سلام و شب بخیر
⬅️ اگر از بچه های تیم محتوا بپرسید مهم ترین روز راهیان چه روزیه، همه میگن فردا مهم ترین روز کاروان راهیان نور مجازی ماست.
چرا؟
چون سفرمون می رسه به خرمشهر
اره خرمشهر
شاید برای بعضی ها شلمچه خیلی مهم باشه، برای بعضی های دیگه فکه یا طلاییه، اما اونهایی که کار دفاع مقدس کردند و مطالعات جنگ داشتند حرف ما رو درک می کنند.
الان اونهایی که راهیان رفتن تو دلشون میگن خرمشهر که خبری نیست،شهره و خونه و ساختمون
میدونم وقتی رفتید خرمشهر شما رو به مسجد جامع بردند شما تا نماز ظهرتون رو بخونید و خیلی اگه هنر داشتند بردنتون موزه جنگ که اونجا هم چیز خاصی نداشت، حق دارید...
😠نمیدونم فکر کدوم مسئول بود که خرمشهر رو از راهیان نور گرفت اما فقط اینو بگم که یک سوم جنگ از راهیان جدا شد.اونم یک سوم اصلی و سخت جنگ، حتما شنیدید که سلاح نداشتیم بجنگیم، توپ و تانک نداشتیم ،حتی سیم خاردار هم به ما نمی فروختند اینا دروغ نیست، راسته، ولی مال قبل از آزادسازی خرمشهر
🔸رفقا...به قول شهید حسن باقری خرمشهر ناموس جنگه
حرف هایی تو خرمشهر میشه زد که هیچ جا نمیشه گفت
حضور مستقیم زنان در دفاع و کمک
کودک کشی های عراقی ها
حضور دشمن در شهر و تخریب به عمد شهر
مقاومت مردم خرمشهر
جنت آباد
مسجدجامع
پادگان دژ
گمرک خرمشهر
شهید شریف قنوتی
حسین فهمیده و بهنام محمدی
جهان آرا
مادرا و خواهرایی که بچه ها و برادراشونو با دست خودشون تو قبرهای جنت آباد گذاشتند و وقتی عراق جنت آباد رو بمباران می کرد و قبرها خراب می شد جنازه های عزیزاشون می اومد بالا و دیده می شدو ...😭
پدرهایی که دیدند تانک های عراقی اومدند تو خونه شون و همه زندگیشون رو له کرد و....😭.
و از همه مهم تر پیروزمندانه ترین عملیات دفاع مقدس ، الی بیت المقدس
عملیاتی که ماشین جنگی عراق رو نابود کرد، عملیاتی که در گرمای اردیبهشت و خرداد خوزستان نفس همه را گرفت، عملیاتی که پایی نبود که در آن تاول نزده باشه، عملیاتی که چهره ها همه غبارآلود بود...😳اصلا تا حالا دیدی صورت یک آدمی از دود و باروت سیاه شده باشه، اصلا تا حالا دیدی....
بیخیال، دل پر غصه ای داریم از حذف یا کم رنگ شدن خرمشهر از راهیان نور...
آنقدر این غصه زیاد است که بارها وقتی به راویان بزرگوار گفتیم روایت خرمشهر رو هم می خواهیم داشته باشیم فقط یک جواب شنیدیم ، آن هم این بود:
ما آمادگی شو داریم.
⬅️کاش می شد همه کاروان ها، خصوصا کاروان های دانشجویی همتی می کردند و راهیان نور خرمشهر را احیا می کردند
کاش می شد راویان تخصصی خرمشهر تربیت شوند، کاش می شد...
🇮🇷اما ما، در کاروان مجازی «مسیر شهادت» از خرمشهر برایتان خواهیم گفت، هم از مقاومت ۳۴ روزه اش و هم از الی بیت المقدس و آزاد سازی اش و حاج قاسم عزیز برایتان از عملیات آزادسازی خرمشهر خواهد گفت...
قبل از ظهر منتظر باشید...
یا حق
4_6010512452477781368.mp3
5.95M
این بار ی زن تنها قصه میگه
قصه پرمعجزه رو
و حالا این منم زن قصه گوی تاریخ!
آی مردم ایران
گوشاتون میخوان بشنون؟!.....
یکی بود یکی نبود....
-الهام گرفته از کتاب دا-
✍ #یار_حق
🎙 #زهرا_رزمی
⚙ #سیده_فاطمه_حسینی_ثابت
#خرمشهر
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
#خرمشهر
☄فرﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽ
ﺩﺭﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﺻﺪﺍﻡ
ﮐﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﭼﺮﺍﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ:
🌴ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ
ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
#شهید_جهان_آرا
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
#زنان_خرمشهر
🌴بعد از شهادت پدر،به زور مادر را راضی کردیم از شهر برود. دیگر نمی شد بهش بگویم علی هم شهید شده.
وقتی رفت،ما دو خواهر، علی را خاک کردیم، مظلومانه.
🌴گفتم: مامان مژده بده نامهٔ علی اومده
نامه را بوسید و گفت بخوان
سه ماه بود که علی شهید شده بود و تمام این مدت من نامه می نوشتم و امضا می کردم و براش می فرستادم.
منتظر بودم غم شهادت پدر کمی سبک بشه.
📚برگرفته از کتاب دا
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
#زنان_خرمشهر
🌿عراقیها داشتند شهر را میگرفتند.
آمد گفت «شما باید برید.»
گفتیم «کجا؟»
گفت «نمیدونم، فقط توی خرمشهر نمونید.»
رفتیم آبادان، گفتم «زهره حالا چه کار کنیم؟ شب کجا بریم؟»
🌿گفت «جویها که خشکند، توی جویها میخوابیم تا صبح بشه. اون تو نه خمپاره میخوریم، نه کسی ما رو میبینه.»
📚برگرفته از کتاب یادگاران(زنان خرمشهر)
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
#زنان_خرمشهر
💢دکتر گفت »فوری ببریدش اتاق عمل. اورژانسیه.»
طفلک بچه، یک دستش شیشه شیر بود، یک دستش پفک. ترکش نصف صورتش را برده بود.
از اتاق عمل آمدم بیرون. مادرش گفت «خواهر، عمل تمام شد؟»
با اشاره گفتم «نه.»
🌹گفت «چه قدر طول کشید! خدا رو شکر شیرش رو داده بودم والا زیر عمل ضعف میکرد.»
و زانو نشستم کنارش. شک کرد، گفت «عمل... تمام... شد...»
گرفتمش توی بغلم و دو نفری زار زدیم.😭
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞برشی از کتاب دا
مقاومت خرمشهر و نقش زنان در مقاومت شهر
#خرمشهر
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
💢خاطره از سروان سعدی فرحان الکرخی
«... سرهنگ خلیل شوقی از من پرسید: ابا سرمد! آیا چیزی هم برای منزل برداشتهای؟ گفتم: در واقع چیزی به دست نیاوردم، اما خیلی دوست دارم. گفت: بازی در نیاور. گفتم: شوخی نمیکنم، حقیقت را میگویم. گفت: من همین دیروز یک کامیون پر از تلویزیون و یخچال دستگاههای تهویه برای منزل فرستادم. ...». فرحان الکرخی در ادامه بازگو میکند: «... سه ماه از خرید خانهای که من آن را با فروش اموال مسروقه از خرمشهر صاحب شده بودم گذشته بود که یک حادثه بزرگ مرا به خود آورد. خانهام دچار یک آتشسوزی بزرگ شد و تمام زندگی همسر و فرزندانم در آن سوختند. وقتی به منزل آمدم تنها مشتی خاکستر دیدم. تمام وسایل شخصیام سوخته و باد آنها را با خود برده بود. یکی از خانمها گفت: پسرم! بقای عمر خودت باشد. همسر و فرزندانت به محض اینکه به بیمارستان انتقال یافتند از دنیا رفتند. ما خیلی تلاش کردیم اما از سرنوشت نمیتوان فرار کرد.»
منبع: کتاب جنایت های ما در خرمشهر
«انتشارات سوره مهر»
#خرمشهر
#الی_بیت_المقدس
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
#خرمشهر
🔰سه خاطره جانسوز از کتاب «جنایت های ما در خرمشهر» در مورد حضور عراقی ها در خرمشهر.- خیلی از خاطرات این کتاب آنقدر جانسوز است که قدرت انتشارش را نداشتیم.
1⃣... به خاطر دارم هنگامی که دو پاسگاه هیلیه و مای خضر به تصرف درآمد، ماهر عبدالرشید که در آن زمان سرهنگ دوم بود و فرماندهی یک ستون
زرهی را به عهده داشت از روی یک دستگاه تانک فریاد میزد: بر آنها بتازید! به آنها حمله کنید! امروز روز پیروزیهای بزرگ است، از حرف و حدیث دیگران درباره آنها نگران نباشید، بکشید آنها را! سرشان را از بدن جدا کنید!...
2⃣... کودکی در پی خانواده گمشدهاش میگشت، گلولهای از سلاح سروان عبدالباقی السعدون به سویش شلیک شد. فرماندهی سروان عبدالباقی، سرهنگ احمد الربیعی، به او گفته بود: دنیا برای او تیره و تار خواهد شد، با شلیک گلولهای او را خلاص کن. در جای دیگری صحنه رقتبارتری رخ میداد: کودک خردسالی را دیدم که از شدت درد و رنج به خود میپیچید. آنچنان لگدی به او زده شد که برای همیشه نفسش بند آمد. آنگاه لودری مشتی خاک بر پیکرش مطهر و مقاوم او ریخت ...
3⃣...به خاطر دارم که ستوانیار «ترکی احمد» همراه با پنج سرباز در مقابل خانهای ایستاد و با لگد به در خانه زد و. با زور وارد خانه شد و فریاد زد: دستها بالا! زن جوانی گفت: برای چه، چه میخواهید؟ ستوانیار گفت: طلا میخواهیم. آن زن از دادن طلاهایش خودداری کرد. اما یکی از سربازان با قنداق تفنگ ضربهای به سر آن زد و او را نقش بر زمین کرد.
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
#خرمشهر
سید محمدعلی؛ مثل روزهای آخر مقاومت خرمشهر بیا به جوون های امروزمون بگو:
🇮🇷بچه های اگر شهر سقوط کرد آن را پس میگیرم...
🔔مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند ...
#شهید_جهان_آرا
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd
مقاومت خرمشهر.mp3
9.59M
#خرمشهر
🎧مقاومت جواب می دهد
🎤 یکی از اساتید گروه فُلک حَصین
⬅️این صوت را حتما گوش کنید.خیلی از مطالبش ناب و جدیده و برای اولین باره که می شنوید.
#ما_قوی_هستیم
#راهیان_نور_مجازی
@darmasirroshd