#عاشقانه_شهدا
🍃همسر شهید مصطفی صدرزاده :
بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند.
مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم.🥘👧🏻👶🏻
وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم❤️
از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: «تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم».
بعد با خنده به او میگفتم: «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟».
مصطفی هم پاسخ میداد: «وظیفه تو فقط تربیت بچههاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». 💖
زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود.
هدیه به روح شهدا با ذکر صلوات 🌱🌸
#عاشـقانه_شهدا🙃🍃
اولین سال بعد از شہــادت شہیـد زمستان ســرد شده بود و خلاصہ اولین برف زمستــان بر زمین نشست.
یڪ شب پدرشوهــرم آمد، خیلــی ناآرام گفت: عــروس گلم، ناصــر بہ تو قول داده ڪہ چیزی بخــره و نخــریده؟
گفتم: نہ، هیچی
خیلی اصــرار ڪرد؛ آخرش دید ڪہ من ڪوتاه نمیآیم،
گفت: بہت قول داده زمستون ڪہ میاد اولین برف ڪہ رو زمیــن میشینہ چی برات بخره؟
چشــمهایم پر از اشڪ شد ، گریہام گرفت،
گفت: دیدی یڪ چیــزی هست، بگو ببینم چی بہت قــول داده؟
گفتم: شوخی میڪرد و میگفت بذار زمستــون بشہ برات یڪ پالتــو و یڪ نیم چڪمہ میخــرم.
این دفعــہ آقاجون گریہاش گرفت، نشستہ بود جلــوی من بلند بلند گریہ میڪرد؛ گفت:
دیشب ناصــر اومد توی خوابم بہــم پول داد، گفت: بہ منيژه قول دادم زمستون ڪہ بشہ براش یڪ چڪمہ، و یك پالتو بخرم؛ حالا ڪہ نیستــم شما زحمتش رو بڪش.
#شهیدناصرڪاظمی
#برای_ایران
#امام_زمان_عج
#لبیک_یا_خامنه_ای
════ ════════ ════
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
♥️💬♥️
@daribesoyeyaranashegh
════ ════════ ════