eitaa logo
در محضر علما
866 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
15 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ادمینmiead313@ کانال در محضر علما وابسته به مرکز فرهنگی مسجدالنبی(ص) می‌باشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 پادشاهی یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت ، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد. از او پرسید آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت چرا‌ ای پادشاه ، اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت الان داخل قصر میروم و می گویم یکی از لباس ‌های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق‌ زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر ، وعده‌ اش را فراموش کرد. روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند ، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود به سرما عادت داشتم اما وعده ی لباس گرم شما مرا از پای درآورد. این روزها از این وعده ها زیاد می شنویم
اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ... به امر خدا آتش نسوزاند ابراهیم را و دریا در خود غرق نکرد موسى را؛ مادری ، دلبندش را به دست موج‌ هاى خروشان نیل می‌سپارد، تا برسد به خانه ی فرعونِ که تشنه به خونَش بود دیگری را برادران به چاه مى‌ اندازند، سر از خانه‌ی عزیز مصر در آورد! مکر زلیخا زندانیش کرد ، اما بر تخت ملک می نشیند از این های قرآنى هنوز هم نیاموختی؟ که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمی‌ توانند. او یگانه تکیه گاه من و توست
میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود محافظ مقام معظم رهبری تعریف می‌کرد که رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید . توی مسیر خلوت مقام معظم رهبری گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم وآقا اومدن پشت فرمون و شروع کردن به . میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود ما نزدیک شدیم و تا آقا رو دید هل شد با مرکز تماس گرفت و گفت : قربان یه شخصیت آمده اینجا. مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ گفت نمی‌ دونم کیه ولی گویا که خیلی مهمیه. گفتن چه آدم مهمیه که نمی دونی کیه؟ گفت قربان؛ نمی دونم کیه ولی حتما آدم خیلی مهمیه که آیه الله خامنه‌ای رانندشه! این لطیفه روحضرت آقا تو جمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی شود . بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله ی لثارات الحسین علیه السلام
اختلاف دو عالم بر سر اداره کردن مسجد در بازار شهر تبریز در زمان قاجار، دو عالمی در مورد اداره یک مسجد ، شیطان در بین شان راه یافت و به اختلاف خوردند و بنایی را صدا کردند که مسجد را از وسط دیواری کشید و دو نیم کرد و درب دیگری برآن نهادند تا اهل بازار راحت تر برای به آنجا روند. و کسی عبادت آنها را نبیند. و سماور و استکان های مسجد را هر چه بود نصف کردند. مرد ظریفی و مومنی در بازار بود که سیفعلی نام داشت و اصالتا از اهالی ارومیه بود که غرفه ای در بازار داشت. از این کار به شدت ناراحت بود. روزی سماور مسجد سمت بازار را روشن کرد و قلیان ها حاضر نمود ( در آن زمان در مسجد قلیان اجباری و از ملزومات بود) و جار زد و اهل بازار را برای چای و قلیان مسجد دعوت کرد. هر کس چای و قلیان کشید سوال کرد، این مراسم برای چیست؟ سیفعلی گفت: مراسم ختم خداست و خدا مرده است و برای او مجلس ختم گرفته ایم!!! همه از شنیدن این سخن در حیرت افتاده و او را دعوت به استغفار و سکوت می کردند. سیفعلی گفت: مسجد را نگاه کنید، اگر خدا نمرده است ( العیاذ بالله) خانه او را ورثه پیدا نمی شد دو قسمت کند و اموال را تقسیم نماید این حرکت سیفعلی در بازار پیچید و آن دو عالم به وسوسه شیطان در وجود خود پی بردند و استغفار کردند  و مانند گذشته ، از وسط مسجد برداشته و اموال را یکی کردند.
🔖 آيت الله شهید مدنی در سخنرانی كه در جمع مسئولین در سال 58 داشتند تكان دهنده ای به شخصيِت های مطرح و انقلابيون آن زمان دادند كه امروز آن را بيشتر درک می كنيم شهيد مدنی با اشاره به حکایت يوسف و زليخا در قرآن به آن قسمت داستان اشاره كردند كه وقتی از عيب گيری زنان مصری با خبر شد آن ها را به ضيافتی دعوت كرد و به دستشان كارد و ترنج داد و در ميان مهمانی به يوسف دستور داد كه وارد ضيافت شود ، آمدن حضرت يوسف همان و بريده شدن دست زنانی كه ملامت گر زليخا بودند همان با اشک چشم ادامه می دهد: آقايان! نكند در محشر و قيامت محمد رضا پهلوی جلوی ما را بگيرد و بگويد ديديد شما هم وقتی دستتان ترنج دادند دستتان را بريديد و مثل من كاخ نشين و طاغوتی شديد؟!‌ نقل قول از فرزند شهید
🔖 حضرت عیسی بن مریم علیه السلام فرمودند: من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور را به اذن خدا بینا کردم و مردگان را به اذن خدا زنده کردم. اما وقتی می خواستم شخص احمق را معالجه کنم ، نتوانستم او را اصلاح گردانم سوال کردند احمق کیست ؟ حضرت عیسی علیه السلام فرمودند شخص خود رای و خود پسند. کسی که همه فضایل را برای خود می‌ داند و هیچ عیبی در خود نمی‌ بیند. هر چه حق و است برای خودش می‌ داند و برای دیگران نسبت به خود ، حقی قائل نیست این همان احمق است که برای درمان او ، هیچ راهِ ای وجود ندارد. الاختصاص ، صفحه ۲۲۱
🔖 اداره آب و برق ، به تمام منازل آب و برق مى ‏رساند ، این صاحبان منازلند كه میتوانند از این آب وبرق استفاده صحیح كنند یا نادرست خداوند انسـان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امكان رشـد را در اختیـار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب كرد، خود اوست . امّا چرا خداوند جلوى چنین انسان‏ هایى را نمى‏ گیرد؟ برای این که اگر همین كه انسان بناى ناسزا و دروغ گـفتن داشت ، خداوند او را لال كند و هـمین كه بنـاى سیلى زدن به مـظلوم داشت ، دست او فلج شود ، همین كه بناى بد داشت چشمش كور شود وو... آیا این انسان كه از روى ناچارى خلاف نكرده، قابل ستایش است؟ ارزش انسان زمانى است كه‌با اختیار خـودش ، و آگاهانـه كارى را انجام دهد ویا از خلاف دست بردارد اگر دست انسانى رابا طناب بستند و از جـیب او مبلغی در آوردند و خـرج كردند، نمیتوان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است واگر نابینایى، به نامحرم نگاه نكرد ، نمى ‏گویند چه انسان پاكى آرى، خداوند میخواهد انسان‏ ها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبى یا راه و بدى را انتخاب نمایند و عمل كنند.
🔖 مرحوم میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به مرشد چلویی روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود: و وجه دستی داده می شود ، حتی به جنابعالی به قدر قوه مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود ، گفته بود کسانی که می خواهند بیرون ببرند ، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند ، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد مقداری پلوی زعفرانی روی او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود ، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسر بچه یا نوجوان می گذاشت و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت . افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند ، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند این از آن مرحوم است: کو آن کسی که کار برای خدا کند؟ بر جای بی‌وفایی مردم وفا کند هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند بر جای سنگ نیمه شب ها دعا کند
🔖 شخصی خدمت آقا امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: من مرتکب گناهی شده ام. امام فرمود: خداوند می بخشد آن شخص عرضه کرد گناهی که من مرتکب شده ام خیلی بزرگ است. فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد. آن شخص عرضه داشت : گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ تر است. امام فرمود : مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت. پس از اتمام سخن، امام صادق علیه السلام رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد ، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید: اگر آدمی چهل روز به و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش نابود خواهد شد. فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن
🔖 به سوپر مارکت ‌های محله ‌های فقیر نشین بروید و از مغـازه‌ دار بخواهید دفتر بدهی مشتریان را به شما نشان بدهد. بدون شک زنان بیوه و فقیران راخواهیم یافت که اجناس واحتیاج زندگی‌ شان را به صورت می خـرند و صبر می‌ کنند تا یارانه ناچیز را دریافت کـنند و یا از جـایی به آنها کمک برسد خواهیـد دید که حجم بدهی ‌هایشان در دیدگاه شما بسیار کم خواهـد بـود ولی بـرای آنان بار سنگینی در زندگی است. بدهی‌هایی که قادربه‌ پرداخت آنها هستید را کـنید، حتی اگر توانستید جزئی از آن را پرداخت کـنید هـر ماه یا هر وقت توانستید این کار را در مغازه‌های مختلف انجام بدهید تا این کار خیر شامـل تعداد زیادی از خـانواده‌ ها شود. اگر هم قادر به این کار نیستید این و فکر را نشـر دهید، شاید دیگران هم بتوانند به آن عمل کنند و گرهی از مشکل مردم باز شود
🔖 یک شب وارد منزل سید مهدی قوام شد ؛ بعد از بررسی منزل سراغ فـرش اتاق رفت ، همین که فـرش را جمع کرد و در حال بردن بود سید مهدی قوام بیدار شد، دزد دست پاچه شد و نمی‌‌دانست که قرار است چـه بلایی سرش بیاید!؟ اما مـرحوم با کمال خونسردی به او گفت: این فرش را برای چه میخواهی؟ می خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد گفت: نیازمندم، می‌خواهم آن را بفروشم. سید به او گفت: اگر خودت بفروشی، آن را از تو ارزان می خرند؛ من آن را به تو مبـاح کردم ، باشد برو آخر بازار عباس آباد ، بگو: من را سید مهدی فرستاده! آن را بفروش و بروبا آن کاسبی کن! دزد که بزرگواری سید را دید شد. او رفت‌و با فروش همان فرش کاسبی خوبی راه انداخت و اهل عبادت و تقوی شد
🔖 مرحوم‌ آقای میفرمود : تکان می‌ خورید بگویید یا صاحب الزمان، می‌ نشینید بگویید یا صاحب‌ الزمان، بلند می شـوید بگـو یا صاحب الزمان کـه از خواب بیـدار می شوید مؤدب بایستید و صبحتان را با سلام به امام زمان شروع کنید. بگویید آقا جان دستمان به دامانت خودت یاری مان کن شب که میخواهید بخوابید دست به سینه بگذارید و بگویید السلام علیک یا صاحب الزمان بعد بخوابید شب و روزتـان را به یاد محبوب سـر کنید که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی شما جایگاهی ندارد ، دیگر نمی‌توانید گناه کنید، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانید علیه السلام فرمودند در حیـرت دوران غیبت فقط کسـانی بر دین خود ثابت قدم می‌مانند که با روح یقین مبـاشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند
📖 در شب یلدا ، آداب و سنت های کهن و اصیل ایرانی را با جمع شدن دور بزرگ تر ها زنده نگه داریم یلدا روایت همدلی مردمانی است که در شادی و غم‌ ها همیشه یاور دلهای یکدیگر بودند. شب یلدا ، طولانی ترین شب سال و تولد دی ماهی دیگر شب گفت و گو و مَثَل ها ، شب دعا، فردوسی و حافظ است شب یلدا، مجالی است برای تمرین و یادآوری سنت ها. تماس گرفتن و یاد کردن از بزرگ‌ ترها ، طلب بخشش و بخشیدن و دوری از کدورت ها در طولانی ترین شب سال ، دست به دعا برمی داریم و برای شانه های بی یاور و دل های دردمند ، سلامت و آرامش روز افزون آرزو می‌ کنیم. یلدا برهمه شما خوبان فرخنده باد
🔖 اميرالمؤمنين علی علیه السلام مقدار پنج بارشتر خرما براى فردى آبرومند که از كـسى درخواست كمک نمی كرد فرستاد یک نفر که در آن جا حضور داشت به عرض کرد: آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد، چرا براى او خرما فرستادید؟ يک بار شتر براى او كافى بود! امیرمومنان علیه السلام به او فرمود خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو مى ورزى!! اگر مـن آن چه را كه مـورد حاجت او است، پس از درخواست کردن بدهم، چيزى به او ندادم ؛ بلكه قيمت آبروی او را به او داده ام ؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من كند ،در حقيقت او را وادار كـرده ام كه آبرويش را به من بدهد. وسائل الشيعة، ج۲، ص۱۱۸
بهترین ریاضت جریمه ای بهتر، معتدل تر، مؤثرتر از اجرای فرمان خدا برای نفس وجود ندارد.واجب را پیاده کن حرام را هم ترک کن، این بزرگترین ریاضت و جریمه برای نفس است.نمی خواهد شما نذر کنی که پای پیاده مکه بروی. نه، همین که تصمیم بگیری نماز بخوانی،روزه بگیری، واجبات را انجام بدهی این بهترین ریاضت است.انسان را تربیت می کند.ایمان بالا می رود، ایمان که بالا رفت همه ی درون انسان اصلاح می شود.کسانی که نذر سنگین و شاق می کنند اما پاره ای از واجبات را انجام نمی دهند یا پاره ای از محرمات را مرتکب می شوند ... موفق نمی شوند (و نتیجه ای عایدشان نمی شود). چون گناه کارش تخریب است. گناه را نباید بغل عبادت بگذاری. [فرازی از فرمایشات حضرت آیت الله خوشوقت (ره)]
وارد اتاق که شدم کوهی از لباس های شسته شـده و خشک شده را دیدم که باید مرتب شان می‌ کردم . چند روزی بود که داشتم . برای همین نمیتوانستم بنشینم و لباس‌ها را مرتب کنم . این بود که همه شان تلمبار شده بود گوشه ی اتاق دیشب که بهتر بودم. یکی یکی شان را تا زدم و مرتب کردم و در کشو ها قرار دادم. همینطور که مشغول صاف کردن کوه لباس‌ها بودم در نظرم آمد گناهان هم مثل همین است اگر برایش فکری نکنیم تلمبار می شود یک گوشه اتاق قلب و همه جا را شلوغ می کند. آنوقت تو این که دنبال خدا بگردی پیدایش نمی‌ کنی!!!!
مرد جهانگرد به دهکده‌ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد جهانگرد سوال کرد لوازم تان کجاست؟ زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم! حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام فرمود دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود میشود و کوچ کردن از وطن حتمی است دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را میفریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید . منبع : نهج البلاغه، خطبه ۴۵
سوال می کنند که چرا علی علیه السلام وقتی برادرش عقیل درخواست کمک کرد ازدارایی شخصی خود به او ندادند وقتی نمی توانستند از بیت المال اضافه بدهند؟ جواب این هست که اتفاقا برعکس این موضوع بود. وقتی امیرالمومنین علیه‌ السلام از برادرش کمک را شنید آن ‌را رد نکرد و به عقیل پیشنهاد دادند از مال خویش چنین کمکی را به وی بدهند اما چون درخواست عقیل از آقا بسیار زیاد بود بنا بر صد هزار درهم و امیرالمومنین نیز در آن زمان از مال شخصی خویش چنین پولی را نداشت پس به عقیل فرمودند صبر کن، پس از مدتی با تهیه این مبلغ از مال شخصی خود تا آنجا که امکان دارد به تو کمک کنم عقیل پیشنهاد را قبول نکرد و از مولا درخواست کرد که از سریع به او چنین مبلغی داده شود . لذا علی علیه‌ السلام درخواست عقیل را رد کرد بحار الانوار، جلد ۹، صفحه ۶۱۳ ، چاپ تبریز
📖 نقاش دوره گردی برای یافتن چند نمونه کاری در یکی از روستاهای بین راه توقف کرد. نخستین مشتری او مرد مستی بود که علیرغم صورت کثیف و نتراشیده و لباس های گل آلود ، با وقاری که در خود سراغ داشت ، مقابل نقاش نشست. پس از آنکه نقاش بیش از حد معمول بر روی چهره ی او کار کرد ، تابلو را از روی سه پایه بر داشت و به طرف او نشان داد. مرد مست هاج و واج ، به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه می کرد و گفت این که من نیستم. نقاش پاسخ داد من شما را آنطور که می توانید باشید ، کشیده ام. نیکی فقط آن نیست که ثروت خود را با دیگران تقصیم کنیم ، بلکه بهتر آن است که غنای درونی انسانی را بر آنها آشکار کنی ...
امام صادق علیه‌السلام فرمود برآوردن نیاز مؤمن از هزار حج پذیرفته شده ، آزاد كردن هزار برده‌براى خشنودى خدا و تجهیز و هزار اسب با زین و لجامشان در راه خــدا ارزشمندتر است. الامالی صدوق صفحه ۲۳۷ امام در حدیثى دیگر فرمودند: هر كس در راه برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بكوشد و خدا هــم نیاز وى را به دست او برآورد ، یک حج ، یک عمره و دو مــاه اعتكاف و دو ماه در مسجد حرام برایش مى‌ نویسد و اگــر بكوشد ولى خدا آن حاجت را به دست او برنیاورد ، فقط ثواب یک حج و یك عمره براى او مى‌ نویسد. الکافی جلد۲ صفحه ۱۹۸
داماد هنگام خواندن خطبه عقدش ، به خاطر اختلافی که بَرسَرِ مهریه مکتوب و پیشنهادی پدرش پیش‌ آمده بود وبه خاطر علاقه که به این وصلت داشت به نزاع با پدر برخاست با جر و بحث پدر و پسر مراسم داشت بِهَم میخورد که ناگهان پسر تعادلش را از دست داد و سیلی محکمی بر گـوش پدر نواخت تا به خودش بیاید که چه کرده مهمانان پدر را به گوشه ای کشاندند و پسر را به شدت عتاب کردند پسر پشیمان شد و با گـریه به پای پدر افتاد که غلط کردم! نمیدانم چطور شد این کار را کردم و .... همه‌مشغول پسر بودند که پدر گفت: فرزندم را رها کنیـد! او تقصیری ندارد. این همان سیلی‌ای بود که خودم هنگام عقدم ، بر پدرم زدم
خزیمه ابرش عرب بدون نظر پادشاه روم كه از دوستان صميمی او بود كاری انجام نمیداد، شخصی را نزد او فرستاد ، و درباره فرزندان خودش، مشورت و نظر خواست او در نامه اش نوشت: من برای هر يك از دختران و پسران خويش مالی زياد و فراوان قرار دادم كه بعد از من درمانده و مستمند نشوند . صلاح شما در اين كار چيست؟ پادشاه روم جواب داد: ثروت معشوق بی‌ وفاست و دوام ندارد ، بهترين راه خدمت به فرزندان اين هست كه، آنان را ازمكارم اخلاق و خویهای پسنديده برخـوردار كنيد ، تا در دنيـا سبب دوام دولت و در آخرت سبب باشد
.... یکی از عـرفای مازندران هنگام تشـرف فردی‌به‌ امام رضا علیه السلام نامه‌ ای به او می‌دهد و از او میخواهد که پاسخ آن را هنگام مراجعه ، از امام رضا علیه السلام بگیرد او پس از تشرف به حرم، نامه را داخل ضریح انداخته و منتظر پاسخ میشود؛ هنگام مراجعه کنار ضریح مطهر عرض می کند : آقا من پاسخ هستم دراین هنگام حرم مطهر برای او خلوت می‌ شود و حضـرت از ضریح مطهر به وی خطاب می فرمـاید: از طرف ما به صاحب نامه بگو: آئینه شـو جمال پری طلعتان طلب ، جاروب کن خانه سپس طلب وی وقتی به وطن مراجعه می کند ، با شور و شوق عازم منزل عارف می‌شود تا بشارت پاسخ حضرت رابه وی بدهد، وقتی در را می‌زند متوجه می شود آقا در دالان منزل همین بیت را زمزمه می کند
اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: لا یسخر قوم من قوم ، همدیگر را نکنید . اگر خدا را دوست داری، خداوند فرموده است ولا تلمزوا انفسکم ، از همدیگر عیب جویی نکنید اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: ولا تنابزوا بالالقاب ، لقب زشت به هم ندهید. اگر خدا را دوست داری، خدا فرموده است: و انفقوا فی سبیل الله ، در راه خدا کنید اگر خدا را دوست داری ، خدا فرموده است: و بالوالدین احسانا ، و به پدر و مادر کنید . اگر خدا را دوست داری، خدا فرمود است: اجتنبوا کثیرا من الظن ، از بسیـاری گمان ها در حق یکدیگر اجتناب کنید 
عبداله بن سنان نقل می کند در مسجد خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم درحالی كه ايشان نماز عصر را خوانده بود و رو به قبله نشسته بود عرض كردم بعضی از اُمَراء، ما را امين می‌دانند و اموالی را به نزد ما می گذارند ، با اين كه خمس مال خود را نمی دهند ، آيا اموالشان را به آن ها رد كنيم يا تصرف نمائيم؟ امام سه مرتبه فرمودند به خدای كعبه اگر ابن ملجم كشنده و قاتل پدرم علی عليه السـلام امـانتی به من بدهـد ، هر زمان خواست امانتش را به او میدهم