eitaa logo
Dark & wild
175 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
46 ویدیو
1 فایل
Attention Blank space 🌌 Sponge bob: can you hear me? Patrick: no it's too dark. https://daigo.ir/secret/6557347518 https://harfeto.timefriend.net/16481657916729 - هیلدا فعلا!
مشاهده در ایتا
دانلود
پراکنده گویی
فکر می‌کنم پراکنده‌گویی زیباست احساس حقیقی بودن میده.
https://eitaa.com/akhtar5/107 بهمن عزیزم
A little blue
هدایت شده از شرقِ غم‌زده.
یکی از باگ‌هایی که دارم اینه که وقتی ازم تعریف می‌کنن، خندم می‌گیره
بچه‌ها، رمز برای لاغر شدن، چی می‌زنید؟
هدایت شده از واس‌هپنین
برای white & snowy
Dark & wild
برای white & snowy
خیلی زیباست✨ لذت بردم سپاسگزارم 🤍
کنکوری‌ها امیدوارم موفق باشید🕯🕯 فوت کردن قاصدک آرامش براتون*
🫂
دلم لباسای زیاد و جدید می‌خواد.
https://eitaa.com/Chocolate2005/14059 احیاناً ماشینه تصمیم داره از خط عابر رد بشه؟😔
https://eitaa.com/Chocolate2005/14061 خیر، ولی از این جهت هم عبور نمی‌کنن. (مثلا در تصویر شما باید ماشین از سمت چپ تصویر به راست یا بالعکس حرکت می‌کرد.)😔
هدایت شده از Hall of Fame
اگه تا آخرین لحظه مجبور باشم با میل به فرار مبارزه کنم چی؟
استرس منو خورد.
هدایت شده از دایناسور؛
احساس کردم باید عمومی بشه بعد عمری و تا پایان هفته عمومی بمونه
- خداحافظ بیبی. +هووم بیبی! جالبه. حالا الان من باید چی بگم؟ - یکی از دوستام بهم میگه بانی. + چرا منم باید چیزی که یکی از دوستات گفته رو بگم؟ - خب یه چیز دیگه بگو. +اووومم. خداحافظ مامی! - عه؟ پس خداحافظ ددی! + چرا آخه؟!!! خنده* 403/2/8
- د بده. + اوووومممممم. آها. دوست دارم زندگی رو ، اُ اووو اُ، اُ اووو اُ. * جدی می فرمایید؟ . . + با ت بگو. * تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز. ز بده. + ز خیلی سختههههه. - آره سخته متاسفانه. نیشخند* . ‌. + با ی بگو. * ایران، اگر دل تو را شکستند.... ~ بزار من می‌خوام بگممم. منننن. - بگو. ~ عاااااا. یادم رفت:/ - سه ساعت گفتی من بگم که آخرش یادت نیاد؟ :/ ... (مثلا در حال مشاعره!) 403/2/4
هدایت شده از کاش‌ابر‌بودم.
تو خیلی باشکوه و زیبایی، من نمیدونم باید باهات چیکار کنم.
Dark & wild
تو خیلی باشکوه و زیبایی، من نمیدونم باید باهات چیکار کنم.
می‌خواهم از تو محافظت کنم. تو بسیار زیبایی! یک قاب انتخاب می‌کنم. یک قاب طلایی رنگ. طلاییِ دلپذیر. نه از آن هایی که دل را می‌زنند، نه. آن هایی که حس زندگی می‌دهند، حس ارزشمندی، حس رویا. تو را درون قاب می‌گذارم. تماشایت می‌کنم. روحم را تازه می‌کنی! می‌خواهم شیشه ی قاب را سر جایش بگذارم. نمی‌دانم چرا، اما شیشه جا نمی‌رود. کمی شیشه را تکان میدهم. کمی فشار. کمی تلاش. با صدای تق خفیفی شیشه جا می‌افتد. سرخ، سرخ. رنگ قرمز شیشه را می‌پوشاند. از زیر قاب چکه می‌کند. دستم سرخ می‌شود. انگشتم را روی لبه ی طلایی رنگ قاب حرکت می‌دهم. سایه هایی سرخ روی رنگ طلایی قاب می‌نشیند. قاب را به صورتم نزدیک می‌کنم. بوی آهن، بوی خون، در مشامم می‌پیچد. احساس مستی می‌کنم. احساس سرخوشی. از پشت شیشه تو را می‌بوسم. لبانم سرخ می‌شود. زبانم را روی لبم می‌کشم. سیراب می‌شوم!
هدایت شده از Hall of Fame
@silverorwinter نور و سایه برگشت 🎀
-