eitaa logo
در محضر خوبان
2.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
48 فایل
💠 "رسانه مستقل معنوی بصیرتی، با هدف ترویج معارف الهیه، از علماء ربانی، مادحین، شهدا، شعرا و اماکن مقدسه" ✔️ در نشر معارف کوشا باشیم. 📺 آرشیو در صفحه آپارات: https://www.aparat.com/dar_mahzare_khooban 📬 ارتباط با مدیر کانال: @admin_pasokhgou
مشاهده در ایتا
دانلود
✅سیره سعادت 🔻انسان نباید طوری رفتار کند که به سبک خاصی شناخته شود، ما هر چیز را نباید به حساب معنویت و اخلاق بگذاریم. 🔹مطالب اولیه که استاد (سعادت پرور) به ما تأکید می‌ کردند همین‌ ها بود. 🔸می ‌فرمود: عادی باشید،مثل بقیه معمولی باشید، در راه رفتن‌تان، در عبادت ‌تان، می‌ فرمودند درست رفتار کنید. 🔻این کارها چیست که فکر می‌ کند به این است که سرش را کج کرده و با یک حالتی بگوید خدایا!... خب خدا هم این بنده را نمی‌ خواهد، 🔹علامه اینطوری نبود، امام اینطوری نبود، آقای بهجت اینطوری نبود. همه اینها که ما دیدیم خیلی عادی و معمولی بودند. 🔻نباید دست‌ رویمان بگذارند و بگویند فلانی همان که اینطوری می ‌نشیند، فلانی همان که آن طور حرف می‌ زند. اینها ارزشی نیست که انسان قیافه‌ اش را عوض کند غیر عادی باشد. این است. ✅ما باید کاری ‌کنیم که اصلاً شناخته نشویم. در روایت هم دارد کاری بکنید که «أَن لا تُعرَف» نفس دلش می‌ خواهد که من به یک سبک خاصی شناخته شوم و بعد بگویم شاگرد فلانی هستم! در جلسه فلانی هستم! اینها همه‌ اش است، همه‌ اش است. 🎤برگرفته از بیانات یکی از شاگردان http://eitaa.com/nedaysaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛️ تواضع مرحوم آیت الله سید حسن سعادت مصطفوی رضوان الله تعالی علیه: برای بنده مراسم بزرگداشت درست نکنید. بنده اصلا خود را در این مقام نمی بینم... 🌹 جهت شادی ارواح همه مؤمنین، بویژه مرحوم آیت الله مصطفوی بخوانیم الفاتحه مع الصلوات. رسانه معنوی "در محضر خوبان": 🆔@darmahzarekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 تواضع مرحوم شیخ عباس قمی در برابر پدرش ⏰ 1 دقیقه رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c
💠 مرحوم علامه جعفری رضوان الله تعالی علیه: روزی طلبه فلسفه خوانی نزدم آمد تا سوالاتی بپرسد. دیدم جوان مستعدیست که استاد خوبی نداشته! ذهن نقاد و سوالات بدیعی داشت که بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌ها را که می‌شنید، مثل تشنه‌ای بود که آب خنکی یافته باشد. خواهش کرد برایش درسی بگویم و من که ارزش این آدم را فهمیده بودم، پذیرفتم. قرار شد فلان کتاب را نزد من بخواند. چندی که گذشت، دیدم فریفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی یافته بودم که برایش خطر داشت. هرچه کردم این حالت در او کاسته نشد. می‌دانستم این شیفتگی به استقلال فکرش صدمه می‌زند. تصمیم گرفتم فرصت تعلیم را قربانی استقلال ضمیرش کنم. یک‌ روز که قرار بود برای درس بیاید، درب خانه را نیم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حرکات کودکانه کردم. دیدمش که سر ساعت آمد. از کنار در، دقایقی با شگفتی مرا نگریست. با هیجان، بازی را ادامه دادم. خودم را در نظرش شکستم و او راهش را کشید و بی‌یک کلمه رفت! رفت که رفت. اینجا که رسید، علامه با آن‌ همه خدمات فکری و فرهنگی به اسلام، گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم امید دارم. یکی همین دوچرخه بازی آن‌روز است! (منبع: دسفیلیون) رسانه معنوی "در محضر خوبان": https://eitaa.com/joinchat/964952174Ce1dcacbc7c