من رفتنت رو به چشم دیدم ؛
اینك چطور دستام رو ول کرديُ از کنارم
رد شدي رو دیدم، اینك یه جوري بھم نگاه
میکردي كِ انگار من رو نمیشناسی .
انگار من رو ندیديُ من رو بغلم نکردي وَ
انگار بويِ تنم رو هم نمیشناسی :).
دلِ کسایي رو میشکونی ك اصلاً برات مھم
نیستن، کارماشو سره کسي پس میدی ك خیلی
مهمه برات .
اگه کسي دلش برام تنگ نمیشد مقصر من
نبودم؛ گاهي وقتا شبا قبل خواب به این فکر
میکردم کیارو یادمه ؟
میدیدم همه عین روز برام روشنن، به خودم
میگفتم پس بقیه چطور منو فراموش کردن ؟
یعنی واسه هیچکس مهم نیست یه گوشهي
این شهر بزرگ تو یه اتاق ۱۰متري یه نفر داره
این همه مدت تنھا چه غلطی میخوره ؟
مگه میشه ؟ اونا باید یادشون باشه كِ چطوری
ولم کردن =)) ..