آیینه باز از لگد کینهها شکست
کرمان به خون نشست و دلِ خونِ ما شکست
دست پلیدِ زاده صهیونِ کینهتوز
از کودکانِ پاک، سر و دست و پا شکست
هرچند تلخ دیده و سختی چشیدهایم
در سینه از سکوت، هزاران صدا شکست
ای کاذبانِ زشتکلامِ سیاهروی
دلهای ما ز تیغِ کلامِ شما شکست
تکفیر و کفر تیغ به یک جبهه میزنند
تیغِ ستم که تارکِ خونِ خدا شکست
قاتل یکی است غزّه و کرمان و کربلا
شمر آن که باز حرمتِ کرب و بلا شکست
آری، به زائران تو هم رشک میبرند!
بار دگر نگینِ سلیمانِ ما شکست
نامت بلند باد که نامِ مبارکت
بازارِ کفر و شرک و دروغ و ریا شکست
#کرمان_تسلیت
#از_زائرانت_هم_میترسند
#سیّدمحمّدتقی_طباطبائی