🕊
📌 تازه دیپلمشو گرفته بود و دنبال کار میگشت که هزینه ای به خانواده تحمیل نکنه، به هر دری زد تا بلاخره یه کار خوب براش جور شد. خیلی راضی بود و با شوق و ذوق کارشو شروع کرد.
بعد از چند روز دیدم دیگه نمیره سر کار، گفتم مرتضی جان، کارتو نپسندیدی؟
چرا دیگه نمیری؟
لبخند حاکی از رضایت چاشنی نگاه نافذش کرد و گفت: چرا اتفاقا خیلی هم عالی بود، اما صلاح بود که دیگه نرم!
بیشتر کنجکاو شدم که بدونم دلیلش چیه؟
کلی پرس و جو کردم تا اینکه گفت رفیقش بیکار بوده و هماهنگ کرده که اون بره... آخه اون زن و بچه داشته و سخته که یه مرد شرمندهی زن و بچه اش باشه...
خاطرهای از زبان خواهر شهید
شهید #مرتضی_مسیب_زاده
#خونخواهی
#لبنان_تسلیت
#مجازات_سخت
🌷 انشاءالله #در_مسیر_شهدا باشیم 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/230490633Ce41ca51a64