eitaa logo
در محضر علما
871 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
15 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادمینmiead313@ کانال در محضر علما وابسته به مرکز فرهنگی مسجدالنبی(ص) می‌باشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
وارد اتاق که شدم کوهی از لباس های شسته شـده و خشک شده را دیدم که باید مرتب شان می‌ کردم . چند روزی بود که داشتم . برای همین نمیتوانستم بنشینم و لباس‌ها را مرتب کنم . این بود که همه شان تلمبار شده بود گوشه ی اتاق دیشب که بهتر بودم. یکی یکی شان را تا زدم و مرتب کردم و در کشو ها قرار دادم. همینطور که مشغول صاف کردن کوه لباس‌ها بودم در نظرم آمد گناهان هم مثل همین است اگر برایش فکری نکنیم تلمبار می شود یک گوشه اتاق قلب و همه جا را شلوغ می کند. آنوقت تو این که دنبال خدا بگردی پیدایش نمی‌ کنی!!!!
مرد جهانگرد به دهکده‌ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد جهانگرد سوال کرد لوازم تان کجاست؟ زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم! حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام فرمود دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود میشود و کوچ کردن از وطن حتمی است دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را میفریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید . منبع : نهج البلاغه، خطبه ۴۵
سوال می کنند که چرا علی علیه السلام وقتی برادرش عقیل درخواست کمک کرد ازدارایی شخصی خود به او ندادند وقتی نمی توانستند از بیت المال اضافه بدهند؟ جواب این هست که اتفاقا برعکس این موضوع بود. وقتی امیرالمومنین علیه‌ السلام از برادرش کمک را شنید آن ‌را رد نکرد و به عقیل پیشنهاد دادند از مال خویش چنین کمکی را به وی بدهند اما چون درخواست عقیل از آقا بسیار زیاد بود بنا بر صد هزار درهم و امیرالمومنین نیز در آن زمان از مال شخصی خویش چنین پولی را نداشت پس به عقیل فرمودند صبر کن، پس از مدتی با تهیه این مبلغ از مال شخصی خود تا آنجا که امکان دارد به تو کمک کنم عقیل پیشنهاد را قبول نکرد و از مولا درخواست کرد که از سریع به او چنین مبلغی داده شود . لذا علی علیه‌ السلام درخواست عقیل را رد کرد بحار الانوار، جلد ۹، صفحه ۶۱۳ ، چاپ تبریز
📖 نقاش دوره گردی برای یافتن چند نمونه کاری در یکی از روستاهای بین راه توقف کرد. نخستین مشتری او مرد مستی بود که علیرغم صورت کثیف و نتراشیده و لباس های گل آلود ، با وقاری که در خود سراغ داشت ، مقابل نقاش نشست. پس از آنکه نقاش بیش از حد معمول بر روی چهره ی او کار کرد ، تابلو را از روی سه پایه بر داشت و به طرف او نشان داد. مرد مست هاج و واج ، به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه می کرد و گفت این که من نیستم. نقاش پاسخ داد من شما را آنطور که می توانید باشید ، کشیده ام. نیکی فقط آن نیست که ثروت خود را با دیگران تقصیم کنیم ، بلکه بهتر آن است که غنای درونی انسانی را بر آنها آشکار کنی ...
امام صادق علیه‌السلام فرمود برآوردن نیاز مؤمن از هزار حج پذیرفته شده ، آزاد كردن هزار برده‌براى خشنودى خدا و تجهیز و هزار اسب با زین و لجامشان در راه خــدا ارزشمندتر است. الامالی صدوق صفحه ۲۳۷ امام در حدیثى دیگر فرمودند: هر كس در راه برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بكوشد و خدا هــم نیاز وى را به دست او برآورد ، یک حج ، یک عمره و دو مــاه اعتكاف و دو ماه در مسجد حرام برایش مى‌ نویسد و اگــر بكوشد ولى خدا آن حاجت را به دست او برنیاورد ، فقط ثواب یک حج و یك عمره براى او مى‌ نویسد. الکافی جلد۲ صفحه ۱۹۸
داماد هنگام خواندن خطبه عقدش ، به خاطر اختلافی که بَرسَرِ مهریه مکتوب و پیشنهادی پدرش پیش‌ آمده بود وبه خاطر علاقه که به این وصلت داشت به نزاع با پدر برخاست با جر و بحث پدر و پسر مراسم داشت بِهَم میخورد که ناگهان پسر تعادلش را از دست داد و سیلی محکمی بر گـوش پدر نواخت تا به خودش بیاید که چه کرده مهمانان پدر را به گوشه ای کشاندند و پسر را به شدت عتاب کردند پسر پشیمان شد و با گـریه به پای پدر افتاد که غلط کردم! نمیدانم چطور شد این کار را کردم و .... همه‌مشغول پسر بودند که پدر گفت: فرزندم را رها کنیـد! او تقصیری ندارد. این همان سیلی‌ای بود که خودم هنگام عقدم ، بر پدرم زدم
خزیمه ابرش عرب بدون نظر پادشاه روم كه از دوستان صميمی او بود كاری انجام نمیداد، شخصی را نزد او فرستاد ، و درباره فرزندان خودش، مشورت و نظر خواست او در نامه اش نوشت: من برای هر يك از دختران و پسران خويش مالی زياد و فراوان قرار دادم كه بعد از من درمانده و مستمند نشوند . صلاح شما در اين كار چيست؟ پادشاه روم جواب داد: ثروت معشوق بی‌ وفاست و دوام ندارد ، بهترين راه خدمت به فرزندان اين هست كه، آنان را ازمكارم اخلاق و خویهای پسنديده برخـوردار كنيد ، تا در دنيـا سبب دوام دولت و در آخرت سبب باشد
.... یکی از عـرفای مازندران هنگام تشـرف فردی‌به‌ امام رضا علیه السلام نامه‌ ای به او می‌دهد و از او میخواهد که پاسخ آن را هنگام مراجعه ، از امام رضا علیه السلام بگیرد او پس از تشرف به حرم، نامه را داخل ضریح انداخته و منتظر پاسخ میشود؛ هنگام مراجعه کنار ضریح مطهر عرض می کند : آقا من پاسخ هستم دراین هنگام حرم مطهر برای او خلوت می‌ شود و حضـرت از ضریح مطهر به وی خطاب می فرمـاید: از طرف ما به صاحب نامه بگو: آئینه شـو جمال پری طلعتان طلب ، جاروب کن خانه سپس طلب وی وقتی به وطن مراجعه می کند ، با شور و شوق عازم منزل عارف می‌شود تا بشارت پاسخ حضرت رابه وی بدهد، وقتی در را می‌زند متوجه می شود آقا در دالان منزل همین بیت را زمزمه می کند
اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: لا یسخر قوم من قوم ، همدیگر را نکنید . اگر خدا را دوست داری، خداوند فرموده است ولا تلمزوا انفسکم ، از همدیگر عیب جویی نکنید اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: ولا تنابزوا بالالقاب ، لقب زشت به هم ندهید. اگر خدا را دوست داری، خدا فرموده است: و انفقوا فی سبیل الله ، در راه خدا کنید اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: و بالوالدین احسانا ، و به پدر و مادر کنید . اگر خدا را دوست داری، خدا فرمود است: اجتنبوا کثیرا من الظن ، از بسیـاری گمان ها در حق یکدیگر اجتناب کنید 
عبداله بن سنان نقل می کند در مسجد خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم درحالی كه ايشان نماز عصر را خوانده بود و رو به قبله نشسته بود عرض كردم بعضی از اُمَراء، ما را امين می‌دانند و اموالی را به نزد ما می گذارند ، با اين كه خمس مال خود را نمی دهند ، آيا اموالشان را به آن ها رد كنيم يا تصرف نمائيم؟ امام سه مرتبه فرمودند به خدای كعبه اگر ابن ملجم كشنده و قاتل پدرم علی عليه السـلام امـانتی به من بدهـد ، هر زمان خواست امانتش را به او میدهم
پرنده وارد باغ شد. روی شاخه نشست و شروع به خواندن کرد. پر و بال های بسیار زیبایی داشت و صدایش انسان را به وجد می آورد. نگاه صاحب باغ ، به پرنده خیره شده بود. ناگهان پرنده بین ها گیر افتاد. با نگاهی او را زیر نظر داشت تا ببیند چگونه می‌تواند خودش را نجات دهد، لحظاتی گذشت و پرنده تلاش می‌کرد خود را نجات دهد. بالاخره با فراوان از چنگال شاخه ها نجات پیدا کرد ، پر کشید و رفت یک دفعه صاحب باغ به خود آمد و در دلش گفت: خدایا! رکعت چندم بودم؟ تازه یادش اومد که در نماز بوده است. خیلی ناراحت شد در فکر این کارش افتاد. با سرعت خودش را به پیامبر مهربانی رساند و عرض کرد آقا: باغَم در اختیار شما باشد تا به مصرف برسانید. باغی که باعث شود من نتوانم نمازم را با حضـور قلب و حواس جمع بخوانم، به درد من نمی‌خورد. باغ را صدقه داد و رفت. پ ن:آیا مایی که در نماز به فکر فضای مجازی هستیم، حاضریم گوشی همراه خـود رو برای اول وقت حـداقل یک ساعت کنار بزاریم؟
📖 بنده خدایی از دنیا رفت. بستگانش برای او یک قاری قرآن را دعوت کردند که بر سر قبر او قرآن‌ بخواند. قاری مشغول قرائت آیات قرآن شد. بعد از چند روز یکی از خانواده آن شخص او را در عالم خواب دید ، از او احوالش را پرسید. میت در جواب گفت تقاضایی دارم بگوئید قاری قرآن بر سر قبر من، دیگر قرآن نخواند ، زیرا وقتی که قرآن می‌ خواند، به هر آیه ای که می رسید مثل آیه خمس ، زکات و... میرسد که من به دستور آن آیه عمل نکرده ام ، مرا عذاب می نمایند.پیامبر فرمود: رُبَّ تالِ القرآنِ والقرآنُ يَلعَنُهُ. چه بسیار افرادی هستند که قرآن را تلاوت می کنند ، ولی قرآن آنها را لعنت میکند. مستدرک الوسائل، جلد یک ، صفحه ۲۹۱. خدا کمک کنه همه ما اهل عمل به آیات قرآن باشیم
برا خدا ناز کنید ؛ شهدا برا خدا ناز می کردن. گناه نمی کردن ولی عوضش برا خدا ناز می کردن ، خدا هم نازشون رو می خرید! حاج احمد کریمی خورد ، رسیدن بالای سرش. می‌گفت: من دلم نمیخواد شهید بشم! گفتن: یعنی چی نمی‌خوای شهید بشی؟! برا خدا داری ناز میکنی؟ گفت: آره من نمیخوام اینجوری شهید بشم ، میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... حاج احمد حرکت کرد سمت آمبولانس هم حرکت کرد، علی آزاد پناه هم حرکت کرد. یکدفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج‌احمد ارباً اربا شده. همه‌ ی حاج احمد شد یه گونی پلاستیکی! دوست داری برا خدا ناز کنی؟ خدا هم بخرتت؟ تو بخوای معشوق باشی، خدا هم عاشقت میشه...حاج حسین
مرحوم آیت الله بهجت (ره) می‌فرمود هردقیقه که میگذرد جایگزین و عوض ندارد ، از دست رفته و است و دیگر بر نمی گردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمی دانیم ، کوچه را می دانستیم. حاج محمدعلى فشندی هنگام خدمت حضرت صاحب عرض می‌ کند آقا جان: مردم دعای توسل می‌ خوانند و در انتظار شما هستند ، دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! ای کاش می نشستیم و درباره این که حضرت عليه السلام چه وقت ظهور میکند، با هم صحبت می‌کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم کسانی‌منتظر فرج‌ هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند. نه برای برآورده شدن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند که در مواقع تحیر با انجیل ارتباط دارند با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟
📖 توصیه اهل بیت علیهم السلام در مورد لحظه نگاه به نامحرم چیست؟ در روایات توصیه شده هنگام دیدن نامحرم نگاه خود را سمت آسمان بلند کنید که این کار شما پاداش دارد. پیامبر صل الله علیه و آله در پاسخ به این سوال فرمود: سرش را به طرف آسمان بلند کند و دعا نماید و به نگاهش به آن زن ادامه ندهد بلکه مراقب باشد و براى موفقیت در خوددارى از نگاه به نامحرم ، از فضل پروردگار کمک بطلبد. الکافی جلد ۵ صفحه ۴۹۷. در جای دیگر پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند: هیچ مسلمانى نیست که چشمش به نامحرم بیفتد و برای خدا از آن روی برگرداند، مگر این‌ که خدا به او توفیق عبادتى دهد که شیرینى آن‌ را در قلبش مییابد. جامع‌الاخبار ص۱۴۵
شخصی بدی بنده خدایی را می‌گفت و ناسزا بارش میکرد پسر همآن بنده خدا در مجلس حضور داشت و همه سخنان را می شنید . پسر بسیار ناراحت شد و مجلس را ترک کرد . خدمت پدر رسید و با ناراحتی شنیده‌ ها را برای او گفت پدر از جایش بلند شد و رفت و بعد از مدتی کوتاه برگشت . زیر بغل پدر یک ابریشمی گرانقیمت بود. دستی به شانه ی فرزندش زد و گفت برای تو ماموریتی دارم. برو این هدیه را پیش همان شخص ببر و از او تقدیر و تشکر کن فرزندش متعجبانه و امر پدر را اطاعت کرد. به نزد آن شخص رفت، هدیه را داد، از او تشکر کرد و برگشت. از پدر سوال کرد متحیر م چرا شما به جای این که عصبانی و ناراحت بشوید از او تقدیر و تشکر کردید... پدر زد وگفت پسرم امروز این شخص با چندین کلمه حاصل ساعت‌ها عبادت خود را به حساب من جاری کرد و مرا خشنود ساخت آیا من نباید بابت این همه نیکی از او تشکر کنم؟
... آب جوشی که سیب زمینی را نرم می کند ، همان آب جوشی است که تخم مرغ را سفت می کند. مهم نیست چه شرایطی ماست ، مهم این است درون خود چه داریم… باید بدانیم تنها فرمول خوشحالی این است: قدر داشته‌ ها را بدانیم و از آنها لذت ببریم، خوشبختی یعنی مهم نیست چه داشته باشیم یا چقدر، مهم این است که از همانی که داریم باشیم ، آن وقت خوشبختیم
سوار تاکسی خط‌ شدم که‌برم فرودگاه درحین حرکت یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون . راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و به فاصله چند سانتیمتری از اون ماشین ایستاد! راننده ی مقصر سرشو برگردوند طرف ما و شروع کرد به داد و فریاد. راننده تاکسی فقط زد و براش دست تکون داد وبه مسیر خودش ادامه داد! به راننده تاکسی گفتم : شما که مقصر نبودید چرا بهش چیزی نگفتید؟ راننده تاکسی به من گفت این اشخاص مانند کامیون حمل زباله هستند!! اونها از درون لبریز از آشغالایی مثل ناکامی، خشم و.. هستند وقتی این ها در اعماق وجودشون انباشته میشه‌ به جایی برای تخلیه احتیاج دارند وگاهی اوقات روی شما خالی می کنند! به خودتان نگیرید و فقط لبخند بزنید، دست تکان دهید و برای اون ها آرزوی خیر کنید. و ادامه داد حرف آخر اینکه های باهوش اجازه نمی دهند که کامیون حمل زباله ، روزشان را خراب کند.. 📚
مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود مَن احسَن فی ما بَقِیَ مِن عُمرِه لم یُواخَذ بِما مَضَی مِن ذَنبِه گاهی انسان در برهه ای از عمر از روی غفلت از روی شهوت عمل سوئی انجام میدهد، بعد متنبه می شود و آن عملی را که از روی یا بی توجهی و عجله و هر عامل دیگری در این مدت انجام داده بود ، آن را ترک می کند و کار را با نیکی پیش می برد فرمود : کسی که در ما بقی عمر خود کار نیکی انجام بدهد ، یعنی آن کار بدی را که می‌ کرده است ، آن را ترک کند؛ لم یُواخَذ بِما مَضَی مِن ذَنبِه ، این چنین آدمی به گناهانِ گذشته ماخوذ " مواخذه " نخواهد شد ، خدا از آن ها صرف نظر می کند. را که عوض کرد ، خدای متعال در می گذرد. شرح حدیث از مقام معظم رهبری
شاید بسیاری از مردم خدا رو کنند، و شاکر باشند. امّا قرآن کریم می‌ فرماید بندگان شَکور کم هستند: قَلِیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ الشَّکُورُ. اندکی از بندگان من هستند. سوره سباء آیه ۱۳ شکور یعنی کسی که همواره ، همیشه، و در همه حال شکرگزار خدا باشه. چه در نعمت ها و چه در سختی ها.. بسیاری از ما مردم در ها شاکر هستیم امّا در سختی ها و مشکلات خداوند رو فراموش می کنیم و خدا رو شکر نمی‌کنیم. بیائیم بندگانِ شکورِ خداوند باشیم
📖 یکی از کنیزان امام حسین علیه السلام خدمت حضرت رسید، سلام عرض کرد و دسته گلی تقدیم آن حضرت نمود. حضرت هدیه آن کنیز را پذیرفت و در مقابل به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس که ناظر این برخورد انسانی بود از آن حضرت با شگفتی پرسید: چگونه در مقابل یک دسته گل بی ارزش او را آزاد کردید؟! چون ارزش مادی یک کنیز به صدها دینار طلا می رسید. حضرت با تبسمی حاکی از رضایت خاطر بود فرمود: خداوند اینگونه ما را ادب کرده، چون در قرآن کریم می فرماید: وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ، اگر کسی به شما نیکی کرد او را نیکی و با رفتار شایسته تری پاسخ دهید. سوره نساء ، آیه ۸۶ و من فکر کردم، از هدیه این کنیز بهتر این است که در راه خدا آزادش کنم. منبع: بحار جلد ۴۴، صفحه ۱۹۴
رگ هایش پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت. وقتی دکتر را دید به من گفت: بیارش داخل اتاق عمل .. بعد هم به من اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جا به جا کنم ، مجروح که فهمیده بود ، به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده گفت : من دارم می روم تا تو خودت رو در نیاوری ؛ ما برای این چادر داریم می رویم ، چادرم داخل مشتش بود که شهید شد راوی: خانم موسوی از پرستاران زمان جنگ . کتاب ها حتما بخوانند ، صفحه بیست و چهار
📖 اینى که فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى سرمایه‌سوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همه‌ى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه ، من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست داده‌ایم. در این عمرِ چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مى‌آوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود ... آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینکه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار که مى‌آئید بیرون، این پول از دست رفته است (امّا آنچه) مهم است ( این ) که ... از این بازار دست خالى برنگشته باشید. بیانات امام خامنه ای ، در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 3/4/88
هنگامی كه به خداوند گفت من از چهار طرف جلو، پشت، راست و چپ انسان را گرفتار و گمراه می‏ كنم. اعراف آیه ۱۷ فرشتگان کردند شیطان که از چهار سمت بر انسان مسلّط است پس چگونه انسان نجات می ‏یابد... خداوند به آنان فرمود راه‌ بالا و پایین باز است ، راه بالا و راه پایین سجده و بر خاک افتادن است بنابراین كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سَری بر آستان مقدس او بساید می ‏تواند شیطان را طرد كند...
اربعینی ها یادتان باشد که ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدانید اربعینی ها وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد ، یاد کنید از آنانی که با پشت پیراهن ها می نوشتند: یا زیارت یا شهادت اربعینی ها میان هروله های در بین الحرمین ، یاد کنید از شهدایی که در آرزوی زیارت شش گوشه ارباب پرپر شدند اربعینی ها نمی‌ دانم از کدام مرز می‌ گذرید! اما، یاد کنید از شهدای مفقودالاثر در مرزهای مهران ، چذابه ، و ... التماس دعا