،بابام شوهرم میده به یه مرده که حتی از خودشم پیر تره😰😭
بخر خانوم...خواهش میکنم...😢
چقدر صورتش مظلوم بود...😞
-چنده؟؟
-دسته ای پنج تومن☹️
-چند دسته داری؟؟ ده تا!
-همشو بده...😞
دو تا تراول پنجاهی از کیفم درآوردم و دادم دستش...
-خانوم این خیلیه،یکیش کافیه!😨
-یکیشو بده بابات،اون یکی هم برای خودت...
-خانوم خدا خیرت بده.خیر از جوونیت ببینی...😊اینو گفت و بدو بدو از ماشین دور شد... ❗️
همینجور که رفتنشو نگاه میکردم یه قطره اشک از چشمم افتاد😢 و رو صورتم سرسره بازی کرد و تو شالم فرو رفت...
هنوز حدود ده دقیقه مونده بود تا چراغ سبز شه...چشامو به آسمون دوختم...
با خودم فکر میکردم من با اینهمه دک و پز
و مامان بابای دکتر و خونه آنچنانی و ماشین مدل بالام امیدم به زندگی زیر صفره!!
اونوقت این مدل آدما چجوری زندگی میکنن...
چجوری میتونن حتی یه لبخند بزنن؟؟
به چه امیدی صبح بیدار میشن و شب میخوابن...این تقدیر، تقدیر که میگن چیه...
مرجان راست میگه...ماهممون عروسکای خیمه شب بازی ایم!😒
اینهمه میدویم،آخرش که چی؟؟به کجا برسیم؟به چی برسیم!؟
کل دنیا داشت تو نظرم کوچیک و کوچیک تر میشد...
دیگه از همه مسخره تر برام،کارای مامان و بابا بود،حرفاشون،تلاششون،که چی؟از چی میخوان فرار کنن؟
هممون یه روز میمیریم و تموم میشیم...
آخ سرم.... سرم... سرم....😖 نه...
من اینهمه ندویدم که آخرش به اینجا برسم...
من میخواستم آیندم روشن باشه...
من اینهمه این از این کلاس به اون آموزشگاه نرفتم که به اینجا برسم...
پس برای چی 4زبان خارجه رو یاد گرفته بودم؟؟برای چی اینهمه فن و هنر و...
داشتم منفجر میشدم...
سرم داشت گیج میرفت...😭چراغ سبز شد...
با نهایت سرعت گاز میدادم و داد میزدم و گریه میکردم....😭
به خودم که اومدم دیدم جلو در خونه ی مرجانم❗️
تن بی جونمو از ماشین بیرون کشیدم و رفتم سمت خونشون.
زنگو زدم و با باز شدن در رفتم بالا...
مرجان با دیدنم رنگش پرید😳
-چیشده ترنم!؟؟😨
-مرجان مشروب...فقط مشروب...🍷
بعد چند ساعت که به خودم اومدم دیدم سرم رو پای مرجانه و داره موهامو ناز میکنه!
-خوبی خوشگلم؟💕
بهتر شدی؟
-مرجان😭
-دیگه گریه نکن دیگه...
اگر حالت خراب نبود حتی یه قطره هم نمیذاشتم بخوری...
حالا که خوردی،باید خوب باشی😉باشه؟
-از وقتی اون حرفا رو زدی دارم دیوونه میشم...😣آخه مگه میشه؟
اینهمه از زندگیمو گذاشتم برای پیشرفت،
حالا تو میگی همش کشک؟؟؟
من که از همون اولش بهت میگفتم زیادی فعال نباش! یعنی من اشتباه میکردم!؟
نه...
من نمیتونم...
من بی هدف نمیتونم نفس بکشم...
من مال تلاشم،مال پیشرفتم!
-پس چرا نمره های ترم پیشت افتضاح شد؟؟
خانوم پیشرفت و ترقی!
یه اتفاق کوچیک باعث شد تلاش چندسالتو به باد بدی! الکی واسه من ادای دانشمندارو درنیار
-اصلا تو دروغ میگی!
من بعد رفتن سعید اینجوری شدم!
ربطی به این مزخرفاتی که تو میگی نداره!
-زندگی ای که تنها امیدش یه پسر هرزه مثل سعید باشه،مفتم گرونه!😒
-به تو چه اصلا؟
من باید برم،دیرم شده...
خداحافظی کردم و رفتم خونه
بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن...
من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️
باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه،من باید زندگیمو درست کنم!
حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫
برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم، باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥
من میگفتم با رفتن سعید له شدم
اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️ نه ❗️
باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠
اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️ نه نه
منم اشتباه میکنم،باید بنویسم...
نوشتم و نوشتم و نوشتم...
فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم.....
🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم!
اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم،فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود
همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕
بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁
و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐
اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم!
قانع نشده بودم اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒
بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏
و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم!
کلاس رقص،شنا،زبان،سازهای موسیقی،فضای مجازی،چت سعید و...
چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔
من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم...
وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
#او_را
#رمان📚
#پارت_سیزدهم
🚫حرفای مرجان رو هزاربار تو سرم مرور کردم....
یعنی چی؟؟؟
یعنی همه چی کشک؟؟😣
مرجان میگفت تا همین جاشم زیادی خودمو علاف دنیا کردم!
میگفت باید سعی کنیم بهمون خوش بگذره وگرنه عاقبت هممون خودکشیه!
هممون گرفتار یه معضلیم:
پوچی!
سرم داشت میترکید...
احساس میکردم هیچی نیستم...
احساس میکردم تا الان دنیا منو گذاشته بود وسط و نگام میکرد و بهم میخندید...
خدا....
گاهی برام سوال میشد که چرا منو آفریده...
اما حالا فهمیده بودم کاملا بی دلیل‼️
اه...
بازم بدنم داغ شد...
داد میزدم...
سیگار میکشیدم،
قرص آرامبخش....
اما هیچ کدوم آرومم نمیکرد.
حتی جواب عرشیا رو هم نمیدادم.
قرصا کم کم اثر میکرد،احساس گیجی میکردم.
رفتم رو تخت و دیگه هیچی نفهمیدم💤
صبح با صدای گوشیم چشامو باز کردم.
مرجان بود
-چه عجب!جواب دادی!
از تو بعیده تا این ساعت خواب باشی!
-سلام 😒
از تو هم بعیده این ساعت بیدار باشی!
-حدسم درست بود!
حرفای دیروزم زیادی روت اثر گذاشته!نه؟
-اصلا حوصله ندارم مرجان😒
-ترنم
زنگ زدم بهت بگم زیادی به خودت سخت نگیر!
کمکت میکنم توهم مثل خودم کمتر عذاب بکشی😉
-مرسی...
ولی بذار چند روزی تو حال خودم باشم...
بعدش هرکاری خواستی بکن...
-اینقدر سخت نگیر ترنم...
همین کارارو کردی که الان این شکلی شدی دیگه 😒
-مگه چه شکلی شدم؟
-هیچی بابا...😅
زیاد به خودت فشار نیار.
فعلا با عرشیا مشغول باش،
کم کم درستت میکنم خودم😉
-باشه،بای👋
تا قطع کردم،عرشیا زنگ زد.
-الو ترنم😠
-سلام
-سلام و...
کجایی؟چرا از دیروز جوابمو نمیدی؟؟
-حالم خوب نبود عرشیا...
معذرت میخوام...
-همین؟؟میدونی از دیروز چی کشیدم...؟
تو که میدونی چقدر دوستت دارم لعنتی...
برای چی باهام اینجوری میکنی؟؟😡
-چته تو؟؟؟😡
میگم حالم خوب نبود...
یادت رفته انگار که هروقت بخوام میتونم این رابطه رو تموم کنم😠
برای چی هار شدی؟؟؟
-ترنم؟؟؟
داری با من حرف میزنیا...😢
ببخشید خب.مگه چی گفتم...تو که میدونی چقدر روت حساسم و دوستت دارم...
باور کن کم مونده بود کارم به بیمارستان بکشم،
اگه آدرس خونتونو داشتم تا به حال هزار بار اومده بودم اونجا😢
-پس چه بهتر که نداری...
همون اول بهت گفتم حالم خوب نبود،واسه چی باز ادامه میدی؟😠
-ببخشید خانومم...
معذرت...
چرا حالت خوب نیست؟
عرشیا فدات شه...
-لازم نکرده... 😒
-ترنم😭
بخدا دوستت دارم😭
با من اینجوری نکن....
داشت گریه میکرد😳
از تعجب زبونم بند اومده بود...
-داری گریه میکنی؟؟؟
-چرا نمیفهمی؟
عشق میدونی چیه؟
مگه از سنگه دلت؟؟؟😭
بار اولم بود که گریه یه مرد رو میدیدم...
-عرشیا معذرت میخوام ازت...
باورکن از لحاظ روحی شرایط مناسبی نداشتم...
میخوای الان پاشم بیام پیشت؟؟
-میای؟؟ 😢
-آره، کجا بیام؟آدرس بفرست...
یچیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسی که عرشیا فرستاده بود.
زنگ خونه رو زدم و رفت تو.
-سلام عزیزم...خوش اومدی 😍
-سلام😊
خونه خودته؟؟
-نه پس خونه همسایمونه😂
البته الان دیگه خونه شماست😉
-بامزه منظورم اینه که تنها زندگی میکنی؟؟
-نه، فعلا با خیال تو زندگی میکنم تا روزی که افتخار بدی و اجازه بدی با خودت زندگی کنم😉
-لوس☺️
وقتی باهاش حرف میزدم،یاد سعید میفتادم...
با این تفاوت که حالا فکر میکردم هیچ لذتی از بودن باهیچ مردی حتی سعید نمیبرم...
شاید حتی الان جای عرشیا هم سعید نشسته بود،
همینقدر نسبت به صحبت کردن باهاش بی میل بودم😒
مرجان راست میگفت...
هرچی بیشتر به حرفاش فکر میکردم،بیشتر باورش میکردم...
سعی کردم فکرمو با عرشیا مشغول کنم تا این افکار بیشتر از این آزارم نده...
ناهارو با عرشیا بودم و اصرارش رو برای شام قبول نکردم.
یکم فاصله خونش با خونمون دور بود،
نمیخواستم فکر کنم❌
میخواستم مغزم مشغول باشه،
آهنگو پلی کردم و صداشو بردم بالا🔊
داشتم نزدیک چهارراه میشدم، کم مونده بود چراغ قرمز بشه،
سرعتمو زیاد کردم که پشت چراغ نمونم،اما تا برسم قرمز شد😒
اونم نه یه دقیقه،دو دقیقه!!
حدود هزار ثانیه😠
کلافه دستمو کوبیدم رو فرمون و سرمو گذاشتم رو دستم و چشامو بستم...
چندثانیه گذشته بود که یکی زد به شیشه ماشین!
سرمو بلند کردم و یه دختر 16-17ساله رو پشت شیشه دیدم،
شیشه رو دادم پایین و گفتم
-بله؟
با یه لهجه ی خاصی صحبت میکرد...
-خانوم خواهش میکنم یه دسته از این گلا بخرید😢
از صبح دشت نکردم،
فقط یه دسته...
مات نگاش کردم...
با اینکه قبلاً هم از این دست فروشا زیاد دیده بودم،اما انگار بار اولم بود که میدیدم!!
-چند سالته؟
-هیفده سالمه خانوم.خواهش میکنم.
بخر بذار دست پر برم خونه،
وگرنه بابام تا صبح کتکم میزنه و دیگه نمیذاره کار کنم😢
-خب کار نکن!
اون که خیلی بهتر از وضع الانته!!😏
-نه!
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh
#او_را
#رمان📚
#پارت_دوازدهم
-سر تو قبلاً هم شلوغ بود اما باز یه یادی از رفیق قدیمیت میکردی!
اما انگار یار جدیدت کلا وقتتو پر کرده😉
-لوس نشو مرجان😏
خونه ای؟
میخوام بیام پیشت...
نیاز دارم باهات صحبت کنم.
-دوباره چت شده میخوای ناله هاتو برام بیاری؟؟
-مرجان...خونه ای؟؟؟
-الان که نه،
ولی تا دوساعت دیگه میرم خونه.
اون موقع بیا😉
-باشه.
کاری نداری؟؟
-فدای تو...
بای
تا یه سیگار بکشم، یکم قدم بزنم و یه دوش بگیرم،یه ساعت و نیم گذشت.
حاضر شدم و راه افتادم سمت خونه مرجان.
سر کوچشون بودم که دیدم داره میره سمت خونه.
یه بوق زدم تا متوجه شه پشت سرشم.
-عه،سلام...
چه به موقع رسیدی
-سلام، میخوای دیگه نریم خونه؟
سوار شو بریم پارکی،جایی...
-هرچند خسته ام اما هرچی تو بگی😉
سوار شد و رفتم سمت بوستان نهجالبلاغه 🌲🌳
خیلی این پارکو دوست داشتم،
کلی خاطره ازش داشتم...
دو تا بستنی گرفتیم و نشستیم رو نیمکت.
-خب؟
باز چته؟
نکنه این بار صدای یه دخترو از گوشی عرشیا شنیدی؟😂🤣
-خیلی مسخره ای مرجان...😡
منو نگا که اومدم با کی حرف بزنم!!!😤
-خب بابا قهر نکن...😝
میدونی که شوخی میکنم،چرا بهت برمیخوره؟؟
بگو عزیزم،چیشده؟
-مرجان...
من...
حالم خوب نشده...
حتی با وجود عرشیا هم زندگیم همونجوری مسخرست...
-خب؟
-ببین عرشیا فقط تونسته حواس منو از زندگیم پرت کنه،
وگرنه هیچ تغییری برام به وجود نیاورده...
-میخوای چی بگی؟؟
-فقط سعید میتونست زندگی منو قشنگ کنه💕
-سعیدم نمیتونست...
-چی؟کی گفته؟
من با سعید حالم خوب بود...😢
-یکم عقلتو به کار بنداز!
تو از اول همینجوری بودی!
سعیدم مثل عرشیا فقط حواستو پرت کرده بود!😒
مثل من که بهزاد،کامران،شهاب،ایمان،سروش و...همه شون فقط حواسمو از زندگی پرت میکنن....
-یعنی چی؟
-تو با سعید احساس خوشبختی میکردی؟
-خب آره!
-پس چرا دم به دقیقه کارت رپ گوش دادن و گریه های شبانه بود.
پس چرا گاهی با قرص خوابت میبرد؟؟
-خب بخاطر مشکلاتی که تو زندگیم دارم...
-بعد سعید چرا حالت بد شد؟
-همون مشکلات+تنهایی+خیانت دیدن
-خب الانم با وجود عرشیا همون دو تا چاله ی آخری برات پر شده!
اون چاه هنوز سر جاشه!!
-تو اینا رو از کجا میدونی؟؟
-چون منم تو همون لجن دست و پا میزنم!!
-پس چرا حالت همیشه خوبه؟🤔
-نیست،فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم.
از یادم میبرمش تا اذیتم نکنه!
ولی تو همش داری بهش فکر میکنی!😒
بخاطر همینم عذاب میکشی!
-خب آخه من نمیتونم مثل تو باشم!
من رو بی هدف بودن آزار میده!
-پس اینقدر آزار بکش تا دق کنی!
کدوم هدف؟؟
ما همه تو این دنیا تو لجن دست و پا میزنیم!
هیچکس خوشبخت نیست!
همه فقط اداشو درمیارن!
اینقدر تو مخ تو فرو کردن پیشرفت هدف ترقی،که باورت شده این دنیا جای رشده!!😏
اینجا هیچی نیست جز یه صحنه تئاتر و ما هم همه عروسک خیمه شب بازی!!
حرفای مرجان مثل پتک کوبیده میشد رو سرم!
حالم داشت بد میشد...
بلند شدم و مرجانو رسوندم خونش و خودمم رفتم خونه...
به قلم :محدثه افشاری
#ادامهدارد...
#ایران_قوی #حاج_قاسم
#جانم_فدای_رهبر
#ملت_امام_حسین
#اربعین #جهاد_تبیین
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مردم_ولایی #حجاب
#امام_زمان #ایران
#پویش #روز_بیعت
#آغاز_ولایت_امام_زمان_عج
••••✾•🌿✨🌹🕊✨🌱•✾••••
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#امام_زمان_عج
#امام_زمان
#کاشان
♥️💬
https://eitaa.com/daribesoyeyaranashegh