💐 به مناسبت ولادت #حضرت_اباعبدالله_علیه_السلام؛
▫️رفت داخل اتاق،
همان اتاقی که همیشه محل قرار او بود با جبرئیل.
فرموده بود: کسی بر من وارد نشود؛
لحظهای بعد اما نوهاش وارد اتاق شد.
او را روی زانوی خودش نشاند.
بوسید و نوازشش کرد.
از فرشته وحی شنید که:
افرادی از امت تو او را شهید خواهند کرد.
در دستان جبرئیل، مشتی از خاک کربلا بود.
گفت: این، خاک قلتگاه اوست.
اشکهای پیامبر صلی الله علیه وآله جاری شد.
جبرئیل گفت:
غمگین نباش!
خدا انتقام او را خواهد گرفت،
به دست قیامکنندهای از خاندان شما.
او نهمین فرزند است، از نسل حسین علیهالسلام.
غیبتی دارد طولانی.
با اوست که خدا پیروز میکند، اسلام را و نابود میسازد کافران را.
📚کفایة الاثر، ص187.
#انتقام_حضرت
#داستانک_مهدوی
🍃
@Darmahzareghoran
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ✨
🔸بیقرار و نگران،
صورتش را مدام روی زمین میزد.
هیچ کس نمیفهمید آهو دردش چیست.
امام فرمود:
مادر است؛
صیادی بچهاش را صید کرده،
متوسل شده به من برای آزادی او.
برویم خانه صیاد!
در زدند.
صیاد با دیدن امام تعجب کرد.
فرمود:
آهو بچهاش را میخواهد،
حاضری آهو را به من ببخشی؟
گفت:
جانم فدای شما!
لحظهای بعد بچهآهو کنار مادرش بود.
آهوی مادر جلو آمد.
میخندید و دم تکان میداد.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
میدانید چه میگوید؟
دارد برای من دعا میکند:
خدا حقی را که از شما ربودند به شما برگرداند و غایبتان را برساند.
همانطور که بچه مرا به من برگرداندید...
📚 برگرفته از بصائر الدرجات ج1، ص 353
📚دلائل الامامة ج1 ص206
👈👈دعا برای فرج، یک اصل است.
اصلی که حتی حیوانات آن را میشناسند!
#دعا_برای_فرج
#داستانک_مهدوی
#امام_سجاد_علیه_السلام
🍃
@Darmahzareghoran
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ✨
▪️زمانهای خواهد رسید که فرشتهها به اهل ایمان سلام کنند؛
زمانهای خواهد آمد که از اهل ایمان برخی با فرشتهها به پرواز در آیند
و بعضی با فرشتهها راه بروند؛
بعضیشان از فرشتهها سبقت بگیرند
و بعضیشان میان صد هزار فرشته داوری کنند؛
چنین زمانهای حتماً خواهد آمد!💐
کافیست که او از پردهی غیبت بیرون بیاید و قیام کند.
حضرت شمس الشموس این طور وعده دادهاند.
📚 القطره، جلد۲، ص۷۸۷.
#داستانک_مهدوی
#زیبایی_های_ظهور
🍃
@Darmahzareghoran
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ✨
▪️دلش شکسته بود
نمیدانست چرا هدیهاش را رد کردهاند.
رفت پیش حسین بن روح.
وکیل امام نامهای داد دستش به خط امام.
نوشته بود:
«این زمین بعدا به کارت میآید.
آدم مورد اعتمادی پیدا کن و زمین را به نامش کن»
چند وقت بعد اسیرش کردند.
غرامت میخواستند.
فقط همین زمین مانده بود.
همان که به نام پسر دوستش کرده بود.
لطفِ مولایش به دادش رسید...
📚عبقری الحسان، جلد 5، ص127.
#رحمت_حضرت
#داستانک_مهدوی
🍃
@Darmahzareghoran
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج ✨