🌊🌤✨🥀🌷
زمین شناسِ حقیری تو را رصد می کرد
به تو، ستاره ی خوبم نگاه بد می کرد
کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو تو می شد، مرا لگد می کرد !
تو ماه بودی و بوسیدنت، نمی دانی …
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد !
بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟
چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد
کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
💔💞🌸
ساده عاشق شده ام ٬ساده تر از آن رسوا
شهره ی شهر شدن با تو چه آسان سخت است
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
❤️📜
چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
💔💘
هرگز تـو هـم مـانـنـد من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟
آیا تو هم هر پرده ای را تا گشودی
از چار چوب پنجره دیوار دیــدی؟
اصلا ببینم تا به حالا صخره بودی؟
از زیر امواج آسمان را تـــار دیدی؟
نام کسی را در قنوتت گـریه کردی؟
از «آتنا» گفتن «عذابَ النار» دیدی؟
در پشت دیوارِ حیاطی شعر خواندی؟
دل کندن از یک خانه را دشوار دیدی؟
آیا تو هم با چشمِ باز و خیسِ از اشک
خواب کسی را روز و شب بیدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیمـار بـودی مثلِ من ؟ بیمار دیـدی؟
حقا که بـا من فرق داری، لا اقل تو
او را که میخواهی خودت یک بار دیدی
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
❤️🌿🌹
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنان که برگ خشکیده نماند بر درخت
مایه رنج تو باشم رفع زحمت میکنم
این دهان باز و چشم بیتحرّک را ببخش
آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای تو دقت میکنم
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نیشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
🚫❌💔
شرمی ست در نگاه من ، اما هراس نه
کم صحبتم میان شما ، کم حواس نه
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتن ات !
درخواست می کنم نروی ، التماس نه
از بی ستارگی ست دلم آسمانی است
من عابری " فلک " زده ام ، آس و پاس نه
من می روم ، تو باز می آیی ، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو ، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
💠❤️👌
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنان که برگ خشکیده نماند بر درخت
مایه رنج تو باشم رفع زحمت میکنم
این دهان باز و چشم بیتحرّک را ببخش
آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای تو دقت میکنم
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نیشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
🚫❌💔
شرمی ست در نگاه من ، اما هراس نه
کم صحبتم میان شما ، کم حواس نه
چیزی شنیده ام که مهم نیست رفتن ات !
درخواست می کنم نروی ، التماس نه
از بی ستارگی ست دلم آسمانی است
من عابری " فلک " زده ام ، آس و پاس نه
من می روم ، تو باز می آیی ، مسیر ما
با هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار تو ، از دور واضح است
از عشق خسته می شوی اما خلاص نه
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
🍁سالها مثل درختی که دم نجاریست
🍀وقت روشن شدن اره، وجودم لرزید
🍁ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من
🍀به تقاضای خود اصرار، نباید ورزید...
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
✨او که هرگز نتوان یافت همانندش را
🍃منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
✨غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
🍃از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
✨هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
🍃مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
✨هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
🍃مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
✨مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
🍃عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
✨به تو اصرار نکرده است فرایندش را
🍃قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
✨مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
🍃حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
✨بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
🍃منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
✨لای موهای تو گم کرد خداوندش را
شعر از : #کاظم_بهمنی
با صدای : #سامان_کجوری
@Dariche1
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود
آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود
مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هرچند نبود
شدم از «درس» گریزان و به «عشقت» مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود
مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود
بعد از آن هر که تو را دید رقیبم شد و بعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود
آه ای تابلوي تازه به سرقت رفته!
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود
#کاظم_بهمنی
@Dariche1
🌹🌹🌹
رازداری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن
با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایهی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم، به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن
ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت...
این همه هرزهی آلوده نظر جمع مکن!
آخرین شاخهی تو، سهم عقابی چو من است...
روی آن چلچله و شانهبهسر جمع مکن
تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت
روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن
#کاظم_بهمنی
@Dariche1