eitaa logo
دریـــــچــــــہ🍁
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
903 ویدیو
6 فایل
🏞 #دریچه (کافه شعر بچه مذهبیا) 🍁کانال ادبی(شعر، متن ادبی،عکس نوشته ، انگیزشی و ...) اینجا👈 @Admin_111 منتظر دریافت اشعار و انرژی مثبت شما هستم😍 🦋🌱زندگی زیباست ای زیبا پسند...💌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼جواد الائمه🌼 @Dariche1
🌺صبح، آغاز حیات است و امید 🌸دستهایت پرگل 🍀شادیت پاینده 🌹خنده ارزانی چشمان پر از عاطفه ات 🌼نور همسایه دیوار به دیوار دل پاکت باد 😍سلام صبح زمستانیتون بخیر😍 @Dariche1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌺مولای ما ، نمونه ی دیگر نداشته است 🌸اعجاز خلقت است و برابر نداشته است 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌺وقت طواف دور حرم ، فکر می کنم 🌸این خانه بی دلیل ترک برنداشته است @Dariche1
تقدیر... صحبت حواس پرت مرا پرت میکند... طوریکه روزه های سکوتم شکسته شد... خیلی عجیب نیست تماشای حال من... وقتیکه زیر بارش باران گرفته شد... آتش گرفته ام نفسم شعله ور شده ست... تقدیر، گر گرفت و برایم نوشته شد... من روزهای سخت کنارش قدم زدم... اما چگونه شد که عجولانه خسته شد... حالا جلوی آینه با خنده ای به خود... می‌گویمش که عشق توام درگذشته شد... این ناله های فاصله تقدیم جان خویش... من مانده ام کنار، که در، باز بسته شد... @Dariche1
❤️🌾🖌 ناصح زبان گشود که تسکین دهد مرا نام تو برد و باعث صد اضطراب شد @Dariche1
💋❤😢 صدای نفس هایت را میشنوم . سایه ات را حس میکنم. همین جاهایی...،نه اما روبه روی چشم های بازم. نشسته ای پشت پلک های بسته ام. وسط سیاهی نامتنهای که میبینم . پلک هایم رابسته ام . خیره شدم به سیاهی بی انتها و سنگینی سایه ات را حس میکنم ..... سکوت کرده ای ..... سکوت کرده ای تا بیشتر به تو فکر کنم . تا صورتم خیس شود ... تا طعم شوری را روی لبم حس کنم... از کدام طرف غیب شدی که نیست بودنت ؛ اینقدر درشت در چشم هایم حک شده است؟! @Dariche1
✅👌🔸🔹 به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت دلی که کرده هوای کرشمه‌های صدایت نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسه‌هایت تو را ز جرگه‌ی انبوه خاطرات قدیمی برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست نمی‌کنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهایت گره به کار من افتاده است از غم غربت کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟ به کبر شعر مَبینم که تکیه داده به افلاک به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت «دلم گرفته برایت» زبان ساده‌ی عشق است سلیس و ساده بگویم: «دلم گرفته برایت!» @Dariche1